۰۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۷
حسن اختری

مکتب شهید رجایی در کدام دولت تداوم یافت؟

کد خبر : ۱۹۳۵۱۹
صراط: هشتم شهریور یادآور عروج ملکوتی شهیدان رجایی و باهنر به عنوان نماد عینی از دولتمردان انقلابی، مکتبی و مردمی است. هم اکنون بیش از سه دهه ـ 32 سال ـ از واقعه تلخ آن روز ـ انفجار دفتر نخست وزیری به دست منافقان کوردل ـ می گذرد اما یاد و خاطره آن عزیزان سفر کرده نه تنها در اذهان ملت قهرمان ایران همچنان باقیمانده است؛ بلکه هر روز که می گذرد به گوهر وجودی آنان بیشتر پی برده می شود.

به همین مناسبت از اول تا هشتم شهریور هر سال به عنوان هفته دولت مورد تکریم و پاسداشت آحاد مسئولان و مردم قرار می گیرد. در فرصت بدست آمده دولت می کوشد تا تلاش های یکساله و یا دوره ای خود را توسط دولتمردانش در معرض دید و قضاوت افکار عمومی قرار دهد که در جای خود کاری لازم و ضروری و بسیار هم خوب است.

اما جان کلام اینجاست که آیا صرف گرامی داشت و برگزاری کنگره و جشنواره و... کافی است؟ و جای این سوال جدی باقی نیست که پرسیده شود دولت هایی که بعد از شهادت شهیدان رجایی و باهنر با انتخاب و رای مردم روی کار آمدند آیا توانسته اند در قول و عمل راه آن عزیزان را ادامه دهند یا خیر؟ و اصولا چه تشابهات و تفاوت هایی بین شهید رجایی و روسای جمهوری که بعد از او در مسند خدمت و قدرت قرار گرفتند وجود دارد؟ اگر دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری را به لحاظ شانیت جایگاه کنونی معظم له و همچنین اختیاراتی که پست ریاست جمهوری در آن زمان داشت - اختیارات رئیس جمهور قبل از بازنگری در قانون اساسی در سال 1368 بسیار محدود بوده و صرفا به عنوان دومین مقام رسمی کشور مسئولیت هماهنگی قوا را برعهده داشت و قدرت ریاست جمهوری قانونا و عملا در اختیار رئیس دولت (نخست وزیر) بود - از بقیه دوره های ریاست جمهوری استثنا شود.

مشخصا چهار دوره متمایز از دولت هایی که با رای مردم روی کارآمدند قابل تمیز است. اولین رئیس جمهور که بعد از بازنگری قانون اساسی قوه مجریه را با تمام اختیارات به دست گرفت و دولت سازندگی را تشکیل داد جناب هاشمی رفسنجانی بود.او بعد از دو دوره ریاست عنان قدرت را با رای مردم به دست جناب محمد خاتمی سپرد و ایشان نیز هشت سال با شعار اصلاح طلبی حکم راند و دوم خرداد 1384 علیرغم میل باطنی - بعدها قراین و شواهد نشان داد که او بی میل نبود که کلید کاخ ریاست جمهوری را به همان کسی برگرداند که از او تحویل گرفته بود اما مردم اینطورنخواستند - ردای ریاست جمهوری را بر دوش جناب محمود احمدی نژاد انداخت تا دولت مهرورزی بنا گردد. او که می خواست علاوه بر ایران مشکلات جهان را نیز در دوران ریاست جمهوری خود رتق و فتق نماید. بالاخره در 24 خرداد 1392 عمر ریاست او هم به سر آمد و معضلات کشور در صندوقی قفل شده تحویل جناب دکتر حسن روحانی گردید تا با کلید بزرگ نمادینی که در جریان تبلیغات و رقابت به همراه آورده بود برای باز کردن آن قفل بزرگ تدبیری بیندیشد.

بنا نیست همیشه با صلوات برگذشته ها در فکر ساختن آینده بود چرا که اولا باید گذشته چراغ راه آینده باشد. ثانیا دولتمردان زمانی که بر اریکه قدرت سوار هستند باید مورد نقد و نقادی قرار گیرند وگرنه فرهنگ عمومی جامعه ایرانی نقد کسانی را که فرصت دفاع از خود ندارند را برنمی تابد. ثالثا وجدان عمومی بهترین محکمه ای است که به انصاف قضاوت می کند. بنابراین بدون پیش داوری در مورد عملکرد دولت های پیشین قضاوت را به افکار عمومی وانهاده و فقط یک سوال را یادآور می شوم که آیا واقعا خلقیات شهید رجایی مثل مردمی بودن ( ساده زیستی) مکتبی بودن (در حفظ ارزش ها) و تواضع در پیشگاه ملت به هنگام خدمت چه در کسوت دستفروشی و چه در مقام ریاست جمهوری در دولت ها و روسای آنها بعد از او هم تداوم یافته است؟

اینک یکسال از روی کارآمدن دولت «تدبیر و امید» می گذرد و دولت اعتدال وارد دومین سال خدمت گزاری خود شده است. دولت محترم در سال اول فعالیت خود تلاش کرد تا کارنامه نسبتا خوبی در صحنه های بین المللی و داخلی از خود ارائه داد و نمره قابل قبولی هم از رهبری و مردم دریافت کرد اما امیدواری که در مردم با روی کار آمدن دولت یازدهم به وجود آمد و همچنین تا برآورده شدن انتظارات و مطالبات واقعی آنان فاصله زیادی باقی است که نیل به نقطه مطلوب در گرو عمل به توصیه های حکیمانه و مشفقانه مقام معظم رهبری ا ست که در دیدار با هیئت دولت بیان فرمودند.