۰۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۸

گفتگویی با نوه‌ی نخبه آیت الله بهجت+عکس

امین بهجتی نوه مرحوم آیت الله بهجتی مدتی پیش موفق به کسب مدال نقره در پنجاه وششمین دوره المپیاد جهانی ریاضی در کشور تایلند شد.
کد خبر : ۲۵۵۵۹۳
صراط: مصاحبه در کتابخانه شخصی آیت الله بهجتی صورت گرفت. همان ابتدا شباهت بسیار زیاد ایشان به پدربزرگ مرحومشان توجه ما را به خود جلب نمود. در میان مصاحبه به این نکته پی بردیم که علاوه بر شباهت ظاهری، حرکات و سکنات ایشان نیز شباهت زیادی به آیت الله بهجتی دارد. با ما همراه باشید و این گفتگوی صمیمانه را بخوانید.

گفتگویی با نوه‌ی نخبه آیت الله بهجت+عکس

لطفا خودتان را معرفی نمایید

بسم الله الرحمن الرحیم. امین بهجتی هستم متولد دوم فروردین ۱۳۷۷. در حال حاضر ساکن تهران هستیم و در دبیرستان علامه حلی تهران درس می خوانم. هفده سال دارم و امسال چهارم دبیرستان را می خوانم.

علامه حلی دبیرستان تیزهوشان است؟

بله

می توان گفت بهترین دبیرستان کشور

بله می گویند

خیلی دبیرستان معروفی هست. تا آنجا در خاطرم هست بسیاری از نخبه های کشور از دبیرستان علامه حلی بوده اند

بله

توضیح مختصری درباره المپیاد جهانی ریاضی و رتبه ای که جنابعالی کسب نمودید و مراحلی را که طی نموده تا به اینجا رسیده اید بیان نمایید

راجع به المپیاد ریاضی در کشور یک مرحله انجام می شود که دانش آموزان یک آزمون تستی می دهند که حدود ۱۰۰۰-۱۵۰۰ نفر از آن آزمون انتخاب می شوند. مرحله دوم هر سال در اردیبهشت برگزار می گردد و از این آزمون هم چهل نفر برگزیده می شوند. از این چهل نفر تابستان یک دوره ای برایشان برگزار می شود و نهایتا یک سری امتحاناتی از این چهل نفر می گیرند و در این المپیاد یک سری طلا می گیرند، یک سری نقره و یک سری برنز. بعد از آن برای طلاهای کشوری یک دوره تقریبا هفت هشت ماهی برگزار می شود که در این دوره یک سری دروس دانشگاهی تدریس می شود و بیشتر رویشان کار صورت می گیرد و بعد باز مجددا یک سری امتحان گرفته می شود  و از بین دوازده نفری که مدال طلا می گیرند شش نفر به عنوان تیم المپیاد ریاضی کشور ایران انتخاب می شوند. پس از آن هم این تیم یک دوره آمادگی دارند و بعد از آن به المپیاد به  جهانی اعزام می گردند. من پارسال موفق به کسب مدال طلای کشوری شدم که همه این ها به لطف خدا بوده است و باز هم به لطف خدا توانستم بروم در تیم المپیاد جهانی و در المپیاد جهانی امسال که در تایلند برگزار شد توانستم مدال نقره را به دست آورم. امسال یکی از شلوغ ترین سال های المپیاد بود و حدود ششصد دانش آموزِ بیش از صد کشور شرکت کرده بودند. کشور ما توانست مقام هفتم را کسب نماید و این اولین بار یود که مقام هفتم را به دست می آوردیم. البته قبلا تمام رتبه های تک رقمی را کسب کرده بودیم غیر از هفتم و دوم  که این بار هفتم شدیم(با خنده)

المپیاد چگونه برگزار می شود؟

المپیاد ریاضی یک امتحان شش سواله هست از چهار مبحث

این شش سوال برای همه به یک گونه هست؟

بله هر شش نفر یک امتحان را می دهند.

مهمترین رقیبتان چه کشوری بود؟

 در واقع رقابت فردیست. ولی کشورها نتایج تیم خودشان را با هم می سنجند. مثلا کشور چین خیلی با دانش آموزانش کار می کند و از کشورهای قوی در این زمینه است. آمریکا هم به سبب مهاجران چینی که دارد و خودش هم کار می کند نتایج خوبی می گیرد. کره جنوبی هم خیلی سرمایه گذاری می کند و نتایج خوبی می گیرند. کره شمالی و روسیه و چند تا کشور دیگه هم خوب کار می کنند

فکر کنم نمره ها خیلی نزدیک به هم است. ونباید تفاوت زیادی بین طلا و نقره باشد

تفاوت که هست. از این ششصد نفری که امتحان می دهند یک دوازدهم طلا می گیرند، دو دوازدهم نقره و سه دوازدهم برنز. یعنی تقریبا نصفشان چیزی نمی شوند ولی به کسانی که یک سوال کامل حل کنند دیپلم افتخار می دهند. خیلی تفاوت نیست. یک بازهی از نمره طلا می شوند و یک بازهی نقره من اگر یک نمره دیگر کسب می کردم طلا می گرفتم

چه مقدار تلاش نمودید برای آمادگی در المپیاد؟ روزی چند ساعت درس می خواندید؟

چند ساعت که خیلی معنا ندارد. چون که فضای ریاضی به گونه ای است که خیلی زمان برایش معنا پیدا نمی کند. گاهی پیش می آید که برای یک مسئله خیلی وقت کمی می گذاری و ممکن است که ساعت ها وقت بگذارید و مسئله حل نشود. طوری که من درس می خواندم این بوده که وقت که پیدا می کردم می رفتم سراغ  مسئله و فکر می کردم به آن و نسبتا ذهنم درگیر با ریاضی بوده است و جدا از اینکه چقدر درس خوانده ام این علاقه و انگیزه ای که نسبت به ریاضی داشتم خیلی کمک می کرد به من. از راهنمایی به ریاضی علاقه مند شده بودم و از آن موقع تلاش می کردم و بازهم این سال ها تلاش کردم البته خیلی آنچنان نبود که بگویم یک بعدی شدم

جو محل برگزاری المپیاد درباره ایران و برخورد تیم های دیگر نسبت به کشورمان چگونه بود؟

یک نکته ای اول بگویم که اسرائیلی ها دوست دارند خودشان را به ایرانی ها بچسبانند و دائم سعی داشتند با ایرانی ها رابطه برقرار کنند. نمیدانم به چه دلیلی. شاید برای اینکه بگویند مردم ایران ما را به رسمیت می شناسند و احتمالا بخواهند سوءاستفاده بکنند. و از این رو تلاش می کردند و حتی می خواستند عکس بگیرند که با پاسخ منفی ما روبرو شدند. درباره بقیه کشورها ما با کشورهای همسایه رابطه خوبی داشتیم مثلا با پاکستانی ها، سوری ها و آذربایجانی ها و یک سری کشورهای فاسی زبان  هم بودند. تاجیکستان بود. افغانستان امسال شرکت نکرده بود و یک مسئول فقط برای بازدید آمده بود. عراق هم همینطور. کلا با کشورهای همسایه رابطه خوبی داشتیم. بقیه کشورها هم ایران را می شناختند. آنجا که بودیم توافق هسته ای صورت گرفت. بعضی از لیدرهای کشورهای دیگر به بچه های ما تبریک گفتند. لیدر روسیه هم خیلی رابطه خوبی با سرپرست های ما داشت

چرا ریاضی؟ چطور شد که ریاضی را انتخاب کردید؟

بچه که بودم ریاضی را دوست داشتم. البته سال پنجم دبستان مقداری به نجوم علاقه مند شدم. آن موقع فکر می کردم سرنوشتم در نجوم رقم بخورد. ولی از سال دوم راهنمایی به سبب جو مدرسه بیشتر جذب ریاضی شدم و طوری شده بود که به جای اینکه درس های دیگر را بخوانم همه وقتم به ریاضی می گذشت. و با توجه به خوب بودن معلم ها و شرایط پیش آمده من خیلی به ریاضی علاقه مند شدم و تلاشم را در این راه شروع کردم. و این ادامه پیدا کرد تا رسید به المپیاد.

پس از راهنمایی شروع کردید برای المپیاد؟

شروع کردن به عنوان هدف برای المپیاد که نه بلکه به عنوان دوست داشتن ریاضی. اگر هم بخواهم به کسی توصیه ای بکنم نمی گویم کسی ریاضی را برای مدال گرفتن در المپیاد بخواند بلکه اگر ریاضی را دوست دارد و می خواهد در ریاضی رشد پیدا کند بخواند که این دید خوبیست  مستقل از نتیجه گیری

رابطه شما با درس های دیگر غیر از ریاضی چگونه هست؟ بعد از ریاضی به کدام درس بیشتر علاقه دارید؟ معمولا کسانی که به دروسی مثل ریاضی علاقه دارند با دروس حفظی مشکل دارند.شما چطور؟

ما هم درس حفظی دوست نداریم(می خندد). فکر نکنم کسی دروس حفظی را دوست داشته باشد. وقتی پای امتحان به وسط میاد درس هایی مثل تاریخ و ادبیات که اصلشان زیباست برای آدم ها خیلی بد می شود اگر بخواهند حفظ بکنند. اگر من بخواهم بگویم بعد از ریاضی چه درس های را دوست دارم، برنامه نویسی و مباحث کامپیوتری را خیلی دوست دارم.. از طرف دیگه فیزیک هم قشنگ است. اگر آن را هم یاد بگیرم لذت می برم. درس های حفظی آن آخر کار می مانند. ولی واقعا قشنگند. مثلا تاریخ خواندن چیزیست که لازم است بخوانیم.

دوست دارید فقط بخواانید نه اینکه حفظ کنید

بله. وقتی با دید یادگرفتن به تاریخ نگاه می کنیم خیلی فرق می کند تا بخواهد حفظ کند برای امتحان. تاریخ به نظرم برای هرکسی که می خواهد در جامعه فعالیت بکند یا شناختش بالا برود لازم است که بخواند. هم تاریخ کهن و هم تاریخ انقلاب

فکر می کنید رمز موفقیت شما چه بوده است؟

همه‌اش لطف خدا بوده است. کاملا برایم مشهود است تک تک مراحلی را که من جلو رفته ام با الطاف الهی بوده است. مثلا در طلا آوردنم اگر یک روز یک امتحان را ذره ای اشتباه می کردم طلا نمی آوردم یا در مراحل دیگر. باید بگویم همه‌اش کار خدا بود و اینکه واقعا خدا کمک کرد. کسی که در چنین راهی وارد می شود هیچگاه نباید از یاد خدا کم بگذارد و غافل شود. توکل به خداوند همیشه چیزیست که آدم را به موفقیت واقعی می رساند نه موفقیت ظاهری. ممکن است خیلی ها درس بخوانند و در المپیاد نتیجه نگیرند یا در زمینه های دیگر پا بگذارند و اتفاقی بیفتد و نتیجه نگیرند اما وقتی که به خدا توکل می کنند، این اطمینان و آرامش را دارند که بهترین تلاششان را کرده اند و خدا هم بهترین چیزی که می توانسته بهشان داده است. بعد از آن دعای خانواده و کمک اطرافیان و دعای پدر و مادر خیلی خوب است.  بعد از نقش خانواده واقعا معلم ها خیلی نقش مهمی دارند در ایجاد انگیزه برای دانش آموزان. من این تفکر را دارم که جو انگیزه دهی ما در آموزش و پرورش کل کشور خیلی ضعیف شده نسبتا. چیزی که تحت عنوان ریاضی به دانش آموزان درس داده می شود خیلی جذابیت آنچنانی ندارد و البته که جدیدا این فضا مقداری با عوض شدن کتاب های درسی دبستان عوض شده است. واقعا معلم ها می توانند نقش موثری داشته باشند در آموزش بچه ها. آدم در سن نوجوانی خیلی دوست دارد که تایید شود و خیلی دوست دارد که معلم انگیزه دهد به او برای ادامه راهش. به نظر من این موضوعیست که اگر سرمایه گذاری در سطح کلی روی آن انجام پذیرد خیلی نتیجه ارزشمندی خواهد داشت و فکر می کنم برای من هم یکی از عوامل موثر همین معلم های خیلی خوب بوده است.

فکر می کنید رتبه شما چه تاثیری بر مسیر زندگی و آینده شما دارد؟

می گویند که مدال جهانی تا پنج سال قدمت دارد و تا پنج سال به درد می خورد. در واقع خیلی چیز مهمی نیست. مثلا در این بازه چندین ساله که پیش رو داریم به عنوان یک اعتبار خیلی خوب به حساب می آید و ازش می شود در پذیرش  شهرهای دیگر و دانشگاه های دیگر استفاده کرد و همین که عضو بنیاد ملی نخبگان می شوی یک سری مزیت های خوبی دارد. کلا این مدال یک اعتبار است که تا مدتی می شود از آن به خوبی استفاده کرد. ولی اگر کسی مدال دارد و مثلا در دوران لیسانس فعالیت خاصی نکند و مفید نباشد این مدال هم به درد نمی خورد و نمی شود فقط روی مدال حساب باز کند برای همین می توان گفت این مدال آغازی است برای تلاش و اعتبارات بیشتر و بهتر که در این صورت خیلی خوب است

به نظر شما علاقه به ریاضی در بین دانش‌آموزان ایرانی کم است؟

بله

چرا؟

شاید درست نباشد من به آموزش و پرورش خرده بگیرم

چه اشکالی دارد. اتفاقا شما باید خرده بگیرید

بنده دلیل را از آموزش و پرورش می دانم. چرا؟ چیزی که به عنوان ریاضی در حال حاضر به دانش آموز درس داده می شود یک چیز مهارتی هست و دانش آموزان به چشم درس حفظی به آن نگاه می کنند. مثلا در کنکور دانش آموزان انواع اقسام فرمول ها و سوالاتی که ریاضی دارد را حفظ می کنند و باید این ها را کنار هم بگذارند که بتوانند خوب تست بزنند. این یک مدل است. آموزشگاه ها روی این سمت تلاش می کنند به جای اینکه بچه ها به صورت تحلیلی یاد بگیرند، خود فضا را درک بکنند و اینکه خودشان برای خودشان ریاضی را بسازند. مثلا همه فرمول های مثلثاتی را همه دانش آموزان عادی حفظ می کنند به جای اینکه معمولا فرمول را تسلط پیدا بکنند بر رویش. به این معنی که لزوما حفظ نباشند ولی وقتی لازم باشه به دستش بیاورند. من خودم چنین چیزی را حفظ نیستم. طرح درس ریاضی که در زمان تحصیل من از ابتدا تا انتها داشتیم دردوران راهنمایی و دبیرستان خیلی جبری می شود و تقریبا محاسباتی می شود ولی ریاضی فقط محاسبات نیست خیلی چیز های قشنگی دارد ریاضی . مثلا همه آدم ها بازی های ریاضی را دوست دارند یا چیزهای معماگونه. ولی روی چنین چیزهایی کمتر سرمایه گذاری شده است در کتاب های درسی و البته این را هم باید گفت که نمی شود کتاب درسی را عوض کرد. واقع بینانه نگاه بکنیم معلم های آموزش و پرورش با کتاب درسی های قدیم وفق گرفته اند. یک برنامه درازمدتی شاید بشود چید. کتاب های درسی دبستان هم عوض شده و انشاالله در آینده وضعیت بهتر شود.

معمولا ریاضی برای دانش آموزان کسل کننده است اما گویی برای شما بسیار جذاب بوده است

بله

مطالعات شما فقط در مرود ریاضیست یا مطالعات دیگری هم دارید؟

سعی می کنم مطالعات آزاد داشته باشم. در این یک سال بیشتر مطالعه ای که کرده ام یک سری زندگی نامه اشخاص مختلف و شهدا بوده ولی خودم از خودم ایراد می گیرم که خیلی کم مطالعه می کنم و آن هم به خاطر وجود دنیای اینترنت هست  که ضربه می زند. معتقدم مطالعه خیلی چیز ارزشمندیست و من تلاش می کنم در اینده بیشتر راجع به اسلام و مذاهب دیگر کتاب بخوانم و نیز راجع به تاریخ کتاب بخوانم و فکر می کنم این ها لازمند

اوقات فراغت خود را چه می کنید؟ آیا در شبکه های اجتماعی موبایلی عضو هستید؟

زمانه به گونه ای شده که بعضا به این شبکه های اجتماعی نیاز پیدا می کنید. مثلا یک کاری می خواهید انجام دهید با یک جمعی، یک گروه می سازند و می گویند بیا آنجا. مثلا بچه های المپیادی یک گروه دارند. واقعا چیز وقت گیری هست و صدمات اجتماعی زیادی هم دارد. مثلا به خانواده ها صدمه می زند و مدت زمان زیادی وقت می گیرد و اگر فرد در حدی نباشد که بتواند خود را کنترل کند صدمه می خورد. من تا سه ماه پیش در تلگرام بودم ولی برای اینکه وقتم بیشتر شود و بتوانم درس بخوانم پاک کردم و اگر دوباره بریزم درگیرش می شوم. وقتم از یک طرف به یک سری ارتباط با بقیه دوستان می گذرد که چیز خوبی است و به نظرم نباید کسی در این مرحله از زندگی خودش را تنها کند. از طرف دیگر هم با خانواده می گذرد. من خودم اهل ورزش نیستم ولی برنامه ای باشد می روم. بیست سال دیگر هزارتا بیماری سراغم می آید. کلا وقتم به درس و ارتباط می گذرد والبته اگر وقت باشد مطالعه هم در کنارش می کنم

طولانی ترین زمانی که برای حل یک مسئله صرف کردید چه میزان بوده است؟

شش ماه به یک مسئله فکر کردم حل نشد. بوده که دو هفته به یک مسئله فکر کرده ام و حل شده است. البته خوب است انسان به یک مسئله ای فکر کند ولی وقتی به یک مرحله ای می رسد که دیگر هیچ ایده ای ندارد آنجا اضافه فکر کردن منجر می شود به اینکه حوصله‌ات سر رود. بنابراین بهتر است بیشترین وقت را بگذارند برای حل مسئله. ولی وقتی از ین مرز رد شدند یا راهنمایی بگیرند یا ذهنشان را پاک کنند و از اول فکر کنند و ببینند به چیز جدیدی می رسند یا نه

تاثیر هوش خود را در نیل به موفقیت بیشتر می دانید یا پشتکارتان؟

به هوش آنچنان که بقیه می گویند اعتقادی ندارم

شاید چون خودتان هوشتان بالاست نمی دانید هوش پایین چیست

می خواهم یک چیز دیگری را به جای هوش تعریف بکنم. چیزی که اسمش را می گذاریم قدرت حل مسئله. این قدرت حل مسئله یک استعداد اولیه یا همین هوش در آن خیلی موثر هست واینکه با پشتکار ساخته می شود و ارتقا پیدا می کند ولی در دراز مدت. یعنی اگر من در دراز مدت با منطق کار کنم قدرت حل مسئله ام بالا می رود و این قدرت حل مسئله هست که خیلی موثر هست در المپیاد. در واقع پشتکار همیشه حرف اول را می زند. به قول مرحوم رضا صادقی که اگر با ایشان آشنایی داشته باشید در اتوبوسی که نخبگان در سال ۷۶ تصادف کردند، ایشان فوت کردند. ایشان می گفتند که یک درصد هوش و نود ونه درصد پشتکار. واقعا علاقه و انگیزه و پشتکار هست که حرف اول را می زند

خاطره ای برایمان از المپیاد بگویید

تیم ما یک راهنما داشت. راهنمای ما هم یک پلاکاردی دستش بود که یک چوب بود و در انتهایش پرچم کشورمان بود با نام ایران. بعد از مراسم افتتاحیه رفته بودیم با بقیه کشور ها عکس بگیریم و آشنا شویم. راهنمای ما پلاکارد را گذاشته بود روی صندلی و ما هم درگیر عکس گرفتن با بقیه بودیم که یکی از بچه متوجه شد که لیدر اسرئیل  پلاکارد را برداشته و می خواهد سلفی بگیرد. قبلش هم میخواستند عکس بگیرند که سرپرست مخالفت کرده بود. یک دفعه ما دویدیم سمتش مانع شویم که طرف گذاشت زمین و رفت. البته نفهمیدیم عکس گرفته بود یا نه.

برنامه تان برای آینده چیست. می خواهید ریاضی را ادامه دهید یا تغییر رشته می دهید؟ و با توجه به اینکه جز نخبگان هستید در داخل کشور ادامه تحصیل می دهید یا به خارج عزیمت می کنید؟

تصمیم گرفتم لیسانسم را حداقل در داخل کشور باشم. مابقی معلوم نیست. تا چه شرایطی پیش بیاید. برای لیسانس می خواهم ریاضی محض بخوانم و در کنارش هم ماینور کنم با اقتصاد. یعنی یک مقداراز واحد های دروس اقتصادی را بخوانم. برای ارشد و دکترا هم می خواهم MBA  بخوانم. به عنوان کسی که به ریاضی علاقه دارد فکر کنم اگر بخواهم از ابزار ریاضی استفاده کنم برای خدمت به کشور و اسلام راه اقتصاد می تواند  راه خوبی باشد. نه به عنوان تئوریسین اقتصادی که در فضای عملی کمک نمی کند بلکه به عنوان آدمی که می خواهد در اقتصاد کار عملی انجام دهد و از آنجا که ضعف مدیریت هم داریم دوست دارم مدیریت اقتصادی بخوانم. MBA شاخه اقتصاد، که عملی تر هست.

 من شنیده ام اکثر نخبگان دارای مدال مهاجرت می کنند به خارج از کشور

بنیاد ملی نخبگان اگر مثلا سالی چهارصد ورودی داشته باشد آنچه که از آن دوره می ماند شاید ده درصد باشد. لیسانس را می مانند ولی وقتی نگاه می کنند ایران آنچنان حمایت نمی کند می روند. اینجا دانشجوی دکترا را حمایت نمی کنند درصورتی که باید حقوق بگیرند و به خانواده‌شان رسیدگی شود. صرفا دکترا خواندن مایحتاج زندگی را تامین نمی کند. ولی  آن طرف بورسشان می کنند و راحت می توانند زندگی کنند. سطح علمی آن طرف را نگاه می کنند و فضا خیلی مهیاتر است

جو مهاجرت در بین نخبگان چگونه است؟

کسانی که تقیدات مذهبی یا عرق ملی نداشته باشند راحت می روند. آن ها که داشته باشند باز می گردند. انسان باید یک مرزی را علم آموزی در نظر بگیرد و بعد از آن به نشر علم بپردازد.

خاطره ای از پدربزرگتان دارید؟

من شبی که ایشان فوت کردند یادم هست و ما آن موقع طبقه پایین بودیم. البته ما خیلی بچه بودیم و کم از ایشان استفاده بردیم

شما خیلی از حالت های آقای بهجتی را دارید و هوش را هم به ارث برده اید

پدر امین: بچه ها عاشق بابا بودند. منتظر بودند ایشان داستانی تعریف کند دورشان جمع می شدند و کاملا ساکت گوش می دادند

امین: ایشان خیلی دوست داشتند ما شعر بخوانیم برایشان و ما هم "لطف حق" از پروین اعتصامی را حفظ کرده بودیم و چند دفعه من و علی برایشان خواندیم

سخن آخر؟

برای نسل خودمان که همه چیز می دانند چیزی نمی توانم بگویم ولی همان توکل به خدا خیلی مهم است. حدیثی از امام صادق هست که می پرسند به چه کسی نیکی کنیم سه مرتبه می گویند مادر و یک بار پدر. این حدیث برای من یک نکته ای داشت. کسی که سوال می کند نمی پرسد به پدر و مادرم نیکی کنم یا نه بلکه می پرسد به چه کسی نیکی کنم. فکر می کنم یک مشکلی که وجود دارد این است که آدم ها دوست دارند نیکی بکنند ولی به پدر و مادرشان نه شاید. یعنی اولویت اولشان پدر و مادر نیست. به عنوان حرف آخر برای خودم و بقیه سعی کنیم چنین چیزی مدنظرمان باشد.


منبع: اردکان امروز