۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۴

عمق اختلافات ایران و عربستان

اکنون روابط کشورها به گونه ای شده است که آن تعاریف آکادمیک دیپلماتیک را نمی توان در این حوزه پیاده کرد یا در پی آن بود و در آن چارچوب ها گام برداشت.
کد خبر : ۱۷۴۷۶۵
صراط: روابط دو کشور در معادلات بین المللی دارای شرایط خاص و معیارهای قابل قبول از جهات گوناگون است. اکثر کشورها در پی استقرار و ثبات منافع ملی خود هستند و برای دستیابی به چنین هدفی اقداماتی را انجام می دهند تا بتوانند علاوه بر این که منافع ملی خود را ارتقاء داده و حفظ کنند، روابط خود با کشورهای پیرامونی و همسایه را با حسن همجواری برقرار سازند و با کشورهای فرامنطقه ای نیز ارتباط داشته باشند.

اکنون روابط کشورها به گونه ای شده است که آن تعاریف آکادمیک دیپلماتیک را نمی توان در این حوزه پیاده کرد یا در پی آن بود و در آن چارچوب ها گام برداشت.

جمهوری اسلامی ایران در 36 سال گذشته همواره از سوی غرب و آمریکا مورد تهدید و تحریم قرار داشته است. آمریکا بیشترین سعی را کرده تا بتواند انقلاب اسلامی را مهار سازد، اما تاکنون موفق به این هدف نشده است.ماهیت انقلاب اسلامی ایران مانع بزرگی برای دستیابی آمریکا به خواسته هایش بوده است.

آمریکا و هم پیمانان او سیاست های گوناگونی را علیه ایران آزمایش کردند اما باز هم نتوانستند، جایگاه تاثیرگذار ایران را در منطقه و حتی جهان تضعیف کنند.

اقدامات آمریکا علیه ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون شامل قطع رابطه با ایران، تحمیل جنگ هشت ساله، حمله نظامی مستقیم، تحریم جمهوری اسلامی، تهدیدات گسترده، فشار به کشورهای منطقه برای قطع رابطه با ایران، ایجاد توطئه های گوناگون سیاسی در سطح دنیا، تحریک کشورهای همسایه علیه کشورمان، سیاست ایران هراسی برای انزوای جمهوری اسلامی و ... همه و همه استراتژی های کوتاه مدت و بلند مدت غرب و آمریکا علیه کشورمان بوده است.

جمهوری اسلامی ایران برای حفظ منافع ملی خود از همان آغاز، از میان اقسام استراتژی هایی که درعلم روابط بین الملل مرسوم است (انزواگرایی ـ بیطرفی ـ عدم تعهد ـ اتحاد و ائتلاف) استراتژی صدور انقلاب اسلامی را همگام با مخالفت و مقابله با خوی استکباری غرب و آمریکا در پیش گرفت.

استراتژی صدور انقلاب اسلامی اکنون چالشی بزرگ برای بسیاری از دولت های دست نشانده منطقه که از حمایت های ویژه آمریکا و اروپا برخوردارند، ایجاد کرده است.

اکثر کشورهای منطقه به ویژه حاکمان کشورهای حوزه خلیج فارس، اکنون با سیستم حکومتی پادشاهی یا مادام العمری اداره می شود. سال های زیادی است که مردم مسلمان این کشورها بهره ای از دموکراسی واقعی نبرده اند و هیچ نقشی در حوزه اداره و انتخاب مسئولان خود ندارند. جمهوری اسلامی ایران با انقلاب خود مردم منطقه را به جوشش وادار کرد و ثمر آن اکنون در بسیاری از کشورهای عربی- اسلامی دیده می شود. این اتفاق، هم برای حاکمان آنها چالشی دردناک است و هم برای قیم آنها که می بیند، مردم، به انقلاب رو آورده اند و خیزش های اسلامی را آغاز کرده اند. این اتفاق بزرگ، پیش درآمد تحولات بزرگتری است که آینده به آن خواهد رسید.

اما روابط جمهوری اسلامی ایران با کشوری همچون عربستان سعودی در شرایط کنونی که مقامات این کشور علیه ایران اقدامات توطئه آمیز می کنند، آیا می توان، تصور کرد که دو کشور ایران و عربستان در مسائل منطقه ای و جهان اسلام هماهنگ باشند، تا فتنه گران بین مسلمانان مجالی برای القای اختلافات بین پیروان مذاهب اسلامی نداشته باشند؟

اکنون زادگاه و خاستگاه اختلافاتی که برای مقابله با خیزش های اسلامی در منطقه ایجاد شده کجاست؟ البته طبیعی است که حکومتهایی همچون عربستان سعودی برای جلوگیری از به ثمر رسیدن انقلاب هایی که در کشورهای اسلامی در حال وقوع است، اقداماتی را انجام دهد، اما آیا این اقدامات باید آلوده به جنایت باشد؟ تشکیل گروه های تروریستی سلفی، تکفیری و وهابی از جمله اقداماتی است که برخی کشورها از جمله عربستان با تولید آن سعی دارند تا با تفکر انقلاب اسلامی ایران که درمنطقه نفوذ کرده است، مقابله کنند.

باید توجه داشت که نفوذ و تاثیر تفکر انقلاب اسلامی از ایران به دیگر کشورهای مسلمان منطقه بدون استفاده از ابزار کودتا، ترور، استفاده از گروه های تندرو و ... انجام شده است. حتی اکنون که در سوریه دولت قانونی این کشور در مقابل گروه های تکفیری و سلفی که از سوی بسیاری از حکومت های منطقه و فرامنطقه حمایت می شوند، جمهوری اسلامی ایران هیچگونه حضور فیزیکی و نظامی در خاک سوریه ندارد و تنها حمایت هایی از جنس هدایت و راهنمایی و انتقال تجربیات است که باعث شد، دولت قانونی و ارتش سوریه بتواند در مقابل حملات گسترده نیروهای تروریست ایستادگی کند و به پیروزی های چشمگیری دست یابد.

اما رفتاری که از سوی طرف مقابل انجام می شود، همراه با جرم و جنایت و خونریزی است که علاوه بر این که مسلمانان جهان اسلام را در مقابل یکدیگر قرار داده، چهره ای نامناسب از اسلام به دنیا معرفی کرده که افکار عمومی جهان با دیدن صحنه های جنایاتی که آنها مرتکب می شوند، از اسلام چنین برداشتی خواهند داشت، در حالی که در قاموس اسلام ناب محمدی(ص) چنین اقدامات جنایتکارانه ای راه ندارد. این همان اسلام آمریکایی است که اکنون حاکمان کشورهای عربی ـ اسلامی دچار آن شده اند.

این اقدامات به آن خاطر است که از تأثیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بر مردمان کشورهای خود وحشت دارند. تفکر انقلاب اسلامی به عنوان یک ایدئولوژی که تحولات گسترده ای را در سطح جهان رقم زده و خواهد زد، باعث خواهد شد معادلات جهانی به هم بخورد،برای همین است که استراتژی مقابله با آن از سوی آمریکا و غرب برنامه ریزی شده است. عربستان در این میان به عنوان کشور بزرگ و تاثیرگذار بر حاکمان دیگر کشورهای عربی نقش رهبری و پدرخوانده را بازی می کند.

روابط این کشور اکنون با ایران، یک رابطه عادی نیست، آیا برای برون رفت از این شرایط، راهی وجود دارد؟

البته اگر عربستان سعودی از شرایط کنونی منطقه که مسبب آن سران آل سعود به خاطر پیاده کردن سیاست های دیکته شده آمریکا است، متنبه شده باشند و بخواهند برای این که منطقه روی آرامش را ببیند، جبران کنند، نخستین گام آن است که دست از حمایت های مالی و نظامی از گروه های تروریست سلفی و تکفیری بردارند، اما چنین اتفاقی نخواهد افتاد. عربستان هیچگاه چنین کاری نخواهد کرد و روز به روز بر حمایت های خود می افزاید. همین نکته است که باعث خواهد شد این کشور نیز دستخوش تحولات و اتفاقات شگرفی شود.

اکنون اگر عربستان به ظاهر می خواهد روابط خود را با جمهوری اسلامی ایران به واسطه شخصیت هایی بهبود بخشد، نه از سر دوستی و قرابت های دینی و مذهبی است که از سر دشمنی هایی است که سالهاست علیه ایران اتخاذ کرده است.

اگر بپذیریم که مفهوم استراتژی، «به معنای هنر به کارگیری هر چه بهتر امکانات برای رسیدن موفقیت آمیز به مقصد در مقابل دیگر بازیگران است»، همین سیاست و دیپلماسی که اکنون بر روابط دو کشور سایه افکنده بسیار بجا و مناسب است. ذوق زدگی برای بهبود روابط از سوی برخی مقامات و شخصیت های کشور با عربستان سیاستی نیست که، منافع ملی ایران را تامین کند.عربستان آبستن تحولاتی است که اکنون جایگاه آن را متزلزل کرده است. آیا گسترش دوباره روابط با کشوری که خود در آستانه تحولات و سرنگونی است از نظر علم سیاست درست است؟