"صراط" - یکی از سایت های خبری در واکنش به هتکاکی های اخیر علی اکبر جوان فکر نسبت به حضرت آیت الله مصباح یزدی به طنز نوشته روی آورده و با بهره گیری از این قالب نوشتاری بطور غیر مستقیم و از زبان یکی از شخصیت های ثابت بخش طنز خود نوشته است: « والله ما پیش بزرگترها مان، جرات نداشتیم پاهامون رو دراز کنیم...
آدم این روزها چه چیزهایی که در سایت ها و وبلاگ ها از این گونه زبان درازی ها نمی خواند.
آقایی که شما باشی یک جوانک پر رویی ما در محله داریم که کار مفیدش ولگردی است و گاها یک آچار در دستش می گیرد و راه می افتد سمت پیچ شمیران، برای شل و سفت کردن پیچ.
همین دیروز داشتم از یک محفل حرف و حدیثی به خانه بر می گشتم که دیدم همین جوانک بی پروا، صدای جیغ مانند و تند و تیزش را توی هوا ول داده و فریاد می زند و که نفس کش ...
و از این حرف های نامربوط می پراکند و چند نفری را هم دور خودش جمع کرده و بنا داشته به رجز خواندن.
اربابی که شما باشید، رفتم جلو دیدم، با یکی از ریش سفیدهای محل طرف شده که « شنیدم فلان حرف را زدی؟ » آن بنده خدا هم اگر چه اصلا محل نمی گذاشت، اما صدای آن بچه پر رو، هی بلند تر و بلند تر می شد.
آقا، بی ادبی پشت بی ادبی و مردم هم فقط نگاه می کردند، هیچ کس نبود برود توی دهن این جوانک کوتاه فکر بزند که آخه تو کجا و این ...
دست آخر هم وقتی بی محلی جمع را نسبت به لات بازی های خودش دید و اینکه فریاد هایش موجب رسوایی اش شده، برگشت و رو به آن هایی که دورش جمع شده بودند، گفت: واقعا دلم سوخت، که حاج آقا فلانی از بزرگان محل است من برای حاج آقا فلانی متاسفم که دارد خود زنی می کند با این کارها و نباید با آبروی خودش بازی کند و هم نمی خواستم اینطور شود و الخ... »
در این طنز که ذر آتی نیوز منتشر شده، به نقل از یکی از شخصیت های ثابت این بخش به اسم آقای مشمقانی نوشته : « روز با یکی از اساتید فن جلسه داشتم به من می گفت: شیطان در محل شما خیمه زده است ...! اصولا مساله امروز ما مساله مکتب است و باید دوباره مکتب خانه ها راه بیاندازیم تا مشکلات جامعه را حل کنیم، نوعی بازگشت به گذشته و به سنت های خاک خورده است که مشکل دیروز، امروز و فردایمان را نیز حل می کند.
از دوستان می خواهم کمی بیشتر دقت کنند، ما امروز به سنت های مکتبی نیاز نداریم بلکه بالعکس به مکتب های سنتی نیاز داریم و ما ...
آدم این روزها چه چیزهایی که در سایت ها و وبلاگ ها از این گونه زبان درازی ها نمی خواند.
آقایی که شما باشی یک جوانک پر رویی ما در محله داریم که کار مفیدش ولگردی است و گاها یک آچار در دستش می گیرد و راه می افتد سمت پیچ شمیران، برای شل و سفت کردن پیچ.
همین دیروز داشتم از یک محفل حرف و حدیثی به خانه بر می گشتم که دیدم همین جوانک بی پروا، صدای جیغ مانند و تند و تیزش را توی هوا ول داده و فریاد می زند و که نفس کش ...
و از این حرف های نامربوط می پراکند و چند نفری را هم دور خودش جمع کرده و بنا داشته به رجز خواندن.
اربابی که شما باشید، رفتم جلو دیدم، با یکی از ریش سفیدهای محل طرف شده که « شنیدم فلان حرف را زدی؟ » آن بنده خدا هم اگر چه اصلا محل نمی گذاشت، اما صدای آن بچه پر رو، هی بلند تر و بلند تر می شد.
آقا، بی ادبی پشت بی ادبی و مردم هم فقط نگاه می کردند، هیچ کس نبود برود توی دهن این جوانک کوتاه فکر بزند که آخه تو کجا و این ...
دست آخر هم وقتی بی محلی جمع را نسبت به لات بازی های خودش دید و اینکه فریاد هایش موجب رسوایی اش شده، برگشت و رو به آن هایی که دورش جمع شده بودند، گفت: واقعا دلم سوخت، که حاج آقا فلانی از بزرگان محل است من برای حاج آقا فلانی متاسفم که دارد خود زنی می کند با این کارها و نباید با آبروی خودش بازی کند و هم نمی خواستم اینطور شود و الخ... »
در این طنز که ذر آتی نیوز منتشر شده، به نقل از یکی از شخصیت های ثابت این بخش به اسم آقای مشمقانی نوشته : « روز با یکی از اساتید فن جلسه داشتم به من می گفت: شیطان در محل شما خیمه زده است ...! اصولا مساله امروز ما مساله مکتب است و باید دوباره مکتب خانه ها راه بیاندازیم تا مشکلات جامعه را حل کنیم، نوعی بازگشت به گذشته و به سنت های خاک خورده است که مشکل دیروز، امروز و فردایمان را نیز حل می کند.
از دوستان می خواهم کمی بیشتر دقت کنند، ما امروز به سنت های مکتبی نیاز نداریم بلکه بالعکس به مکتب های سنتی نیاز داریم و ما ...