۳۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۱

نبوی: آمریکا هنوز آدم نشده است

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه آمریکایی‌ها حتی با دوستان خود هم با زبان تهدید صحبت می کنند، گفت: موضع آمریکایی‌ها در قبال ایران تغییر چندانی نکرده و آنها هنوز مرتبا اعلام می‌کنند که تحریم‌ها سرجای خود هست.
کد خبر : ۱۹۲۴۲۸

» صراط: رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی منفعت برود» این، شاه بیت سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان وزارت خارجه بود.

معظم لهدر این سخنرانی تاکید کردند که از ارتباطات یک سال گذشته‌ که در مواردی خاص با آمریکایی ها برقرار شد نه تنها فایده‌ای عاید نشده بلکه لحن آمریکایی‌ها هم تندتر و اهانت آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه بیشتری را بیان کردند.

هر چند «اعتماد» در ادبیات سیاسی، واژه‌ای سیال، لغزنده و نسبی است، اما مصادیق غیرقابل انکار دشمنی یانکی‌ها با انقلاب اسلامی ایران، می‌تواند قابل اعتماد بودن آمریکا را در نظر ملت ایران بسیار سخت و باورناپذیر سازد.

آنچه در زیر می‌خوانید مروریست بر برخی دلایل این عدماعتماد که در گفتگو با مرتضی نبوی مدیر مسئول روزنامه رسالت و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تشریح شده است؛ سیاستمدار اخلاق مداری که حتی مخالفان حزبی‌اش اخلاق و انصاف او را در عرصه سیاست تحسین می‌کنند.

هنوز پس از چند دهه، دلش برای رجایی و باهنر تنگ می‌شود. وزیر سابق پست و تلگراف دولت خدمتگذار، متولد 1326و 6 سال کوچکتر از آنیست که در ویکی‌پدیا آمده.

علی رغم مشغله کاری و خستگی سفر، ما را در دفتر کارش پذیرفت تا پاسخگوی سوالاتمان باشد.

بخش اول این گفتگو با موضوع دلایل غیرقابل اعتماد بودن آمریکا را می خوانید.

* رهبر معظم انقلاب آمریکا را برای چندمین بار، یک رژیم غیرقابل اعتماد معرفی کردند. برخی ریشه این بی‌اعتمادی را در سوابق رژیم حاکم بر ایالات متحده در قبال ملت ایران چه در سالهای بعد از انقلاب و چه حتی سالهای پیش از آن می‌دانند. کارنامه آمریکایی ها در این زمینه چه نمره‌ای می‌گیرد؟

روزی که بنده با شما مصاحبه می‌کنم، مصادف است با 28 مرداد که یادآور کودتای ننگین سال 1332 است و این کودتا در حقیقت آغازی بود بر مداخله‌گری و گسترش سلطه نظام آمریکا.

در حقیقت، شاه جوان و فراری ایران را آمریکایی‌ها با یک کودتا برگرداندند و اسباب یک حکومت دیکتاتوری و وابسته را فراهم آوردند.

شما ببینید در مدت حکومت پهلوی، چه خسارت‌های مادی و معنوی به این کشور وارد کردند؟ نفوذی‌ که آمریکایی‌ها در ایران داشتند، سبب شد تا آنها کاملاً یک حکومت دست‌نشانده را در این کشور برسر کار بیاونرد به طوری که پهلوی دوم در ایران بدون اذن آمریکا آب نمی‌خورد.

در جریان 15 خرداد سال 42 باز ما شاهد دخالت‌های مستقیم آنها هستیمکه منجر به تبعید حضرت امام(ره) شد چراکه ایشان به ماجرای کاپیتولاسیون اعتراض کردند. آنها می‌گفتند آمریکایی‌ها باید اختیارات ویژه‌ای در ایران داشته باشند که نظامیان آنها هر جنایتی کردند، دولت ایران حق دخالت نداشته باشد.

چند سال بعد در سالهای 56 و 55 که کشور در آستانه انقلاب بود، آمریکایی‌ها چه فضای خفقانی در کشور به وجود آوردند و سعی کردند حتی با دست زدن به کودتا جلوی آتش انقلاب را بگیرند و نهایتا وقتی برخی کشورهای همپیمان آنها نظیر انگلیس، آلمان و فرانسه می‌گویند که کار از کار گذشته، تازه آمریکایی‌ها به صورتی دیگر به دنبال توطئه برمی‌آیند.

آنها این طرح را داشتند که می‌گفتند به ظاهر این انقلاب را به رسمیت بشناسیم ولی اگر ما را از در بیرون کردند از پنجره برمی‌گردیم.

توطئه‌های جدید آمریکا بعد از انقلاببلافاصله با طرحیک کودتای نظامی با کمک برخی نفوذی‌های ارتش آغاز شد.

بعد به سراغ حمایت از گروهک‌های تروریستی ضدانقلاب نظیر منافقین رفتند که انفجارهای خونین در کشور را همین گروهها به راه انداختند.

این حمایتها ادامه یافت تا وقتی که مسئله جنگ تحمیلی پیش می‌آید و ما می‌بینیم که رفتار آنها در طول این مدت کمی که از انقلاب می گذرد، چقدر خصمانه است.

در جنگ تحمیلی شاهد بودیم که چطور آمریکایی‌ها برای شکستن مقاومت ملت ایران به هواپیمای مسافربری حمله کرده و بعدها به فرمانده ناو جنگی مهاجم مدال هم می‌دهند.

با پایان جنگ و پذیرش قطعنامه نیزبلافاصله موضوع تحریم‌ها شکل می‌گیرد. فرقی هم نمی‌کند که دولت دموکرات در آمریکا بر سر کار باشد یا جمهوری‌خواه.

** ایران در دوره اصلاحات «محور شرارت» شد

* آمریکایی‌ها در طول سالهای مختلف که دولت‌های متعددی در ایران روی کار آمدند، سعی کردند با استفاده از روش‌های گوناگون، اهداف خود را پیش ببرند. شما رفتار آمریکایی‌ها در قبال ایران در این دوره ها را چطور ارزیابی می کنید در حالیکه گاهی برخی پالس‌های مثبت هم از طرف دولتمردان ایرانی برای آنها ارسال می‌شد.

آمریکایی‌ها یک زمانی می‌خواستند وانمود کنند که مثلا آقای هاشمی در کسوت رئیس‌جمهور، مواضع متفاوتی با رهبری انقلاب دارد و سعی می‌کنند این تفاوتها را برجسته کنند اما بعد از مدتی متوجه می‌شوند که از این طریق نمی‌توان ادامه داد چون ابتکار عمل در نظام دست ولایت فقیه است. بنابر این به تخریب آقای هاشمی و فشار آوردن به او روی آوردند و برای همین بود که مثلا کاهش قیمت نفت را در دستور کار قرار دادند.

بعد به دوره آقای خاتمی که می‌رسیم، شاید اینطور تصور می‌شد که می‌توان از در گفت‌وگو و با یک گفتمان نرمتر و تعریف و تمجید از آمریکایی‌ها، مسئله را حل کرد، اما در همین دوره است که ایران از طرف آمریکایی ها لقب «محور شررات» می‌گیرد.

حالا ممکن بود کسانی بگوید که دولت آمریکا عوض شده و بوش بر سر کار آمده بود ولی در دوره دموکرات‌ها هم علی‌رغم علامت‌هایی که آقای خاتمی می‌داد، آنها به هیچ‌وجه حاضر نمی‌شوند تحریم‌ها را کاهش دهند و حتی خود آقای کلینتون نیز پای تمدید تحریم‌ها را امضا کرد و هیچ تخفیفی قائل نشد. این مشخص می‌کند که موضع آمریکایی‌ها با تغییر موضع رؤسای جمهور ما تغییر نمی‌کند.

در دوره آقای احمدی‌نژاد هم اگرچه ایشان در ابتدا مواضع انقلابی و رادیکالی اتخاذ کرد، ولی در دوره دوم ریاست جمهوری، در جهت انجام مذاکره و گفت‌وگو البته با شیوه خاص خود تلاش کرد اما آمریکایی‌ها به هیچ وجه تحویل نمی‌گیرند و حتی برخوردشان را تشدید هم می‌کنند، تا به دوره جدید ریاست‌جمهوری می‌رسیم.

حالا موضع دولت این است که در حوزه گفتمان سیاست خارجی، یک افراطی صورت گرفته که اگر ما بیاییم و آن را اصلاح کنیم، می‌توانیم تحریم‌ها را برداریم و یا شدت آن را تخفیف دهیم.

** کم شدن فشارها به دلیل موضع‌گیری نرم در برابر آمریکا نیست

* شما این تحلیل را قبول دارید که قدری از میران فشارها کم شده و اگر جواب مثبت است، دلیل این امر را چه چیزی می‌دانید؟

برداشت بنده این است که یک مقدار فشارها سبک شده، ولی دلیلش این نیست که چون موضع ما نرمتر شده این اتفاق افتاده است.

آنها انتظار کم رونقی انتخابات 92 را داشتند و فکر می‌کردند با وجود فشارها و تحریم‌های فلج‌کننده، مردم ناراضی شده و در انتخابات شرکت نمی‌کنند تا زبان آنها دراز شود و تحریم‌ها و تهدیدها را بیشتر کنند اما دیدند خلاف نظرشان اتفاق افتاد و یک انتخابات باشکوه و با مشارکت بالا و نتیجه‌ای که یک شرایط خوب را در کشور حاکم کرد، اتفاق افتاد.

** آمریکا از تحریم ایران ضرر کرد

شما نگاه کنید امروز مشکلات خود آمریکا در منطقه یکی دو تا نیست، از عراق و افغانستان و پاکستان گرفته تا سوریه و لبنان و مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی آنها را درگیر و گرفتار کرده است.

بحران اقتصادی نیز در آمریکا وجود دارد که بعد دیدیم این مشکل به اروپا هم منتقل شد به طوریکه هنوز اروپایی‌ها گرفتار هستند.

آمریکایی‌ها از اینکه ما را تحریم کردند ضررهای زیادی دیدند و مترصد بودند در یک فرصت مناسب مثل تغییر دولت در ایران، موضع‌ خود را عوض کنند لذا این کار را انجام دادند و تخفیفی حاصل شد. البته بعد از انتخابات، مقداری فضا باز شده ولو غیرمستقیم.

* ازطرفی برخی هم معتقدند که آمریکایی‌ها در جریان مذاکرات حتی حاضر نشدند لحن خود را هم در برابر جمهوری اسلامی عوض کنند و ما هنوز شاهد همان ادبیات تند و بی‌ادبانه در قبال ملت ایران هستیم.

بله. موضع آمریکایی‌ها تغییر چندانینکرده و آنها هنوز مرتبا اعلام می‌کنند که تحریم‌ها سرجای خود هست و این موضع را ادامه می‌دهند و جالب است که هم ملت و هم مسئولان و هم مردم جهان بدانند که آمریکایی‌ها، در حقیقت برای قانع کردن کسانی که مخالف گفت‌وگو با ایران هستند، در نشست‌هایی که با لابی‌های صهیونیستی دارند، گفتند که این کاری که ما در مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌کنیم، به 2 دلیل است. اول اینکه ما به این نتیجه رسیدیم که ادامه تحریم‌ها به ضد خود تبدیل شده و این چیزی نیست که ایران را از پا درآورد.

نکته دوم هم این است که از زمانی که این تحریم‌ها را آغاز کردیم، فناوری هسته‌ای در ایران هر روز پیشرفت کرده و ما این مذاکرات را انجام می‌دهیم که ایران را در یک جایی متوقف کنیم.

** آمریکا به مذاکره با ایران نیاز دارد

* یعنی در حقیقت آنها نیازمند این مذاکرات بودند؟

آنها نیاز دارند که این مذاکرات را پیگیری کنند اما در عین حال، باز مرتب یکسری تحریم‌ها را امضا می‌کنند و بهانه می‌آورند که مثلا اینها از قبل تصویب شده و قرار این است که دیگر ادامه پیدا نکند و لذا تعبیر مقام معظم رهبری این بود که تحریم‌ها نه تنها تغییر پیدا نکرده، بلکه تشدید هم شده به این معنا که بعد از قول و قرارهای اولیه، دوباره یکسری تحریم‌ها را امضاء کردند و مرتب هم به دوست و همپیمانشان رژیم صهیونیستی که نگران است، اطمینان می‌دهند که تحریم‌ها سر جای خود هست.

* و این، همان پیش بینی رهبر معظم انقلاب بود که در جریان مذاکرات فرمودند.

بله. پیش‌بینی ایشان درست از آب درآمد که گفتند شما بروید مذاکره کنید ولی ما به اینها اعتمادی نداریم و آنها هم برای چندمین بار ثابت کردند که قابل اعتماد نیستند.

** ادبیات آمریکا در قبال دوستانش هم تهدیدآمیز است

* البته این لحن و موضع از بالا را آمریکایی‌ها در قبال دوستان خود هم دارند. این «خودبرتربینی» آمریکایی‌ها از کجا نشات می‌گیرد؟

پس از فروپاشی شوروی به عنوانیکی از 2 قطب‌ قدرت در جهان، این امر بر آمریکایی‌ها مشتبه شد که آنها فرمانده نظم جهانی هستند و دیگر با زبان فرماندهی با همه دنیا صحبت می‌کنند و حتی این رفتار را با دوستانشان نیز دارند.

بعد از اینکه هیأت بزرگ 200نفره فرانسوی پس از مذاکرات به ایران آمد، شما موضع رئیس‌جمهور آمریکا را نگاه کنید، فرانسه را تهدید کرد که اگر ارتباطات اقتصادی با ایران برقرار کنید، شما هم مشمول تحریم ها خواهید شد.

با روسیه هم چنین رفتاری داشتند که منجر به قضایای اوکراین و تحریم روسیه شد.

رفتاری که با چین دارند را ببینید. اصلا برخی معتقدند که آمریکایی‌ها در خاورمیانه درگیری‌هایی نظیر گروهک های تکفیری و داعش راعلم کردند تا جهان اسلام سرگرم باشد و آنها بتوانند با خیال راحت به سراغ اقیانوس آرام بروند و اژدهای زرد (چین) را کنترل کنند چون از آینده چین نگرانند.

لذا ما برخورد آمریکا را در برابر اروپا و کشورهایی نظیر فرانسه که روسای جمهورش زمانی سرشان به تنشان می‌ارزید و استقلالی برای خودشان داشتند و یا آلمان و دیگران می بینیم که زبان، زبان تهدید و به اصطلاح زبان تفرعن است.

** آمریکا آدم نشده است

کسی که در جایگاه فرعون قرار می‌گیرد، از صفت تفرعن برقرار است و قرآن ویژگی‌اش را اینگونه تعبیر می‌کند که آنها دنبال خوار و سبک کردن طرف‌شان هستند تا او را به اطاعت درآورند.

پس زبان آمریکایی‌ها نه فقط با ما، بلکه با تمام دنیا این است که می‌گویند شما باید از ما اطاعت کنید، ما شما را سبک می‌کنیم، تحقیرتان می‌کنیم و این را ما در ادبیات بعد از توافق اولیه انجام شده با 1+5 نیز شاهد هستیم؛ ادبیاتی که از زبان همه مسئولان خرد و کلان آمریکا شنیده شد.

حضرت امام(ره) تعبیری دارند که اگر آمریکا یک روزی آدم شد، می‌توانیم با آن مذاکره کنیم و سرنوشت آن می‌تواند با رژیم صهیونیستی و یا رژیم آپارتایدی که در آفریقای جنوبی بود متفاوت باشد، اما اینها نشان دادند که هنوز آدم نشدند و حتی در لحن و زبان و بیان هم حاضر نیستند کوتاه بیایند و همیشه از تهدید و تحقیر استفاده می‌کنند و می‌خواهند دیگران تحت امر و مطیع آنها باشند که این دقیقا مخالف فلسفه انقلاب اسلامی ایران است.

* در دروه های مختلف ما شاید یک نوع علاقه و شیفتگی در دولت های گذشته برای برقراری رابطه با آمریکا و یا حداقل شکستن تابوی مذاکره با آنها هستیم. اولا این علاقه از کجا ناشی می‌شود و ثانیاآیا واقعا می‌توان از طریق رابطه با آمریکا مشکلات را برطرف کرد؟

آنچه مسلم است، این کدخدا، بر فرض کدخدا بودن، کدخدایی نیست که حق رعایا را با زبان خوش بدهد.

در دنیا به اینها پراگماتیست می‌گویند یعنی عملگرا. یعنی اگر ببینند شما قدرت دارید، حاضرند با شما گفت‌وگو کنند. مثلاً در قضیه عراق، آمریکایی‌ها دیدند که ما دست برتر را داریم و رهبری هم اجازه ‌دادند به خاطر مردم عراق، گفت‌وگوهایی انجام شود.

** جمهوری اسلامی در منطقه حرف اول را می‌زند

در ماجرای هسته ای نیز حضرت آقا اجازه می‌دهند و می‌گویند دستگاه دیپلماسی می‌تواند مذاکره انجام دهد، این یعنی ما واقعیت‌هایی را اثبات کردیم، ‌منتهی اینها اگر پراگماتیست واقعی بودند، باید واقعیت را زودتر از اینها و چند سال قبل درک می‌کردند که ایران واقعیت قابل انکاری نیست.

امروز جمهوری اسلامی در منطقه حرف اول را می‌زند و آنها هم شانس خود را نه یک بار و دو بار، هم در عراق، هم افغانستان، هم لبنان، هم سوریه و هم غزه امتحان کردند و ما این واقعیت را اثبات کردیم و الان هم فکر می کنم آنها دارند آخرین تلاش‌های خود را می‌کنند که باز طرف مقابل را تحقیر و تخفیف کنند و ببینند شانسی برای اینکه طرفشان را به اطاعت وادار کنند دارند یا خیر؟

** گاهی برخی فکر می‌کنند رابطه با آمریکا مشکل را برطرف می‌کند

اما راجع به دولتها که گفتید، بالاخره شرایط برای کسی که در منصب اجرایی قرار می‌گیرد، سخت است و یک روحیه قوی لازم دارد.

خوشبختانه همه دولت‌های ما از پشتوانه مردمی برخوردار بودند و مردم ما ثابت کردند در مقابل قلدرها و نظام‌های سلطه‌جو و مستکبر اهل مقاومت هستند و حاضر نیستند از حقوق خود صرف‌نظر کرده و تن به تخفیف‌های او دهند. اما به هر حال وقتی در شرایطی، آنها فشار را زیاد می‌کنند، ‌این توهم ایجاد می‌شود که شاید با مذاکره بتوان مسئله را حل کرد.

خب سکان کشتی هم در دست ولایت فقیه است و وقتی مسئولین چنین توهمی پیدا می‌کنند، میدان را برایشان باز می‌کنند که خودشان هم تجربه کنند و باردیگر ثابت شود که این آمریکا همانی است که بود.

* بنا بر این ما باید چه نوع لحنی را در دیپلماسی با آمریکایی‌ها در پیش بگیریم؟ دیپلماسی سخت و یا نگاهی که آمریکا را کدخدای جهان می‌داند؟

بنده تعبیر خودم را دارم که الهام‌گرفته از نگاه مقام معظم رهبری است. ایشان عنوان «نرمش قهرمانانه» را به کار بردند که یک تعبیر بسیار دقیق است.

معظم‌له مثال یک کشتی‌گیر را زدند و گفتند که یک کشتی‌گیر در شرایطی باید انعطاف نشان دهد تا از یک مخمصه‌ بیرون بیاید و بتواند فن خود را اجرا و پشت حریف را به خاک برساند.

شما در دیپلماسی و گفت‌وگو ممکن است جایی تغییر لحن دهید و از ادبیات دیگری استفاده کنید این به معنی آن است که شما می‌توانید چند هدف داشته باشید، یکی اینکه بار دیگر ماهیت دشمن را برای ملت خود مشخص کنید و بگویید اگر کسی فکر می کرد که ادبیات و گفتمان ما خشن و یا خارج از عرف دیپلماتیک بود، حالا با این تغییر لحن، دشمن هنوز سرجای خود ایستاده و این دستاورد مهمی است.

نکته دوم این است که ما یک اتمام حجت در سطح جهان می‌کنیم و این فضاهایی را پیش می‌آورد که مردم و افکار عمومی، مواضع آمریکا را بهتر بشناسند.

همین آقای اوبامای دموکرات و دوستدار حقوق بشر که اگر یکجا اتفاقی بیفتد، نعره‌شان گوش فلک را کر می‌کند، چه حمایت‌هایی از رژیم صهیونیستی در فاجعه غزه کرد. کاملاً چشم‌شان را بستند، در گوش‌شان را پنبه گذاشتند و تمام قد از اسرائیل حمایت کردند و گفتند این حق اسرائیل است که برود چندهزار بمب بر سر مردم غزه بریزد.

بنابراین، هرچقدر که زمان می‌گذرد، ماهیت دشمن ما روشن می‌شود و در حقیقت این ما هستید که از فرصت‌ها استفاده می‌کنیم.

حضرت آقا فرمودند که آمریکایی‌ها قابل اعتماد نیستند اما از دستگاه دیپلماسی نیز حمایت و تشکر کردند و گفتند که کارشان را ادامه دهند و فرمودند که شما از ابزار دیپلماسی که باید هوشمندانه و مقتدرانه باشد، استفاده کنید.

البته لازم هم نیست که این اقتدار توأم با ادبیات خشن باشد، می‌توان با اقتدار، از ادبیاتی استفاده کرد که در سطح دنیا پذیرفته‌شده باشد و از لحاظ دیپلماسی نیز همه آن را بپذیرند.

نگرانی هم نیست. آنجایی که لازم بوده، دیپلمات‌های ما جواب دندان‌شکن هم به آنها دادند. یک جایی شاید لازم باشد در جواب «های»، «هوی» گفته شود اما در عین حال نمی‌شود آن را یک اصل گرفت و از ادبیات زمخت استفاده کرد.

** آمریکا ناچار به پذیرش واقعیت ایران است

* با توجه به این تفاسیر که نه ایران حاضر است از مواضع انقلابی خود کوتاه بیاید و نه آمریکا از مواضع خصمانه خود، آینده این روابط را چطور ارزیابی می‌کنید؟

تصور من این است که براساس اصل پراگماتیسم، بالاخره آمریکایی‌ها ناچارند واقعیت ایران را به رسمیت بشناسند. این ممکن است دیر و زود داشته باشد اما سوخت و سوز ندارد.

ما هم در مذاکرات، یک فرصت دوباره به آنها دادیم تا تجدیدنظر کنند. براساس واقع‌گرایی، منافع آنها در این نیست که رفتار خصمانه‌شان را با ما ادامه دهند. جمهوری اسلامی واقعیت خود را اثبات کرده اما اینکه آنها چه زمانی می‌خواهند این اصل را بپذیرند، مشخص نیست.

** دستگاه دیپلماسی نباید در هیچ صحنه‌ای غایب باشد

* در روزهای اخیر شاهد یک سری حوادث خون بار در شهر فرگوسن آمریکا هستیم که در حقیقت تکراریست از اقدامات نژادپرستانه در این کشور که موجب شده تا مردم خصوصا سیاهان برای چند روز متوالی دست به تظاهرات و درگیری با پلیس بزنند. برخی معتقدند اگر اتفاق کوچکی در ایران بیفتد، آمریکایی‌ها تا مدتها آن را در بوق و کرنا کرده و به بهانه نقض حقوق بشر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده می‌کنند. به نظرشما دستگاه دیپلماسی ما چقدر توانست از این واقعه برای نشان دادن چهره ضد حقوق بشری امریکا استفاده کند؟

مقام معظم رهبری یک راهنمایی بسیار راهبردی برای دستگاه دیپلماسی ارائه دادند. ایشان تعبیر کردند که دستگاه دیپلماسی باید مانند یک ارتش منظم، نیروی پیشرو هوشمند بوده و از یک تحرک فوق‌العاده برخوردار باشد و رصد کند که چه تحولاتی در منطقه و در سطح جهان در حال اتفاق است.

از طرف دیگر، تحولات در جهان به قدری سریع است که اگر شما در گذشته نه چندان دور مثلا چند ماه قبل، نقشه راهی برای دیپلماسی طراحی و ترسیم کرده‌ باشید، ممکن است امروز دیگر به کار نیاید.

بنابراین باید وضعیت دنیا و منطقه را مرتبا رصد کرد تا عکس‌العمل هوشمندانه و به موقع صورت گیرد و این نیاز به یک سازماندهی فوق‌العاده خلاق دارد نه یک بروکراسی سخت که مثل سابق، میز آمریکا جدا باشد، میز اروپا جدا و میز آفریقا جدا. اینها دیگر جواب نمی‌دهد.

دنیا در حال حاضر به هم متصل است و تحولات با سرعت انجام می‌شود پس دستگاه دیپلماسی هم باید از دانشمندترین و متعهدترین افراد استفاده کرده و در هیچ صحنه‌ای هم غایب نباشد.

یکی از صحنه‌ها، همین صحنه افکارعمومی جهان است که باید به آن توجه داشت، البته باید اذعان کرد که آنها رسانه‌های زیادی در اختیار دارند و از طرف دیگر جلوی رسانه های ما را می گیرند و در حقیقت حداکثر سوءاستفاده را از ابزار فناوری اطلاعاتی که دراختیار دارند می کنند اما دستگاه دیپلماسی ما نباید در این صحنه‌ها غایب باشند.

خوشبختانه آن چیزی که می‌تواند نشانه‌ای از جهانی شدن فرایندها باشد، همین وسایل ارتباط جمعی است که خیلی نمی‌توانند سانسور کنند و مثلا می‌بینید علی‌رغم سانسوری که ابرقدرت‌ها انجام می‌دهند، ندای مظلومیت غزه به گوش جهان می‌رسد و این تظاهرات وسیع انجام می‌شود.

در آمریکا علاوه بر ماجرای اخیر شهر فرگوسن، ما در گذشته، تا مدتها شاهد جنبش 99 درصد در برابر یک درصد بودیم. اینها واقعیت تلخ سرمایه‌داری است؛ یعنی هرچه جلو می‌رویم، شکاف قطب سرمایه‌داری و طبقه فقیر زیاد می‌شود و این در آمریکا ملموس شده و در اروپا نیز اتفاق افتاده است.

منبع: فارس
برچسب ها: نبوی آمریکا صراط