۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۵
فرهنگ و ورزش از نگاه هاشميان؛

تاسف می‌خورم لیگ برتری‌ها بدهکارند

بدون شک ورزش و فرهنگ در جوامع امروزی دارای کارکردهای اجتماعی فراوانی است و باید در حوزه پژوهش‌های ورزشی، اجتماعی و فرهنگی توجه ویژه‌ای به آن کرد. وحید هاشیمان با توضیح در خصوص این مسائل اعلام کرد یک فوتبالیست خوب معلوم نیست که حتما مربی، مدیر و یا حتی سرپرست خوبی خواهد شد.
کد خبر : ۱۷۸۶۳۱
صراط: فرهنگ و ورزش دو مقوله‌ای مهم جامعه به شمار می‌روند که همواره ارتباط مستقیمی با هم داشتند. ورزش ایران در سال‌های اخیر مشکلات فرهنگی فراوانی داشته که باعث شده است تا ورزش دوستان به خصوص فوتبالی‌ها از حضور در ورزشگاه‌ها دلسرد شوند. وحید هاشمیان با سایت شخصی‌اش در مورد فرهنگ و ورزش صحبت کرده که متن این گفتگو به شرح زیر است:

* تعریف شما از فرهنگ حاکم بر ورزش ایران چیست؟

- فرهنگ ما در ورزش جدای از جامعه نیست. ورزشی های ما که به شکل حرفه‌ای کار می‌کنند، فرهنگ خود را از جامعه می‌گیرند. توقع این که آنها جدای از فرهنگی که در جامعه حاکم است داشته باشند خیلی منطقی نیست.

* این تعریف در سطح بین‌المللی چگونه است؟

- در ورزشی که در سطح بین‌المللی در جریان است برخی قانون‌های نانوشته وجود دارند که ورزشکاران را به اصولی اخلاقی دعوت می‌ند. مثلا بازیکنان فوتبال تحت عنوان بازی جوانمردانه در موقع مصدومیت بازیکن حریف توپ را به بیرون می‌زنند تا فرصت معالجه او هرچه سریعتر به وجود آید.
علاوه بر این داور با استفاده از کارت زرد و قرمز بازیکنان خاطی را جریمه می‌کند تا قانون نوشته شده به اجرا درآید. چنین است ما در سطح بین‌المللی شاهد اجرای درست قانون هستیم. اگر در ایران در این زمینه مشکلاتی هست تنها به دلیل اجرای سلیقه ای قانون است! وقتی قانون و اجرا یکی شد همه به آن احترام می گذارند. می دانند که اگر غیر از این عمل انجام دهند با جریمه لازم روبرو می شوند.

* ورزشکاران در این خصوص چه مسئولیتی دارند؟

- در درجه اول وظیفه هر کس است تا در مورد اجرای قانون جدی باشد. متاسفانه برخی از افراد تابع قانون نیستند. کسی که در این باره اخلاق قانون گرایانه نداشته باشد نمی‌تواند درون میدان ورزش قانون گرا باشد. مشکل دیگر ما این است که ما توقع داریم که ورزشکاری که بیرون از میدان مسابقه قانون گرا نیست را درون میدان ورزش الگوی قانون گرایی معرفی کنیم. از او می خواهیم که نقش یک الگوی اخلاقی را بازی کند. چنین چیزی محال است. ما قبل از آن که از ورزشکار بخواهیم تا الگوی اخلاقی باشد باید او را اخلاق گرا کنیم. در بسیاری از موارد من دیده ام که فشارهای ناشی از این کار با وجود علاقه‌مندی ورزشکاران به بازی در این نقش منجر به ضد کارکرد شده است. مگر کار ساده ای است کسی خودش نباشد؟
این درست نیست که ما ورزشکار را مجبور کنیم تا ظاهر سازی کند. ورزشکار ملزم است تا در خصوص رفتار خود در مجامع مختلف رفتار مناسب داشته باشد. این را حتی ما در قراردادهای حرفه‌ای فوتبال به اشکال مختلف مشاهده می کنیم. این موارد شکل ساده‌ای دارند و هرگز ورزشکار را به سویی که در آن ظاهر سازی هدف باشد رهنمون نمی‌سازد.

* عده‌ای تخریب قهرمانان ملی در ایران را امری رایج می‌دانند شما چه فکر می‌کنید؟

- در ایران قدرت قهرمان سازی ما به شدت قوی است. ولی با همان قدرت که قهرمان می سازیم او را خراب می‌کنیم! به کسی که در اوج است هزاران هزار توجه ویژه می‌شود. به او کلی بها می‌دهیم ولی در یک لحظه او را از عرش به فرش می‌کوبیم. نه اینکه در سایر کشورها چنین اتفاقی رخ نمی دهد اما به نظرم ضریب آن به شدت کمتر از ماست.
ما باید یاد بگیرم به کسانی که لیاقت دارند فرصت بدهیم. شانس بدهیم. شایسته سالاری گمشده ورزش ماست. در آلمان لازم نیست کسی برای مربیگری حتما بازیکن معروفی بوده باشد. به عبارتی شرط کافی این نیست. اما در ایران اگر کسی برای مربیگری آمد اگر بازیکن مطرحی نبوده باشد، زیر شدیدترین فشارها قرار می‌گیرد.

* بازیکنان برجسته دنیا چگونه بر مشکلات پیش آمده در زمین فوتبال غلبه می‌کنند؟

- برای این که فردی موفق در ورزش و یا هر موضوع دیگر باشید باید مراحل رشد را پله پله طی کنید. این گونه است که آبدیده می شوید. دیگر هر اتفاقی شما را از خود بی خود نمی‌کند. این اتفاق در خصوص بازیکنان بزرگ فوتبال جهان رخ داده است. فوتبالیست حرفه‌ای بسیاری از موارد از جمله مسایل فنی فوتبال را آموزش می‌بیند. مسایلی از جمله برخورد با داور، مربی، مدیر، تماشاگر، رسانه ها و... اما ببینید در ایران شرایط چگونه است. یک بازیکن ناگهان با دستمزد عجیب سر از یک باشگاه بزرگ سر در می‌آورد. مورد توجه رسانه و تماشاگران قرار می‌گیرد و با تبلیغات کاذب روبرو می‌شود. همان که در ابتدا گفتم. با سرعت و قدرت هرچه تمام‌تر او را بالا می بریم. با کوچکترین اتفاقی این بازیکن را از اوج به زیر می‌کشیم و این یک فاجعه است.

* ما بحثی تحت عنوان پیشکسوت در ورزش و فوتبال داریم. چنین موردی در کشوری مثل آلمان چگونه ارزیابی می‌شود؟

- ما با وجود این که به شکل دائمی از پیشکسوتان صحبت می‌کنیم اما تعریف درستی از این آدم‌ها نداریم. چه کسی پیشکسوت است؟ اصل کلی این است که احترام به بزرگتر واجب است. کسانی هم که قبل از ما در باشگاه فعال بوده‌اند، باید مورد احترام باشند. آنها بودند که زحمت کشیدند تا این باشگاه رونق بگیرد و ماندگار شود. نباید این زحمات فراموش شود.
البته این یک معادله دو طرفه است. پیشکسوت هم باید جایگاه خود را بداند. او اگر چه معتقد است باید به او احترام گذاشته شود اما باید بداند توقع بیش از اندازه هم خوب نیست. همه افرادی که در یک باشگاه فعالیت کرده‌اند، امکان گرفتن پست در این باشگاه را ندارند. این امر شدنی نیست. تازه بعد از دنیای بازیکنی ما دنیای جدیدی را پیش رو می‌بینیم که در آن باید بر اساس لیاقت‌ها دارای پست و مقام شویم.
یک فوتبالیست خوب معلوم نیست که حتما مربی، مدیر و یا حتی سرپرست خوبی خواهد شد. این عنوان‌‎ها شایستگی‌هایی خاص خود را لازم دارد. متاسفانه ما در ایران چنین " سیستمی" نداریم. اکثر قدیمی های تیم ادعای سهم دارند و وقتی به این سهم نمی رسند همه چیز را به هم می ریزند. به طور مثال در تیم دورتموند یورگن کلوب که ناشناس بود از خود شایستگی نشان داد و اکنون بسیار مطرح است. یواخیم لو هم در تیم ملی فوتبال همین طورمطرح شده است. آنها با بروز شایستگی مورد حمایت همه جانبه قرار گرفتند. جوانی و ناشناس بودن عاملی برای کوبیدن این دو نبود. اما آیا ما چنین فرصتی به چنین کسانی می‌دهیم؟

* فوتبال ما بیش از ده سال پیش شکل حرفه‌ای به خود گرفت (البته در ظاهر) این شکل حرفه‌ای با آنچه شما در آلمان دیده اید چه تفاوتی دارد؟

- فوتبال ما به شکل غیر اصولی حرفه‌ای شد. ما آماتور بودیم که ناگهان آرم حرفه‌ی به لیگ خود زدیم. تیم‌های ما هنوز هم ابزار حرفه ای در اختیار ندارند. ما فقط اسم عوض کردیم. باشگاه‌های فوتبال در شکل حرفه‌ای سرمایه تولید می‌کنند. کدام باشگاه ما چنین قدرتی دارد؟ کدامیک توانایی ساماندهی یک بنگاه اقتصادی را دارند؟ کدامشان توانایی در آمدسازی را دارند؟ ساختن یک ورزشگاه و چند زمین تمرین از عهده کدام باشگاه ما بر می‌آید؟ تاسف می‌خورم وقتی می‌شنوم که هر 16 تیم لیگ برتری ما همه بدهکار هستند. آیا این است فوتبال حرفه‌ی؟ باشگاهداری ملزوماتی دارد. مثلا دو باشگاه آلمانی آخن و دویسبورگ چون توانایی لازم را نداشتند به دسته پایین ترنزول کردند تا شرایط لازم را فراهم کنند. تازه این دو باشگاه دارای ورزشگاه و زمین اختصاصی هم بودند. متاسفانه در ایران باشگاه های ما قرارداد کاذب می بندند. بعد از آن توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند و تازه مشکلات آغاز می شود. این که فوتبالیست ها در همه دنیا حقوق زیادی می گیرند شکی نیست. اما این دستمزد ها حسابشده است. فوتبالیست چون عمر بازی اش کم است باید به گونه ای حقوق بگیرد که آینده اش تامین باشد. اما رقم قرادادها باید با توانایی باشگاه هماهنگ باشد و شکل دروغین نداشته باشد.
برخی کارشناسان نوع پرداخت حقوق بازیکنان فوتبال را مشکلی بزرگتر از مقدار آن می دانند. بازیکنان یا پول خود را در ابتدا می گیرندو بازی در می آورند و یا تا آخر فصل در بیم و امید دریافت حقوق هستند. این چه تاثیری بر کار فوتبال دارد؟
نوع پرداخت حقوق هم در ایران مشکلی جدی است. در فوتبال حرفه ای ما انواع پرداخت حقوق را شاهد هستیم. همه این موارد هم درقرارداد بازیکن گنجانده می شود. مثلا در انگلیس حقوق ها هفتگی است.در آلمان ما حقوق را ماهیانه می گیریم. بسته به نوع قرارداد هر بازیکن دریافتی مختلف دارد. بازیکنان قراردادی خاص دارند. مثلا قرارداد او از 300 هزار تا 500 هزار یورو در نواسان است. 300 هزار یورو دستمزد ثابت اوست و بابت موفقیت های فردی و تیمی و عملکرد مناسبش تا 200 هزار یورو می تواند افزایش درآمد داشته باشد. گاهی حتی یک دقیقه بازی تاثیر مستقیم در درآمد او دارد. این امر باعث می شود تا بازیکنان برای درآمد بیشتر انگیزه و تلاش فراوانی داشته باشند.

* نظرتان در خصوص پرخاشگری بزرگان فوتبال به هم و تاثیر آن در جامعه فوتبال چیست؟

- پرخاشگری بزرگان فوتبال ایران به هم را من مصرف غذای فاسد تعبیر می کنم. وقتی غذای فاسد را مصرف کنیم هم به خود لطمه زده‌ایم و هم دیگران را به دردسر می‌اندازیم. متاسفانه این اتفاقی است که طی سال‌های اخیر رایج شده و من نمی‌توانم تاسف خودم از اتفاق را پنهان کنم.

* و نقش رسانه‌ها در فرهنگ سازی در جامعه ورزش چه اندازه است؟

- ورزش و به ویژه فوتبال سالهاست مشکل جدی به نام ازدیاد رسانه‌ها را به همراه دارند. این تعداد رسانه راهی جز پرداختن به حاشیه برای فروش بیشتر را ندارند. این است که خبر دروغ و جنجالی خریدار دارد. متاسفانه برخورد لازم هم با خاطیان نمی‌شود. این است که حتی رسانه‌های سالم ضربه می‌خورند. آنها یا تعطیل می‌شوند و یا در سایه قرار می‌گیرند. نظر من این است باید تعداد رسانه‌های ورزشی ما کمتر شود و در کنار آن ما این کار را تخصصی کنیم. کسی می‌تواند در خصوص زندگی افراد اظهار نظر کند که در این باره تخصص لازم را داشته باشد و مرزها را بشناسد. بداند که نوشته او تا چه اندازه ثمربخش است و موجب بهبود کار می شود. رسانه های ما باید در بخش محتوا جدی تر باشند و حاشیه را همه چیز فرض نکنند.

منبع: مهر