۰۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۸
نگاهی به فیلم «ناهید»

آیا «ناهید» واقعا فمینیستی است؟

«ناهید» نخستین فیلم آیدا پناهنده، داستان مصائب یک زن است. مصائب ناهید به تلخی و گزندگی شخصیت‌هایی چون نرگس بنی‌اعتماد یا فرشته تهمینه میلانی نیست. ناهید به حد وسط تقابل دوتایی زن/مرد نزدیک‌تر است. با این حال در نقد مردانه آن را اثری فمنیستی می‌دانند.
کد خبر : ۲۷۱۵۰۹
صراط: آلبر کامو در مقدمه رمان «بیگانه» می‌نویسد: «در جامعه ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش می‌کند.»

انتخاب این عبارات برای مقدمه بدین سبب است که ظاهر این جملات و تصویری که از کنشگری نشان می‌دهد، چیزی شبیه شخصیتی است که ساره بیات در «ناهید» به تصویر می‌کشد. به عنوان یک مخاطب فضول،‌ پس از پایان فیلم «ناهید»، اولین فیلم بلند آیدا پناهنده این بود: «چرا ناهید گریه نکرد؟»

در «بیگانه» شخصیت «مرسو» بر سوگ مادر نمی‌گرید و از کشتن مرد عرب ناراحت نیست. در یک نگاه متفق القول میان اکثریت جامعه منتقد، علت این قائله چیزی به اسم پوچ‌گرایی است. در «ناهید»، ناهید داستان گریه نمی‌کند. اگر شوهر سابقش با کارد به وی حمله کند، او خم به ابرو نمی‌آورد و باز در قالب یک دختر سرتق به نقش خود ادامه می‌دهد؛ ولی «ناهید» یک اثر پوچ‌گرا نیست.

ناهید زنی است عملگرا. برای آنچه می‌خواهد می‌جنگد و از همین رو دو سال را به دور از خانواده زندگی می‌کند. قرار است ناهید نماد زنی باشد که در برابر برخی قوانین حاکم بجنگد. با آنکه شوهرش یک معتاد قمارباز است، برای داشتن پسرش باید شرط بپذیرد. نمی‌‎تواند شوهر کند؛ چون به محض ازدواج پسرش را از دست خواهد داد.

با این حال او در برابر سیلی برادرش تسلیم می‌شود و به خانه برادر کوچ می‌کند. وسایل خانه‌اش را می‌فروشد و شبیه زنی اسیر در چاردیواری مردانه می‌شود. در برابر ضربه چاقوی همسر سابقش شکایتی نمی‌کند؛ اگرچه فرزندش را به دست می‌آورد. در نهایت او به شکل انتحاری خود را به مسعود – مردی که دوست دارد – می‌رساند تا به او بفهماند که هنوز عاشقش است.

وقتی به تمام وقایع رخ داده در فیلم می‌نگریم و کنار هم می‌چینیم، این خلا گریه نکردن ناهید یا حتی ناراحت نشدنش بسیار چشمگیر است. همه چیز به سمت یک پارادوکس پیش می‌رود. در یک سو همه چیز به نظر جوری چیده شده است که ما ناهید را در قامت زنی مقاوم ببینیم. او یک تنه – و البته گاهی اوقات به کمک همکارش – در برابر تمام این ناملایمات زندگی ایستاده است و تنها هدفش حفظ پسرش است. در نهایت مقاومت او در یک پایان نیمه باز منجر به نوعی آزادی می‌شود.

ولی آیا می‌شود به همین راحتی همه این حرف‌ها را پذیرفت؟ این سوال زمانی حاد می‌شود که عمده مطالب نگاشته شده درباره «ناهید» آن را اثری فمنیستی معرفی کرده است. البته برخی از نقدها از فمنیسم به عنوان یک کج‌دهنی بهره برده‌اند؛ ولی ملاک این متن همان وجه علمی کلمه است. آیا «ناهید» اثری است فمنیستی؟

وقتی از سینمای فمنیستی حرف می‌زنیم ذهن یک طرفدار تاریخ سینما به سمت آثار چون «تلما و لوییس»، «ارین براکویچ»، «ساعت‌ها»، «ژان دیلمان»، «فرشته‌ای روی میز من» و «پیانو» می‌رود. نقطه مشترک این آثار شخصیت‌های زنی است که استقلال خود را می‌طلبند و در آن به واسطه امری مهم یا یک کنش ویژه – که کلیت اثر بر پایه آن ساخته شده است – زن بودگی خود را به عنوان یک موضوع برجسته و مهم اثبات می‌کنند. حال «ناهید» واجد چنین مساله‌ای است؟

در اینجاست که باید سویه دیگر فیلم را هم دید. ناهید برای داشتن فرزندش با یک تهدید شوهر سابق پا پس می‌کشد. در زندگی جدیدش توانایی برقراری ارتباط با یک دختر خردسال را ندارد. برای پسری که مطمئن نیست دوستش دارد یا خیر، هر ظلمی را تحمل می‌کند. حتی در یک نمای دادگاهی برای حضانت فرزندش تلاشی نمی‌کند. اگرچه برای داشتن فرزند زخم چاقو بر دستش را می‌پذیرد و انفعال برادرش نسبت به شور سابق یک جور حقیقی به حساب می‌آید؛ ولی این انفعال شخصیت ناهید را نیز در برمی‌گیرد. او نماد یک زن عدالت‌خواه نیست. او تنها یک شخصیت عصبی است که حتی نمی‌تواند از پسر خود مراقبت کند. او هیچگاه به ذهنش خطور نمی‌کند او را تعقیب کند که فرزندش چه می‌کند. به نظر می‌رسد او طبق یک تفکر ناتورالیستی پذیرفته است که فرزندش نسخه‌ای پدرش است.

ناهید زنی است به هم ریخته که میان فرزند و شوهر تازه مردد است. شاید برای همین است که گریه نمی‌کند و حتی در بدترین لحظه می‌خندد. گاهی اوقات مخاطب احساس می‌کند ناهید فاقد احساس است. جای در فیلم احمد به مسعود می‌گوید که ناهید نزدش نمی‌ماند. او ناهید را زنی می‌بیند که پای زندگی باقی نمی‌ماند. در وهله نخست حرف احمد مغرضانه به نظر می‌رسد. بی‌شک زندگی با شخصیتی مثل احمد به هیچ عنوان ساده نیست و پای زندگی با او ماندن بوی حماقت می‌دهد؛ ولی این درباره مسعود هم صادق است؟

در کنار این سوال به این گفته دوست ناهید توجه کنید که می‌پرسد مگر مرد خوب هم پیدا می‌شود. چیزی است شبیه همه مردها از یک کرباسند. در فیلم نقض این صحبت دیده می‌شود؛ ولی نقض حرف احمد چندان دیده نمی‌شود. ناهید مثل ماهی می‌ماند. او در دست مردان سر می‌خورد. شاید اگر «ناهید» یک فیلم هالیوودی می‌بود، با یکی از  Femme Fataleهای سال 2015 روبرو می‌شدیم. زنی که کمی بی‌رحمی در وجودش دارد و مردها عاشقش می‌شوند. همه چیز دارد، به جز فضای کافی.

با این حال باز شخصیت ناهید فاقد عناصر مهم یک Femme Fatale است. از کلیت تجمل ممکن به یک مبل دلخوش است. طلا برایش فاقد ارزش است. حتی رفتارهای زنانه آن چنانی هم ندارد. وقتی زنانه‌ترین لباس در فیلم بر تنش است – لباس عقدش – خوشحال نیست. او چندان به سر و وضعش مسلط نیست. گاهی اوقات مقنعه‌اش را با روسری عوض می‌کند که این رفتار هم زنانه نیست. پس ناهید چیست؟

ناهید بی‌شک یک زن است. او از یک سو در نوعی خلا قانونی برای حمایت به سر می‌برد و از سوی دیگر دلش می‌خواهد زندگی کند. برای زندگی مانع‌هایی دارد از جنس مرد؛ ولی به این موانع دلبسته است. او حتی نسبت به شوهر سابقش چندان کینه‌ای به دل ندارد. شاید ناهید زنی ماجراجو باشد که هر فرصتی برایش لذتی دارد. ناهید متلاطم است؛ ولی قرار نیست مثل آن دریا که بر ساحلش می‌ایستد تلاطمش را بیرونی کند. کما اینکه در کل فیلم دریا مواج و خاکستری است و ناهید به چند فریاد و فحش بسنده می‌کند. ناهید در ظاهر باثبات است؛ ولی نیست. اگر از ابتدای فیلم در قاب دوربین مدار بسته پلاژهای مسعود از راست قاب وارد می‌شود، در انتهای فیلم از چپ قاب وارد می‌شود. این یعنی تغییر و تغییر نقض ثبات است. او فرصتی پیدا می‌کند؛ ولی مخاطب مطمئن نخواهد بود که آیا ناهید در این موقعیت آرام می‌گیرد یا نه.
منبع: تسنیم