۰۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۳
رضا امیرخانی

تفکر انقلابی ما از چه جنسی بود؟

کد خبر : ۱۹۲۹۲۴
خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم؛

اجازه دهید اول ذوقم را بگویم. آن هم اینکه وقتی در بین شماها بچه‌های سمپاد قرار می‌گیرم، خصوصا سمپادهایی که کماکان سالم مانده‌اند و آن رابطه‌ی نسل به نسلشان حفظ شده مثل فضایی که شما دارید خصوصا دوستان بزرگتر هستند و دوستان جوانتر هستند، همینجوری پله به پله آن چیزهایی که بوده را به هم انتقال می‌دهند. این برای من فضای خیلی دلنشینی است از آنجایی که به یک معنا خودم را جزء کسانی حساب می‌کنم که در این سیرها بزرگ شده‌ام؛ زندگی کرده‌ام، درس خوانده‌ام، و مؤثرترین فضایی که روی من، روی زندگی من اثر گذاشت همان سمپاد بود. بدون شک.

یکی از بزرگترین مشکلات ما در کشور این است که ساده عرض کنم این است که ما ثبت خاطرات شخصی نداریم یعنی خاطرات شخصی‌مان را بچه‌ها جمع نمی‌کنیم. وقتی که خاطرات شخصی را جمع نمی‌کنیم  بعدتر با تحلیل امروزمان راجع به دیروزمان حرف می‌زنیم. این کاملا اشتباه است. شما باید بتوانید در حقیقت تصمیم‌گیری‌های خودتان را بر مبنای روزی که هست بیان بفرمایید و بگویید در آن روز چرا این تصمیم را گرفته‌اید. ما حتی در مورد بزرگان نظام این مشکل را داریم که بسیاری از آن‌ها یادداشت‌های روزانه‌شان به درستی ثبت و ضبط نشده و ارزش این ثبت و ضبط را نمی‌دانستیم.

برای همین امروز که می‌خواهیم راجع به انقلاب اسلامی ‌صحبت کنیم گاهی اوقات می‌بینیم که دستمان خالی است. مجبوریم با خاطرات افراد درجه دو، درجه سه راجع به موارد درجه یک صحبت بکنیم. این خیلی خطرناک است. این ثبت مکتوب خاطرات که از سن شماها باید شروع بشود یا از سن دوستان دبیرستانی که الآن حاضر هستند لازم است که بعدتر بتوانیم راجع به آن دوره یک سری داوری خوب داشته باشیم. الزامی ‌ندارد همه‌ی آدم‌هایی که این جا نشسته‌اند پس فردا متفکر و رییس جمهور و یک آدم سیاسی مثلا ارزشمند بشوند ولی دست کم اگر اینها هیچ مخاطبی نداشته باشند بیست سال بعد خود شما مخاطب آنها هستید. یعنی خود شما که مثلا امروز دوم دبیرستان درس می‌خوانید بعد احساس می‌کنید سال 91 راجع به این موضوع چه احساسی داشتم. و بعد می‌توانید در حقیقت خودشناسی بهتری داشته باشید.

یک نکته‌ای وجود دارد که من دوست دارم راجع به انقلاب اسلامی ‌به شماها دقت بدهم و یک گرفتاری خودم را بگویم. آن چیزی که آقای فولادگر گفت تفکر انقلابی را برای بچه‌ها شرح بده این تفکر انقلاب که امروز داریم می‌شنویم همه ماها می‌گوییم مثلا انقلاب یعنی بری شیشه‌ها را بیاری پایین و چه کار کنیم چه کار کنیم. من این تفکر انقلابی را اصلا نمی‌شناسم. من اصلا با این تفکر انقلابی راستش را بخواهید اصلا آشنا نیستم. اصلا من به نظرم می‌آید انقلاب اسلامی ‌اینجوری پیروز نشد. این حرفی است که چه می‌دانم مثلا تلویزیون و اینجور برنامه‌ها خیلی به بیراهه رفته‌اند. بگذارید من برای شما یک سیری را عرض کنم تا بعد بگویم منظورم از این که انقلاب اسلامی با تفکر انقلابی، با تفکر انقلابی سال 91 پیروز نشده یعنی چه؟

ما یک شخصیت داریم که به نظر من این شخصیت را بزرگترین ظلم را به این شخصیت، انقلاب اسلامی‌کرده. یعنی هیچ انقلابی به بنیانگذارش این قدر ظلم نکرده که ما به امام خمینی (ره) کردیم. یعنی چی؟ منظورم از این موضوع چیه؟ یک آدمی‌ مثل امام خمینی ببینید در مسیر امام خمینی شدن و انقلاب اسلامی ‌چه کار کرده؟ امام خمینی یک آدمی ‌است که مهمترین کاری که در مسیر انقلاب اسلامی ‌انجام داده نه این بوده که یک روز تفنگ دستش گرفته، نه از هیچ گروه مسلحانه‌ای حمایت جدی کرده. نه هیچ کار مهم انقلابی انجام داده به این معنا. هیچ کار انقلابی خود امام خمینی انجام نداده. (انقلابی 91ی را داریم می‌گویم‌ها!) انقلابی 57 همین کاری است که امام انجام داده.

ببینید امام چه کار کرده. امام را می‌گویند یک طلبه فاضل بوده. یک طلبه فاضل بوده یعنی آن کاری که مربوط به درس و بحث و کار آکادمیک طلبگی بوده. آن کارش را که همه می‌دانیم خیلی وضعشان خوب بوده. خیلی زود به مقام اجتهاد می‌رسد.

در خاطرات نقل شده که (این مهم است) در خاطرات نقل شده که در آن زمان یک کاری بوده که مرسوم بوده (شاید بین شماها هم باشد) مثلا سال آخر دبیرستان که همه ماها می‌خواهیم برویم یک دفترچه می‌گیریم دستمان می‌گوییم آقا یک یادداشتی (فکر کنم الآن در فیس بوک این کار را بکنیم) یک یادداشتی بنویسیم راجع به فارغ التحصیلی و فلان معلم و ... این کار آن زمان هم مرسوم بوده. این کار را انجام می‌دادند. به این دفترچه‌ها می‌گفتند بیاض. بیاض ریشه‌اش و لغت شناسانه اگر نگاه کنیم به معنای سپیدی است.

اگر یک کمی ‌ذهنتان بگردد در همین درس زیست شناسی که در اول و دوم خواندید، آلبوم هم از همان آلبومین می‌آید. که به معنای سپیدی است. یعنی این دو تا چه در تمدن آن طرف، چه این طرف، چیزی مثل آلبوم وجود داشته حالا آنها به آن می‌گفتند آلبوم که باز ریشه‌اش سپیدی بوده ما به آن می‌گفتیم بیاض که باز ریشه عربی‌اش سپیدی بوده.

یک دفترچه‌ای بوده دست یک طلبه فاضلی. داشته است می‌رفته. می‌رفته مثلا از علمای آن وقت مثلا بزرگان حوزه آن زمان مثلا مرحوم حائری بزرگ، دیگران، دیگران، یادداشت می‌گرفته. می‌گفته آقا من دارم می‌روم در شهر خودم برای تبلیغ و به درس و بحث بپردازم و اینها. دوست دارم با کسانی که هم دوره بودم یک یادداشتی برای من بنویسند. حالا هم از همه بزرگترها گرفتم. مرحوم حائری احتمالا. دیگران، دیگران. مثلا آقای بروجردی اگر آن زمان به قم آمده باشند. چون آن زمان امام حدودا 25 ساله‌اند، حدودا. می‌آید خدمت امام. با هم همسن بوده‌اند. امام هنوز امام نشده بودند. می‌گوید آقا روح الله من با شما هم درس بوده‌ام. از بزرگان یادداشت گرفتم در این دفتر بیاض. ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که به نظرم می‌آید که شما مثلا یک آدم حسابی هستی و به یک جایی می‌رسی. شما هم حالا یک یادداشتی این جا بنویس. این یادداشت امام امروز ثبت شده است. امام می‌نویسند: «امروز که حکومت جور در کشور ما مشغول حکمرانی است (نقل به مضمون) طلبه فاضل به جای بیاض درست کردن به فکر برپایی حکومت عدل باشد. امضا: روح الله موسوی خمینی».

این ظرفیت 25 سالگی یک آدم است که در زندگی یک هدف داشته. آن هم در حقیقت براندازی حکومت جور. این براندازی حکومت جور فرض بفرمایید از 22 سالگی این آدم. اگر قرار باشد من باز از شمّ داستان نویسی خودم بروم جلو می‌گویم از 5-6 سالگی. اما اگر قرار باشد از شمّ مثلا اسنادی و تاریخی بروم جلو می‌گویم از 25 سالگی. این اولین سند مکتوب است که امام برایش این موضوع مهمترین موضوع بوده است. براندازی حکومت جور. اگر بگویم 6 سالگی چرا می‌گویم؟

باز یک خاطره‌ای را نقل می‌کنم. می‌گویند آن زمان یک عده به اصطلاح خناسان، همان‌هایی که به دنبال گره افکنی میان بزرگان دین بوده‌اند، رفتند نزد مراجع آن زمان؛ رفته بودند پهلوی آقای مرعشی نجفی. مال حدود دهه 50 است. که آقای مرعشی نجفی! شما چه کم از آقای خمینی دارید؟! ایشان مجتهدند شما هم مجتهدید! ایشان بزرگند شما هم بزرگید! ایشان مرجع‌اند، شما هم... شما با ایشان فرقی ندارید. چرا باید ایشان اینقدر اسمشان بلند باشد. بعد آقای مرعشی ـخدارحمت کند، اینها آدم‌های بزرگی بوده‌اندـ برمی‌گردد به آن آدمی‌که آمده بود سئایت، می‌گوید: «شما مادرتان در مطبخ سوسک ببیند می‌ترسد یا نه؟!!» بعد طرف می‌گوید: «بله بله مادر من می‌ترسد». مرحوم مرعشی می‌گوید مادر من هم سوسک می‌دید می‌ترسید. بعد می‌گویند خوب چه ربطی داشت؟! می‌گویند مادر خمینی نمی‌ترسید!! ...(خنده حضار)...

ایشان بعد خاطره‌ای را تعریف می‌کنند که باز هم در تاریخ آمده است. منزل امام در خمین بود. پدر امام را در آنجا به قتل می‌رسانند. مادر امام درشکه کرایه می‌کند ایشان و برادرشان (که جناب آقای پسندیده بودند) می‌گذارند روی درشکه، در سن 6-7 سالگی، این زن بلند می‌شود می‌آید تهران دارالحکومه شکایت! شکایت می‌برد که شوهر من را در خمین کشته‌اند! ایشان می‌گوید این مادر خمینی بوده. مادر من از سوسک می‌ترسد ولی مادر خمینی از خمین آن زمان بلند می‌شود می‌آید تهران و شکایت می‌کند. این مادر با مادر ماها فرق می‌کرده. بنابراین بچه‌اش هم باید با ماها فرق بکند و این کاملا درست است. بگذریم.

این سیری است که امام طی می‌کند. متأسفانه ما این سیر را ندید می‌گیریم! یعنی ما می‌گوییم امام خمینی همان کسی است که از پله‌ها آمد پایین شد خمینی! نه آقا این نیست! یا دیگر اگر خیلی زور بزنیم امام خمینی کسی است که در سال 42 سخنرانی کرد، یک سخنرانی تند کرد و شد مثلا خمینی. نه آقا از این سخنرانی‌های تند مرحوم آقای شریعتمداری، که با ساواک هم رابطه داشت، سخنرانی تند دارد. حتی گاهی اوقات الفاظ و عبارات تندتری در بعضی از ادوار استفاده کرده. این نیست. با سخنرانی کسی خمینی نمی‌شود. من اگر بروم عین سخنرانی امام خمینی را ایراد کنم هیچ چیزی نمی‌شود. یک کار دیگری امام خمینی انجام می‌دهد. آن هم این بوده که ذهنش از ابتدا درگیر ایجاد یک حکومت جایگزین بوده. درگیر حل مسئله سلطنت و پادشاهی بوده.

امام یک روزی می‌آیند صحبت می‌کنند، صحبت‌های امام را شما بروید در همین صحیفه جستجو کنید. بروید مدرّس را سرچ کنید. خیلی صحبت‌های امام دقیق است راجع به مدرس. راجع به مشروطه صحبت‌های ایشان دقیق است. ایشان وقتی طلبه بودند روزهایی که مجلس جلسه علنی داشته و اجازه داشتند بیایند، شخصا بلند می‌شدند از قم، قم آن زمان، که احتمالا راهش تا تهران یا باید با درشکه می‌آمدند یا چه می‌دانم مثلا با اولین ماشین‌هایی که وجود داشته، نمیدانم لاری آن زمان بوده یا که نه. پشت کامیون یا درشکه باید می‌نشسته می‌آمده تهران. این طلبه می‌آمده در مجلس سپه‌سالار تهران. می‌رفته می‌نشسته و نطق‌های مدرس را گوش می‌کرده. امام تمام نسخه‌های مدرس را، آن مقداری که فرصت داشته شنیده. یعنی برایش حکومت و شکل حکومت مهم بوده است. باز تفاوتی که امام دارد با سایرین در پیش از امام در دوره مشروطه این صحبت بود که آیا حکومت دینی امکان‌پذیر هست یا نه؟! کسانی مثل مرحوم میرزای نایینی می‌گفتند بله این کار امکان پذیر است. می‌گفتند امکان دارد که ما یک حکومت داشته باشیم بر مبنای شرع. و مشروطه می‌تواند به این حکومت برسد.

کسانی مثل آخوند خراسانی اینها جفتشان آدم‌های بزرگی هستند. آخوند ضمنا بزرگتر است. آخوند خراسانی با حکومت دینی مخالف است. آخوند خراسانی استدلال می‌کرد می‌گفت: حکومت ملازم هست با جور. شما اگر حاکم شدید باید بروی گوش مردم را ببری. چاره‌ای نداری. حاکم باید همین کارها را بکند دیگر. چرا این کار را با اسم دین بکنیم؟ من اصلا با این که حاکم دیندار یا حکومت دینی باشد مخالف هستم. فلذاست که از این دعواها داشتیم.

بنابراین امام وقتی آمد وسط حتما به این دعواها بصیر بود و این دعواها را می‌شناخت. کما اینکه امام نسبت به مشروطه به شدت مورخانه و همچون یک تاریخدان اطلاعات داشت. معلوم است همه کتاب‌های تاریخ مشروطه را دور زده است. به هر صورت امام خمینی با یک چنین وضعیتی وارد انقلاب شد.

من می‌خواهم بگویم شما فرض کنید یک محققی که می‌آید نوبل می‌گیرد را بروید زندگیش را بررسی کنید. احتمالا از یک سنی شبیه به همان سن 17-18 سالگی، 20 سالگی، موضوعی در ذهنش می‌آید شروع می‌کند کار کردن، کار کردن. بعد آرام آرام راجع به این موضوع به قول شماها مقاله می‌نویسد. مقاله‌اش می‌رود بیرون نقد می‌شود. این آدم آرام آرام می‌شود صاحب کرسی در آن نظریه. اگر نظریه‌اش رفت بالا احتمال دارد بتواند نوبل علمی ‌بگیرد.

یک همچین سیری دارد. امام خمینی از این جنس است. از جنس یک محقق کاملا روشن فکر آکادمیک است که تمام کارهایی که در داخل آکادمی ‌باید انجام می‌داده را انجام داده است. این را ما اصلا یادمان رفته که توضیح بدهیم. امام خمینی اصلا از جنس یک مبارز سیاسی نیست!. مبارز سیاسی مرحوم آیت الله طالقانی بود. مبارز سیاسی مرحوم مهندس بازرگان است. امام از جنس حکیمی‌ است که دنبال تئوری بوده است. بله در عین حال کار عملی‌اش هم مبارزه بوده است. ولی یادتان باشد که بنیان‌های فکری پشت کار امام بوده است.

* متن سخنرانی رضا امیرخانی در جمع دانش آموزان مرکز شهید اژه‌ای اصفهان

منبع: مهران‌آنلاین
برچسب ها: صراط امیرخانی