۱۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر : ۲۳۲۰۹

كيهان:افق ديد... جبل الطارق

«افق ديد... جبل الطارق»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛رفتار سياسي مسئولانه چگونه رفتاري است؟ نقطه «اعتدال» در تلاقي سه ضلع عقلانيت، معنويت و عدالت كجاست؟ اگر جمهوري اسلامي ايران قدرت اول منطقه و الهام بخش سلسله انقلاب ها در خاورميانه است، رفتار منطبق با شأن اين اقتدار جهاني كدام است و مجموعه طيف هاي سياسي وفادار به انقلاب بايد مراعات چه چيزهايي را بكنند كه در سطح و كلاس جمهوري اسلامي باشد؟ انديشيدن در ابعاد اين پرسش ها مستلزم بازخواني اتفاقات شتاباني است كه در منطقه در حال وقوع است؛ از جمله

1- حكما قرن ها مي گفتند هفت درويش بر گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند. بيراه نگفته بودند اما اين قاعده، استثنايي هم يافته است و آن اقليم عربستان است كه تا بدين جا و در كمتر از 5 ماه غير از شاه نگران سعودي، حاكمان تونس و يمن را نيز در خود جاي داده است. علي عبدالله صالح درحالي به رياض گريخت كه پيش از وي زين العابدين بن علي همان مسير را تا رياض پيموده بود. و البته احتمالا ديكتاتورهاي بحرين و ليبي هم مجبور خواهند شد رهسپار دربار آل سعود شوند، هر چند كه وضعيت براي شخص ملك عبدالله چندان باثبات نمي نمايد. اين پيروزي ها- از تونس و مصر تا يمن در جنوب عربستان- ارزان به دست نيامده و انقلاب هاي نوپا نيازمند مراقبت و تثبيت است. جمهوري اسلامي ايران همچنان كه به حق شريك پيروزي ملت هاي انقلابي منطقه است، نسبت به غم ها و مظلوميت انقلابيون بي پناه نيز مسئوليت دارد.

2- دولت آمريكا درحالي با سلسله انقلاب ها در شمال آفريقا و جنوب خاورميانه غافلگير شد كه هنوز صورت حساب خبط 10 سال پيش در اردوكشي به افغانستان و سپس عراق را تماما نپرداخته بود. مقامات سياسي و اطلاعاتي آمريكا هر قدر هم كه خوش بينانه برآورد مي كردند، در انتهاي محاسبه زيان و سود اين رويكرد نظامي كور، چيزي جز خسارت استراتژيك نمي يافتند. انقلاب هاي تونس و مصر درحالي كريسمس و ژانويه 2011 را براي دولتمردان آمريكايي تبديل به روز عزا كردند كه آنها به دولت بغداد قول داده بودند ماه دسامبر (دي ماه آينده) نيروهاي خود را از عراق خارج كنند همچنان كه وعده كرده اند خروج نيروها از افغانستان را ماه جولاي (مرداد ماه) آغاز كنند. چند هزار ميليارد دلار خسارت، هزاران كشته و بدتر از همه داغ شدن پيشاني با نشان «ياغي گري» درحالي كه جز شكست و شرمندگي چيزي عايد كاخ سفيد نشده، همه طوفاني است كه آمريكا از كاشتن باد درو كرده است. بماند كه ابعاد خسارت سقوط دشمنان ايران و ميدان يافتن دوستان جمهوري اسلامي، در قاب هيچ ماشين حسابي نمي گنجد. پيوند حاكميت عراق و ايران كه جاي چانه زني ندارد و از اين حيث، فرآيند 8 ساله رفتار آمريكا در عراق يقينا بزرگ ترين حماقت استراتژيك واشنگتن در 66 سال گذشته (پس از پايان جنگ جهاني دوم) است. حتي آقاي اوباما هم در سخنراني معروف وزارت خارجه اعلام كرد سود جنگ ما در عراق عايد ايران شد.

اما درباره افغانستان نيز دلالت هاي بسياري وجود دارد. 10 سال پس از جنگ كور در افغانستان، ماه هاست كه آمريكا مذاكره با شورشيان را پي گيري مي كند و پرسش اين است كه اگر بناي بر مذاكره- آن هم از موضع پايين- بود چرا عاقلي در پنتاگون يا سازمان سيا پيدا نشد تا همان روز نخست بگويد سري را كه درد نمي كند، دستمال نبنديم؟ پريروز بود كه روزنامه لوموند از قول شرارد كوپر كولس (نماينده ويژه وزير خارجه انگليس در امور افغانستان و سفير پيشين در كابل) نوشت: «افغانستان يكي از پيچيده ترين كشورهاست. جنگ در افغانستان سقوط اعتبار آمريكا نزد مردم مسلمان را تشديد خواهد كرد. اين سقوط با شكست حيثيتي فرانسه و انگليس در سال 1956 و حمله به كانال سوئز قابل مقايسه است. ورود نظاميان غربي و انگليسي به افغانستان اشتباهي بزرگ بود. اهداف انگليس و آمريكا در اين كشور غيرقابل تحقق است. مشكل افغانستان با راه حل نظامي حل نمي شود. ژنرال پترائوس فرمانده آمريكايي نيروهاي ناتو تجسم شكست در اين زمينه است.»
وضعيت آمريكا در بحبوحه سلسله بدبياري ها همان است كه گفته اند «سه پلشت آيد و...».

3- مسئله ايران در اين ميان اساسا قابل بحث نيست. ايران نه اينكه خاري در چشم آمريكا و اسرائيل باشد- كه از30 سال پيش چنين بوده است- بلكه امروز به تير و تركش سوزاني مي ماند كه گوش تا گوش و چشم تا چشم مستكبران را خراش داده است. چند روز ديگر سالگرد صدور قطعنامه پرهياهوي 1929 است اما با وضعيت فعلي اقتدار ايران چه كسي رويش مي شود كه براي نوزاد مرده تحريم، سالگرد بگيرد؟ چالش امروز ايران براي آمريكا و اسرائيل اساسا ديگر هسته اي نيست. ايران ژوئن 2011، نه تنها پروژه 25 ساله مهندسي شده «فتنه 88»- مايكل لدين صراحتا گفته بود اين فتنه از اواسط دهه 1980 و در ارتباط با دفتر نخست وزيري طراحي شد- را به گور سپرده بلكه فن بدل را زده و با يك پيگيري صبورانه 30 ساله، اكنون به بار نشستن انقلاب ها را در خاورميانه نظاره گر است.

تقريبا روزي نيست كه يكي از مقامات ارشد آمريكايي يا اسرائيلي- از اوباما و گيتس و كلينتون تا نتانياهو و باراك- نسبت به بازتاب تصوير انقلاب فوريه 1979 ايران در قاب انقلاب هاي مصر و بحرين و يمن اظهار وحشت نكند. نتانياهو بود كه در كنگره آمريكا گفت «از گذرگاه خيبر تا تنگه جبل الطارق، دگرگوني عظيم و پر ارتعاشي در خاورميانه در جريان است. كاش خاطرات پراگ و برلن 1989 تكرار شود اما شعله آرزوهاي ما مي تواند همانند سال 1979 سرد و خاموش شود. بايد قبول كنيم نيروهاي قدرتمندي در كشورهاي دستخوش انقلاب وجود دارند كه با ما مخالفند. در راس اين نيروهاي قدرتمند اسلامگرا، ايران قرار دارد كه خود را به مرز ما در غزه و لبنان رسانده است... كساني كه تهديد ايران را ناديده مي گيرند سر بر زير برف فرو برده اند. اوضاع بسيار بد است». نتانياهو 15 روز پيش هم در پارلمان اسرائيل گفت «روز نكبت فهميديم اوضاع اسرائيل هر روز وخيم تر مي شود». وضعيت براي اسرائيل چه قدر وخيم است؟ آن قدر وخيم كه چهره اطلاعاتي توداري مانند مئيرداگان پس از 8 سال سكوت، مثل مرغ پركنده و مذبوح خود را به در و ديوار مي كوبد. او صراحتا و با مصاديق گوناگون از زوال استراتژي در اسرائيل سخن مي گويد. ساده لوحانه است تصور كنيم همه تقلاي رئيس 8 ساله موساد كه صدارت سه نخست وزير (شارون، اولمرت و نتانياهو) را در فرآيند عقب نشيني از غزه (2005)، شكست مقابل حزب الله (2006) و هزيمت در جنگ 22 روزه غزه (2008) تجربه كرده، براي اين است كه وي نگران دستور حمله نتانياهو به ايران است. رژيمي كه از عهده زورآزمايي با حزب الله و حماس برنيامده، صدبار غلط مي كند پنجه در پنجه ايران بيندازد.

داگان كه مقارن اردوكشي آمريكا به عراق روي كار آمد تمام اتفاقات 8 سال گذشته را از نظر گذرانده و مي بيند كه هر روز موزائيكي از زيرپاي موجوديت اسرائيل خالي مي شود. مي بيند كه اسرائيل از شمال و جنوب و شرق و حتي عمق سرزمين هاي اشغالي به محاصره درآمده است. اكنون اگرچه ژنرال يوسي پلد وزير مشاور دولت اسرائيل مي گويد «داگان همه عمر براي اسرائيل زحمت كشيد و حالا مانند گاو شيرده لگد به سطل مي زند و آن را واژگون مي كند» اما نيويورك تايمز مي نويسد «مرد شماره يك موساد تا ژانويه گذشته، معتقد است سران اسرائيل قدرت تشخيص را از دست داده اند». و جروزالم پست يادآور مي شود «مقامات موساد باور دارند كه حاكميت اسلامگرايان در مصر پس از سقوط مبارك، خطرناك تر از بمب هسته اي ايران است». گويا ويروس استاكس نت كمانه كرده و به جان مقامات ارشد موساد افتاده كه پرونده هسته اي ايران، غصه سوم و چهارم آنها را تشكيل مي دهد. مسئله آنها همان است كه پورتر گاس (رئيس سازمان سيا در سال هاي 2006-2003) گفت «جهان امروز، يك مخلوط تاسف بار است. مهم نيست كجا را نگاه كنيد.

روزنامه را كه هر روز برمي داريد به نظر نمي رسد، وضع بهتر شده باشد. اوضاع رو به سراشيبي است... ما وزنه هاي سنگيني را بايد به طور جدي جابه جا كنيم. وقتي به رژيم ايران مي رسيم، جدي ترين معضل و مشكل شماره يك ماست».
درچنين صحنه پراميد و درعين حال پيچيده اي، مجموعه طيف هاي سياسي وفادار به انقلاب بايد مراعات چه چيزهايي را بكنند كه در تراز شأن منطقه اي و جهاني نظام باشد؟

1- هماهنگي عقل و معنويت و تقواست كه ما را به نقطه اعتدال (دوري از افراط و تفريط) مي رساند. غرور يا غفلت و اسارت در قيد و بند انواع هيجان ها، دون شأن وفاداران به انقلاب الهام بخش اسلامي است. نامه اي كوتاه امارسا از اميرمؤمنان(ع) به عبداله بن عباس تكليف همه آنها را كه دستي بر سياست (اجرا يا نقد) دارند روشن كرده است.امام مي فرمايد:«انسان از رسيدن به چيزي كه از او فوت نمي شد شادمان مي شود و از فوت چيزي كه هرگز به دستش نمي رسيد، اندوهگين مي شود. پس نبايد برترين برنامه و هدف تو از دنيا كه به آن نايل مي شوي، رسيدن به لذت و تمنايي يا فرونشاندن غيظي باشد بلكه بايد بهترين كار نزد تو خاموش ساختن باطل يا زنده كردن حق باشد. شادي تو بايد براي آن چيزي باشد كه پيش فرستادي و تأسف تو براي آنچه برجا گذاشتي» (نامه 66 نهج البلاغه). سياست معطوف به عقل و تقوا و انصاف قطعا به دور از حب و بغض ها يا هوس ها و غضب هاي تنگ نظرانه شخصي است. هم صاحب منصبان دراين زمينه مسئوليت دارند و هم منتقدان و صاحبان كلام و قلم.

2- بصيرت و مآل انديشي چه در حوزه اجرا و چه در حوزه انتقاد عين اعتدال است. تعامل صاحب منصبان و منتقدان بدون مآل انديشي و بصيرت، نهايتا حكايت آن دو نفري خواهد شد كه يكي گودال مي كند و آن ديگري همان گودال را پرمي كرد. بعد هم با خونسردي مي گفتند نفري كه بايد مي آمد و لوله را جا مي گذاشت، نيامده اما ما كه نمي توانيم از مسئوليت خود شانه خالي كنيم!

اگر بعضا خطا يا انحرافي در عمل مسئولان ديده مي شود كه بايسته انتقاد و اعتراض است، اعتراض نكردن عين قصور است. در عين حال بايد سنجيد كه آيا «قصد» خير منتقد با «بازتاب» نقد او منطبق شده يا در تعارض با هم قرار گرفته و خانه هاي جدول دشمن را به همراه منحرفان پر مي كند؟ رفتار اصولگرايانه منطبق بر اعتدال، ذاتا حوصله بردار و بصيرت پذير است. كساني كه اخلاق فست فودي و عجولانه دارند نه در تراز سياستمداري اصولگرايانه و نه در تراز نقادي اصولگرايانه قرار نمي گيرند. امور زمانبر و فرآيندي را نمي توان به شيوه مايكروفري پيش برد. آميختگي صبر و بصيرت و مآل انديشي بود كه طومار فتنه 88 را به همراه توفيقاتي بزرگ درهم پيچيد.اميرمؤمنان فرمود «انسان صبور، پيروزي را از دست نمي دهد حتي اگر زمان طولاني شود» و «صبر ضامن پيروزي است»؛ البته صبر فعال و نه منفعل. پرچم مواجهه با انحراف ها و فتنه ها را بايد بلند كرد اما «الا ولايحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر».

3- دعوت به وحدت و الفت و رفق و مدارا ميان جريان هاي وفادار به نظام، دعوتي بي بديل است. البته مرزبندي با همه دشمنان و جريان هاي انحرافي را همواره بايد پررنگ كرد. اما از اين استثنا كه بگذريم جريان هاي سياسي معتقد و ملتزم به ولايت فقيه و انقلاب اسلامي بايد بتوانند با يكديگر تعامل سازنده داشته باشند. در جهاني كه دشمنان ديرپايي چون آمريكا و روسيه- كه حتي يكي تا پاي فروپاشي بلوك ديگر پيش رفته- مي توانند روابط خود را Reset (تجديد) كنند و دست كم برخي از تقابل هاي هزينه بر حاشيه اي را كنار بگذارند، طيف هاي متولي پاسداري از انقلاب اسلامي چرا نتوانند از تنش ها و تقابل هاي حاشيه اي بكاهند؟

كافي است مصلحت هاي بزرگ تر را چه در حوزه اجرا و چه در حوزه نقد مراعات كنيم و رفتارمان شليك بي هدف-يا از سر هيجان خواسته و خشم- نباشد.رفتار هيجاني و مغاير با خرد و تقوا و انصاف و عدالت، اهالي سياست ما را در گذر از گردنه حساس و پراهميت تاريخ لنگ مي كند و جا مي گذارد.

خراسان:وعده هاي فراموش شده براي مديريت يارانه نقدي

«وعده‌هاي فراموش شده براي مديريت يارانه نقدي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم مهدي حسن زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛از همان ابتداي بحث ها و بررسي ها درباره هدفمندي يارانه ها تا زمان تبديل اين طرح به قانون و آغاز اجرا و حتي پس از آن يکي از اصلي ترين دغدغه ها در مسير کاهش تبعات منفي آن مديريت نقدينگي بود.

با اعلام دولت براي اختصاص بخش عمده اي از درآمد اصلاح قيمت  حامل هاي انرژي و نان به مردم و تاکيد آن در قانون مصوب مجلس اين بحث مطرح بود که طبق قاعده معمول اقتصاد که در اقتصاد ايران به صورت پررنگ تر از گذشته تاکنون مشاهده شده و در تحقيقات اقتصادي نيز مورد اشاره قرار گرفته است، افزايش نقدينگي با افزايش تورم رابطه اي مستقيم دارد. لذا علاوه بر افزايش هزينه هاي توليد، تورم انتظاري که ارتباط مستقيمي با افزايش نقدينگي دارد، يکي از چالش هاي اصلي هدفمندي يارانه ها عنوان مي شد. در اين بين نکته مثبت عملکرد دولت که مورد اقرار دوست و دشمن دولت بود کنترل تورم انتظاري بود به گونه اي که خلاف اکثر پيش بيني ها بود.

ولي از ابتداي سال به تدريج و با توجه به کاهش نرخ سود سپرده هاي بانکي که انگيزه براي سپرده گذاري در بانک ها را کاهش مي دهد، موج نقدينگي سرگردان بازار طلا و سپس ارز را هدف قرار داد و کار به جايي رسيد که بانک مرکزي تصميم به افزايش نرخ سود سپرده ها گرفت که با راي منفي شوراي پول و اعتبار مواجه شد. در اين بين مروري بر وعده هاي مسئولان اقتصادي و بانکي کشور براي مهار نقدينگي پس از هدفمندي يارانه ها و جلوگيري از ورود همه جانبه يارانه نقدي به بازار کالاهاي مصرفي ضروري به نظر مي رسد.

۱ - از جمله وعده هايي که مسئولان بانکي براي جلوگيري از ورود يارانه نقدي به بازار کالاهاي مصرفي اعلام کرده بودند، اجراي طرح تامين با هدف خريد لوازم خانگي داخلي به صورت قسطي از محل يارانه نقدي بود که تاکنون آماري از ميزان مراجعه مردم به اين طرح اعلام نشده و معلوم نيست چه ميزان از يارانه نقدي جذب اين طرح شده است.

۲ - وعده ديگر در اين زمينه تشکيل حساب هايي با سودهاي ويژه براي نگهداري يارانه نقدي در حساب هاي بانکي بود که به جز يک بانک کشور که طرح نصفه نيمه اي تحت عنوان عدالت کارت اجرا و سپس اجراي آن را منتفي اعلام کرد طرح خاص ديگري از سوي بانک ها براي تشويق مردم به نگهداري يارانه در حساب هاي بانکي اجرا نشد. آن هم در شرايطي که بانک هاي کشور باانتقاد از بسته سياسي بانک مرکزي کاهش سود سپرده ها و تسهيلات را باعث خروج منابع از بانک ها مي دانند ولي در عمل مسئولان نظام بانکي از شوراي پول و اعتبار و بانک مرکزي گرفته تا بانک هاي دولتي و خصوصي طرحي براي استفاده از منابع در خور يارانه نقدي که هرماه حجم قابل توجهي به گردش مالي بانک ها اضافه مي کند، تدوين نکرده اند.

۳ - امکان خريد سکه طلا و سرمايه گذاري در بورس نيز از ديگر وعده هاي مسئولان اقتصادي بود که حتي به اندازه ۲طرح پيشين اجرايي نشد و فقط روي کاغذ باقي ماند. اين درحالي است که به ويژه سرمايه گذاري در بورس و خريد سهام از طريق يارانه نقدي علاوه بر مديريت نقدينگي سرگردان در جامعه از يک سو به فرهنگ سازي مردم در جهت اختصاص بخشي از ثروت خود براي سرمايه گذاري به جاي مصرف کمک مي کند و از سوي ديگر زمينه تامين مالي بيشتر شرکت هاي توليدي و بخش واقعي اقتصاد که با کمبود سرمايه و خطر جذب نقدينگي به بازارهاي دلالي مواجه هستند، را فراهم مي کند.

در نهايت با توجه به مخالفت شوراي پول و اعتبار با افزايش سود سپرده ها به منظور کنترل جريان نقدينگي در جامعه، به نظر مي رسد ضرورت بازنگري و بررسي طرح هاي مديريت يارانه نقدي براي مهار نقدينگي جامعه ضروري است و هرچه سريع تر بايد برنامه مسئولان اقتصادي براي جلوگيري از جولان نقدينگي در بازارهاي دلالي و سوق دادن آن به سمت اقتصاد مولد مشخص و نهايي شود.

جمهوري اسلامي:نوبت ميزبان هم مي‌رسد

«نوبت ميزبان هم مي‌رسد»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛فرار علي عبدالله صالح، رئيس‌جمهور خونخوار يمن، به عربستان اين كشور را به "پناهگاه ديكتاتورها" تبديل كرده است. پيش از اين "بن علي" رئيس رژيم تونس به عربستان گريخته و در آنجا پناه گرفته بود. دربار پادشاهي عربستان، ورود ديكتاتور يمن و برخي از همراهانش را تأييد كرده و گزارش‌هاي ضد و نقيضي پيرامون اهداف و برنامه‌هاي وي منتشر شده است. گفته مي‌شود وي تحت عمل جراحي يكساعته قرار گرفته و در يك بيمارستان نظامي بستري است. گزارش‌هاي رسيده حاكيست كه وي در حمله خمپاره‌اي به كاخ رياست جمهوري آسيب ديده و سريعاً به عربستان گريخته چون اعتمادي به پزشكان و كادر درماني يمن نداشته است.

حزب حاكم از بازگشت قريب الوقوع ديكتاتور به يمن خبر داده و مقامات عربستان مي‌گويند وي دو هفته بعد برخواهد گشت ولي كاملاً بعيد به نظر مي‌رسد اين اطلاع رساني صادقانه باشد و رژيم حاكم بخواهد بر روي آتش،‌ بنزين بريزد. بلكه به عكس، شادماني و پايكوبي مردم يمن پس از انتشار خبر فرار ديكتاتور، از پايان حكومت پرننگ و نكبت وي خبر مي‌دهد. ديكتاتور يمن مي‌توانست بسيار زودتر از اين، با ژست مسألمت جويانه، با پرهيز از قتل عام مردم و ويران ساختن كشور با كمي عزت و آبرو كناره گيري كند ولي لجبازي‌هاي او نتايج معكوسي به بار آورده است. واقعيت امر هرچه باشد، در اين نكته كمتر مي‌توان ترديد نمود كه ديكتاتور يمن، از اين پس حتي اگر خود نيز بخواهد، كاملاً بعيد است كه به وي اجازه بازگشت به قدرت داده شود. اكنون "عبداله منصور هادي" معاون رئيس جمهور، زمام قدرت را دردست گرفته و در ديدار با سفير آمريكا در صنعا، وعده داده كه اوضاع را مطابق دستورات واشنگتن مهار خواهد كرد.

علاوه بر اين، دربار رياض با اطلاع رساني درخصوص تحولات يمن سعي دارد در پوشش يك "ميانجي"،‌ اوضاع يمن را مديريت كند. رياض ادعا مي‌كند كه با "شيخ صادق الاحمر" رئيس قبيله "حاشد" به منظور دستيابي به "توافقات جديد آتش‌بس" در تماس مستمر قرار دارد و به رايزني‌ها ادامه مي‌دهد، درحالي كه رياض در جريان تحولات يمن، از موضع انفعالي عمل كرده و هميشه چند گام بزرگ از تحولات بنيادي، عقب‌تر بوده است.

تا آنجا كه به طرف سعودي مربوط مي‌شود، دربار رياض اميدوار بود مسائل مرتبط با بحران يمن و ساير كشورهاي عرب را مديريت نمايد ولي سير تحولات پرشتاب منطقه، چنين اميدهائي را براي رياض مبدل به يأس نموده و آل سعود، شكست كامل خود را شاهد است. فرار خفت بار ديكتاتور يمن، آنهم به عربستان، سيلي محكمي بود كه بر اثر قيام در يمن بر چهره فرتوت آل سعود نواخته شد.

بدين ترتيب اگر موضوع حملات خمپاره‌اي به مخفي گاه ديكتاتور يمن و زخمي شدن وي صحيح باشد، شرط اصلي مخالفين براي اخراج وي، نه با پا در مياني رياض، كه با حملات خمپاره‌اي تأمين شده و دليلي ندارد كه رياض عليرغم احساس شكست و ناكامي، همچنان از "آتش بس" سخن بگويد. در واقع رياض همچنان سعي دارد مخالفين ديكتاتور يمن را مهار كند تا بلكه بقاياي رژيم يمن در غياب ديكتاتور بتوانند همان نقشي را كه با حضور وي نتوانستند ايفا كنند، از اين پس به اجرا در آورند. در واقع، هدف اصلي اينست كه شكست رژيم به حساب ديكتاتور گذاشته شود و با اعلام همبستگي فريبكارانه، بقاياي رژيم و در غياب ديكتاتور به "مهار يمن" بپردازند.

ناگفته پيداست كه دربار رياض نگران آينده يمن نيست بلكه با اصرار خود توانست حتي به قيمت قتل عام مردم و ويراني يمن، ديكتاتور را 3 ماه در صنعا حفظ كند و شتاب حركت قيام در پشت مرزهاي خود را، كند سازد. اين بدان معني است كه امروز هم رياض مي‌خواهد چنين وانمود كند كه "مديريت بحران يمن" را دردست گرفته و گويا اوضاع تحت كنترل رياض است! حال آنكه شكست ارتش عربستان در تقابل با حوادث صعده و به اسارت در آمدن نظاميان سعودي توسط نيروهاي "حوثي" به خوبي مراتب ضعف و ناتواني عربستان در قلمرو سياسي - امنيتي و نظامي را ثابت نمود. اين امر در مقياس وسيع‌تري در جريان حوادث اخير بحرين و يمن، قطعيت يافت و اساس نگراني آل سعود از همين بابت است كه بحران مهار نشدني در پشت مرزهاي عربستان، براي آل سعود يك بحران عظيم با پيامدهاي گسترده خواهد بود.

رياض اميدوار است و اصرار دارد كه اساس رژيم ديكتاتوري يمن حفظ گردد و در عين حال امتياز خاصي از اين طريق نصيب مردم يمن نشود چرا كه در مرحله بعدي، پيامدهاي تحولات عظيم در پشت مرزهاي عربستان، درون مرزهاي جغرافيائي اين كشور، غيرقابل پيش‌بيني و به كلي غيرمنتظره است. به عبارت بهتر، هدف مشترك آمريكا و آل سعود اينست كه مردم يمن را نوميد و سرخورده كنند و به آنها بفهمانند آنهمه خون و مبارزه و تلاش آنها به هدر رفته و فقط نام ديكتاتور عوض شده است. البته اين آرزوي آل سعود باز هم بر باد خواهد رفت.

اگر قرار بود اوضاع به ميل آل سعود به پيش برود، هنوز هم مي‌بايست صدام، مبارك و بن علي بر سر كار باشند و طرح اشغال بحرين مطابق ميل آل سعود به پيش رود، ولي مي‌بينيم كه آنها قدم به قدم ناچار به عقب نشيني هستند و با فريبكاري، هنوز هم خود را "طراح و برنامه ريز و مدير بحران" معرفي مي‌كنند. كاملاً بعيد به نظر مي‌رسد كه مردم يمن حاضر به قبول استمرار وضعيت جهنمي حاكم باشند.

بعيد است كه ننگ حاكميت مشتي رذل و آدمكش را بپذيرند كه براي سركوب قيام درصدد عقيم كردن مردان و هتك نواميس زنان بودند. اين پديده يكبار ديگر ثابت نمود كه سران بي‌افتخار عرب نمي‌توانند در كاخهاي شيشه اي، براي هميشه فرمان قتل و جنايت صادر كنند و به ملت‌ها خيانت نمايند. هر چند اكنون شاه عربستان، عنوان ميزبان ديكتاتورهاي سرنگون شده را به خود اختصاص داده لكن روزي نوبت خود ميزبان نيز فرا خواهد رسيد.
 
رسالت:عقلانيت در کشور داري

«عقلانيت در کشور داري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛عقلانيت در سياست همواره مورد توجه بوده و يکي از اصول مملکت داري (1) به حساب مي آيد. عقلانيت اگر چه کثير المعاني است اما در افاده عام خود به کاربست عقل به عنوان نيروي ادراک کننده در مواجهه با پديده هاي مختلف اطلاق مي شود.

ريشه اي ترين تعريف عقلانيت به بكارگيري علم و فکر در انجام هر کاري اشاره دارد. در سياست،تدبير امور جامعه با عقلانيت درهم آميخته است و مباني و آثار عقلانيت در قاعده مندي پندار، گفتار و رفتار سياسي کاملا مشهود است. همان گونه که هدايت يک هواپيما تابعي از اساليب و قوانين علمي است و متغيري از سليقه خلبان نمي باشد سياست نيز در پرتو عقلانيت به فرماسيون منسجمي دست مي يازد و ضمن ضابطه مندي و تحليل پذيري، قابل پيش بيني مي شود.‏

امروزه برخي پژوهشگران بر اين باورند که عقلانيت جغرافيا نمي شناسد و ميراث تکامل بشريت است. اما اغلب بر اين باور متوافق هستند که پارادايم هاي مختلفي به لحاظ شناخت شناسي بر معناي عقلانيت حاکم است که در بعضي مواضع و مواقع با هم اختلافاتي پيدا مي کنند. صرف نظر از مباحث اپيستومولوژيک و معرفت شناسانه که در اين مجال و مجلاي موجز نمي گنجد حداقل دو پارادايم سکولار و ديني ناظر به معناي عقلانيت وجود دارد که هر يک از مباني شناخت شناسي منحصر به خود برخوردار است.

عقلانيت سکولار با اکتفاي صرف به آزمايش و تجربه به دنبال سلطه يافتن بر جهان و هستى است و هر آنچه از دايره آزمون اثبات خارج باشد را برخلاف عقل مي داند. اما عقلانيت ديني ملتزم به وحي است و بر اين باور است از آنجا كه عقل بشري به تنهايي نمي‌تواند تمام نيازهاي و ملزومات خود را درك كند، عقلانيت ديني ناگزير مطيع امر قدسي و در اتصال به وحي است. در تعريف اسلامي از عقلانيت ماهيت زندگي انسان، ماهيت استرشادي است و به تعبير امام حسين(ع) "لايكمُلُ العَقلُ اِلابِاتُّباعِ الحَقِّ"(2) عقل كامل نمي‌شود مگر با تبعيت از حق. بنابراين يکي از نشانه هاي خروج از عقلانيت انکار وحي و کنار زدن دين است.‏

اينجا خط تمايز عقلاني شدن سياست در مردمسالاري ديني با نظام‌هاي سياسي سكولار است. در واقع به لحاظ شناخت شناسي از آنجا که سياست و ديانت در هم تنيده اند عقلانيت سياسي همان عقلانيت ديني است.‏

يکي از تجلي گاه هاي عقلانيت سياسي در اسلام، نظام مردمسالاري ديني است که ميراث گرانبهاي بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) محسوب مي شود. رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين ابعاد و وجوه مختلف مکتب حضرت امام(ره) در بيست و دومين سالگرد رحلت ايشان بر بعد عقلانيت امام تاکيد مجددي کردند و يک ارتباط منطقي بين معنويت، عدالت و عقلانيت به عنوان سه مشخصه ماهوي راه و خط امام خميني(ره) برقرار نمودند. معظم له با اشاره به اينکه مكتب امام يك بسته‌ كامل است تاکيد کردند: "در بُعد عقلانيت، به كار گرفتن خرد و تدبير و فكر و محاسبات، در مكتب امام مورد ملاحظه بوده است."(3)‏
ايشان برخي نمونه هاي اين عقلانيت سياسي را اينگونه برشمردند.

‏1- مردمسالاري ديني و برگزاري حدود
33 انتخابات در کشور
2- ايستادگي در برابر دشمن
3- تزريق روح اعتماد به نفس به جامعه و تقويت اين ايده و شعار که "ما مي توانيم"‏
‏4- تدوين قانون اساسى
‏5- تفهيم اين مهم به مردم که آنها صاحبان اصلي مملکت هستند‏

البته نمونه هاي ديگري نيز مي توان به عنوان شاخصه هاي عقلانيت سياسي امام خميني(ره) و نظام سياسي مردمسالاري ديني ذکر کرد که در دوران رهبري آيت الله خامنه اي به منصه ظهور رسيد. از آن جمله عبارت اند از توسعه دايره خلصين و خودي‌ها در 3 دهه گذشته‏، برخورد با سماح و خوشرفتاري با مخالفين، جذب حداكثري و دفع حداقلي، زهدو مناعت در زندگي شخصي و ساده زيستي،
دشمن شناسي، هوشمندي، بصيرت و برخورد بهنگام با آن، پرهيز از حب شهرت و جاه نداشتن، پل زدن بين منافع مختلف وجمع باوري در حل مشكلات كشور‏، درد مندي براي حل مشكلات كشور و ...

امروز نوبت آن است که عقلانيت سياسي در جمهوري اسلامي و مباني آن مورد تبيين مجدد قرار گيرد. مردمسالاري ديني به عنوان يک نظام سياسي منحصر به فرد در دنياي معاصر به طور خودکار واجد درجه مشخص و در حال تکاملي از عقلانيت سياسي است اما علي رغم پژوهش هاي عقلاني و عقلايي صورت گرفته هنوز سنگ محکي براي درجه بندي اين ميزان عقلانيت سياسي طراحي و ساخته نشده است.

عقلانيت سياسي ملتزم به وحي روح حاکم بر رفتار، کردار و گفتار رهبران نظام جمهوري اسلامي طي 32 سال گذشته بوده است. عقلانيت ديني وجه تمايز نظام مردمسالاري ديني از بسياري از نظام هاي ديني در قرون گذشته بوده است. شايسته نيست به دليل اهمال پژوهشگران، عقلانيت مغفول و مظلوم واقع شود و در ميانه مقراض دو لبه رويکردهاي ليبرال و سکولار و پويش هاي عقل گريز نوظهور قرار گيرد.‏

پي نوشتها:
‏1-‏‎ principles of statecraft
‏2- بحارالانوار، ج 2، ص 127‏
‏3- بيانات رهبر معظم انقلاب در بيست و دومين سالگرد امام خميني(ره)، 14/3/1390

سياست روز:سيره حکومت علوي؛ احترام به مخالف

«سيره حکومت علوي؛ احترام به مخالف»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايدئولوژي و تفکرات گوناگوني در جامعه مطرح بود. چپ، کمونيست، توده‌اي، ملي‌گرا‌ها و اين عقايد و ايدئولوژي‌ها حتي پس از رفراندوم 12 فروردين نيز ادامه داشت و هر يک از آنها به بحث، گفت‌وگو، ابراز عقيده و نشر تفکرات خود مي‌پرداختند. اين اقدام تا آنجا ادامه پيدا کرد که اين تشکل‌هاي سياسي دست به اقدامات خرابکارانه، توطئه، ترور و براندازي نظام اسلامي نکردند. حتي با برخي از آنها در تلويزيون مناظره برگزار مي‌شد. مناظره‌هاي کيانوري و احسان طبري با شهيد بهشتي و شهيد مطهري از يادها نمي‌رود.

اما پس از آن که اين تفکرات از فاز فعاليت‌هاي سياسي به فاز فعاليت‌هاي نظامي تغيير تاکتيک‌ دادند. نظام خود را موظف مي‌دانست تا در مقابل آنها ايستادگي کند. ترورهاي گسترده دهه 60 که از سوي سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق (منافقين) انجام مي‌شد در همين راستا بود.

انقلاب ايران که با هويت و ماهيت اسلامي و به رهبري روحانيت شيعه به پيروزي رسيده بود مورد تاييد اکثريت مردم قرار داشت. عمده فعاليت‌هاي گروه‌هاي چپ کمونيستي و سازمان منافقين پس از آن که تلاش و تقلاي آنها در پروسه سياسي و تبليغ به شکست منجر شد، به سمت عمليات نظامي و ترور پيشرفت. گروه‌هاي تروريستي در آن دهه ترورهاي بسياري انجام دادند، از مردم گرفته تا مسئولين بلند پايه نظام را به شهادت رساندند. با اين اوصاف آيا باز هم مي‌شد با آنها مدارا کرد؟!

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب در آيين گراميداشت بيست و دومين سالگرد رحلت حضرت امام(ره) درباره همين موضوع فرمودند: «اگر برادران مومن و کساني که به اصل نظام و اسلام معتقدند اما از لحاظ فکري با ما مخالفند مورد اهانت و ايذاء و آزار قرار دهيم از خط امام منحرف شده‌ايم.

اين توصيه رهبر معظم انقلاب در اين برهه از تاريخ سياسي کشور از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. قطعا در اين زمينه حضرت آيت‌الله خامنه‌اي موردي يا مواردي را متوجه شده‌اند که اين توصيه را با اين اهميت مطرح مي‌کنند.

ايشان در ادامه همين بحث مي‌فرمايند: «اگر عنوان مجرمانه‌اي بر حرکتي منطبق شود، دستگاه‌هاي مسئول موظف به پيگيري هستند، اما اگر کسي دنبال براندازي و اجراي دستور دشمن نيست ولي با مذاق و تفکر سياسي ما مخالف است نبايد عدالت و امنيت را از وي سلب و او را زير پا له کنيم، چرا که به فرموده قرآن، مخالفت با يک قوم، نبايد موجب بي‌تقوايي و بي‌عدالتي شود و همه بايد در اين زمينه‌ها هوشيار و مراقب باشند.

اين توصيه با اهميت، سيره و روش حکومتي حضرت اميرالمومنين علي(ع) است.
حضرت امير(ع) در پنج سال حکومت ولايي خويش با مخالفان تا زماني که اقدام به براندازي و توطئه نمي‌کردند مدارا مي‌کرد و حتي حق و حقوق آنها را از بيت‌المال مسلمين همانند ديگر اقشار مردم پرداخت مي‌نمود.

رهبر معظم انقلاب در اين بخش از سخنانشان به برخورد قانوني با اينگونه افراد در صورت عنوان مجرمانه‌اي بر حرکتي منطبق شود دستگاه‌‌هاي مسئول موظف به پيگيري هستند، تاکيد دارند يعني برخورد قانوني با اينگونه حرکات مجرمانه صورت گيرد نه برخورد خودسرانه و غيرقانوني.

همانگونه که در حکومت اميرالمومنين(ع) مخالفين به چند دسته از جمله، قاسطين، ناکثين و مارقين تقسيم مي‌شدند، در نظام جمهوري اسلامي ايران نيز چند دسته مخالف وجود داشته و دارد.

بزرگترين گروه مخالفين در حکومت حضرت علي(ع) خوارج بودند. ايشان در ابتداي مخالفت‌هاي خوارج منتهاي مدارا را با آنها داشتند. خوارج در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت علي(ع) و يارانش با آنها مواجه مي‌شدند و به مناظره مي‌پرداختند. حتي آنها در نماز جماعت اميرالمومنين اخلال ايجاد مي‌کردند اما اميرمومنان(ع) باز هم با آنها مدارا مي‌کردند.

اما هنگامي که کار خوارج به شمشير کشيده شد مولاي متقيان مقابل آنها ايستاد و به نبرد و جهاد مقابل آنها پرداخت و اين اقدام نيز براي تامين امنيت و معيشت مردم جامعه صورت گرفت. سخنان مقام معظم رهبري نيز برگرفته از سيره حکومتي حضرت اميرمومنان علي(ع) است. شاکله حکومت اسلامي با روش علوي جاذبه بيشتر و دافعه حداقلي است.

در اين باره رفتارها و گفتارها عليه مخالفاني که قصد براندازي ندارند و تنها اختلاف ديدگاهي در مسائل سياسي دارند، بايد به گونه‌اي باشد که بتوان از آن رفتار دفاع کرد. برخوردهاي سلبي و تند با اينگونه مخالفان باعث مي‌شود تا آستانه دفاع نظام از خود پايين بيايد. رفتارهاي تند و افراطي سم مهلکي است که اگر گسترده شود جمع کردن آن کار مشکلي خواهد بود.

تهران امروز:احياگر مكتب عقلاني، معنوي و عدالت محور امام(ره)

«احياگر مكتب عقلاني، معنوي و عدالت محور امام(ره)»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم عمادالدين پارسا است كه در ان مي‌خوانيد؛در 22 سال گذشته در مقاطعی و تحت تاثیر تلاطم های سیاسی و اجتماعی ،دوستداران و رهروان امام خمینی (ره ) بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران نگران مظلومیت و مهجوریت و انزوای اندیشه و مکتب و گفتمان و حتی گاهی نام و یاد امام راحل شده و در این سوز جانکاه می سوختند. اما همواره در این میان تنها و تنها کسی که فارغ از همه تلاطم ها و گاه هیجانات زود گذر احیاگر نام و یاد امام راحل بوده و هست رهبر فرزانه انقلاب است .

در این 22سال ایشان هرجا سخنراني فرمودند با نصب عکس نورانی امام در بالای سرشان و ذکر یاد و راه امام در هر مناسبتی با به‌کار گیری عبارت « امام بزرگوار» پیام بزرگی را به همگان دادند و آن پیام این بود که نباید اجازه دهیم راه امام با تفسیر ها و تعبیر های دلخواهانه و خود خواهی ها ، نادرست معرفی شود و ثمره همه مجاهدتهای آن پیرفرزانه و شهدا و ایثار گرانی که سربازان خالص ایشان بودند یعنی «جمهوری اسلامی »ذره ای از اهداف آن رهبر کبیر منحرف شود.

واقعیت این است که اگر در جایی و در حوزه ای نیز انحراف و کژروی رخ‌داده است و این خطر پیش آمده که نظام و انقلاب در معرض آسیب وانحراف از خط و سیره امام خمینی (ره ) قرار گرفته کسی که بدون ملاحظه و با شجاعت علمدار مقابله با این انحراف و خطا بوده مقام معظم رهبری بودند . مصداقهای این گفته نیز در دوره های مختلف سیاسی و اجتماعی در دهه های 70 و 80 و در دوران استقرار دولتهای گوناگون قابل اشاره است .

چنانچه به نظر می رسد در دوران سازندگی ایشان نگران «عدالت » بودند و در دوران اصلاحات نگران «معنویت مبتنی بر ارزش های اسلامی و انقلابی» و در دوره حاضر نیز نگران «عقلانیت »هستند و در این رهبری و هدایت عمومی جامعه و نظام اسلامی همواره با شاخص‌های بنیادی مدنظر امام حرکت کرده اند . سخنرانی جامع و هوشمندانه معظم له در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی‌(ره ) در 14 خرداد امسال صرفا یک سخنرانی در تمجید و تکریم حضرت امام نبود بلکه ایشان با تحلیل و تبیین ویژگی‌ها و شاخص‌های مکتب امام خمینی راه و مسیر آینده کشور را به روشنی تبیین کرده و به نوعی راه را بر تفسیر و تعبیرهای انحرافی از اندیشه امام و در واقع اهداف و مبانی جمهوری اسلامی مسدود کردند.

سه مفهوم کلیدی و اساسی مورد اشاره ایشان یعنی «معنویت ، عقلانیت و عدالت» در واقع سه ضلع مثلثی هستند که اندیشه امام راحل در پرتو شناخت آنها شناسایی می شود و هرگونه کم‌رنگ یا پر رنگ کردن سلیقه ای این اضلاع در واقع انحراف از خط اصیل امام راحل است .

در 32 سال گذشته یعنی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره یکی از مباحث مطرح در کشور این بوده که چه مفاهیمی و چه موضوعاتی می تواند مبنای اتحاد و وحدت کلمه در کشور باشد و در هر دوره‌ای نیز مفاهیم و محورهایي عنوان ومطرح شده و گفت‌و‌گوها و تبلیغاتی هم پیرامون آنها صورت گرفته است. کلیدی‌ترین این مفاهیم در اندیشه انقلاب اسلامی در سالهای گذشته عبارت بودند از: انقلاب اسلامی؛ جمهوری اسلامی؛ ولایت فقیه و رهبری؛ قانون اساسی، اسلام وایران. اماواقعیت این است که این مفاهیم همواره در معرض داوری و تفسیر‌های گوناگون قرار داشته و حتی کسانی که در مقاطعی مانند سال‌های 60، 78 و 88 در برابر نظام ایستادند گاه متظاهرانه در پشت این مفاهیم پنهان شدند و این قضیه متفکران دلسوز نظام را به این سو سوق داد که باید فصل مشترک این ارزشها را شناسایی و همه حرکتها را پیرامون آنها سازماندهی کرد .

در واقع نظام اسلامی پس از فراز و نشیب های فراوان در دهه چهارم خود نیازمند شاخص سازی است شاخص هایی که به خوبی توان جدا کردن سره از ناسره ؛ انقلابی از غیر انقلابی و خادم از خائن و مخلص از متظاهر را داشته باشد و مردم نیز با شناخت و تمسک به آنها بتوانند در انتخابها و قضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌های خود بهترین رفتار را از خود بروز دهند. مفاهیم سه گانه معنویت مبتنی بر ارزشهای اسلامی و اخلاق؛ عقلانیت و عد الت در واقع سه شاخص کلیدی و راهگشایی است که از سوی احیاگر حقیقی مکتب خمینی کبیر یعنی رهبر فرزانه انقلاب مطرح وبه عنوان چارچوب حرکت عمومی کشور در آینده ترسیم شد .

براین اساس در ساختار آینده نظام سیاسی کشور حجت برکسانی و جریاناتی که می خواهند در فضایی رقابتی حضوري فعال و تاثیر گذار داشته باشند تمام شده است . راه امام و رهبری روشن است نیازهای کشور هم معین است و چارچوب حرکت نیز از سوی رهبر فرزانه انقلاب و مبتنی بر اندیشه تابناک بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در سه ضلع معنویت و عقلانیت و عدالت ترسیم شده است.

در نتیجه نمی‌توان تحت لوای عقلانیت و منطق به ارزشهای معنوی و روحانی پشت کرد و تقوای فردی و جمعی را کنار نهاد و فاصله مومنان ومتدینان را با نظام زیاد کرد چنانکه در 22 سال اخیر افراد و جریاناتی در زیر پرچم دموکراسی خواهی ،مدرنیته و پیشرفت و توسعه چنین کردند و از سوی ملت و رهبری طرد شدند و حتی وجوه مثبت اندیشه و عملکردشان نیز در سایه انحراف بزرگشان پنهان ماند. از سوی دیگرنمی توان با تظاهر و حتی تمسک به ارزشهای انقلابی و اسلامی بر روی عقلانیت و علم و تجربه و خرد ورزی خط بطلان کشید ودر واقع به ورطه تحجر و خرافات و مقدس مابی و حتی خشونت افتاد و فاصله نخبگان و عقلای قوم را با نظام زیاد کرد چنانکه در سالهای گذشته نیز کسانی و جریاناتی عامدا یا سهوا بر روی تجربه و دانش و خرد و مدارا تیغ اهانت و بی اعتنایی کشیدند و خسارتهای زیادی بر کشور تحمیل نموده و می کنند.

درعین حال نمی توان از عقلانیت و معنویت سخن گفت و شاخص بزرگ و اساسی حکومت علوی یعنی عدالت را نادیده گرفت و اجازه داد کمر اقشار مستضعف جامعه زیر چرخ های توسعه کشور خرد شود وبا طرح شعار «ضرورت قربانی شدن یک نسل برای رفاه نسل دیگر» به گونه ای عمل کرد که شکاف‌های طبقاتی در نظام اسلامی آزار دهنده گردد و تنها کام اقلیتی برخوردار از توسعه کشور شیرین گردد و اکثریتی عظیم با تلخ کامی تنها نظاره گر برخورداری دیگران باشند.

آینده ایران عزیز در گرو «احیا»، «شناخت» و «عمل» به راه نورانی امام راحل در پرتو مفاهیم سه گانه مکتب امام است . احیا گری از سوی رهبر فرزانه انقلاب صورت پذیرفته است و استمرار خواهد داشت . شناخت آن وظیفه آحاد ملت در هر سطح و طبقه و قشری است که در این مسیررسانه ها به‌ویژه رسانه ملی وظیفه خطیری برعهده دارند اما عمل به آنها به‌ویژه تکلیف و رسالت همه کسانی است که مسئولیتی در بخش های مختلف کشور دارند و تنها با دلدادگی به این مکتب و عمل خالصانه در این چارچوب است که می توانند عشق و تعهد و مسئولیت خود را نسبت به ایران عزیز و ملت بزرگ ونظام اسلامی و رهبری معظم انقلاب نشان دهند .

مردم سالاري:پدرخوانده ديکتاتورهاي عرب

«پدرخوانده ديکتاتورهاي عرب»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛دومينوي آتشين خشم که جوان تونسي در جهان ديکتاتورهاي عرب افروخته به پيشروي خود ادامه مي دهد.

مردم خشمگيني که براي ساليان سال نظاره گر انواع فساد و سرکوب بودند مدتي است دست از جان شسته اند تا آينده طلا يي را در سايه دموکراسي و مبارزه با فساد ترسيم کنند.

پس از مردم تونس، مصر و ليبي ديگر نوبت به يمني ها رسيده بود که خود را به عنوان نخست جهان تبديل کنندکه بالا خره اين اتفاق افتاد. رسانه هاي جهان عکس شادي مردم رنج ديده و خسته از فرار ديکتاتور يمن را مخابره کردند تا برق چشمان آنها نوراميدي باشد در  جبهه هاي ديگر جنگ با ديکتاتورهاي عرب.

يمن هرگز رنگ آرامش نديده است; نارضايتي هاي قوميتي و افسارگسيختگي حکومت به رغم خشونت صنعا در مقابل مخالفين سياسي نتوانسته بود امنيت را به ارمغان آورد. مردم يمن سرمست از پيشروي در خاکريز ديکتاتورهاي عرب با ايمان مي گويند ديکتاتور زخمي ديگر به خانه باز نمي گردد. در نگاه آنها صالح از خط پايان عبور کرده است; حتي اگر تا ثانيه هاي آخر در مقابل  آناني که وي آشوب گران مي خواند مقاومت کرده باشند.  يمني ها مانند ديگر  دموکراسي خواهان جهان; گاز اشک آور، ضربات  شوکر و باتوم نيروهاي  امنيتي، شليک  انواع گلوله هاي پلا ستيکي  و جنگي  را به جان خريدند تا امروز  صورت صالح  به خاک ماليده شود. ديکتاتور سمج يمن به همراه  دو همسر و چندين  مقام عالي رتبه به رياض پناهنده شده اند. پس از قيام مردم يمن از بناي 33 ساله  حکومت خشن يمن چيزي  جز يک کاخ  نيمه ويران باقي نمانده است اما شادي براي شکست سومين مهره  دومينوي سقوط زود است.

اطرافيان صالح از بازگشت  با اقتدار وي سخن مي گويند; اگر صالح عزم بازگشت کند قطعا با مقاومت غيرقابل  باور مردم  که با چشيدن  طعم پيروزي، قدرت  خود را باور کرده اند مواجه خواهد شد و در اين  زمان است که جنگ داخلي خونين تر از گذشته ادامه مي يابد و اين کشور را به حمام خون تبديل خواهد کرد. هنوز يگان هاي  نظامي ويژه صالح، مسلح در  يمن  قدرت نمايي مي کنند و به صورت تهديدآميز مردم را نشانه مي روند، آنها از قتل  و غارت  هيچ ابايي ندارند.

يحيي بزرگترين برادرزاده و علي فرزندارشد ديکتاتور هنوز در صنعا براي مخالفين رجز خواني مي کنند و همين موضوع معترضين را متقاعد کرده است که براي جشن پيروزي بايد صبر کرد. در اين بين برخي افراد قبيله احمر که يکي از قدرتمندترين قبايل يمن هستند به دموکراسي اعتقادي ندارند که اين موضوع مي تواند به عنوان چالش معترضين مطرح باشد. در کوچه و خيابان هاي صنعا مردم از حيله گري و مکر ديکتاتور سمج سخن مي گويند، آنها معتقدند اقدام بعدي صالح قابل حدس نيست. فارغ از تمام مسائل، يمن در ميان پايکوبي مردم با خلا » قدرت مهلک مواجه شده است. معترضين، قبايل، وفاداران به ديکتاتوري وحتي ژنرال هاي تشنه قدرت ارتش در کنار هم يمن را به بشکه باروت آماده انفجار  بدل خواهند کرد. يمن در سايه شوم ديکتاتوري صالح شاهد نفوذ آمريکا و عربستان بوده است; بعد از رسيدن شعله هاي انتفاضه خشم تنها آل سعود بود که در مقابل آن در کنار ديکتاتور ايستاد. امروز صالح، همبند زين العابدين بن علي، ديگر ديکتاتور عرب است که فرار را برقرار درتونس ترجيح داد و به دامان آل سعود پناه برد.

در زمان ساقط شدن فرعون مصر هم زمزمه هاي جدي از پناهندگي مبارک به عربستان شنيده مي شد که اين طرح شکست خورد عربستان با دخالت در اوضاع بحرين کمر همت به سرکوب قيام مردم اين کشور بست و در پرونده قذافي و ديگر ديکتاتورهاي عرب نيز عملکرد مبهمي از خود نشان داده است.

پرونده قطور و دخالت هاي سريالي اين کشور در حمايت از ديکتاتورها، دخالت رياض در حمله مشکوک به مسجد کاخ رياست جمهوري را محتمل مي کند. برخي سران معترضين، زخمي شدن صالح را عمليات مهندسي شده وي با همراهي عربستان قلمداد مي کنند.

متاسفانه عربستان به رغم بهره مندي از سرمايه کلا ن و نفوذ در جهان عرب و اسلا م، همچون استعمارگران، ديکتاتورهاي عرب را همچون يک پدرخوانده در خانواده ديکتاتورها رهبري مي کند تا خود را از هرگونه تغيير دور نگاه
دارد.

اما رياض و آل سعود غافل هستند; موج دموکراسي خواهي و انتفاضه خشم عربي موضوعي نيست که بتوان با توسل خشونت آميز به سپر جزيره با عمليات هاي مهندسي شده جلوي آن را گرفت.

وضع خاورميانه با 3 دهه پيش که امثال صدام حسين، صالح، بن علي، حسني مبارک يا حتي قذافي ظهور کردند تغييرات اساسي کرده است. حرکت مواج مردم به پيش مي رود و خاک ريز ديکتاتورهاي عرب با پدرخوانده پرابهت آنها را متلا شي خواهد کرد.

نکته جالب اينجاست که زادگاه گروه القاعده و ملا عمر که عنوان بزرگترين تروريست ها را يدک مي کشند خود با پازل مهلک شاهزاده هاي سعودي که همه تشنه قدرت هستند و مردم تشنه آزادي مواجه هستند.

پدرخوانده ديکتاتورهاي عرب در ميان مردم هرچه بيشتر مقاومت کند و خشونت به خرج دهد قدرت خود را بيشتر در نگاه مردم از دست خواهد داد.

ايران:نعمت ولايت

«نعمت ولايت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ايران به قلم علي‌اكبر جوانفكر است كه در آن مي‌خوانيد؛بيست و سومين سال رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به عنوان پرچمدار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران را در حالي آغاز مي‌كنيم كه امروز بيش از هميشه، شاهد بروز و ظهور جنبه‌هاي درخشاني از تدابير حكيمانه، راهبري‌هاي داهيانه و مديريت هوشمندانه و خردمندانه معظم له در هدايت ايران اسلامي به سوي اهداف متعالي مادي و معنوي و تحقق آرمان‌هاي بزرگ ملت مسلمان ايران هستيم.

در سال‌هاي سخت و پرفراز و نشيب پس از ارتحال ملكوتي حضرت امام خميني (رض)، اين سرپنجه كارآمد و متكي به اراده الهي، رهبر بزرگوار انقلاب و هوش و فراست برآمده از عمق ايمان ايشان بود كه توطئه‌هاي گوناگون دشمنان و بدخواهان را يكي پس از ديگري بي‌اثر كرد و توانست به مدد الهي، ملت عزيز ايران را از گذرگاه‌هاي خطرناك به سلامت عبور دهد و امنيت و آسايش را همراه با عزت و پيشرفت روز افزون و همه جانبه نصيب آنان كند.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در همه سال‌هاي پس از انقلاب و بويژه در 22 سال گذشته، سياست و ديانت را به معني واقعي كلمه در هم آميختند و همانند امام عزيز به مردم ايران و به‌طور اخص به جامعه معزز روحانيت نشان دادند كه يك سياستمدار متدين و پايبند به ارزش‌هاي ديني و اخلاقي، چگونه در بالاترين سطح از كارآمدي، ژرف انديشي، دشمن شناسي و آرمانگرايي قرار مي‌گيرد و با برخورداري از حمايت‌هاي پيدا و پنهان الهي، سينه‌اي فراخ در كسب حكمت و معرفت از آن خود مي‌كند.

شخصيت‌هاي بزرگي مانند حضرت امام (رض)، رهبر فرزانه انقلاب، شهيدان مطهري، بهشتي، باهنر، مفتح، اشرفي اصفهاني، دستغيب، صدوقي، قدوسي و... در كسوت مقدس روحانيت، مظهر سياست‌ورزي به مفهوم بهره‌مندي از كياست، تدبير و مديريت همراه با تجلي مكارم اخلاق و ارزش‌هاي اسلامي در رفتار، منش و ممشاي خود بودند. درس بزرگ آنها اين است كه شخصيت‌هاي روحاني، در تعاملات اجتماعي و گفتار يا نوشتار خود براي عموم مردم بايد نماد مجسمي از اين الگوها و مظاهر برجسته در نظام جمهوري اسلامي ايران باشند.

تقوا و پرهيزگاري، اخلاص در عمل، توكل بر خدا در همه امور و دل بستن به لطف و رحمت واسعه حضرت حق، بي‌رغبتي به دنيا، ترجيح منافع ديگران بر منافع خود ، دلسوز مردم بودن، شجاعت و ايستادگي در دفاع از حق و حقيقت به هر قيمت ممكن، پرهيز از بيان سخنان هجو و بيهوده، اجتناب از تهمت زدن يا دادن نسبت‌هاي سست و بي‌بنيان به ديگران و ترس از خدا، لازمه و اساس موفقيت روحانيت معظم در سياست‌پيشگي است و تنها در اين صورت است كه آنها آورده‌اي بي‌نظير، براي نظام اسلامي به ارمغان خواهند آورد.

حضرت امام (رض) در وصيتنامه خود تصريح فرموده‌اند: «من با دلي آرام، نفسي مطمئن و ضميري اميدوار به سوي جايگاه ابدي سفر مي‌كنم». اينك پس از گذشت 22 سال از زعامت رهبري معظم انقلاب مي‌توان به رمز و راز اين سخن امام پي برد. آري او انقلاب اسلامي را به دستان باكفايت مردي سپرد كه با تأمل و تدبر، اوج خردورزي را در مديريت جامعه اسلامي به كار گرفت و اينك انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران تحت تأثير حكمت ولايت، بالنده‌تر و پرشتاب‌تر از هر زمان ديگري، به حركت خود در مسير اهداف متعالي، ادامه مي‌دهد.

انتظار طبيعي و بديهي جامعه اسلامي ايران از علما و روحانيون معزز، آن است كه راه و روش حضرت امام (رض) و رهبر فرزانه انقلاب را سرلوحه زندگي و ايفاي نقش‌هاي اجتماعي خويش قرار دهند زيرا از اين طريق است كه آرامش و اميد به آينده، در روح و جان مردم دميده مي‌شود و عطر وجود چنين شخصيت‌هاي والامقامي، فضاي عمومي زندگي مردم را فرا مي‌گيرد.
 
ابتكار:آقاي رئيس، آسياب به نوبت!

«آقاي رئيس، آسياب به نوبت!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي پيش داستاني مي‌خواندم به اين مضمون که يکي از قهرمانان در امريکا وصيت کرد که لحظه‌ي فرارسيدن مرگش او را به استاديوم ببرند تا مردم لحظه‌ي جان‌کندنش را ببينند. روز موعود فرا رسيد و همه‌ي بليت‌ها فروخته شد و استاديوم از انبوه تماشاگران و هواداران آن قهرمان مملو شد.جسد نيمه‌جان وي را بر بالاي سکو قرار دادند. پزشکان بر بالين او بودند و لحظه‌به‌لحظه حال او را گزارش مي‌کردند. هيجان‌ها به اوج رسيده بود که ناگهان پزشکان با بلندگو اعلام کردند حال قهرمان دارد بهبود مي‌يابد. ناگهان صداي اعتراض مردم حاضر در استاديوم به عرش رسيد. فرياد مي‌زدند که دروغ مي‌گوييد، دروغ مي‌گوييد. او بايد بميرد، ما بليت خريده‌ايم. آري مردم هيجان را دوست داشتند و تماشاي جان‌کندن قهرمان چه هيجاني دارد!

سخنراني جمعه‌شب گذشته‌ي رئيس‌جمهور محترم در ذهن نگارنده، حکايت مزبور را تداعي کرد. اين سخنراني هم هيجان‌انگيز بود هم عبرت‌آموز. البته هيجانش متفاوت از قبل بود. ديگر آن خشم و خروش و شکوه هميشگي آقاي احمدي‌نژاد نبود که به سخنراني‌اش هيجان مي‌داد و او را در صدر اخبار مي‌نشاند و ديگر خبري از آن هواداران سينه‌چاکش نبود که در تأييد گفته‌هايش عاشقانه فرياد مي‌زدند و گوش تيز مي‌کردند تا کلام و حرف‌حرفش را از فضا بربايند و در گوش جان بنشانند. آري، آري اين‌بار، هيجان از نوع ديگر بود. همان هواداران ديروزي اين روز آمده بودند تا سخنش را بشکنند نه بشنوند. اين‌بار هلهله‌ها و شعارها در تأييد او و حرف‌هايش نبود، بلکه عليه او و اطرافيانش بود.

همواره تپق مي‌زد، کلمه‌ها و جمله‌ها را اشتباه و جابه‌جا به‌کار مي‌برد. داد مي‌کشيد و با خواهش از حضار مي‌خواست تا به سخنانش گوش دهند. هرچه مي‌گفت چيزي به پايان سخنراني‌اش نمانده است و به‌زودي به پايان مي‌رسد، شعارهاي هواداران ديروزي‌اش عليه او بلندتر مي‌شد و هيجانات بالاتر مي‌رفت. نگارنده برق شادي را در چشم برخي از برهم‌زنندگان سخنراني مي‌ديد. مي‌خنديدند. ِيف مي‌کردند. با موبايل به دوستانشان اطلاع مي‌دادند که اينجا چه ِيفي دارد. ما حال رئيس‌جمهور را گرفته‌ايم. آنان از اينکه قهرمان خويش را خوار و خفيف مي‌کردند و وقارش را به‌هم مي‌ريختند، لذت مي‌بردند. اما خردمندان، ولو مخالف رئيس‌جمهور، اين‌گونه بي‌حرمتي به رئيس‌جمهور يک مملکت بزرگ را شايسته نمي‌دانند و دردمندانه از اين وضعيت مي‌نالند.

اين اتفاق عبرت‌آموز هم بود. درست يک سال پيش، همين قصه براي سيدحسن خميني تکرار شد. آن روز در سايه‌ي سکوت آقاي احمدي‌نژاد، البته بنابه ادعاي برخي، رفتار تحريک‌آميز ايشان، حرمت حرم امام(ره) و خانواده‌اش رعايت نشد و صدالبته اين رشته سر دراز دارد. سال‌هاست در اين کشور رسم «بزرگ‌شکني» باب شده است. سکوت در برابر اين پديده به‌نفع هيچ‌کس نيست. اين شتري است که اگر مهار نشود، درِ خانه‌ي همگان خواهد خوابيد. همان‌گونه که آقاي احمدي‌نژاد در پايان سخنراني‌اش گفت: آقاي رئيس نوبت شما هم مي‌شود. آسياب به نوبت!

ديگر اينکه با ريسمان نامطمئن آرا و تأييديه‌هاي آني عامه‌ي مردم نبايد خود را در چاهي انداخت که بيرون‌آمدن از آن ناممکن باشد. مگر همين مردم نبودند که يک روز مي‌گفتند بازرگان بازرگان نخست‌وزير ايران و فردايش شعار دادند که بازرگان بازرگان پير خرفت ايران؟

بد نيست اين حکايت را هم بشنويد و بخوانيد. مي‌گويند روزي درويشي از جلوي يک مغازه‌ي کبابي رد مي‌شد. ديد که شخصي تعدادي گنجشک را کشته و به سيخ کشيده و بر آتش کباب مي‌کند. درويش از آن شخص خواست که يکي از گنجشک‌هاي کباب‌شده را به او بدهد. آن فرد خودداري کرد. درويش «کيشي» کرد. ناگهان گنجشک‌ها زنده شدند و پريدند و رفتند. مردم شهر وقتي آن کرامت را از درويش ديدند، دور او جمع شدند و از او شفا و شفاعت خواستند. درويش بي‌اعتنا مي‌رفت و مردم هم به دنبال او مي‌رفتند. ناگهان درويش به‌سمت مردم برگشت و شلوارش را پايين کشيد و به‌سمت آنان ادرار کرد. مردم از او روي گردانيدند و او را ديوانه خواندند. درويش گفت: شما مردم به کيشي مي‌آييد و به جيشي مي‌رويد؛ پس شايسته‌ي اعتماد نيستيد.

آفرينش:مصاف رسانه هاي داخلي و خارجي در جذب مخاطب

«مصاف رسانه هاي داخلي و خارجي در جذب مخاطب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛جذب مخاطب بزرگترين هدف رسانه ها و شبکه هاي ماهواره اي است که بنا به انتخاب نوع برنامه هاي مورد سليقه افراد سعي مي کنند تا مخاطب را مطيع و مقلد اهداف برنامه هاي خود نمايند. اين رويه يک امر طبيعي است که در جهان امروز به عنوان مهمترين روش براي تغيير و يا اصلاح سلايق فرهنگي جوامع مورد استفاده قرارمي گيرد.

بنا بر آمار قوه قضاييه، مشخص شده است که 15 درصد از طلاق‌هاي صورت گرفته در کشور، متاثر از برنامه‌هاي شبکه Farsi 1 است، چرا که اين شبکه با پخش سريال هاي جذاب در ساعات استراحت خانواده ها توانسته است مخاطبين فراواني را براي خود جذب کند. و در بين همين سريال ها توانسته است با رشد آرام و پيوسته ملاک عمل افراد خانواده را به سمت و سوي مورد نظر خود تغيير دهد.

در صورت صحت اين آمار واقعا جاي تاسف نيست که بگوييم يک شبکه ماهواره اي توانسته است 15 درصد از آمار طلاق کشور را به وجود آورده باشد.؟! پس نقش شبکه هاي فرهنگي و اخلاقي ما در اين ميان چيست؟ چرا نتوانسته اند با برنامه هاي خود خانواده ها را به محتويات غني فرهنگي جذب کنند و محور عمل خود قرار دهند؟دراين زمينه فقط نبايد گفت که شبکه هاي ماهواره اي عامل فساد و انحراف فرهنگي خانواده ها در کشور مي شوند، بايد اذعان داشت که ماهم در تامين برنامه هاي جذاب با غناي فرهنگي و اخلاقي ضعيف عمل کرده ايم و با کم کاري خود، اجازه داده ايم تا ديگران براي جامعه ما خوراک ذهني و عملي تهيه کنند.متاسفانه در حال حاضر عکس العمل ما نسبت به اين موارد و مشابه آن، اين است که مشخص کنيم اين شبکه توسط صهيونيست‌ها هدايت و اداره مي‌شود ويا بودجه خود را از سوي کاخ سفيد تامين مي کند.

نياز امروز جوانان ما تنوع و جذابيت فرهنگي است که بايد با توجه به نوع سلايق آنها کالاي فرهنگي سالم و سازنده را براي آنها تهيه نماييم. کشور ما به لحاظ فرهنگي دچار کمبود منابع نيست ما در کوله بار خود 1400 سال فرهنگ غني اسلامي و2500 سال فرهنگ ايراني را به دنبال مي کشيم اما تاکنون جز به استفاده از اين آمارها و داشته ها در سمينارها و همايش ها چيز ديگري به عرصه ظهور راه پيدا نکرده است.مهمترين رسالت دراين عرصه برعهده رسانه ملي است که علي رغم تلاش هاي فراوان، هنوز نتوانسته آنچنان که شايسته و بايسته است به رسالت خود عمل نمايد.اين وظيفه اصلي رسانه ملي است که با تشخيص سلايق اقشار مختلف جامعه و با توجه به نوع فراغت آنها ، خوراک ذهني و عملي براي جامعه تهيه نمايد.

عدم اهتمام و يا کم کاري رسانه ملي درعرصه هاي فرهنگي نتيجه اي جز از دست رفتن سرمايه هاي فکري جامعه را به همراه نخواهد داشت. برخوردهاي مستقيم و غيرفرهنگي با اين پديده واکنشي عکس خواهد داشت و باعث جذب بيشتر افراد به اين شبکه ها مي گردد. آنچه مسلم است افزايش برنامه هاي جذاب با غناي فرهنگي آنتي ويروسي در مقابل هجمه هاي فرهنگي غرب مي باشد.

حمايت:مکتب امام خميني (ره)، راهنماي نظري و عملي

«مکتب امام خميني (ره)، راهنماي نظري و عملي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛سالگرد ارتحال امام خميني (ره) در جوار مرقد آن بزرگ مرد تاريخ معاصر برگزار شد و رهبر معظم انقلاب اسلامي همانند هرساله بياناتي ايراد فرمودند.

 ممکن است کساني اين سخنراني را نشنيده باشند يا اگر شنيده باشند تأمل لازم به عمل نياورده باشند، حال آنکه بنظر مي رسد دقت و اهتمام در اين خصوص ضروري است چرا که ممکن است برخي رويکردهاي فکري يا عملکردهاي خود را در آينده اصلاح کنيم و حرکتمان دقيق تر انجام شود. اين مهم خصوصاً در مورد مسوولان کشور و صاحبان قدرت، اولويت بيشتري پيدا مي کند که اميد است مرور حاضر به حصول اين هدف کمک کند.

بيانات رهبر انقلاب مشتمل بر دو بخش بود: بخش اول در تبيين ابعاد مکتب امام خميني (ره) که به تعبير ايشان به عنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومي و همگاني ملت ايران مورد بحث قرار گرفت و بخش دوم به ابعاد بيداري کشورهاي اسلامي و تحولات بين المللي مربوط مي شد. در بخش اول رهبر انقلاب اسلامي تأکيد کردند که مکتب امام يک بسته کامل است يک مجموعه که داراي ابعاد مختلفي است. از نظر رهبر انقلاب دو بُعد اصلي در ميان ابعاد مختلف مورد نظر، بُعد معنويت و بُعد عقلانيت است و بُعد سومي که آنهم از اسلام گرفته شده است يعني بُعد عدالت.
 ‏
بخش عمده بيانات رهبري در واقع معطوف به توضيح اين ابعاد و تشريح برخي مصاديق گويا در هر يک از سه بُعد مذکور بود که عجالتاً در اين مرور فشرده به اقتضاي مجال ستون "به سوي عدالت" چند قسمت از توضيحات اریه شده ايشان مورد تأمل قرار مي گيرد.

‏ 1- اولين نکته قابل توجه اين است که از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامي، معنويت، عقلانيت و عدالت در انديشه و سلوک امام خميني (ره) مبتني بر اسلام است. اين مهم خصوصاً در حيطه عقلانيت شايسته توجه بيشتر است چرا که معمولاً عقلانيت به عنوان محصول انديشه ورزي عقل انساني و فارغ از چارچوب‌هاي فکري و اعتقادي مختلف فهم مي‌شود حال آنکه در اينجا توجه داده مي شود که هر عقلي نوعي نگرش خاص به جهان هستي، غايات آن و مباني معرفت شناسانه و انسان شناسانه دارد و در خلأ و انتزاع راجع به امور مختلف اجتماعي انديشه ورزي نمي‌کند.در مکتب امام خميني (ره) فرآيند عقل ورزي و بکارگيري پيامبر باطني انسان‌ها در بطن نگرش هستي شناسانه، انسان شناسانه و معرفت شناسانه اسلامي معنا مي يابد. ‏

‏ 2- دومين نکته مهم اينکه از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي مهم ترين نمونه هاي عقلانيت در انديشه و سلوک امام خميني (ره) عبارتند از: گزينش مردم سالاري براي نظام سياسي کشور و تکيه به آراي مردم و انتخابات، سر سختي و عدم انعطاف امام در مقابله با دشمن مهاجم، تزريق روح اعتماد به نفس و خود اتکایي به ملت، تدوين قانون اساسي، تفهيم به مردم که آنها صاحب و مالک کشورند. در بُعد معنويت امام، رهبر معظم انقلاب بخش اخلاق اسلامي در سيره و سلوک امام را برجسته کردند و توضيحات درس آموزي دادند. در همين بخش گفته شد:" امام ماها را توصيه مي كردند به اين كه مغرور نشويم، خودمان را بالاتر از مردم ندانيم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانيم، بى‌عيب ندانيم... اگر چنانچه از ما عيب گرفتند، نگویيم ما بالاتر از اينيم كه عيب داشته باشيم، بالاتر از اينيم كه به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همين جور بود. ايشان، هم در نوشته‌هاى خود - بخصوص در اواخر عمر شريفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضيه اشتباه كردم. اقرار كرد به اين كه در فلان قضيه خطا كرده است؛ اين خيلى عظمت لازم دارد. روح يك انسانى بايد بزرگ باشد كه بتواند يك چنين حركتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب كند به اشتباه و خطا."

اين بخش از تحليل رهبر معظم انقلاب اسلامي حایز اهميت بسيار است. آنچه امروزه در ادبيات حقوقي در اين زمينه ها مطرح مي شود اين است که مردم حق آزادي بيان و نقد عملکردهاي مسوولان را دارند.

مردم حق دارند ديدگاه هاي مسوولان خود را مورد نقد و ارزيابي قرار دهند و مسوولانِ پاسخگو و ملتزم به نقدپذيري، با شجاعت بايد اشتباهات خود را بپذيرند و در هر مورد که لازم شد اصلاح کنند.

در ادبيات حقوقي امروز همين آموزه‌هاي معنوي و اخلاقي اسلامي که در سيره امام راحل مورد اشاره قرار گرفته است، تضمين هاي حقوقي و قانوني يافته است که هيچ صاحب قدرتي نتواند حقوق ملت را ناديده بگيرد. در نظام حقوقي جمهوري اسلامي ايران نيز آزادي بيان، آزادي مطبوعات، فريضه امر به معروف و نهي از منکر کاملاً رسميت حقوقي و قانوني يافته است اما اينکه تا چه اندازه به اين الزامات قانوني و اخلاقي و معنوي در عمل پايبنديم، خود موضوع شايسته بررسي است و البته در همين مجال نمي توان نگفت و ناديده گرفت که هنوز بسياري از صاحبان قدرت ملتزم به اين زيبايي ها نيستند و يا در روابط مردم با يکديگر هنوز اين سطح از مدارا و شرح صدر را در خيلي افراد نمي توان يافت که توسط ديگري نقد شوند.

3- و اما نکته سوم قابل توجه اينکه رهبر معظم انقلاب اسلامي در تبيين جايگاه عدالت در مکتب امام خميني (ره) نکات بسيار مهمي را گوشزد کردند. عين بيانات ايشان در اين بخش عبارتند از: " اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابيگرى، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كرده‌ايم؛ از خط امام منحرف شده‌ايم. اگر به نام انقلابيگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما مي دانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كرديم، آنها را مورد ايذا و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شده‌ايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگرى و رفتار انقلابى، امنيت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شده‌ايم. در كشور آرا و عقايد مختلفى وجود دارد.

اگر چنانچه يك عنوان مجرمانه‌اى بر يك حركتى، بر يك حرفى منطبق شود، اين عنوان مجرمانه البته قابل تعقيب است؛ دستگاه‌هاى موظف بايد تعقيب كنند و ميكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، كسى است كه نميخواهد براندازى كند، نميخواهد خيانت كند، نميخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سليقه‌ى سياسى ما، با مذاق سياسى ما مخالف است، ما نميتوانيم امنيت را از او دريغ بداريم، عدالت را دريغ بداريم؛ "و لايجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا".

قرآن به ما دستور ميدهد و ميگويد: مخالفت شما با يك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذاريد و فراموش كنيد. "اعدلوا"؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهيد. "هو اقرب للتّقوى"؛ اين عدالت، نزديكتر به تقواست. مبادا خيال كنيد تقوا اين است كه انسان مخالف خودش را زير پا له كند؛ نه، عدالت ورزيدن با تقوا موافق است.

همه هوشيار باشيم، همه بيدار باشيم. اين بُعد هم نبايد ابعاد ديگر را در سايه قرار بدهد." اين بخش از بيانات رهبري در واقع بر حذر داشتن از عارضه اي است که متاسفانه هنوز برخي بدان توجه ندارند يا رعايت آن را از حيث اسلامي يا رويکرد نظام جمهوري اسلامي حایز اهميت نمي دانند.در واقع رعايت اين نکته يکي از کليدي ترين راهبردهاي اعتقادي اسلامي در مقوله حقوق انسانها را به جهانيان وآحاد بشر معرفي مي کند .

اگر اين نکات کليدي را بدرستي رعايت کنيم ودر واقع فضیي را عملا عينيت بخشيم که مخالفان سياسي مورد اشاره در کلام رهبري اذعان کنند که کسي ما را له نکرده وکسي امنيت ما را سلب ننموده واگر در موردي نقض شده مراجع قضیي بيطرفانه وبا قاطعيت از حق نقض شده ما دفاع کرده واحقاق حق شده است،در آن صورت نيازي به هزينه هاي بسيار براي پاسخ دهي به مصاديق مختلف مطروحه در سطح داخلي يا بين المللي نيست.در آن صورت طبيعتا ملتهاي مختلف وانسان هاي بيشمار علاقمند به رعايت حقوق انساني با مدل کارآمدي روبرو خواهند شد که تفوق خود را بر ساير مدل ها در عمل اثبات کرده است البته از ياد نبايد برد که رعايت حقوق سياسي شهروندان بخشي از مفهوم عدالت اسلامي است وطبيعتا در حوزه هاي مختلف از جمله حقوق اقتصادي اجتماعي وفرهنگي نيز دهها الزام را بايد عينيت بخشيد تا مفهوم عدالت اسلامي تحقق يابد.‏

سخن آخر
سالگرد ارتحال امام خميني (ره) ومشارکت گسترده مردم در بزرگداشت ياد وخاطره آن بزرگمرد اگر با يادآوري و بازانديشي انديشه وسيره وسلوک آن سفرکرده همراه نباشد،منشا اثر براي حرکتهاي بعدي نمي شود.اين مهم را وقتي رعايت کرده ايم که بدرستي انديشه وسلوک ايشان را بشناسيم ودرک کنيم که الان در چه حوزه اي اولويت دهي لازم است.رهبر معظم انقلاب اسلامي در جايگاه جانشين امام راحل وسکاندار انقلاب اسلامي به روشني برخي از اولويت ها ودغدغه هاي مهم امروزي مبتني بر انديشه امام را بازگو کردند اما اينکه تا چه اندازه اين دغدغه ها عملي شود منوط به ايفاي نقش موثر مسوولان در سطوح مختلف وعموم مردم است.بايد بسياري از موانع موجود در اين راستا براي تحقق مکتب امام را از سر راه برداشت.

بايد بسترهاي مناسب حقوقي ،فرهنگي سياسي واقتصادي را در اين راستا فراهم آورد.بايد به همه ابعاد توجه کرد واز حرکتهاي تک ساحتي پرهيز نمود و رمز موفقيت در همه اين الزامات اين است که با هم باشيم و از دوري وتفرّق ودشمني با يکديگر بپرهيزيم واحترام همديگر را رعايت کنيم .بپذيريم که سلايق وديدگاه هاي مختلف سياسي اجتماعي وفرهنگي در يک جامعه نقطه قوت است ونه اينکه در صدد باشيم همه مثل ما بينديشند.به اميد آينده اي بهتر.

دنياي اقتصاد:لزوم ارائه دقيق آمار و اطلاعات همزمان با هدفمندي يارانه‌ها

«لزوم ارائه دقيق آمار و اطلاعات همزمان با هدفمندي يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي ابتدايي اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها، يكي از مزاياي حذف يارانه‌هاي انرژي از سوي كارشناسان لزوم ارائه آمار و اطلاعات دقيق به مردم عنوان شد.

در مقاله «يارانه نقدي و رابطه بين مردم و سياستمدار» كه در تاريخ 9/12/89 در روزنامه دنياي اقتصاد منتشر شد، نيز بيان شد كه ارائه آمار دقيق به مردم مي‌تواند منجر به شفاف شدن رابطه بين مردم و سياستمدار شده و از اين جهت مفيد فايده است. آغاز اجراي اين قانون نيز همزمان با حضور رييس‌جمهور در برنامه زنده تلويزيوني بود كه در اين برنامه صحبت رييس‌جمهور با مردم بر پايه ارائه آمار و ارقامي از ميزان مصرف انرژي در كشور و چگونگي صرفه‌جويي با استفاده از اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها بود. بنابراين انتظار مي‌رفت كه با اجراي اين قانون، آمار و اطلاعات به صورت شفاف به مردم ارائه شده يا حداقل در محافل كارشناسي مطرح شود. اين در حالي است كه از ابتداي اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها تا كنون آمار و ارقام رسمي و شفاف از ميزان درآمدهاي حاصل از افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي ارائه نشده است.

به عنوان مثال انتظار مي‌رود كه مردم در پايان يك فصل از اجراي قانون در جريان قرار گيرند كه درآمدهاي حاصل از اين طرح چه ميزان بوده و چه مقدار از آن صرف يارانه‌هاي نقدي به خانوار شده، چه مقدار به صنعت اختصاص يافته و چه مقدار به خزانه دولت واريز شده است. عدم ارائه آمار و اطلاعات شفاف به مردم گمانه‌زني‌ها در خصوص عدم اجراي موفق اين قانون را افزايش مي‌دهد.

به ‌عنوان مثال يكي از سوال‌برانگيزترين مسائل مربوط به قانون هدفمندي يارانه‌ها، ميزان سهم يارانه نقدي خانوار از درآمدهاي ناشي از افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي است. بر اساس قانون هدفمندي يارانه‌ها، مقرر شد كه 50 درصد از درآمدهاي ناشي از اين قانون بايد به خانوارها اختصاص يابد. اما سوال اصلي كه مطرح مي‌شود آن است كه واقعا درآمدهاي محقق شده از اجراي اين قانون توانسته است يارانه‌هاي نقدي پرداختي به خانوار را پوشش دهد؟ يك حساب سرانگشتي از ميزان يارانه پرداختي به خانوار نشان مي‌دهد كه با احتساب پرداخت 45هزار تومان به 75 ميليون ايراني در ماه، ميزان 40 هزار ميليارد تومان در سال بابت يارانه نقدي به خانوار پرداخت مي‌شود.

اين ميزان بنا به قانون هدفمندي يارانه‌ها قرار است كه تنها 50 درصد از درآمدهاي ناشي از هدفمندي يارانه‌ها باشد؛ بنابراين دولت بايد پيش‌بيني كرده باشد كه ميزان 80 هزار ميليارد تومان از هدفمندي يارانه‌ها درآمد خواهد داشت، در حالي كه بنابه گفته رييس‌جمهور در شب اعلام اجراي قانون هدفمندي، در حال حاضر سالانه 120 هزار ميليارد تومان صرف مصرف انرژي داخلي مي‌شود كه بر اين اساس يارانه پرداختي به خانوار 66 درصد كل مصرف سالانه انرژي در كشور است؛ در صورتي كه بعيد به نظر مي‌رسد حذف يارانه انرژي بتواند درآمدي به ميزان 66 درصد كل مصرف كشور به همراه داشته باشد در حالي كه از هزينه‌هاي حاشيه‌اي پرداخت يارانه نقدي، مانند هزينه‌هاي اجرايي سازمان هدفمندي يارانه‌ها و مواردي از اين قبيل نيز نبايد غافل شد.

مقايسه اين اعداد و ارقام و ارائه اطلاعاتي مبني بر برداشت 5 هزار ميليارد تومان از حساب تنخواه بانك مركزي بابت پرداخت يارانه‌هاي نقدي كه توسط رييس كميسيون ويژه طرح تحول اقتصادي مطرح شده، دليلي بر اين مدعا است كه درآمدهاي حاصل از هدفمندي يارانه‌ها تاكنون نتوانسته است حتي ميزان يارانه نقدي به خانوار را پوشش دهد، چه رسد به يارانه صنعت و ميزان واريزي به خزانه دولت. در اين صورت مشخص نيست كه چرا دولت اصرار به افزايش يارانه‌هاي پرداختي دارد و يارانه نان را به ازاي هر نفر 1000 تومان افزايش داده است؟! در اين شرايط به نظر مي‌رسد كه پرداخت يارانه نقدي به خانوار به ترتيب فعلي، دولت را در آينده با مشكلات عديده اي مواجه خواهد كرد؛ به طوري كه هم‌اكنون نيز زمزمه‌هاي عدم پرداخت يارانه به پردرآمدها شنيده مي‌شود.

در چنين شرايطي ارائه آمار و ارقام دقيق به مردم و شفاف‌سازي در اين زمينه مي‌تواند كمك شاياني براي برون‌رفت از وضعيت فعلي باشد. با ارائه آمار دقيق ميزان كاهش مصرف و درآمد و هزينه‌هاي دولت به واسطه اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها، مشخص خواهد شد كه يارانه نقدي خانوار بر اساس 50 درصد قانون هدفمندي يا 80 درصد قانون بودجه، تا چه ميزان بايد باشد. هر چند كه بررسي نفس عمل پرداخت يارانه نقدي به لحاظ كارشناسي خود مبحث جداگانه‌اي است و باعث ايجاد تعهدي براي دولت مي‌شود كه به سختي قابل حذف يا كاهش است.