۳۰ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۱

پاسخ به نامه موهن مرجان به پیامبر(ص)

اخیراً در شبکه‌های مجازی نوشته‌ای تحت عنوان «نامه مرجان دختر ایرانی به پیامبر اسلام» دست به دست می‌چرخد و مخاطبان را با شبهات بسیاری روبه‌رو می‌کند. یکی از این مخاطبان «زهرا» نام دارد که به ادعاهای مرجان پاسخ گفته است.
کد خبر : ۲۶۹۷۹۰

صراط: اخیراً در شبکه‌های مجازی نوشته‌ای تحت عنوان «نامه مرجان دختر ایرانی به پیامبر اسلام» دست به دست می‌چرخد و مخاطبان را با شبهات بسیاری روبه‌رو می‌کند. یکی از این مخاطبان «زهرا» نام دارد که به ادعاهای مرجان پاسخ گفته است.

چندی پیش نامه «مرجان دختر ایرانی به پیامبر اسلام» در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مختلف توسط آتئیست‌ها و ملحدان نوشته بود، منتشر شد که در این نامه به بیان برخی شبهات پرداخته است.

ضمن عرض پوزش از خوانندگان گرامی جهت درج این نامه موهن، در ادامه پاسخ «یک دختر تحصیل کرده مسلمان ایرانی» به این یاوه‌گویی را منتشر می‌کنیم.

* نامه مرجان دختر ایرانی به پیامبر اسلام

به نام انسان بخشنده مهربان

می‌دانم زبانم را نمی‌فهمی و «الله» تو فقط عربی بلد است، اما در جهنم که پر از کفار است قطعاً کسی هست که زبان من را بداند و عربی هم بلد باشد تا برایت ترجمه کند.

من یک دختر ایرانی‌ام که طبق گفته‌ات خواندن و نوشتن برای من کراهت دارد (رسائل الشیعه ج 20 ص 176)،اما من خواندن و نوشتن را آموختم و دینت را شناختم.

هر چه آیات کتاب آسمانیت را جست‌وجو کردم چیزی نیافتم که از حق و حقوق من دفاع کرده باشی، تو شاید زنان سرزمینت را از زنده به گور کردن نجات دادی، اما زنان سرزمین پارس را به اسارت کشاندی.

بی‌شک خودت هم فکر نمی‌کردی دینت آن‌قدر گسترش یابد(92 انعام و 7 شوری)، اما وقتی با وعده بهشت تعدادی را پیرو خود کردی به این پی بردی که دینت جهانی خواهد شد و مخصوص تمام انسان‌هاست(اعراف151) و مردمان زیادی را اسیر

خرافات خود می‌کنی، به تو تبریک می‌گویم زیرا ایرانی‌ها را در خرافات اسیر کردی، به نظر من جایزه اسکار زیرک‌ترین و باهوش‌ترین فرد را باید به تو بدهند.

مردان و زنان سرزمین من که بی‌شک جامانده اعرابی هستند که به سرزمین من حمله کردن و تعداد زیادی هم از جهنم تو می‌ترسند به خاطر دین تو بارها دیده‌ام به هموطن خود فحاشی می‌کنند و زنان نیز بدون خواندن تازی نامه و برخی هم که در دام تفاسیر شیخ‌ها در دام افتاده‌اند و بدون پی بردن از افکار تو از آن دفاع می‌کنند،‌ انتظاری بیش از این نیست اینان از قادسیه خبر ندارند و به جای بابک خرمدین در عزای حسین می‌گریند، هیچ کدام فتوح البلدان را نخوانده‌اند تا ببینند چگونه دینشان اسلام شده است، بی شک پیروز نهاوندی و بابک خرمدین غریب این سرزمینند.

اینان کسانی هستند که توسط مبلغان دینت و ملایان مغزشویی شده‌اند، الگوی اینان به جای یوتاب و ارتمیس زنان تازی شده‌اند، اینان حتی نمی‌دانند چرا می‌گویند زنان سیده شصت سالگی یائسه می‌شوند، زنان سرزمین من حتی نمی‌دانند چرا دختر از سن 9 سالگی به بلوغ می‌رسند، اگر هم بدانند دلایلی است کودکانه، اینان نمی‌دانند چرا اجازه ازدواج دختر با

پدر است، حتی معنای نکاح و خطبه عقد را نمی‌دانند، وگرنه شرم دارند که بر زبان خود بیاورند.

تمدن آریایی من را دین تو خراب کرد و از ایران ویرانه‌ای بیش نمانده است، اما این را بدان هنوز نوادگان بابک خرمدین و دیگر دلاوران هنوز زنده‌اند و اسیر خرافات نشده‌اند، اگر دینت کامل است، چرا حکم ارتداد و خروج از دینت را مرگ قرار دادی، (بخاری ج 4/75 و مغنی 9/ 16-رسائل الشیعه ج 2 ص 324) مگر انسان اشرف مخلوقات نیست و عقل ندارد، قطعاً اگر دین خوبی بود از آن خارج نمی‌شد.

اما من آگاهانه از دین تو خارج شدم و جهنم را به عشرتکده بهشت تو ترجیح می‌دهم، عده‌ای از مردمان سرزمین من می‌دانند و نمی‌خواهند که بدانند حق هم دارند، جهنمی که تو وعده دادی خیلی ترسناک است.

یک سؤال مگر همه پیامبران از سمت یک خدا برای هدایت بشر نیامده‌اند، پس چرا الله تو دستور داده است که از یهودیان و پیروان اهل کتاب جزیه دریافت کنی(توبه 29)، مگر دین کسی را می‌شود خرید، چرا خدای تو آنقدر علاقه به مال و ثروت دارد.(آیه 41 انفال یک پنجم غنایم متعلق به خدا و رسول خداست) همه خدایان از نظر من افسانه‌ای هستند و به راستی که خدای هر کس به اندازه خرد اوست، همه ما انسان هستیم و این خدایان و مذهب هستند که بین بشریت نفاق و تفرقه انداخته‌اند.

الله تو هم خدای جالبی است، انسانی که تمام اصول انسانی را رعایت کند و فقط به وجود تو اعتقاد نداشته باشد را به جهنم می‌برد و او را می‌سوزاند، به راستی که چه خدای عادلی است.

منتظر جوابت ای رسول خدا هستم و جواب این نامه را می‌توانی توسط عفیر نازنین(خر رسول الله که با او حرف زده است(اصول کافی ج 1 ص 143)برای من ارسال کنی، نمی‌دانم چند سال نوری طول می‌کشد تا از آسمان هفتم به زمین برسد، فقط امیدوارم الله به من عمری بیشتر از نوح بدهد تا پاسخ خود را بدانم.

مرجان

دختر ایرانی نجات یافته از خرافات

 

*نامه یک دختر تحصیل کرده مسلمان ایرانی به مرجان دختر ایرانی

به نام خداوند بخشنده مهربان

سلام بر تمام زنان سرزمینم، مادران، دختران و همسران نجیب ایران سرافراز اسلامی

فکر می‌کنم نامه‌ات را تا کنون بیشتر زنان و دختران سرزمین عزیزم خوانده‌اند. دوست داشتم چهره تک‌تک آن‌ها را هنگام خواندم سطر سطر نامه‌ات می‌دیدم. نامه‌ای که از زبان یک دختر ایرانی به پیامبر اسلام(ص) نوشته‌ای. یعنی خودت را نماینده فکر و اندیشه و باور دختران ایرانی نظیر من معرفی کرده‌ای و از زبان ما صحبت نموده‌ای. به خاطر همین بود که برایم مهم شد که نظرم را برایت بنویسم و شفاف مرز و حریم‌های فکری خودم و امثالم را برایت بازگو نمایم.

مرجان دختر ایرانی؛ من دانشجوی دکتری رشته معماری هستم. پس در مقام یک دختر تحصیل‌کرده همجنس خودت برایت حرف می‌زنم. دختری هستم که در این جامعه دینی درس می‌خوانم، کار می‌کنم و مهم‌تر از همه زندگی می‌کنم. نه دلزده از کشور شده‌ام و نه دینم که هر چه بر علم من اضافه می‌شود بیشتر عاشق خدایم می‌شوم. نمی‌دانم از کدام پنجره مه‌گرفته به زندگی نگاه می‌کنی که این گونه آشفته و ناآرام به شطحیات رسیده‌ای، دوست دارم درباره واژه‌هایت از نگاه یک دختر ایرانی حرف بزنم.

مرجان دختر ایرانی؛ مهربانی خدایم را زیر سؤال باوری نامعلوم بردی و با نگاهی اومانیسمی به اطرافت نگاه کرده‌ای، اگر پیرو چنین تفکری هستی بدان که حتی آن‌ها  نیز خدایانی داشتند که آن‌ها را برتر از خود می‌پنداشتند و بر سردر معابدشان نقش‌هایی از آن‌ها می‌نگاشتند. پس آن‌ها نیز بی‌خدایی پیشه نکرده بودند. فطرت انسان از همان آغاز آفرینش خداجوی بوده است. چه آن زمان که در غارها می‌زیسته و چه آن هنگامی که یکجانشین شده بود. پس من و تو که امروز ادعای زیستن در عصر مدرنیته و تکنولوژی را داریم، چرا باید تز بی‌خدایی صادر کنیم؟ آیا روشنفکری خلاصه در بی‌خدایی است؟ من که چنین تصور نمی‌کنم.

دختر ایرانی؛ من پیامبرم را دوست دارم و به این دوستی خود می‌بالم. این شعار نیست که تصویر بارزی از شعورم را تبیین می‌کند. پیامبرم را به خاطر این دوست دارم که در کتاب آسمانی اش درباره  «خودم» چنین می‌خوانم:

«اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏‌تردید خداوند داناى آگاه است».(حجرات، آیه13)

«مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏‌پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏‌دهنده و مردان و زنان روزه‏‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى‏‌کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است».(احزاب، آیه 35)

«اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته‌اى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است»!(ممتحنه، آیه 12)

«با روش نیک با زنان معاشرت و زندگی نمایید».(نسا، آیه 19)

پروردگارم حتی حق مادری که حیاتم را برایم به ارمغان آورد نادیده نمی‌گیرد و برایم یادآوری می‌کنند لحظاتی را که به عشق در وجودش مرا پروراند، پس به سپاسش مکلفم می‌نماید: «وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ»(لقمان، آیه 14) و پیامبر مهربان باور و ایمانم نیز گواهی به این تکلیف می‌دهد که «اگر نماز نافله می‌گزاردی و پدرت تو را صدا زد، نماز را بر هم نزن و اگر مادرت تو را صدا زد آن (را) برهم بزن»، راستی که کدام نجوای انسان‌مدرانه وجودت را  چنین به خوبی‌ها فرا می‌خواند؟

من دین و پیامبری را در کمال آزادی انتخاب نموده‌ام که برای زنان جایگاه ویژه‌ای قائل است. خداوندی که سوره‌ای را در مقام دختر پیامبر اسلام نازل می کند تا بگوید دختر نعمتی است که باید در کمال حرمت با او رفتار نمود، پیامبری که دست دخترش را می‌بوسد و معتقد است که «بهشت زیر پای مادران است».(مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏15، ص‌181).

آری، پیامبری را پیروی می‌کنم که مرا در مقام «یک زن» تشویق به علم‌آموزی می‌نماید و می‌فرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» (بحارالانوار، ج 1، ص 177) و هیچ تفاوتی را بین زن و مرد نمی‌بیند و من عاشق جهانبینی چنین شخصیت والایی هستم که در اوج کوته‌فکری‌های زمانه‌اش این چنین انسان‌مدارانه می‌اندیشد و در مقابل درخواست زنى که به حضور مبارکش عرض کرد: اى رسول خدا! مردان همه،  سخن شما را نصیب خود کرده و بردند، پس براى ما نیز از جانب خود، روزى را قرار ده که در آن روز به حضور شما برسیم ‏تا از آنچه خداوند به شما آموخته است ‏به ما تعلیم دهى، می‌فرمایند: فلان روز، در فلان جا اجتماع کنید. آنان نیز در آنجا در وقت مقرر گرد آمدند و پیامبر اکرم(ص) نزد آنان رفت و از آنچه خداوند به او تعلیم داده بود به آنان آموخت.( میزان الحکمه، ج‏9، ص‏97)

نگاه ایشان نگاه متعصبانه دهشت‌آوری را که تو ترسیم نموده‌ای نیست، چرا که جهان‌بینی شفاف خود را درباره ما زنان چنین تبیین می‌نمایند که: «نشستن مرد نزد زنش نزد خدای متعال محبوب‌تر است از اعتکاف او در این مسجد من است».( مجموعه ورام، ج 2 ،‌ ص 121) کدام تیرگی و کدورتی موهوم در این میان یارای عرض اندام دارد؟

دختر ایرانی این نامه؛ احساس باورم را با تو طرح می‌کنم آن زمانی که دعایی را از کتاب‌های ادعیه دینی‌ام می خوانم، آنجایی که در «دعای توسل» دختر پیامبرم را خطاب قرار می‌دهم و می‌گویم: «ای فاطمه زهرا، ای دختر محمد(ص)، ای نور دیده پیغمبر خدا، ای سیده و مولای ما، همه ما رو به تو آورده‌ایم و به حضرتت متوسل شده و تو را شفیع به درگاه خدا آورده‌ایم»، انگار که با مادری درد و دل می‌کنی که آهسته و بزرگورانه نجوایت را می‌شنود. کم نیستند دعاهایی که نام زنان دین در آن‌ها به ارجمندی برده شده است و کم نیستند بانوانی که پس از این دین شریف و بعثت پیامبر گرامی هم دوش مردان دین به سخنرانی و خطبه‌خوانی می‌پردازند.

خطبه حضرت فاطمه(س) دختر بزرگوار پیامبرم در مسجد مدینه، خطبه فدکیه و بسیاری از این دست که از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است تا جایی که نه تنها ایشان که نزدیکانشان نظیر اسماء و فضه که زنان عالمه‌ای در عصر خود بودند. مگر می‌شود سخنرانی کوبنده حضرت زینب کبری(س) را بعد از حادثه عاشورا نادیده گرفت و زنی که پرچمدار قیامی در طول تاریخ شد. تمام این‌ها را که گفتم از خاندان همان پیامبری است که در عصر جاهلیت دل‌ها و اندیشه‌ها ظهور کرد و هیچگاه بیان نکرد که زن را می‌بایست در پستوی تاریک عصبیت‌ها و تحجرها و عقب‌ماندگی‌ها زندانی نمود. پیامبری که همسرش بزرگترین تاجر زمانش بود و بی‌هیچ ابایی مؤمن و منافق بودن را در شیوه سلوک با همسران می‌دانند: «مومن به میل همسرش غذا می‌خورد و منافق همسرش به میل او غذا می‌خورد».(الکافی،  ج  4 ، باب کفایة العیال و التوسع علیهم ...،  ص 12)

اخلاق نیکو در مورد زنان میراثی آسمانی بوده که تمام فرزندان پیامبرم به تمامت به آن سفارش نمودند. نمی‌دانم تا کنون این جملات آمیخته به عطوفت این خاندان را خوانده‌ای؟

حضرت فاطمه(س):

«ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده‌اند».( دلائل‏‌الإمامه، ج7، ص 1)

امام صادق(ع):

«محبت نسبت به زن، از اخلاق انبیاء است»(وسائل الشیعه، ج 20، باب استحباب حب النساء ...، ص 22، حدیث 2)

«بنده خدا، هر چه بر محبت(پاک) خود نسبت به زنان بیفزاید، بر ایمانش بیشتر افزوده است».(من لایحضره الفقیه، ج3، ص152)

«هر کس ما را بیشتر دوست بدارد، زنان را بیشتر دوست خواهد داشت».(وسائل الشیعه، ج 20، ص 24، حدیث 12)

شاید لطف گفتار در کلام امام اولم نیز تجلی دیگری بیابد، در جایی که امام علی(ع) به محمد بن حنفیه سفارش می‌فرمایند: «... وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُمَلِّکَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَافْعَلْ فَإِنَّهُ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَحْسَنُ لِحَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِیَصْفُوَ عَیْشُک‏»؛ ... اگر می‌توانی آنچه در حد توان زنت نیست را به او نسپار. زیرا این براى ماندگار بودن زیبایی و آسوده خاطر بودن اوست و برای روحیه خودش هم مناسب‌تر است، چون زن مانند گل خوشبو، بسیار لطیف و زود رنج است نه چون قهرمان با توان جسمی سخت، همیشه در هر موقعیتی با او مدارا کن و بهترین یار همراهش باش تا زندگیت با آرامش و صفا بگذرد.(من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 556)

دختر فریاد برآورده در دادخواهی حقوق زنان، چگونه تفکر پیامبرم و اهل بیت گرامی‌اش را به تدقیق نخوانده‌ای؟ چگونه تک و تنها به نزد قاضی اندیشه‌ات رفته‌ای که این گونه راضی از تحلیل خودمحورت بازگشته‌ای؟ چه جای مناقشه است که اصل پیام‌ها حی و حاضر در این روزگار ناجوانمردی‌ها نفس می‌کشند به طراوت ذاتشان. بخوان...

زنی به نام حولاء از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سوال کرد، زنان چه حقوقی بر مردان دارند؟ پیامبر فرمود: برادرم جبرئیل که همواره نسبت به زنان سفارش می‌کرد، بدان گونه که پنداشتم کلمه ناخوشایند اف نسبت به زنان نیز روا نیست. چنین گفت: ای محمد! درباره زنان از خدا بپرهیزید، چون ایشان دستیاران شما و به عنوان امانت و ودیعه خدایی نزد شمایند. زنان بر شما حقوق واجبی دارند، چون با آنان حلال شدید و با ایشان می‌آمیزید و همین زنانند که فرزندانتان را در رحم خویش می‌پرورند و به دنیا می‌آورند.(مستدرک الوسائل ، ج14 ، ص 252)

این را هم بخوان که پیامبرم می‌فرمایند: «ملعون است، ملعون است، کسی که حقوق عیالش را ضایع نماید».(وسائل‏‌الشیعة، ج 20، ص  172)

امام حسین(ع) که مظهر آزاده خواهی زندگی من است، درباره حقوق زنان چنین می‌فرمایند: «من آن‌ها(همسرانم) را دوست دارم و بیشتر اموالم را به آنان می‌بخشم و هیچ سرزنش‌گری حق سرزنش مرا ندارد.(بحارالانوار، ج 45، ص 47)

در جایی دیگر درباره ایشان چنین خواندم که جابر از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «عده‌ای بر امام حسین(ع) وارد شدند؛ ناگاه فرش‏‌های گران‏قیمت و پشتی‏‌های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می‏‌کنیم که ناخوشایند ماست(وجود این وسایل در منزل شما را مناسب نمی‏‌دانیم)! حضرت فرمود: ما بعد از ازدواج، مهریه همسرانمان را پرداخت می‌‏کنیم و آن‌ها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می‌‏کنند. هیچ‏ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آن ما نیست.(بحارالانوار، ج 43، ص 171)

دختر ایرانی این ماجرا؛ پیامبر من متعصب به جهل نژادی نبود. اصحابش از تیره‌های متفاوتی تشکیل شده بود. عرب و ایرانی و سیاه و سفید. رنگ و زبان دلیلش نبود که دل پاک گواه دوست داشتنش بود که اگر این گونه نبود نباید از دیار من و تو سلمانی به پارسی بودنش مشهور و به یار بودنش با پیامبرم معروف.

دختر سرزمین پر افتخارم، گمان نمی‌کنم در مقام یک ایرانی تاریخ کشورمان را ورق نزده باشی. حجاب و عفت و نجابت زن ایرانی محصول فشار اعراب و زور اسلام نبود. بد نیست کمی از تاریخ حکومت پارس برایت بگویم و اشاره‌ای کنم به نشانه‌های گرایش به حجاب تاریخ کشورم. اگر نگاره‌های تخت جمشید را مروری کنیم نقشی از زن در آن نمی‌بینی که حضور زن در این اثر عظیم معماری، در قالب چهره و شمایل نیست که در هیات «گل لوتوس» آن را خواهی یافت و این یعنی بیان هنری از نجابت جایگاه زن. حتی درونگرایی‌های معماری نیز در پلان کاخ‌ها و اقامتگاه‌های پارسی دیده می‌شود. حریمی که زیباست نه تعصب‌گرا. حتی بعد از ورود اسلام، تحجری از این دین شریف روا نشد و نیایشگاه‌های زرتشتی پایه شکل‌گیری مساجد شدند که اگر دین اسلام دین متحجری بود، باید انتظار به از بین بردن آن‌ها می‌رفت. اگر دین من گوشه گزین و چهره در هم کشیده بود، هیچ گاه خواهران و برادران مسیحی‌ام در عزای نواده پیامبرم سوگواری نمی‌کردند و در شهرهای کشور ادیان مختلف راه نداشت.

دختر ایرانی؛ نه خرافه در دین بود و نه هست. مگر در کتاب دبستانی‌مان نخواندیم پیامبرم آن زمانی که کودکی بیش نبود مهره‌های محافظی را که حلیمه بر گردنشان آویخته بودند، از خود جدا نمود و فرمود: خداست که مرا حفظ می‌کند نه این مهره‌ها. خرافه‌ای نیست که امروز بیشتر اصول آورده شده در قرآن، ما به ازای علمی در جهان می‌یابد و دانشمندان غیر مسلمان بارها و بارها به آن اعتراف نموده‌اند.

سخن به درازا کشید، همین را بگویم و نامه را تمام نمایم. دختران ایران امروز در سایه دین و تلاش اجتماعی‌شان نه مهجورند و نه به بند اسارت کشیده، عبادتشان به دلیل ترس از جهنم و اجباری نیست. عبادت و دین‌شان نشانی از عشق به همراه دارد که اگر بهای عشق را ندانند، بهشت را هم به بهانه نمی‌خواهند. من و دختران مسلمان سرزمینم با افتخار رو به درگاه «الله» می‌کنیم و با زبان خودمان عرض می نماییم:

به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی/از سر خواجگی کون و مکان برخیزم

بهشت چه بهایی در برابر لبخند خدا دارد؟

با تمام وجودم به پیامبر مهربانم عشق می‌ورزم و اعتراف می‌کنم مسیرهایی را که در زندگی‌ام طی نمودم و به موفقیت رسیده‌ام، مدیون محبت خاندانشان هستم. چه روزهایی که با زبان فارسی برایشان درد و دل کردم و آن‌ها پاسخم را پیچیده در عطر مهربانی به نشانی قلبم ارسال نمودند.

زهرا

دختر مسلمان ایرانی نجات‌یافته از تمام رنگ‌های غیر خدا

منبع: فارس
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۳۶ - ۳۰ آبان ۱۳۹۴
۲۷
۲
خیلی زیبا بود
ممنون که پاسخش رو هم گذاشتید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۶ - ۳۰ آبان ۱۳۹۴
۳۰
۳
احسنت به دختر ایرانی واقعی