۱۵ تير ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۵
به مناسبت روز ولادت حضرت ابوالفضل (ع)، روز جانباز؛

آنچه بر خانواده این جانباز می گذرد + تصاویر غم انگیز

مهران‌راد سال 1342 واد ارتش شده بود؛ در روزهاي نخست جنگ تحميلي با مدرك فوق ديپلم رشته پرستاري در بخش بهداري لشكر 81 زرهي اهواز مشغول به فعاليت شد؛ بعد از مجروحيتش نيز دوباره به منطقه بازگشت و به لشكر 58 ذوالفقار و پادگان ابوذر منتقل شد كه . . .
کد خبر : ۲۴۹۸۷
وقتي به كوچه "سرو " رسيديم، آسمان هنوز آفتابي بود و گرماي تابستان ديگر به شكوه‌مان انداخته بود اما در دل نشاطي احساس مي‌كرديم. نشاط از اين بابت كه به ديدار عزيزاني مي‌رويم كه قلبمان را تسخير كرده‌اند و مهرباني‌شان تمامي ندارد.

گلبرگي روي در ورودي منزل چسبانده و روي آن نوشته بود «لطفاً زنگ نزنيد، در بزنيد، مهران‌راد». وارد منزل شديم؛ متعجب از اين همه آرامش؛ از اين همه گذشت؛ چيدمان منزلي نقلي كه گل‌ها و شكوفه‌هاي زيادي در گوشه گوشه‌اش مي‌درخشيد.

آري به ديدار جانباز دوران دفاع مقدس «ابراهيم مهران‌راد» رفتيم اما ديدن ايثارگري همسر وي اين ديدار را تحت شعاع قرار داد؛ ايثارگري در اين خانه از اين جهت كه اگر مشكلاتشان را بر شاخه‌هاي سرو تحميل كنند، سرو در برابر آن خم مي‌شود اما آنها مقاوم‌تر از سرو ايستاده‌اند و اين مقاومت ستودني است.

بعد از پذيرايي صميمانه، از «شيرين جافر» همسر اين جانباز خواستيم كه به ديدار صاحب‌خانه برويم، صاحب‌خانه‌اي كه 15 سال است طعم غذا را نچشيده، به مهماني نرفته، تنها تفريحش اين است كه با شيرين سوار آمبولانس شده و براي ويزيت و معالجه به بيمارستان برود؛ خانم جافر اذن ملاقات داد و وارد اتاق شديم. مهران‌راد كه روزي تاب ديدن يك كودك شهيد شده را در منطقه جنگي نداشت و از ديدنش نفس‌هايش به شماره مي‌افتاد، امروز روي تختي بدون تكلم خوابيده است؛ او فقط نظاره‌گر بوده و حتي قادر به انجام ساده‌ترين كارهاي شخصي‌اش هم نيست.

مهران‌راد سال 1342 واد ارتش شده بود؛ در روزهاي نخست جنگ تحميلي با مدرك فوق ديپلم رشته پرستاري در بخش بهداري لشكر 81 زرهي اهواز مشغول به فعاليت شد؛ بعد از مجروحيتش نيز دوباره به منطقه بازگشت و به لشكر 58 ذوالفقار و پادگان ابوذر منتقل شد كه اثرات موج‌ بمب‌هاي خوشه‌اي دشمن در گيلانغرب و خونريزي سمت راست مخچه وي را از 15 سال گذشته خانه نشين كرده است.

* خدايا! شيرين را در جاده ايمان استوار نگه‌دار

در و ديوارهاي اتاق اين جانباز دوران دفاع مقدس، با برگه‌هاي كاغذي تزيين شده كه شيرين تمام اين مطالب را نوشته و روي ديوار چسبانده است؛ روي چند برگ كوچك و بزرگ نوشته شده بود «يك لحظه دلم خواست صدايت بكنم؛ گردش به حريم باصفايت بكنم؛ آشوب دلم به من چنين فرمان داد؛ در سجده بيافتم و دعايت بكنم»، «خدايا! شيرين را در جاده ايمان استوار نگه دار»، «هر چه دلم خواست نه آن مي‌شود؛ هرچه خدا خواست همان مي‌شود».

در گوشه‌اي از اتاق داروهاي اين جانباز از جمله سرنگ بزرگي به چشم مي‌خورد كه به نوعي ظرف غذاي ابراهيم است؛ در معده اين جانباز دوران دفاع مقدس دستگاهي به نام «پيگ» كار گذاشته شده است كه از اين طريق تغذيه مي‌شود؛ اين زن فداكار در ابتدا مواد مغذي ماهي، گوشت يا مرغ را به همراه سبزيجات و برنج پخته، از صافي عبور مي‌دهد سپس اين مواد يا داروهايي را كه در آب محلول شده است را با سرنگ وارد معده همسرش مي‌كند.

كنار اين مادر و زن مهربان مي‌نشينيم تا از زندگي خود برايمان بگويد و اين گونه اظهار مي‌دارد: در اميريه تهران بزرگ شدم؛ از سوم ابتدايي چادر و روسري سر مي‌كردم؛ چادر سرمه‌اي با گل‌هاي ريز سفيدرنگ كه به خاطر آن حرف‌ها و كنايه‌هاي زيادي شنيدم به طوري كه گاهي مرا با اين چادر به عنوان كارگر منزل صدا مي‌زدند اما تا امروز بر آن افتخار ‌كردم و خواهم كرد.
ما پنج خواهر بوديم و من ديوانه‌وار پدرم را دوست داشتم؛ او هميشه به من مي‌گفت «شيرين ستون طلايي خانه من است»؛ وقتي در مهر ماه سال 1348 با ابراهيم ازدواج كردم، پدرم به وي گفت «تو را به شيرين مي‌سپارم».

ثمره اين زندگي 3 دختر است؛ از جايي كه صاحب فرزند پسر نشديم، همسرم 2 سال بيشتر به جاي فرزند ذكوري كه نداشتيم، خدمت كرد و در سال 1374 بازنشسته شد.
بعد از نمايان شدن اثرات جانبازي ابراهيم، پدرم هميشه به من مي‌گفت «ابراهيم را راضي نگه دار؛ اگر مي‌خواهي به من خدمت كني، به او خدمت كن» همين كار را كردم؛ بعد از اينكه پدرم به رحمت خدا رفت فقط در مراسم چهلم وي، به سر مزارش رفتم چرا كه با رفتنم بر سر مزار پدرم، ابراهيم در خانه تنها مي‌ماند.

* دخترم هيچ گاه نمي‌خواست با پدر خداحافظي كند

او از روزهاي پرالتهاب جنگ تحميلي برايمان مي‌گويد: قصرشيرين در دست دشمن بود؛ ابراهيم و ابراهيم‌ها نيز براي آزادسازي آنجا به منطقه رفتند؛ او سال 1362 مجروح شد و به محض بهبودي مختصر دوباره به منطقه ‌رفت؛ هر بار كه او به جبهه اعزام مي‌شد، دخترم مرضيه خود را در گوشه‌اي از اتاق پنهان مي‌كرد تا لحظه خداحافظي با پدرش را نبيند.

بنده اشتياق زيادي براي رفتن ابراهيم به جبهه داشتم بنابراين هر كاري از دستم برمي‌آمد، برايش انجام مي‌دادم؛ ياد هست به جاي بند پوتين، كش باريكي روي پوتينش قرار دادم تا ابراهيم به راحتي پوتينش را بپوشد و اذيت نشود؛ يك بار هم كلاهش در منطقه سوراخ شده بود و خودم رفتم براي او كلاه تهيه كردم.

او در پادگان ابوذر تكنسين اتاق عمل بود؛ يكبار كودكي تركش خورده را در بيمارستان معالجه اوليه كرد تا زنده بماند؛ پس از آن مي‌خواست آن كودك را به مادرش بدهد تا دست نوازشي بر سر او بكشد ناگهان كودك به شهادت مي‌رسد، ديدن چنين صحنه‌اي با شرايطي جسمي و رواني به قدري براي همسرم سخت بود كه همان لحظه سكته‌ كرد و حدود 44 روز در بيمارستان قلب 502 ارتش بستري شد.
همسرم در جبهه به قدري مهربان بود كه همرزمان و دوستان او مي‌گويند «مهران‌راد وقتي براي مرخصي به تهران مي‌آمد، همه مي‌گفتند يتيم شديم تا مهران‌راد از مرخصي برگردد».

وي ادامه مي‌دهد: در يكي از شب‌هاي برفي و زمستاني ابراهيم در منطقه جنگي بود؛ براي پارو كردن پشت‌بام مجبور بودم خودم اقدام كنم؛ وقتي پدر متوجه اين موضوع شد گفت «به من مي‌گفتي تا خودم هزينه كارگران را براي پارو كردن برف‌ها مي‌دادم» به وي گفتم «مي‌خواستم كمتر دلتنگي كنم به همين خاطر برف‌ها را پارو كردم».

* خنده تلخ من از گريه غم‌انگيزتر است

اين روزها هوا گرم است؛ امروز شيرين و ابراهيم از تفريحي كه به بيمارستان داشتند، برگشته بودند؛ او خيلي خسته بود اما با اين حال براي اينكه حرارت بدن ابراهيم زخم‌هايش را اذيت نكند، آب هندوانه را گرفت و از طريق سرنگ وارد معده همسرش كرد.

دل‌هاي ما ميزبان اشك‌ها و لبخندها در اين سفر كوتاه به يك سرزمين آسماني بود؛ گاهي قطرات اشك از گونه‌هاي شيرين جاري مي‌شد و مي‌گفت «خنده تلخ من از گريه غم‌انگيزتر است؛ كارم از گريه گذشته بدان مي‌خندم».
او ادامه مي‌دهد: خدا صدام را لعنت كند؛ اينها يادگاري‌هاي جنگ هستند؛ شب‌هاي يلدا و عيد بچه‌هاي من دوست دارند، به منزل ما بيايند اما به خاطر اينكه سر و صدا و شلوغي پدرشان را اذيت مي‌كند، اينجا نمي‌آيند.

دست‌هاي اين همسر جانباز بوي زحمت مي‌دهد؛ در حالي كه اشك روي گونه‌هايش سوسو مي‌كند، خاطره‌اي از شب يلدا را برايمان اينگونه روايت مي‌كند: انار روي ميز بود؛ نيمه شب يادم ‌افتاد كه نكند سردار من، انار را ديده و دلش خواسته باشد؛ از رختخواب دل كندم؛ انار را با دست‌هايم فشار دادم تا آبي از آن چكانده و به او بدهم؛ ديدم او خواب است اما با سرنگ برايش گاواژ كردم تا اين محبت به مغزش برسد و به او بگويم كه تنهايش نمي‌گذارم؛ گاهي آب ميوه و غذاها را بر لب‌هاي او مي‌زنم تا طعم‌ها فراموشش نشود.

* سالهاست عطر غذا در اين خانه نپيچيده است

تمام اعضاي خانواده‌ هميشه دوست دارند، حداقل يك وعده غذا را دور هم بنشينند اما چندين سال است كه اين زن به تنهايي در گوشه آشپزخانه غذا مي‌خورد طوري كه حتي صداي چيدن ميز غذا به گوش همسرش نرسد؛ او خيلي وقت است كه غذاي عطردار درست نمي‌كند و مي‌گويد «من چگونه چنين غذايي را بخورم در حالي كه ابراهيم‌ام نمي‌تواند از آن بخورد».
ابراهيم يك بار با زبان بي‌زباني از من نان و پنير خواست؛ نان و پنير و چايي را ميكس كردم و برايش آوردم تا وارد معده‌اش كنم؛ او از اين موضوع خيلي ناراحت شد و آن را كنار زد.

* به مونسم افتخار مي‌كنم؛ از ديدن دردهايش ذره ذره مي‌ميرم

اين زن ايثارگر هر روز صبح مانند سرباز وظيفه بيدار مي‌شود و مي‌گويد «فرمانده! در خدمتم؛ فرمان بده تا سربازت اجرا كند»؛ او مي‌گويد: اين راه زندگي را كه با ابراهيم طي كرديم خيلي ناهمواري داشت اما از اين جهت كه مونسم يك جانباز است افتخار مي‌كنم و گاهي از ديدن دردهاي او ذره ذره مي‌ميرم.

زمان عقد دخترش مي‌رسد؛ او به امير نهاوندي و خرم‌طوسي مي‌گويد پدر بچه‌ها قدرت تكلم ندارد، شما در مراسم عقد حضور پيدا كنيد بلكه دل دخترم كمي آرام گيرد.

همسر جانباز مهران‌راد، روحي لطيف و احساس شاعرانه‌اي دارد؛ براي پرنده‌ها و ياكريم‌هايي كه پشت پنجره مي‌نشينند، دانه مي‌پاشد و به آنها مي‌گويد براي شفاي تمام مريض‌ها دعا كنيد.
او گل‌هاي شمعداني را خيلي دوست دارد؛ دستي بر گلبرگ‌ها كشيده و در برابر عظمت پروردگار سر به سجده مي‌نهد.
شيرين جافر، خواهر مهرباني است كه برادرش نيز دو پايش را در منطقه سومار به اسلام هديه داده و از اين جهت او خود را زينب عصر كامپيوتري مي‌داند.

* ديوانه‌وار عاشق حضرت ابوالفضل (ع) هستيم

وي ادامه مي‌دهد: ديوانه‌وار عاشق حضرت ابوالفضل (ع) هستيم، همسرم يك بار در كودكي بينايي خود را از دست داده بود مادرش با توسل به حضرت ابوالفضل (ع) شفاي او را ‌گرفت؛ بارها اتفاق افتاده كه پزشكان براي معالجه او عاجز مانده بودند، دست به دامان حضرت قمر بني‌هاشم (ع) شدم و ابراهيم حالش خوب شد.

براي استحمام وي گاهي با احاطه شدن ضعف بر من، ممكن بوده كه ابراهيم از دستم رها شود؛ متوسل به حضرت ام البنين شدم تا مرا تنها نگذارد؛ همين گونه نيز ‌شد؛ من دست‌هاي حمايت‌ اولاد پيامبر (ص) را در زندگي مي‌بينم. خداوند هميشه همراه ما بود و حتي يك بار هم زير بار سختي‌ها نشكسته‌ام.

اين همسر جانباز بيان مي‌دارد: از مقام معظم رهبري خيلي ممنونم كه اين گونه با درايت عمل مي‌كنند تا چنين نظامي‌هاي خوبي حافظ مملكت باشند و از نظاميان ممنونم كه مانند شمعي دور نقشه عزيز روشن هستند و نمي‌گذارند بيگانگان نگاهي به ايران بياندازد.

او در اين ديدار اعياد شعبانيه را به رهبر معظم انقلاب و ساير جانبازان و پاسداران تبريك گفت؛ وي از امير پوردستان فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي، سرهنگ جعفري مسئول ايثارگران ارتش، امير سيفي رئيس حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس ارتش، از گروه پزشكان بيمارستان گلستان نيروي دريايي، حجت‌الاسلام نقويان، حميد ماهي‌صفت قدرداني مي‌كند.

* آرزو دارم با سرباز ولايت به ديدار رهبر معظم انقلاب بروم

از شيرين جافر خواستيم كه آرزويي كند و مي‌گويد: آرزو دارم كه آقاي مهران‌راد را كه به من آبرو و عزت داده است را به عنوان سرباز ولايت روي ويلچر بگذارم، جلوي رويم بگيرم و به ديدار رهبر معظم انقلاب برويم.
و آرزوي ديگر او اين است كه اي كاش دوباره بوي پوتين ارتشي در خانه‌اش مي‌پيچيد؛ و اي كاش او يك بار ديگر لباس مقدس ارتش را بر تن مي‌كرد.

صراط نییوز به رهبر معظم انقلاب، "ابراهيم مهران‌راد " اين جانباز سرافراز و بانوي وفادارش و تمام جانبازان دلاور و همسران وفادارشان، ولادت امام حسين (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و امام سجاد (ع) را تبريك مي‌گويد.
 
ابراهيم مهران راد جانبازي كه 15 سال است درد را خسته كرده
 
گريه هاي شيرين جافر بر بالين همسر جانبازش ابراهيم مهران راد بخاطر دردهايي كه مي كشد
 
لحظه هايي كه با دردهاي بي صدا مي گذرد
 
درد مي كشد و آرام آرام گريه مي كند
 
 همسر مهران راد دلسوزي بر يادگار دفاع مقدس
 
جانباز ابراهيم مهران راد
 
ابراهيم مهران راد
 
ابراهيم مهران راد جانبازي كه 15 سال است درد را خسته كرده
 
 همسر مهران راد دلسوزي بر يادگار دفاع مقدس
 
جانباز ابراهيم مهران راد
 
تمام زندگي جانباز ابراهيم مهران راد
 
نحوه آماده كردن دارو توسط شيرين جافر همسر جانباز ابراهيم مهران راد
 
نحوه آماده كردن دارو توسط شيرين جافر همسر جانباز ابراهيم مهران راد
 
جانباز ابراهيم مهران راد
 
گاواژ مواد دارويي و غذايي به داخل معده ابراهيم مهران راد
 
نوشته هاي شيرين جانفر بر ديوارهاي اتاق همسر جانبازش
 
همسر جانباز مهران راد در حال گرفتن ناخن هاي همسرش مي باشد
 
اصلاح صورت جانباز مهران راد توسط همسرش
 
جانباز ابراهيم مهران راد
نظرات بینندگان
میثم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۷ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۳۴
۰
پدر من 14 سال مجروح جنگی بود و در اخر در سال 75 بر اثر عوارض شدید شیمیایی جان به جان افرین تسلیم کرد.مادرم مثل یک فرشته 15 سال پدر از کار افتاد ه ام را تر و خشک کرد.بابام تو جوانی به زیبایی و نجابت تو محل معروف بود اما تو چند تا از عملیاتای که شرکت کرد همه جای بدنش پر از تیر و ترکش شده بود.اون خدا بیامرز به خاطر اثار مجروحیت و عوارض شیمیایی از خیلی از تکالیف و وظایف مردانگیش افتاده بود و مادرم هیچ گاه خم به ابرو نیاورد.فقط مادرم میدونه بابام چه دردی به خاطر وطنش و دینش و مردمش کشید اما هیچ وقت ناشکری نکرد.مادرم شاهد درد 15 ساله ی بابام بود و ما هم شاهد درد و رنج اون دو تا .یاد اون روزا بخیر,دلم خیلی برای پدرم تنگ شده.-
بی شک همسر عزیز جانبازی بالا هم بهشت را برای خودش خریده.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
ميثم جان ، خوش به سعادت تو ومخصوصامادرفداكارت . ماهمه چيزمون رومديون شماهاييم .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
میثم جان خدا روح پدرت را با انبیاء مهشور گرداند فقط میتوانم بگویم من شرمنده شماها هستم و امثال شماها من خاک کف پای شماها هستم
رمضانزاده
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۳ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۲۴
۰
ایکاش درک کنند مسئولان ، انان که امروز با زحمت و خون دل خوردن اینها مسئول شدند و تنها چند لحظه از درد و رنج اینها را نچشیده اند ودرود خدا بر چنین همسر و مادر که همچون شمع می سوزند تا زندگی بخش باشند
زارع
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۱ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۲۶
۱
اگر امام و اين جانبازان نبودنند شك نكنيد ايران مثل عراق ميشد. و همه زير لحاف آمريكا بوديم. مسئولين شك نكنيد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۳
۲
خيلي ناراحت شدم . مادر جان الان دراين دوره زمانه انهايي كه سهمي ازين انقلاب وجنگ ندارن حتي ميشينن پشت اين نظام حرفهاي ركيكي ميزنن صاحب منصب شده اند .... اما ما جانبازها ورزمندهاي جنگ تحميلي بايد با زانوي غم درپشت چهار ديواري خانه عذاب بكشيم و .... اهدناالصراط المستقيم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
این اشتباه است اگر فکر کنیم جانبازی و جان فشانی این عزیزان برای دریافت پست و مقام است
دانشجو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۷
۰
غم انگیز بود .کاش همه ی ما به خودمون بیاییم و ایستادگی های امثال آقای مهران راد رو فراموش نکنیم .
احسنت به خانم جافر با این همه صبر و از خود گذشتگی.
اجرتون با امام حسین علیه السلام.
سید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۰ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۲۱
۰
خداوندبه حق حضرت ابوالفضل ع شفایش دهد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۷
۰
جواب اینا رو چطور میتونیم بدیم؟
بخدا همه مون مسئولیم
هر چی بالاتر بریم مسئول ترند
این یک نمونه کوچیک است
آشنا
|
United States
|
۱۴:۰۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۶
۰
به بزرگی خدا قسم مسولید
اگر نمی توانید به این عزیزان برسید تو رو به اون کسی که می پرستید برید کنار تا از شما بهترون بیان سر کار
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۳ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۶
۱
شرمنده ام به خدا خجالت زده ام
علي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۵ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۴
۰
خداوند به همه خانواده هاي معظم جانبازان و ايثارگران صبر و عزت روزافزون ، و به همه مسئولين كشور سعادت خدمت اين قشر از جامعه را عنايت فرمايد .
ناشناس
|
United States
|
۱۴:۴۸ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۳
۰
شیرین خانم عزیزم اگر چه شما را نمی شناسم اما با خواندن این مطلب اشک از چشمانم جاری شد . متاسفم که کمکی به شما نمی توانم بکنم اما برایتان دعا میکنم که حضرت زهرا (س) یاور شما باشد و در سایه حضرت صاحب زمان خداوند خیر دنیا و آخرت را برای شما و خانواده تان مقدر بفرماید. بنظرم این شما نیستید که باید از مسئو لان تشکر کنید بلکه مامردم و مسئولان منت دار شما هستیم. خداوند به شما صبر و سلامتی عطا فرماید انشاالله
اشكان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۱ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۴
۰
خدايش امروز كه روز جانبازه فقط به ياد جانبازها هستيد
دو روز ديگه فراموششان ميكنيد تا سال بعد
یک باستان شناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۵
۰
اگر اندک رایحه خوشی در جامعه به مشام ما می رسد از نفس پاک این جانباز و امثال اوست
باور کنیم ما ممنون و مدیون خانواده شهدا و جانبازان هستیم
خدایا لااقل این باور را بما ارزانی دار
از راه دور پیشانی این جانباز را می بوسم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۳۴ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۰
۰
فکر می کنم اگر اینان نبودند ، الان چه حال و روزی داشتیم مو بر بدنم سیخ می شود و سریعا از این فکر بیرون می آیم چون تحمل تصور عواقب آن را ندارم. خدا به همه مسئولین جزایی معادل درکشان از این عزیزان به آنها بدهد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۳۵ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۹
۰
خيلي ناراحت شدم ، خدا به اين زن فداكار اجر بدهد و به حق محمد ايشان شفا پيدا كند
جميل حرداني
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۴۳ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۴
۰
ازخداوند متعال عاجزانه تقاضاي شفايش را مي طلبم وازكرمش ولطف بي پايانش اجر وپاداش حضرت زينب را براي همسرش خواهانم .
ناشناس شرمنده ازروي عزيزانجانباز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۲۱ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۲
۰
اي كاش فقط يك لحظه به اين عزيزان و امسال اين بزرگواران توجه بشود همه ملت ايران وام دار جانبازان محترم هستند انشاءالله خدا از قصور و كوتاهي ما در خصوص اين برادران محترم و قهرمانان واقعي درگذردو همچنين اين روز بزرگ تولدباب الهوائج را به همسر بزرگوار و قهرمان آقاي مهراتن راد را تبريك عرض مينمايمدر آخر بايد بگويم واي برم . شرمنده ام
مجتبي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۵۸ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۱۶
۱
ان الله مع الصابرين.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۲۷ - ۱۵ تير ۱۳۹۰
۳
۰
خوشا به حال شما در روز قیامت
روزی که دست همه ما خالیه
عجب دست پر و چهره خندانی دارید شماها...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۲۷ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۰
۱
مسئولین نامرد خون شهدا را مکیدید و حرمت جانبازان و شهدا را لگد مال کردید بی معرفتها ! توی روسیه که کشوریه که خدا را نمیشناسند طرف نظامیه و بازنشسته شده یه مدالی بهش میدن تو سینش میزنه راست راست تو خیابانهای شهر قدم میزنه و با افتخار زندگی میکنه و از بهترین امکانات استفاده میکنه و تمام مردم بهش افتخار میکنند و احترام میگذارند ولی من چی ! هر جا میروم با اکراه و خجالت میگویم من یک جانباز هستم .
اتويي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۴۵ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۲
۰
جانبازان با از خودگذشتگي خود باعث سربلندي كشور اسلامي ما شدند
م ح از اهواز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۰ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۳
۰
همه ما در قبال ان چنین افرادی مسئولیم در آن دنیا از ما میپرسند که ما جوانی و آسایش خود را برای آزادی و آسایش شما معاوضه کردیم ، شما چه کردید......؟
جواد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۷ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۲
۰
ویلا و خانه های خوب وکولرگازی مال شما
موتور سه چرخه و ویلچر و گرمامال ما
حمید
|
Canada
|
۱۴:۲۹ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۳
۰
وای به حال ما
نمیدونم چطوری می خواهیم جواب خون شهیدان و این عزیزان جانباز را بدهیم!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۴۹ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۲
۰
خداوند اجرشون رو مضاعف کنه و صبرشون رو زیاد گرداند .
ابراهیم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۵۲ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۱
۰
خدا کنه مسئولین درک نکنند!
جانبازان و خانواده هاشون چه نیازی به درک و مسئولیت شناسی مدیران بی بی شرف و بی غیرت مدیریتی؟!
آقای مسئول جون هر کی دوست داری درک نکن!
همینجوری بی غیرت باش. بذار با دردهامون حال کنیم. برو به میز و دکور اتاقت برس. برو دنبال بازی های سیاسی. برو ...
نیما
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۷ - ۱۶ تير ۱۳۹۰
۶
۰
جنگ هنوز که هنوز هست برای جانبازان تمام نشده است ...
تشکر از صراط که یک جانباز ارتشی رو نشون دادید...
قطعا خدا با صابرین است
يكي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۷ - ۱۷ تير ۱۳۹۰
۴
۰
آقايان ببينند كه حاضر نيستند از دوستانشان به خاطر نظام و رهبري بگذرند .
hadi
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۳ - ۱۷ تير ۱۳۹۰
۲
۰
با عرض سلام و ارادت به امام شهدا و شهدا و جانبازان و رزمندگان برای اینجانب دیدن چنین تصاویری هر چند درداور است ولی برای اولین بار و حتما اخرین بار نیست چرا که در شهر و اطراف ما امثال مهران راد ها کم نیستند به عنوان احترام به این بزرگان گردن کج میکنیم وبرای انان استقامت و برای خانواده هایشان صبرو برای خدمتگزاران خالص و واقعیشان اجر و برای کسانی و مسولین بی تفاوت و دنیا طلب شرمندگی این دنیا و اخرت را از خداوند خواهانم
بهمن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۵ - ۱۷ تير ۱۳۹۰
۲
۰
به خدا شرمنده هستيم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۳ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۳
۰
خدا ، اح........ رو هدایت کنه تا بواسطه منافقینی که اطرافش هستند، مدیون خون این بزرگواران نشه
احمدرضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۳ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۲
۰
بسیارمتاثرشدم،فقط بایدبگم که مسئولین خیلی مسئولیت دارندوازهمه شرمنده تربازهم آنهاهستند.
خداوندصابرین رادوست دارد.
شرمنده شهدا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۰ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۴
۰
از خودم خجالت می کشم از اینکه نام انسان به ما بگویند و بنام امام زمان و ارتباط با عالم غیب و.... عوض خدمت به این بزرگ مردان به دنبال مکتب ایرانی و....زمین بلاروس و پیگیری رانت دخانیات العقیلی و.... شرمتان باد
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۶ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۳
۱
خاک بر سرت زر..............
خاک بر سرت مش...........
خاک بر سرت بق.............
خاک بر سرت اح..............
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
دمت گرم
حسین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۴ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۲
۰
من خود جانباز شیمیایی هستم ولی به خدا قسم وقتی اینچنین سر گذشت هایی را میخوانم اشکم جاری میشود وازطرفی به این عزیزان غبطه میخورم واز طرفی دیگر ناراحت میشوم که چراباید چنین باشد که حق این جانبازان ادا نگردد .خداوند به شما صبر بدهد.
عماد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۸ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۲
۰
انسان خجالت مي کشد، از اين همه پر توقعي خود و آن همه ايثارگري جانبازان!
ناشناس
|
United Kingdom
|
۱۳:۱۵ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۰
۰
به این ها برسید . این ها باعث میشن یک بار دیگه اگر خدای ناکرده اتفاقی افتاد جوانان حاضر به دفاع از مملکت باشند یا نه.
اون کسانی که توی خیابان با بد حجابی برخورد دارند وقتشون رو بگذارند برای دلجویی از این افراد و کمک حال شدن برای خانواده هاشون.
جانبازان عزیز ما قدر صداقت آن زمان شما را میدانیم و میدانیم که اگر میدانستید که با این وضعیت از شما قدردانی می شود هرگز به جبهه نمی رفتید.
هر جای دنیا بود یک پرستار در اختیار این خانواده و امثال ایشان می گذاشتند.
جانباز محترم, خانم نازنین من شرمنده گل روی شما هستم
yousef
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۷ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۲
۰
چی بگم فقط گریه کردم گریه و بس
سجاد
|
Netherlands
|
۱۷:۵۲ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۳
۰
درود بر شرف وانساسیت چنین بزرگوارانی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۱۵ - ۱۸ تير ۱۳۹۰
۲
۰
ان شاء الله به حق آقا امام حسن مجتبی "کریم اهل بیت " هرچه سریعتر شفا بگیرند . خداوند به همسر محترمشان هم صبر جمیل عنایت فرماید . الهی آمین . . .
سيد موسي پيراسته از آذربايجانشرقي شهر هريس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۴۰ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
سلام به جانباز عزيز.
سيد موسي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۵۵ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
سلام به جانباز عزيزمان.
بنده هم 15سال است كه از بيماري رنج مي برم اما جانباز نيستم ،معلمم در خدمت فرزندان گل اين مرز و بوم كه هر چه دارد از عزت و شرف و انسانيت و استواري و ...... مديون شماست.براي سلامتيت از جدّم فاطمه زهرا مسئلت شفا ميكنم، تو هم ما را دعا كن چون تو از ما به خدا نزديكتري، زيرا خداوند دوستانش را با بيماري و گرفتاري امتحان ميكند.خداوند اجر همسرت را بدهد انشاءالله.(اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِريِنَ)
یاس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۶ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
جوون های اون زمان چه کار کردن و حالا جوون های ما چیکار می کنن !!!!!!!!!!!
وای به حال جوون های ما که ...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۶ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
فقط شرمنده ایم
علي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۳۱ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
خاك بر سر من .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۳ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۲
۰
با سلام
به قول بعضی آقایان در بنیاد شهید دوره شهید و جانباز به سر آمده است و همه امکانات برای خود آقایان است نه برای این بندگان خدا که همه چیزمان را از آنها داریم.
یوسف
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۲۳ - ۱۹ تير ۱۳۹۰
۱
۰
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
یک ایرانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۲ - ۲۰ تير ۱۳۹۰
۱
۰
السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج
شرمند ه ایم..
بی شک شما با خداوند معامله کرده اید که این چنین متوانید صبور باشید ،خوش به سعادت شماعزیزان وبدا به حال آنهایی که در مقابل شما مسئول اند ولی ذره ای انجام وظیفه نمیکنند،کاش حداقل اگر کمکی نمیکنیم،نمکی هم بر زخمتان نباشیم..

شفاعتمان کنید،انشا ءاله در سرای باقی همسایه شهداء کربلا باشید.
التماس دعا
شربیان صمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۳۳ - ۲۰ تير ۱۳۹۰
۱
۰
الله سن صبر ورسین شیرین خانم
امید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۰ - ۲۰ تير ۱۳۹۰
۱
۰
با سلام به برو بچ صراطی های عزیز
از بابت سایت خوبتون تشکر می کنم فقط یه خواهش از این کیس ها توی سایتتون بیشتر بزارید تا ما بیشتر به خودمون بیاییم . از این مسئولین بی خاصیت که کاری از دستشون بر نمی یاد ، لا اقل ما ها یه کاری کنیم.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۳۰ - ۲۰ تير ۱۳۹۰
۰
۰
خداوكيلي يه لحظه خودتون رو جاي اون جانباز عيزمون بزاريد .هم خودش درد ميكشه و هم ذره ذره آب شدن همسرش رو مي بينه و نميتونه خيلي ساده بهش بگه ممنونم.حساب كن 15 سال نتوني چيزي بخوري و فقط غذااز طريق سرنگ وارد معده بشه.من كه متاثر شدم
صفا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۲ - ۲۰ تير ۱۳۹۰
۱
۰
درود بر رزمندگان و جانبازان انقلاب اسلامی و خانواده های بزرگوارشان
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۵۴ - ۲۵ تير ۱۳۹۰
۰
۰
سلام ودرودها ، تقدیروتشکرها همه به جای خود . شما را قسم می دهم به هرکسی که دوست دارید فقط دعاکنید امام زمان بیاد اونوقته که همه چیزدرست میشه اللهم عجل لولبک الفرج
محمدراعی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۳۶ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۷
۰
۰
سلام من فقط میدونم که ما زندگیمان را مدیون شهیدان و رزمندگان هستیم بازم توکل به خدا بایدکرد دولت باید حق جانبازان وشهیدان را از کسایی که پول ملت را میخورند بگیرد وصرف مردم عزیز ایران کند التماس دعا
منصور
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۳۹ - ۰۴ آذر ۱۳۹۷
۰
۰
سلام این جانباز عزیز یادگار دفاع مقدس با جانبازی به راحتی کنار میاید تا از اینکه جامعه راحت و در آرامش باشد