۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۸

رفیق‌دوست: خدا نکند احمدی‌نژاد برگردد

وزیر سپاه دولت میرحسین موسوی درباره احمدی‌نژاد با خنده می‌گوید که خدا نکند به سیاست برگردد. او سفت و سخت تاکید می‌کند که احمدی‌نژاد خیلی پایبند ولایت فقیه نبود.
کد خبر : ۲۶۶۳۲۰
صراط: وزیر سپاه دولت میرحسین موسوی درباره احمدی‌نژاد با خنده می‌گوید که خدا نکند به سیاست برگردد. او سفت و سخت تاکید می‌کند که احمدی‌نژاد خیلی پایبند ولایت فقیه نبود.

گزیده اظهارات محسن رفیق‌دوست در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» را در ادامه می‌خوانید:

* وقتی آیت‌الله هاشمی تصمیم گرفته بود که جنگ را تمام کند یکی از کارهایی که کرد این بود که دستور داد من از لجستیک جنگ کنار بروم یعنی من یکی از جنگ‌افروزها بودم (خنده). به من گفت برو در وزارتخانه‌ات بنشین. بعد ستاد را با دولت میرحسین موسوی تشکیل داد. موسوی شد رئیس ستاد جنگ و بهزاد نبوی جایگزین من در لجستیک شد. خب آنها هم فضا را به سمتی بردند که جنگ تمام شد. با همه این حرف‌ها معتقدم که در زمان خوبی آتش‌بس صورت گرفت.

* این طور نبود که بگوییم امام موافق ورود به خاک عراق نبودند. وقتی ایشان اجازه ادامه جنگ را دادند ما لب مرز بودیم و بعد از آن باید وارد خاک عراق می‌شدیم. امام در نهایت با ورود به خاک عراق موافقت کردند.

* فرمانده سپاه مکاتبه‌ای را با ستاد جنگ بعد از ما کرده و نیازهایش را اعلام کرده بود. همه را هم یک‌جا نخواسته بود و درخواستش زمان‌بندی‌شده بود. اگر آن نیازها فراهم می‌شد ما می‌توانستیم به بغداد هم برسیم. معتقدم دولت بر خلاف آنچه گفته بود می‌توانست آن امکانات را فراهم کند و اگر این اتفاق می‌افتاد قضایا خیلی فرق می‌کرد. اگر ما صدام را در بغداد شکست می‌دادیم، یک ابرقدرت در منطقه می‌شدیم. یعنی آمریکا، روسیه و ... را شکست داده بودیم. ولی دولتی‌ها رفتند پیش امام و گفتند ما نمی‌توانیم این امکانات را فراهم کنیم. من معتقدم دولتی‌ها می‌توانستند امکانات لازم را تهیه کنند.

* من معتقدم که دولت در آن مقطع مشکلاتی داشت. نمی‌خواهم بعد از بیست و چند سال گناه را گردن یک عده‌ای بیندازم که آن زمان خود من هم جزئشان بودم. آن زمان تفاوت دید و تفاوت روحیه بود. وقتی که من به عنوان وزیر سپاه در جلسه دولت از جبهه گزارش می‌دادم، یک عده سوال می‌کردند عملیات بعدی کِی است، یک عده هم سوال می‌کردند کِی جنگ را تمام می‌کنید. نتیجه هم این می‌شد که ما هیچوقت معتقد نبودیم که دولت با تمام قدرت به جبهه و جنگ ورود می‌کند. آقای هاشمی که من را صدا کرد و گفت تو دیگر به جنگ کاری نداشته باش و برو در وزارتخانه‌ات بنشین، منظورش همین بود. گفت دولت شعار جنگ را می‌دهد اما تماما وارد جنگ نمی‌شود. من می‌خواهم توپ را در زمین دولت بیندازم تا تکلیف را روشن کنم. این کار نشانه هوشمندی ایشان در آن زمان بود.

* اینکه می‌گویند دولت به جبهه‌ها امکانات نمی‌داد، من چنین چیزی را قبول ندارم. سال 65 یا 66 مملکت 6 و نیم میلیارد دلار ارز داشت، کمتر از دو میلیارد دلارش را برای جنگ گذاشتند. تا اندازه‌ای طبیعی بود. برای اینکه بقیه آن را هم گندم خریدند دست مردم دادند. آن سال‌ها مثل امروز وضع کشاورزی خوب نبود. یکی بحث امکانات ندادن دولت به جبهه‌هاست که من به این موضوع معتقد نیستم. یکی طرفدار جنگ نبودن دولت وقت است که من این را قبول دارم.

* ارتش و سپاه با هم عملیات‌ها را انجام می‌دادند، آنجا هم که توافق نداشتند، مثل عملیات فاو، ارتش امکاناتش را در اختیار سپاه قرار می‌داد. مثلا در همان عملیات فاو 180 قبضه توپ ارتش، هواپیماها و هلیکوپترها تحت فرمان سپاه بودند ولی لشکرهای ارتش ورود به این عملیات نکردند چون به لحاظ نظامی قبول نداشتند. در کل ارتش به لحاظ سیاسی مثل سپاه در صحنه نبود.

* شنیدم یکی دو بار شده بود که وقتی برادر محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی طرح‌های عملیات را خدمت امام ارائه داده بودند، ایشان راهکار را عوض کرده بودند و سپاهیان هم پذیرفتند و آن راهکار هم موفق‌تر بوده است. مثلا خاطرم هست ایشان در یکی از عملیات‌ها گفته بودند که به جای اینکه مستقیم حمله کنید از دو طرف حمله کنید، یعنی گازانبری و گفته بودند که دشمن را دور بزنید.

* یکی دو سال بعد از انقلاب، سران موتلفه و قدیمی‌های نهضت هر ماه در منزل یکی از ما جلساتی داشتند. امام دستور دادند و گفتند که با احمدآقا جلسه بگذاریم و هر چیزی را که می‌خواهیم به اطلاع ایشان برسانیم، اول با حاج احمدآقا در میان بگذاریم. ما هم به دلیل بعضی از حرکات و جریانات گمان‌هایی درباره ایشان داشتیم، مخصوصا که آن اواخر احمدآقا به طرفداری از مجمع روحانیون متهم شده بود. ما به امام پیغام دادیم که به اینکه احمدآقا پیغام ما را به شما برساند، تردید داریم و ممکن است خودشان دخل و تصرف کنند. امام هم فرمودند که به فلانی بگویید یک پیغام که مخالف نظر احمدآقا باشد بدهند تا برایشان ببرد. احمدآقا رفت و جوابش را آورد. اینگونه بود که فهمیدیم نقل قول‌های حاج احمدآقا همان چیزی است که بین ما و امام رد و بدل شده است و ایشان خیلی امین بودند.

* اگر زمان جنگ ما توان بسیج‌کردن مثلا یک میلیون یا بیشتر را داشتیم، الان توان بسیج کردن 10 میلیون نفر را داریم. منظورم نیروی نظامی ارتش و سپاه هم نیست نیروی مردمی و بسیج را می گویم.

* این فضای سایبری و وایبری و ... را بیشتر شما در تهران می‌بینید. از تهران که دور می‌شوید، بیشتر فضای بسیج و ... را می‌بینید. الان بیش از 10 میلیون بسیجی آموزش‌دیده کددار داریم که با یک فرمان به صحنه می‌آیند. این از نظر عِده. از نظر عُده هم دیدید که دنیا چطور به یک آزمایش موشک بالستیک عماد واکنش نشان داد. امکاناتی که امروز داریم اصلا قابل مقایسه با آن روزها نیست. ما امروز از نظر دفاعی صد در صد خودکفا هستیم. لذا مطمئن باشید اگر هر جنگی در بگیرد ما این بار زودتر پیروز می‌شویم.

* چند نفر واسطه معرفی من به حضرت امام بودند؛ یکی مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی بود، بعد از ایشان یک روحانی فرش‌فروش در بازار بود به نام آقاسیدعلی‌اصغر آل‌احمد و سومی هم همین آقای هاشمی رفسنجانی بود. من ایشان را از سال 39 می‌شناختم. تا وقتی که با ایشان نزدیک بودم من از ایشان دروغ نشنیدم. بنا هم نیست که وقتی خاطره و روایتی را ایشان بازگو می‌کنند دیگران بروند و بگردند ببینند بوده یا نه. من معتقد به این کنکاش‌ها نیستم. من به خاطرات آیت‌الله هاشمی اعتماد می‌کنم. ببینید نزدیکی ایشان به حضرت امام خیلی زیاد بود. خود من وقتی نزد حضرت امام می‌رفتم و مطالبم را عنوان می‌کردم در بسیاری از مواقع ایشان می‌گفتند برو با آقای هاشمی مشورت کن یا می‌گفتند برو خدمت آیت‌الله خامنه‌ای و از ایشان مشورت بخواه.

* معتقدم که در مورد آیت‌الله هاشمی باید به نظرات رهبر انقلاب مراجعه کنیم، یعنی همه کسانی که در زمان امام به ایشان معتقد بودند و ولایت فقیه را قبول داشتند و امام را مدیر و ولی مملکت می‌دانستند، امروز باید رهبری را هم در همان جایگاه قبول داشته باشند و نظراتشان را مورد تایید قرار دهند. از مقام رهبری جلوتر حرکت‌کردن، در مورد هر چیزی و هر کسی گمراهی است. اینکه رهبری، آقای هاشمی را در راس مجمع تشخیص قرار می‌دهند، یعنی حتما مورد وثوق ایشان هستند. آقا با هیچ‌کس رودربایستی ندارند. من آقا را 52 سال است که می‌شناسم و مطمئنم که باید با طیب خاطر از ایشان تبعیت کرد.

* الان متاسفانه کسانی تندروی می‌کنند که خودشان را در اردوگاه انقلاب می‌دانند. اعتدال هم مشی امام (ره) بود هم مشی امروز رهبری است. فکر نکنید اعتدال چیز جدیدی است که آقای روحانی آورده است.

* اصولگرایان بیشتر ادعا می‌کنند که تابع ولایت فقیهند، لذا من تندروی را در اصولگرایان قبول ندارم و تایید نمی‌کنم. فرقی هم ندارد چه کسی و چه گروهی باشد. در مورد اصلاح‌طلبان هم مشخص شده است که دو دسته هستند؛ یک دسته ولایتی هستند، یک دسته هم برانداز. ولایتی‌ها همان کسانی هستند که امروز سر کار هستند. افرادی مثل آقای زنگنه، جهانگیری، عارف و ... اینها اصلاح‌طلبان معتقد به ولایت هستند، یعنی اعتدالیون اصلاح‌طلبی هستند که نظراتشان با اعتدالیون اصولگرا خیلی متفاوت نیست. در اجرا تفاوت‌هایی دارند اما در اصول مشترکاتشان زیاد است. اما معتقدم که باید هم با اصلاح‌طلبان برانداز هم اصولگرای تندروی که از رهبر بخواهد جلوتر حرکت کند برخورد کرد.

* من اصلا پایداری‌ها را قبول ندارم. اکثر اینها ریشه در انقلاب نداشتند، الان هم حرف‌هایی می‌زنند که از سن و سال و سابقه‌شان خیلی جلوتر است. من اینها را قبول ندارم و ابایی هم ندارم این را بگویم. اساسا من از اول تفکر احمدی‌نژادی‌ها را قبول نداشتم. پایداری‌ها را هم تقریبا شبیه آن تفکر می‌بینم لذا قبولشان ندارم.

* به نظر خودم بهترین سازمان مطیع ولایت، موتلفه است.

* من در همین روزهای اخیر به برادران موتلفه مخصوصا شورای مرکزی گفتم ما جنگی با پایداری‌ها نداریم ولی شماها با پایداری از یک خمیره نیستید و ائتلاف شما با آنها ائتلاف میمونی نخواهد بود.

* آن حرکات مجلس، جالب نبود. من از این رفتارها تعجب کردم. آقای صالحی تا جایی که من می‌شناسمش، شخصیت معتدل، متدین و متشرعی هستند. حرکاتی که در مجلس شد، تندروی‌هایی بود که مورد تایید عقلا نبود. حتی در دهه شصت تندروی به این شکل نداشتیم. اتفاقاتی می‌افتاد ولی نه به این شکل. از این پس هم معتقدم باز هم شاهد هشدارهای رهبری خواهیم بود و اعتدال ایجاد خواهد شد.

* آیت‌الله مصباح یک دانشمند دینی است. من در جایگاهی نیستم که درباره ایشان نظر بدهم. من شخصا نظراتی پیرامون ایشان دارم که از بیانش ابا می‌کنم. معتقدم درباره فردی مثل آیت‌الله مصباح باید آیت‌الله یزدی نظر بدهند.

* اصولگرایان ظرفیت خوبی دارند ولی حتما دیگر مثل آقای عسگراولادی وجود ندارد. الان خود آقای باهنر که جایگزین ایشان در ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری شده است هم می‌گوید من کجا و مرحوم عسگراولادی کجا. ایشان یک انسان جامع‌الاطرافی بود. برخوردی که جریانات سیاسی نسبت به ارتحال ایشان داشتند، نشان داد که ایشان چقدر انسان معتدل، منصف، علاقمند و عامل به شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی بود. جای ایشان کسی بین اصولگرایان نداریم. البته افرادی مثل آقایان لاریجانی و ولایتی و محسن رضایی و ... هستند ولی اینها هم بیشتر سیاستمدار هستند تا تدارکاتچی.

* خدا نکند آقای احمدی‌نژاد به سیاست برگردد. آن دوره تمام شد و دیگر برنمی‌گردد. مردم هم فهمیدند که دیگر نباید به آن دوران بازگشت. حتی معتقدم در فضای سیاسی هم اقبالی به آن تفکر وجود ندارد. از اول معلوم بود که ایشان خیلی پایبند به ولایت فقیه نیست. تا جایی دوام آورد اما بعد دستش رو شد. از آن سفره استفاده کرد اما در بزنگاه رفوزه شد. من سفت و سخت معتقدم که احمدی‌نژاد خیلی اهل ولایت فقیه نبود.

* سال 84 در هر دو مرحله به آقای هاشمی رای دادم.

* من به 8 سال دوره نخست‌وزیری آقای میرحسین موسوی کاری ندارم. در مجموع معتقدم که دولت آقای هاشمی از نظر کارهایی که کرد موفق‌تر از بقیه دولت‌ها عمل کرد. منتها اتفاقاتی افتاد که موفقیت‌های دولت سازندگی تحت‌الشعاع آن قرار گرفت. منظورم آن زاویه و شکافی بود که در آن هشت سال در مسائل فرهنگی اتفاق افتاد و در دوره اصلاحات این شکاف بیشتر شد. از نظر اقتصادی من معتقدم که بیشتر کارهایی که در دولت آقای خاتمی و احمدی‌نژاد اتفاق افتاد، دنباله کارهایی بود که در دولت آقای هاشمی انجام شده بود. من با بیشتر کارهایی که اتفاقا در دولت احمدی‌نژاد مشهور هم بود، مخالفم. مثل سهام عدالت، هدفمندی یارانه‌ها، مسکن مهر، وام‌های کوتاه‌مدت و ... .

* من هم جزو کسانی هستم که معتقدم آقای ناطق نوری باید به سیاست برگردد. چند بار هم با ایشان صحبت کردم ولی ایشان تا آخرین دفعه که همین اواخر بود گفتند مایل نیستم در متن کارها و سیاست باشم و کاندیدا شوم.

* من می‌دانم که سران موتلفه بارها سراغ آقای ناطق رفتند و با ایشان مذاکره کردند. حتی من اطلاع دارم که سران موتلفه تا زمانی که آقای عسگراولادی در قید حیات بودند، مرتب سراغ آقای هاشمی هم می‌رفتند. معتقدم کسانی که در انقلاب نقش داشتند باید به صحنه بیایند و نگذارند کشور دست نااهلان و تندروها بیفتد.

* ابتدا که آیت‌الله‌ خامنه‌ای شروع کردند، کاریزمای امام را نداشتند اما امروز در جایگاهی قرار گرفتند که همه دنیا معترفند همان کاریزمای امام در وجود ایشان هم هست. دیدید که با یک سخنرانی چطور سعودی‌ها دستپاچه شدند. لذا معتقدم شخصیت‌های سیاسی و انقلابی ما باید در صحنه باشند و خود را به رهبری نزدیک‌تر از قبل کنند.

* مجلس دهم با اکثریت اعتدالیون شکل خواهد گرفت. هم اعتدالیون اصلاح‌طلب هم اعتدالیون اصولگرا. معتقدم که چهره‌های معتدل باید در مجلس حضور داشته باشند. افرادی مثل عارف هر کجا که باشند به نفع نظام هستند.

* ایشان (خاتمی) بعد از قضیه فتنه می‌بایست صریح‌تر خط خودش را با رهبری و انقلاب مشخص می‌کرد ولی نکرد. اگر مواضعشان را اصلاح کنند نظام با کسی دعوا ندارد و می‌توانند به دامن نظام بازگردند.

* مردم باید بین توده بسیج و سپاه تفاوت بگذارند. نیروی بسیج از سپاه حقوق نمی‌گیرد، به جز در موارد ضروری هم ارتباطی با سپاه ندارد، منتها افکارش به سپاهی‌ها نزدیک‌تر است. این را نمی‌توان به عنوان دخالت سپاه در انتخابات گذاشت.

* سپاه در مسئولیت حراست از انقلاب و دستاوردهایش به یک حقایقی می‌رسد، این حقایق را در شورای امنیت ملی و دیگر نهادهای تصمیم‌گیر مطرح می‌کند. نمی‌رود با سرنیزه بگوید شورای نگهبان فلان کار را بکن! می‌گوید تحقیقات من در مورد فلان موضوع یا فلان فرد به اینجا رسیده است، می‌توانید از این اطلاعات استفاده کنید. این دخالت نیست، این انجام وظیفه است. همین الان اگر در کشور بحرانی پیش بیاید، چه کسی باید برخورد کند؟ من نشنیدم یا ندیدم که سپاه برود به شورای نگهبان بگوید حسن را رد کن، حسین را تایید کن! ولی اطلاعات سپاه که قانونی هم هست می‌تواند مطالب و اطلاعاتش را در اختیار مراکز تصمیم‌گیر مثل شورای نگهبان، سران سه قوه و ... بگذارد.

* من نشنیدم که امام بگوید سپاه وارد سیاست شود. من خودم شنیدم که امام فرمودند سپاه باید سیاست را بفهمد اما در بحث‌های سیاسی شرکت نکند.

* معتقدم ورود سپاه در مقوله‌ای به عنوان عمران و آبادانی با توجه به توان و امکاناتی که دارد قابل قبول است. بخواهم یک مثال بزنم جایی را سراغ ندارم که بتواند به این سرعت و به این خوبی تونل نیایش و پل صدر را بکشد و بسازد. لذا ورود سپاه به این قسم اقدامات را نباید ورود سپاه به مقوله اقتصادی دانست. اما با اینکه سپاه برود نفت بفروشد یا تجارت کند، واردات کند، کارخانه‌دار شود، مخالفم. همیشه هم به بزرگان سپاه گفته‌ام که سپاه نباید در غیر از مسائل عمران و آبادانی ورود کند. زمانی وزارت بهداری از بسیج خواهش می‌کند برای واکسیناسیون کمک کند، این اقدامات اجتماعی و پذیرفته‌شده است اما اینکه سپاه تاجر یا صنعت‌گر باشد را موافق نیستم.

* یک عده از خواص و عده‌ای از کسانی که اصل سپاه را مخالف با نوع زندگی خودشان می‌بینند، سپاه را قبول ندارند. من هنوز هم وقتی با لباس سپاه به جایی می‌روم غیر از احترام چیزی نمی‌بینم. می‌گویند در روز تشییع جنازه سردار همدانی کسی نبوده است که نیامده باشد. اگر مردم از سپاهی خوششان نمی‌آمد یک شهر برای تشییع جنازه نمی‌رفتند. حتی در همین تهران در مراسم تشییع همه‌جور آدمی وجود داشت. لذا آنهایی که قدردان این هستند که ما بهترین جوان‌های این مملکت را برای این ملت فدا کردیم تا آسایش برقرار شود، نظر بدی به سپاه ندارند. کسانی که حضور سپاه مانع مطامعشان شده است مشکل دارند که در اقلیت هستند.

* ما اولین گروهی بودیم که به لبنان رفتیم. ما برای دفاع از مردم لبنان در مقابل اشغال اسرائیل لشکر کشیدیم ولی امام بلافاصله دستور دادند که بدنه نیرویی که بردیم را برگردانیم و عده‌ای که می‌توانند بمانند و مردم لبنان را آموزش دهند، آنجا بمانند. همین چیزی که امروز حضور مستشاری گفته می‌شود. لذا بچه‌های ما آنجا ماندند و حزب‌الله تشکیل شد، با آن قدرتی که امروز تعیین‌کننده قدرت لبنان است. این کار در عراق و سوریه و یمن اتفاق افتاد. هر کجای دیگر جهان اسلام نیازی باشد این حضور مستشاری ایران هم خواهد بود. هنر ما در سوریه امروز این است که صد هراز نیروی جوان را آموزش دادیم و از کشورشان دفاع می‌کنند.

* آن چیزی که من از برجام برداشت کردم این بود که تا چند سال قبل همه دنیا متحد شده بودند و یک‌کلام می‌گفتند ایران حق غنی‌سازی اورانیوم ندارد. آنها حتی یک سانتریفیوژ را هم برای ما به رسمیت نمی‌شناختند. به همین دلیل ما را تحریم کردند. نتیجه برجام این بود که تا حدی این غنی‌سازی را پذیرفتند که من معتقدم ما در همان حد هم به غنی‌سازی نیاز داریم. یعنی غنی‌سازی 3 و نیم درصد برای ما کفایت می‌کند و بیشترش را نیاز نداریم. این اولین دستاورد برجام بود. دوم اینکه با همه شعارهایی که می‌دهند و با همه دروغ‌هایی که می‌گویند، نظام تحریم‌ها شکست. چند روز پیش در جریان سفر رئیس‌جمهوری اتریش به ایران، یک شخصیت اتریشی که مشابه من بود یعنی او هم وزیر دفاع بود و یک تشکیلات بزرگ اقتصادی را بعدا اداره کرده بود، به ملاقاتم آمد. گفت دیگر آمریکا قادر نیست چنین اجماعی را علیه شما شکل بدهد. برای اینکه اروپایی‌ها از وسط کار پشیمان شده بودند و فهمیده بودند که آمریکا سر آنها را هم کلاه گذاشته بود. اما انتقاد من به دولت درباره برجام این است که ما نباید بگوییم که همه مشکلات و مسائل با رفع تحریم‌ها قطعی حل می‌شود.

* آنها (تیم جلیلی و احمدی‌نژاد) اگر می‌توانستند کاری کنند که کرده بودند. رویکرد دولت سابق و دولت فعلی دو طرز تفکر و شیوه برخورد متفاوت بود. آن زمان، زمان فحش‌دادن علنی دولت به دیگران بود که من آن روش را نه‌تنها نمی‌پسندیدم بلکه معتقدم فایده‌ای هم نداشت و حرف‌های بیخودی بود ولی این شیوه دولت روحانی را قبول دارم. یعنی رفتن و رو در رو پای میز مذاکره‌نشستن و مذاکره‌کردن که قطعا باید با رهبری هماهنگ باشد.

* (درباره تشبیه برجام به قطعنامه 598 از سوی دلواپسان) برای خودشان تشبیه کردند. اصلا برجام قابل مقایسه با قطعنامه نیست. ما در برجام دستاورد داشتیم. ببینید در مذاکرات بین‌المللی تا نزدیک‌نشدن به خط قرمز می‌توانیم بده بستان داشته باشیم. در زمان جنگ هم آمریکا و هم اسرائیل هر راهی رفتند که کوچک‌ترین ارتباطی با ما برقرار کنند را سریعا می‌فهمیدیم و جلویش را می‌گرفتیم چون معتقد بودیم که حتی مدرن‌ترین سلاح‌های آمریکا در جنگ به درد ما نمی‌خورد ولی در همان زمان با برخی کشورها بده بستان سیاسی داشتیم.

* امام به من گفتند مگر قرار است هزار سال با آمریکا رابطه نداشته باشیم. بالاخره یک روزی آدم می‌شوند و آنجا سفارت آمریکا و برای آنهاست. ولی هنوز آدم نشده‌اند. ببینید رابطه با آمریکا تابو نیست و می‌تواند شکسته شود. خاطرم هست سفیر سوئیس که حافظ منافع آمریکا در ایران است، زمانی که جواد لاریجانی قائم‌مقام وزیرخارجه بود و من هم وزیر سپاه بودم یک روز به وزارت سپاه آمد و بحثی شد و آقای لاریجانی عنوان کرد از سفیر سوییس پرسیدم که آمریکایی‌ها تا کجا با ما دشمن هستند، سفیر سوئیس می‌گوید شما هیبت و هیمنه آمریکا را شکستید و خودتان دارای هیبت و هیمنه شدید. آمریکا تا این هیبت را نشکند شما را ول نمی‌کند. می‌بینید که واقعا هم دنبال همین هستند ولی ماییم که همیشه جلوتر هستیم. لذا طبیعی است که آمریکا نخواهد با ما خوب شود و طبیعی است که آنها تا این روحیه را دارند ما دنبال رابطه و مذاکره نباشیم. یعنی آنها تا زمانی که گرگ هستند و به ما به چشم میش نگاه می‌کنند نباید مذاکره کنیم ولی اگر روزی دولتی در آمریکا روی کار آمد که فهیمد این روش، کار خوبی نیست رابطه با آمریکا محال نیست. بنابراین امام یک آینده دوری را می‌دیدند که در روابط بین‌المللی ممکن است.

* آن زمان که وزیر بودم گفتم اگر امام به من بگوید برو با ریگان دست بده می‌روم این کار را می‌کنم. گفتم ما مطیع رهبری هستیم. اگر رهبری این کار را نهی کردند باید آقایان مواظب باشند، دفعه دیگر در عمل انجام‌شده قرار نگیرند. یک موضوع دیگر این است که نباید این مسائل کوچک را انقدر بزرگ کرد. من آقای ظریف را به دیانت و مطیع رهبری می‌شناسم. حالا در آن زمان معلوم نیست چه اتفاقی افتاده. اوباما آمده دستش را دراز کرده ظریف پشتش را بکند و برود؟ منم جای ظریف بودم دست می‌دادم. با یک دست‌دادن اتفاقی نمی‌افتد.

* (نظر رفیق‌دوست درباره این واژه‌ها) قاسم سلیمانی: یک انسان مخلص، پاکباخته، شجاع و مطیع ولایت

حسن روحانی: سیاستمدار، حقوقدان و زیرک.

هاشمی رفسنجانی: انقلابیِ پیرِ قدیمی که خیلی حرف‌ها دارد اما باید هر چه بیشتر از الان به رهبری نزدیک شود. هر چند الان هم نزدیک هستند.

احمدی‌نژاد: من برای ریاست جمهوری نمی‌پسندیدمش. امثال او و همفکرانش را هم برای آینده نمی‌پسندم.

علی لاریجانی: روحانی‌زاده، متدین و سیاستمدار که تلاش دارد در خط رهبری، مجلس را اداره و ادای وظیفه کند.

ناطق نوری: خوش‌سابقه‌ای که بزرگ‌ترین ظلم را احمدی‌نژاد به او کرد و در حد حقش از او دفاع نشد.

سیدحسن خمینی: نوه هوشیار و خوش‌آینده امام. آرزو می‌کنم همانطور که پدر بزرگوارش بعد از رحلت امام با مقام رهبری ملاقات کرد و به ایشان گفت از امروز من سرباز شما هستم هر دستوری می‌فرمایید اجرا می‌کنم، ایشان هم به عنوان اولاد خلف و باهوش سیداحمدآقا، رابطه‌اش با ولایت فقیه، مانند پدرش باشد.

مشایی: خیلی راجع بهش نمی‌دانم ولی درباره‌اش هم خوب نشنیدم.