۲۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۸
نوجوان قاتل:

در زندان نمازهای قضای مقتول را خواندم

محسن می‌گوید از کشتن پسر نوجوان به شدت پشیمان است.
کد خبر : ۱۹۶۲۸۰
صراط:کاش محسن آن چاقوی تزئینی را نمی‌خرید و کاش رضا عذرخواهی او را حین دعوا قبول می‌کرد و کاش اصلا درگیری رخ نمی‌داد که حالا هر دو قربانی پرونده یک قتل باشند. حالا محسن در هفده سالگی پشت میز محاکمه است و رضا زیر خروارها خاک.

سال هاست پدر و مادر این دو نوجوان اشک می ریزند و غم هیچ کدام کمتر از دیگری نیست. محسن متهم به قتل نوجوانی به نام رضا شده و اولیای دم درخواست قصاص دارند. این نوجوان که اتهامش را قبول دارد، دو هفته قبل در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

ثقوری، نماینده دادستان تهران که در جلسه دادگاه از کیفرخواست دفاع کرده است، می گوید: «مطابق اوراق پرونده، محسن متهم است در یک نزاع دسته جمعی شخصی به نام رضا را به قتل رسانده است. رضا و محسن هر دو نوجوان بودند و بعد از این که با هم درگیر شدند، از آنجا که محسن از رضا جثه کوچک تری داشت و نمی توانست از عهده او برآید، برای مقابله با رضا چاقو به سمتش پرتاب کرد که متاسفانه چاقو به قلب او خورد و باعث مرگش شد. هر چند متهم نوجوان است، اما به هر حال عمل وی کشنده بوده و ضربه ای که وارد کرده دقیقا به نقطه ای خورده که باعث مرگ شده است. ضمن این که دفاع مشروع نیز در این پرونده رخ نداده و قتل از نظر دادسرا عمد است.»

نماینده دادستان درباره این که متهم زمان قتل کمتر از 18 سال داشته، می گوید: «طبق قانون جدید مجازات اسلامی در صورتی که هیات قضایی تشخیص دهد متهم زمان ارتکاب جرم حرمت قتل را تشخیص نمی داده و به بلوغ عقلی کامل نرسیده، می تواند متهم را از مجازات قصاص معاف کند.

 البته تشخیص این موضوع با هیات قضایی است، اما آنچه مسلم است از نظر دادسرا با توجه به اعترافات متهم، گفته های شهود، نظریه پزشکی قانونی، شکایت اولیای دم و سایر مدارک و شواهد موجود در پرونده، قتل عمدی محرز است و برای متهم درخواست کیفر شده است. البته دادسرا با توجه به درخواست اولیای دم درخواست کیفر کرده و در صورتی که اولیای دم در هر مرحله ای از پرونده رضایت خود را اعلام کنند، دادسرا به لحاظ جنبه عمومی جرم وارد می شود و برای متهم درخواست مجازات خواهد کرد.»

فرزندم را ببخشید

پدر محسن هم از اولیای دم درخواست بخشش دارد و می گوید: «خانواده رضا، خانواده بسیار خوبی است. ما چند بار برای جلب رضایت رفتیم. پدرش مرد آگاهی است و می گوید می داند بچه های نوجوان ممکن است تحت تاثیر سن و تغییرات فیزیکی کاری انجام دهند. با این حال نتوانستیم تا امروز رضایت بگیریم. پسرم واقعا در ایجاد درگیری مقصر نبود. البته نه این که ضربه را نزده او ضارب است و در این کار خطا کرده، اما در ایجاد درگیری مقصر نیست. با این حال من هم به اندازه او در عذاب هستم. چند سال است محسن در زندان میان مرگ و زندگی است. زمانی که بازداشت شد، محصل بود، درس می خواند و تصمیم داشت به دانشگاه برود. او در اوج جوانی باید به مرگ و آینده ای سیاه فکر کند.

به دست و پای پدر و مادر مقتول افتادم و درخواست کردم او را ببخشند. خدا یک پسر به او داد و متاسفانه آن را گرفت حالا محسن من پسر اوست. خودش در مورد بچه ای که در هفده سالگی مرتکب قتل شده، تصمیم بگیرد؛ می خواهد او را ببخشد یا قصاص کند؛ من به خواسته او احترام می گذارم، اما خواهش می کنم قبول کند باعث ایجاد این درگیری محسن نبود. این سال ها خیلی بر محسن سخت گذشت. او فهمید اشتباه بزرگی کرده و با قصاص محسن هم چیزی درست نمی شود. بعد از درگیری زمانی که او به خانه آمد و ماجرا را بازگو کرد، اصلا متوجه نبود چه سرنوشتی در انتظارش است. او واقعا به بلوغ نرسیده بود.»

پشیمان هستم

محسن ضمن قبول اتهام قتل عمد می گوید: برای کاری که کرده ام پشیمان و شرمنده اولیای دم هستم. روز حادثه من و دوستم مقابل مغازه ایستاده بودیم، چند جوان از دور می آمدند. من فکر کردم یکی از آنها از دوستانم است به همین دلیل به او نگاه کردم. همین چشم در چشم شدن باعث شد تا او عصبانی شود. وقتی متوجه شدم اشتباه گرفته ام از پسر جوان عذرخواهی کردم و حتی روبوسی هم کردیم و ماجرا تمام شد، اما رضا متوجه نشد ما باهم آشتی کردیم و به سمت من آمد و فحاشی کرد. من هم ناراحت شدم، اما چون دیدم زورم به رضا نمی رسد، از او عذرخواهی کردم. رضا نمی خواست درگیری را تمام کند. او به سمت من آمد و بعد هم درگیری جمعی شد.

رضا آنقدر درشت هیکل بود که من مطمئن بودم نمی توانم کاری بکنم با این حال سعی می کردم خیلی به او نزدیک نشوم تا این که در یک لحظه من و رضا روبه روی هم قرار گرفتیم و هیچ کس اطرافمان نبود. چاقویی در جیبم بود، آن را درآوردم و به سمت رضا گرفتم به این امید که بترسد و دور شود، اما او نترسید. من خودم می ترسیدم، اما رضا حتی یک قدم هم عقب نرفت و به سمت من حمله کرد و ضربه ای زد. من هم چاقو را به سمتش پرت کردم که به پهلوی چپش خورد و زخمی شد. من خیلی ترسیدم. فقط همان یک ضربه را زدم.»

او درباره این که چرا درگیری را پیش از وارد کردن ضربه تمام نکرد، می گوید: «من واقعا قصد درگیر شدن نداشتم، به همین دلیل هم چند بار عذرخواهی کردم و گفتم اشتباه شده، اما رضا قبول نمی کرد و می گفت تو مخصوصا این کار را کردی و حمله کرد چون هیکلش خیلی درشت بود من نمی توانستم حریفش بشوم. در آن زمان نمی دانستم ممکن است چاقو باعث شود فردی بمیرد و با خودم گفتم ضربه ای که زدم، فقط زخمی اش می کند و بعد هم خوب می شود. شاید 20 روز هم نمی شد آن چاقو را خریده بودم چون فکر می کردم چاقو باعث می شود آدم بزرگ تر و زورش زیادتر شود. ضمن این که چاقویی قشنگ بود و من از آن خوشم می آمد.»

متهم ادامه می دهد: «برای این که کسی را بکشم، چاقو نکشیدم. واقعا از کاری که کرده ام پشیمان هستم و عذرخواهی می کنم. اگر درکی که حالا از قتل دارم، آن موقع داشتم هیچ وقت این کار را نمی کردم. تصورم از کسانی که قاتل هستند چیز دیگری است و هیچ وقت فکر نمی کردم خودم هم جزو آنها باشم.» محسن ادامه می دهد: «سال هایی که در زندان بودم، نمازهای قضای مقتول را خواندم. این قول را به پدر و مادرش داده بودم و بر سر قولم هم هستم. من از آنها درخواست بخشش دارم. واقعا بچگی کردم. ضمن این که نمی خواستم درگیر شوم و عذرخواهی هم کردم، اما رضا دست بردار نبود.»

 متهم می گوید: « می دانستم اگر آدم بکشم، قصاص می شوم، اما نمی دانستم ضربه ام باعث مرگ می شود. در فیلم ها دیده بودم کسی که آدم می کشد، اعدام می شود حتی دیده بودم آدم های قاتل چه شکلی هستند و همیشه فکر می کردم من ویژگی یک قاتل را ندارم. با خودم می گفتم من که آدم بدی نیستم و نمی خواهم به کسی آسیبی برسانم. آن روز هم اصلا متوجه نبودم چه می کنم و فکر نمی کردم آدم کشتن آنقدر راحت اتفاق بیفتد و کسی با یک ضربه بمیرد، چون در فیلم دیده بودم وقتی می خواهند کسی را بکشند، با چاقو ضربه های عمیقی به او می زنند، اما من این کار را نکردم و چاقو را فقط برای ترساندن مقتول بیرون کشیدم.

بعد هم وقتی ضربه را زدم و چاقو خونی شد، آنقدر ترسیدم که آن را دور انداختم. چاقو تزئینی بود. راستش را بخواهید متوجه تیزی آن هم نشده بودم و وقتی آن را از بدنش بیرون کشیدم، متوجه شدم چقدر تیز است چون در قسمت بالای چاقو یک حفره وجود داشت، هوا وارد بدن رضا شده بود و همان هم باعث شد جانش را از دست بدهد. به دلیل کاری که کردم خیلی عذاب می کشم و از مادر رضا طلب بخشش می کنم. دستش را بارها بوسیده ام و باز هم می بوسم و ابراز پشیمانی و طلب بخشش می کنم. عذابی که تحمل می کنم، خیلی سنگین است و واقعا نمی توانم به این زندگی پر از درد ادامه بدهم. من از مرگ می ترسم، اما اگر آرامش آنها در قصاص من است، قبول می کنم فقط خواهش می کنم مرا ببخشند.»
منبع: جام جم
برچسب ها: حوادث قتل صراط
خبر فوری

علت شلیک پدافند هوایی در اصفهان و تبریز