۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۲:۵۳

خاطره ای زیبا از شهید همت

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
کد خبر : ۱۱۰۶۵۷
صراط:يک روز خيلي ناگهاني به ابراهيم گفتم: «به خاطر اين چشم ها هم که شده بالاخره يک روز شهيد مي شي!»چشم هايش درخشيد و پرسيد: «چرا؟» يک دفعه از حرفي که زده بودم پشيمان شدم. خواستم بگويم «ولش کن!» مي خواستم بحث را عوض کنم اما نمي شد. چيزي قلمبه شده بود و راه گلويم را بسته بود.آهي کشيدم و گفتم: «چون خدا به اين چشم ها هم جمال داده هم کمال! چون اين چشم ها در راه خدا بيداري زياد کشيده و اشک هاي زيادي ريخته!»
خاطره اي از شهيد محمد ابراهيم همت به نقل از همسر ايشان
نظرات بینندگان
ازاد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۱۲ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
۳
۰
عالی