صراط: بوی دربی که به مشام می رسد هیجان زنده میشود و هیاهو در غلغله آدم و کف و هورا گوش ها را نوازش میدهد.صدای پای دربی که در پس کوچه های شهر میپیچد همه به نبرد گلادیاتورها در روزی بی بدیل میاندیشند و خود را برای تماشای نبردی دوزخی مهیا میکنند.اما دربی که در روز موعود باید شاه بیت لیگ باشد و روسفیدی را برای سکوهایی که با تنهایی وداع میکنند به ارمغان بیاورد در این سال ها بذر نومیدی پاشیده است.
با یک فلاش بک به این برداشت ساده می رسیم که دربیهای پایتخت نه تنها شور و شادی را به همراه نیاورده بلکه سایه ابرها را سنگین تر کرده است که آتش پارهها در حسرت یک دوئل پرالتهاب مانده اند و پس از هر شهرآورد رویاهای کال خود را در بی نهایت تاریکی جستجو می کنند.سال هاست دربی خاصیت ندارد و آدرنالین خون انگورهای یاقوتی را بالا نمی برد.دربی مرگ را زندگی کرده از بس که جان نداشته است.
اما این بار در شرایطی که آبی و قرمز، حال و روز چندان خوشی ندارند همه امیدوارند اتمسفر دربی کمی مه آلود شود تا دو تیمی که مدتهاست لبخند را از لبان سینه چاکان خود دریغ کرده اند برای نود دقیقه لااقل همه را مسحور نمایش خود کنند.این اتفاق می تواند توهم نباشد، اگر باور کنیم که دربی جای قدم زدن در مخمل سبز و شمردن ثانیه ها برای رسیدن به یک مساوی خجالت آور نیست.باید امیدوار بود. شاید اینبار میلیون ها نفر پای جعبه جادو غم های خود را با جدال سرخابی ها هاشور بزنند و به یاد بیاورند که روزی روزگاری دربی همه را شیدای خود می کرد.کسی چه می داند!
شاید اینبار سرجوخه های مغمومی که هفته هاست پشت دیوار سربلندی مانده اند از توفان رنگ ها و صداها عبور کنند و پرچمهای قرمز و آبی را در یکشنبه پاییزی به رقص درآورند. از حالا تا یکشنبه به رسم همه دربی هایی که در این سال ها روی اعصاب ملت رژه رفته، پلک نمی زنیم و به رجزخوانی مهره ها دلخوش می کنیم.اگر شطرنج مرموز امیر و حمید اینبار همه را سر به هوا کرد و در اوج تشویش سرخابیها از دربی ناکام اعاده حیثیت کرد.
با یک فلاش بک به این برداشت ساده می رسیم که دربیهای پایتخت نه تنها شور و شادی را به همراه نیاورده بلکه سایه ابرها را سنگین تر کرده است که آتش پارهها در حسرت یک دوئل پرالتهاب مانده اند و پس از هر شهرآورد رویاهای کال خود را در بی نهایت تاریکی جستجو می کنند.سال هاست دربی خاصیت ندارد و آدرنالین خون انگورهای یاقوتی را بالا نمی برد.دربی مرگ را زندگی کرده از بس که جان نداشته است.
اما این بار در شرایطی که آبی و قرمز، حال و روز چندان خوشی ندارند همه امیدوارند اتمسفر دربی کمی مه آلود شود تا دو تیمی که مدتهاست لبخند را از لبان سینه چاکان خود دریغ کرده اند برای نود دقیقه لااقل همه را مسحور نمایش خود کنند.این اتفاق می تواند توهم نباشد، اگر باور کنیم که دربی جای قدم زدن در مخمل سبز و شمردن ثانیه ها برای رسیدن به یک مساوی خجالت آور نیست.باید امیدوار بود. شاید اینبار میلیون ها نفر پای جعبه جادو غم های خود را با جدال سرخابی ها هاشور بزنند و به یاد بیاورند که روزی روزگاری دربی همه را شیدای خود می کرد.کسی چه می داند!
شاید اینبار سرجوخه های مغمومی که هفته هاست پشت دیوار سربلندی مانده اند از توفان رنگ ها و صداها عبور کنند و پرچمهای قرمز و آبی را در یکشنبه پاییزی به رقص درآورند. از حالا تا یکشنبه به رسم همه دربی هایی که در این سال ها روی اعصاب ملت رژه رفته، پلک نمی زنیم و به رجزخوانی مهره ها دلخوش می کنیم.اگر شطرنج مرموز امیر و حمید اینبار همه را سر به هوا کرد و در اوج تشویش سرخابیها از دربی ناکام اعاده حیثیت کرد.