۳۰ فروردين ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۵
گزارش كامل صراط از دادگاه حسين شريعتمداري

شريعتمداري خطاب به شيرين عبادي: باكافران‎چه‎كارت‎گربُت‎نمي‎پرستي؟!

در پاسخ به تماسهاي مكرر خوانندگان صراط نيوز مبني بر انتشار متن كامل دفاعيات حسين شريعتمداري در برابر شكايت شيرين عبادي و اسناد منحصر به فردي كه وي در اين جلسه دادگاه منتشر نمود توجه خوانندگان را به گزارش كامل جلسه دادگاه تاريخي ديروز جلب مي نماييم.
کد خبر : ۳۵۵۹
متن کامل پاسخ شریعتمداری به شکایت شیرین عبادی

رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه
با عرض سلام؛
صراط - ابتداء اجازه مي خواهم به استحضار برسانم در پرونده پيش روي اگر چه خانم شيرين عبادي و اينجانب به ترتيبي نامرتب و متأسفانه معكوس در جايگاه شاكي و متهم قرار گرفته ايم و دادگاه براي رسيدگي به شكايت هاي چندجانبه ايشان از روزنامه كيهان در جريان است، ولي داستان به مراتب فراتر از آن است كه در نگاه اول به نظر مي آيد. در جلسه پيشين دادگاه يكي از وكلاي محترم خانم عبادي با استناد به اين كه موكل ايشان يك شخصيت بين المللي است، پرونده را در مقياس «ملي» ارزيابي كردند كه با نظر ايشان درباره «ملي» بودن پرونده موافقم و ماجراي مورد مناقشه را نمايه اي گويا از يك كارزار تمام عيار مي دانم كه بيرون از دادگاه ميان دشمنان تابلودار جمهوري اسلامي ايران و مردم خون داده و خون دل خورده اين مرز و بوم در جريان است و اين كه هر يك از دو سوي پرونده در كدام جبهه ايستاده اند، نكته اي است كه انشاءالله در خلال دفاعياتم به آن خواهم پرداخت. البته با اين بخش از نظر وكيل مدافع محترم كه خانم شيرين عبادي را يك شخصيت برجسته بين المللي مي دانند، موافق نيستم و اين ادعا را مصداق بزرگ نمايي و نمونه اي از ترفند معروف دميدن در «بادكنك»ها مي دانم. شگردي كه در عمر سي و چند ساله انقلاب اسلامي بارها به كار گرفته شده و هميشه نيز نتيجه معكوس داشته است. اين هم شايد يكي ديگر از اشتباهات فاحش دشمنان است كه فرق هندوانه و بادكنك را نمي دانند و هر دو را به شرط چاقو مي فروشند!
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه
اگر مواضع و عملكرد خانم شيرين عبادي محدود به شخصيت حقيقي ايشان بود به يقين در اين دادگاه زبان به كام مي گرفتم و در كيهان نيز قلم به نيام مي كشيدم زيرا نه ايشان را در حد و اندازه اي مي دانم كه گفتار و رفتارش را بر صفحه روزنامه بنگارم و نه خود و همكارانم را تا آن اندازه فارغ البال تلقي مي كنم كه مواضع ايشان بخشي از دغدغه هاي خاطرمان باشد. اما، به صراحت مي گويم و با اسنادي كه ارائه خواهم كرد جاي كمترين ترديدي باقي نمي ماند كه خانم شيرين عبادي برانگيخته بيگانگان است كه فقط شناسنامه ايراني دارد. اين سخن صريح را اهانت تلقي نفرمائيد كه واقعيتي تلخ، اما غيرقابل انكار است و صدها شاهد و قرينه و سند كه به آن اشاره خواهم كرد از درستي اين پديده نادرست حكايت مي كند. اهانت را خانم شيرين عبادي مرتكب شده و مي شود كه مردم مسلمان و پاكباخته اين مرز و بوم را تنها به اين جرم كه با تكيه بر آموزه هاي ديني در مقابل نظام سلطه بين المللي ايستاده اند، فريب خورده! مي نامد. و آنان را ملامت مي كند كه چرا «همجنس بازي» را قدر نمي دانند! و دختراني را كه قبل از ازدواج باردار شده اند، بر صدر نمي نشانند! از اين كه حزب صهيونيست ساخته بهائيت در كشور به رسميت شناخته نمي شود، تأسف مي خورد! با رژيم وحشي و كودك كش اسرائيل و دزد اعضاي بدن فلسطيني هاي اسير و مردم زلزله زده هائيتي همصدا مي شود. دست گدايي در كاسه خون گرفته قاتلان مرد و زن و كودك افغاني و عراقي دارد. به جان نثاري خود براي شاه معدوم افتخار مي كند. قتل عام مردم وطن خويش به دست جلادان رژيم خونريز پهلوي را تلاش اعليحضرت همايوني براي مقابله با اراذل و اوباش مي داند و... اين همه، البته همه آنچه كه هست و بايد گفته شود نيست، بلكه واگويه بخشي از هويت خانم شيرين عبادي به زبان خود ايشان است و نه گفته اين و نوشته آن كه قابل خدشه باشد و درخور درنگ!
آنچه كيهان درباره هويت خانم شيرين عبادي نوشته و شكايت ايشان را در پي داشته است فقط مشتي از خروارها و اندكي از بسيارهاست كه وقتي پاي دفاع از مردم مظلوم و نظام اسلامي مظلوم تر از آن در ميان باشد- كه بوده و هست- نبايد و نمي توانست ناگفته بماند.

رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه
گناه كيهان چيست؟ و من به چه جرمي در جايگاه متهم ايستاده ام؟ ماده 5 قانون مطبوعات تصريح مي كند كه «كسب و انتشار اخبار داخلي و خارجي به منظور افزايش آگاهي عمومي و حفظ مصالح جامعه، حق قانوني مطبوعات است» و تبصره يك ذيل همان ماده براي مسئولاني كه مانع از ايفاي اين حق قانوني مطبوعات شوند، مجازات زندان از 6 ماه تا 2 سال و در صورت تكرار، انفصال دايم از خدمات دولتي را در نظر گرفته است. اكنون سؤال اين است كه آيا اطلاع رساني كيهان درباره هويت خانم شيرين عبادي با شرحي كه گذشت و مواردي كه در پي خواهد آمد، مصداق «افزايش آگاهي عمومي به منظور حفظ مصالح جامعه» نيست؟ جرم كيهان فقط آن است كه خيلي زودتر از ديگران به هويت خانم شيرين عبادي پي برده و درباره آن به مردم و مسئولان هشدار داده است. آيا شكايت خانم عبادي از كيهان و احضار اينجانب و محاكمه در جايگاه متهمان مصداق اين بيت از غزل لسان الغيب شيراز نيست؟ آنجا كه مي سرايد؛
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف مي شكند بازارش

رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه
شكايت خانم شيرين عبادي از كيهان، آنگونه كه در متن شكوائيه آمده و وكلاي مدافع ايشان در اولين جلسه دادگاه مطرح كرده اند، شامل موارد زير است كه هر چند با يكديگر رابطه اي ارگانيك و در هم تنيده دارند ولي به روال جاري و معهود دادگاه، هر يك را جداگانه و با ارائه شواهد و اسناد مربوطه پاسخ خواهم داد.
1- در كيهان مورخ 2/6/87 مقاله اي با عنوان «اراذل و اوباش چه كساني هستند»؟! به چاپ رسيده بود كه يكي از موارد شكايت خانم شيرين عبادي از روزنامه كيهان است. در اين مقاله به نمونه اي از سوابق خانم شيرين عبادي در وابستگي به رژيم خونريز و آمريكايي پهلوي اشاره شده و آمده بود كه ايشان، خود را جان نثار شاه مي دانسته است. درباره مقاله ياد شده و علت و انگيزه آن گفتني است كه؛
الف: روز دوشنبه 28 مردادماه 1387 در كانون غيرقانوني موسوم به «مدافعان حقوق بشر»! كه خانم شيرين عبادي مسئول خودخوانده آن است يك نشست فوق العاده برپا مي شود. موضوع اين نشست «اتهامات وارده» است و افرادي نظير ابراهيم يزدي، دبيركل گروهك غيرقانوني نهضت آزادي، حسن يوسفي اشكوري، روحاني خلع لباس شده، هادي اسماعيل زاده، سارق اسناد زندان اوين در بدو انقلاب و چند تن ديگر از مدعيان اصلاح طلبي حضور داشتند و رياست جلسه برعهده خانم شيرين عبادي بوده است. در اين نشست خانم شيرين عبادي به مطالب كيهان درباره ايشان و برخي ديگر از مدعيان اصلاحات اشاره مي كند و بي آن كه براي اثبات ادعاي خود مبني بر غيرواقعي بودن اخبار و گزارش هاي كيهان دليل و سندي ارائه دهد، اظهار مي دارد «اگر مرا ترور كنند و به قتل برسم، روزنامه كيهان مسئول آن است»! و يكي ديگر از حاضران در جلسه كذايي مي گويد؛
«پشت صحنه تمامي مطالبي كه عليه خانم شيرين عبادي مطرح مي شود، حسين شريعتمداري است»! در پايان اين نشست- به قول خودشان- اضطراري بيانيه اي صادر مي شود. در اين بيانيه از رسانه هايي نظير روزنامه كيهان با عنوان «آشوبگر»! ياد مي كنند و از دستگاه قضايي مي خواهند كه با اين رسانه ها برخورد شده و از انتشار آنها جلوگيري شود!
بديهي است كه كيهان در واكنش به اين اقدام كانون غيرقانوني مدافعان حقوق بشر حق شكايت داشت و خانم عبادي نيز براي اقدام مجرمانه اي كه مرتكب شده بود و اتهام ناروايي كه به اينجانب و روزنامه كيهان زده بود پاسخي نداشت، اما كيهان به روال هميشگي خود كه در مقابل اينگونه اتهامات به پاسخ مي نشيند، طي يادداشتي در تاريخ 2/6/87 با عنوان «اراذل و اوباش چه كساني هستند»؟! ضمن رد ادعاهاي خانم شيرين عبادي آورده بود؛
«اين نخستين بار نيست كه شيرين عبادي دستور خفه كردن رسانه هاي متعهد و خاموش كردن صداي اعتراض مردم انقلابي را صادر مي كند و آنان را «آشوبگر» مي نامد... ايشان در روزهايي كه قيام زنان و مردان انقلابي شهر مقدس قم- 19 دي ماه 1356- به گونه اي وحشيانه از سوي رژيم آمريكايي شاه سركوب شد نيز به حمايت از آن سركوب وحشيانه و قتل عام بي رحمانه پرداخت». در ادامه آن يادداشت آمده بود؛
«شايد كمتر كسي سخنراني هاي شيرين عبادي در آن روزها را به ياد داشته باشد. سخنراني هايي كه در آن از انقلاب و انقلابيون مسلمان ايران ابراز «تنفر و انزجار» مي كرد و با لگدمال كردن پيكر زنان و كودكاني كه در جريان قتل عام وحشيانه رژيم پهلوي به خاك و خون كشيده شده بودند، خود را «جان نثار شاه» و «آماده جانبازي» در راه شاهنشاه آريامهر مي دانست.»
در همان مقاله خطاب به شيرين عبادي آمده بود؛
«امروز حق داريم به نمايندگي از آن مردان و زنان و كودكان به خون غلتيده كه خويشان حقيقي ما هستند و به پيروي از مراد و مقتدايمان حضرت امام خميني(ره) از شما دادخواهي كنيم كه چرا يك «ملت مسلمان» را كه خواستار رهايي از چنگال استعمار آمريكا و انگليس و رژيم دست نشانده پهلوي بود، «عامل اجنبي» خوانديد و چرا «انقلاب اسلامي» آنان را «آشوب طلبي» ناميديد؟ و طرفه آن كه خود را «مدافع حقوق زنان و كودكان» نيز جا مي زنيد؟! مگر قتل عام هزاران زن و كودك مظلوم اين مرز و بوم، تجاوز به حقوق زنان و كودكان نبود؟ و اگر بود- كه بود- چرا از آن قتل عام وحشيانه حمايت كرديد؟! و چرا امروز هم پشت به همين ملت، سر سفره اربابان آمريكايي تان نشسته ايد و همچنان از «اراذل و اوباش» واقعي كه همجنس بازان و بهائيان و روسپيان و تروريست ها و اشرار خياباني و بياباني هستند، دفاع مي كنيد؟...»
ب: در پي چاپ اين يادداشت، خانم شيرين عبادي ضمن شكايت از روزنامه كيهان تلاش كرد اظهارات خويش در حمايت از سركوب و قتل عام مردم ايران و اعلام جان نثاري براي شاه را تكذيب كند و گفت و نوشت كه هرگز چنين اظهاراتي را بيان نكرده است! و جالب آن كه براي محكم كاري در تكذيب خبر كيهان طي مصاحبه اي با تظاهر به خشم و نفرت از رژيم سفاك پهلوي گفت؛ «مرده شور شاه را ببرند»!
با شناختي كه از خانم شيرين عبادي داشتيم و داريم، تكذيب خبر مستند كيهان از سوي ايشان برايمان دور از انتظار نبود. از دروغگويي پرسيدند آيا در طول عمر شصت و چند ساله خود براي يك بار هم كه شده، حرف راست زده اي؟ پاسخ داد اگر بگويم آري، دروغ ديگري گفته ام!
خانم شيرين عبادي در حالي خبر كيهان را تكذيب مي كرد كه اظهارات ايشان در شماره سوم بهمن ماه روزنامه رستاخيز، ارگان رسمي حزب «شاه ساخته» رستاخيز درج شده بود و ما اين سند را كه در آرشيو كيهان وجود داشت و نسخه اي از آن نيز خدمت رياست محترم دادگاه تقديم مي شود، به دست چاپ سپرديم و در پاسخ به تظاهر خانم عبادي كه گفته بود؛ «مرده شور شاه را ببرند»! خطاب به ايشان نوشتيم؛ سركار خانم عبادي! مرده شور شاه را كه چند ده سال پيش برده اند. اگر جرأت داريد، اعلام بفرمائيد مرده شور بوش و شيمون پرز و نتانياهو را ببرند. مگر قرار نيست فرزند زمان خود باشيد؟!

رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه! ملاحظه مي فرمائيد كه ادعاي خانم شيرين عبادي در اين بخش از شكايت ايشان بي پايه و اساس است و اگر قرار به پي گرد قضايي باشد، خانم شيرين عبادي به دلايل ياد شده قابل تعقيب هستند.
ج: براي آن كه تابلوي روشن تري از ماجراي ياد شده ترسيم كرده باشم از محضر دادگاه محترم اجازه مي خواهم به اين نكته نيز اشاره كنم كه آن روزها- بهمن ماه 56- خانم شيرين عبادي رئيس شعبه 24 دادگاه شهرستان تهران-و سپس رئيس دادگستري تهران- و مسئول «كميته زنان دادگستري» بود. كميته اي كه تحت نظارت خانم «مهناز افخمي» وزير مشاور و بهايي كابينه هويدا فعاليت مي كرد. گفتني است كه خانم مهناز افخمي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به آمريكا گريخت و از سوي «اشرف پهلوي» مأمور راه اندازي يك تشكيلات با هدف جمع آوري و سازماندهي سلطنت طلب هاي گريخته از كشور شد. اين تشكيلات با عنوان «بنياد مطالعات ايران» در واشنگتن آمريكا راه اندازي شد كه «بنياد اشرف پهلوي» نيز ناميده مي شود. اين بنياد علاوه بر دروغ پردازي و توهم پراكني عليه اسلام و انقلاب، كمك هاي مالي و تداركاتي به ضدانقلابيون فراري را هم در دستور كار خود دارد. گروهك تروريستي «تندر»، گروهي كه انفجار در حسينيه شيراز و چند عمليات تروريستي ديگر را برعهده داشت از جمله گروههاي سلطنت طلب نزديك و مرتبط با بنياد مورد اشاره بوده است. خانم مهناز افخمي وزير مشاور بهايي در كابينه هويدا هم اكنون در آمريكا مديرعامل «بنياد مطالعات ايران» يا همان «بنياد اشرف پهلوي» است.
و اما، خانم شيرين عبادي- يعني همان خانمي كه آمريكايي ها و اسرائيلي ها ايشان را «بانوي صلح ايران»! مي نامند- با بنياد ياد شده و مديرعامل آن خانم مهناز افخمي روابط بسيار نزديكي دارد.
اشاره به اين نكته نيز ضروري است كه آقاي احمدعلي مسعود انصاري در كتاب خاطرات خود با عنوان «پس از سقوط» چاپ بهار 1385 تصريح مي كند؛ «بنياد مطالعات ايران» با تخصيص بودجه يك ميليون و سيصدهزار دلاري اشرف پهلوي در واشنگتن تشكيل شد و پرويز ثابتي، سخنگو و مديركل امنيت داخلي ساواك براي اداره آن از موساد به سيا منتقل گرديده و در بنياد ياد شده به كار گرفته شد و...
ارتباط خانم شيرين عبادي با مهناز افخمي و بنياد ياد شده كه از حاميان شناخته شده عمليات تروريستي است، اگر چه نفرت انگيز بوده و از سوي كسي كه خود را «بانوي صلح»! مي داند غيرقابل توجيه تلقي مي شود، اما، به هيچ وجه قصد ندارم ايشان را به دست داشتن مستقيم- تاكيد مي كنم كه مستقيم و نه غيرمستقيم- در عمليات تروريستي متهم كنم، چرا كه اثبات حمايت ايشان از تروريست ها را به نقطه ديگري از اين دفاعيه موكول مي كنم. ولي در اين نقطه با توجه به ماهيت بنياد ياد شده و حضور عوامل نشان دار سيا و موساد در آن، زبان حافظ به كام مي گيرم و خطاب به خانم شيرين عبادي مي گويم؛
در خلوت مغانم دوش آن صنم چه خوش گفت
با كافران چه كارت، گر بت نمي پرستي؟

2- خانم شيرين عبادي در بخش ديگري از شكوائيه خويش، كيهان را به ايراد اتهامات ناروا و درج مطالب كذب عليه خود متهم كرده و خطاب به دادستان محترم نوشته است؛ «مديرمسئول كيهان بايد منابع مورد استناد خود را ارائه نمايد».
ابتدا لازم مي دانم برخورد «احتياط آميز» خانم عبادي را كه ناشي از تجربيات چند ده ساله ايشان در حرفه وكالت و امور قضايي است «تحسين» كنم و از سوي ديگر به عنوان يك روزنامه نگار عرض كنم كه كشف اين «احتياط»هاي رمزآلود و دوپهلو نيز بخشي از حرفه ما در كار روزنامه نگاري است. خانم عبادي مواردي نظير دفاع از بهائي ها، حمايت از همجنس بازي، رابطه نزديك با محافل صهيونيستي، دريافت جايزه صلح نوبل از طريق لابي صهيونيست ها، همراهي و همكاري با سرويس هاي اطلاعاتي دشمن عليه جمهوري اسلامي و دهها نمونه ديگر از اين دست را كه در كيهان آمده است با صراحت نفي نمي كنند، بلكه مي فرمايند «مديرمسئول كيهان بايد منابع مورد استناد خود را به دادگاه ارائه دهد». چرا كه خود مي داند چه كرده است و حالا در پي آن است كه بداند آيا كيهان نيز آنچه ايشان مرتكب شده است را مي داند؟! پاسخ كيهان اما، مثبت است و براي همه آنچه درباره خانم شيرين عبادي نوشته و به مردم هشدار داده است، دلايل و اسناد غيرقابل انكاري در اختيار دارد. اگر چه امروزه با توجه به سوابق، مواضع و عملكرد برملا شده ايشان بايد گفت؛ «چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است»!

3- خانم شيرين عبادي نمي تواند حمايت خود از «همجنس بازي» را نفي كرده و كيهان را به ايراد اتهام ناروا در اين باره متهم كند. چرا كه...
الف: بعد از اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم عبادي در سال 2003 ميلادي، از آنجا كه پاپ ژان پل دوم، رهبر كاتوليك هاي جهان نيز در فهرست نامزدهاي دريافت كننده اين جايزه قرار داشت، تصميم نهايي كميته صلح نوبل در انتخاب خانم شيرين عبادي در ميان جمعيت ها و مراكزي كه جريان اعطاي جايزه صلح نوبل را دنبال مي كنند، اين پرسش آميخته به تعجب شكل گرفته و به سرعت در رسانه ها منتشر شد كه چرا با وجود نامزدي پاپ ژان پل دوم، جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي تعلق گرفته است؟! در پي اين پرسش كه تكرار فراواني داشت، سخنگوي سوئدي هيئت انتخاب كننده برندگان جايزه صلح نوبل در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد؛
«جناب پاپ براي ما شخصيت قابل احترامي است و ايشان نيز نامزد دريافت جايزه صلح نوبل بوده اند، اما متاسفانه جناب پاپ ژان پل دوم با همجنس گرايي و بارداري قبل از ازدواج زنان مخالفند، بنابراين نمي توانستيم جناب پاپ را انتخاب كنيم»!
همانگونه كه ملاحظه مي فرمائيد، حمايت خانم شيرين عبادي از همجنس گرايي به اندازه اي غليظ و پررنگ بوده است كه كميته صلح نوبل علي رغم امتيازات بيشتر پاپ- البته از نگاه كميته ياد شده و نه از نگاه انساني و اخلاقي- و در حالي كه افكارعمومي براي دريافت جايزه صلح نوبل روي پاپ متمركز شده بود، خانم شيرين عبادي را، آنهم با استناد به اين، به اصطلاح «امتياز»! كه حامي همجنس گرايي است، برمي گزيند!
ب: در مهرماه سال 1382- اكتبر سال 2003، شبكه تلويزيوني CNN آمريكا طي برنامه اي مستند به تحليل چگونگي اعطاي جايزه صلح نوبل 2003 به خانم شيرين عبادي مي پردازد. خانم كريستين امان پور، مجري برنامه در بخشي از گزارش خود توضيح مي دهد «اين كه نوبل امسال به پاپ ژان پل دوم رهبر كاتوليك هاي جهان نرسيد، خيلي ها را به تعجب واداشت، چون از دو سه ماه قبل، پاپ به عنوان اصلي ترين كانديداي دريافت جايزه صلح نوبل 2003 معرفي شده بود، اما، ظاهراً در رأي گيري نهايي موفق به كسب آراء لازم نشده است» مجري برنامه در ادامه گزارش خود توضيح مي دهد «البته طبيعي هم بود كه نروژي ها با اين انتخاب مخالف باشند. مخالفت پاپ با رابطه جنسي قبل از ازدواج، بارداري هاي غيررسمي و مخصوصاً مخالفت ايشان با همجنس گرايي از پاپ، شخصيتي متعصب و مخالف آزادي هاي فردي ساخته است. به ويژه در كشوري مانند نروژ كه بيست و پنج سال است در راه آزادي و صلح جهاني فداكاري كرده است»!

ج: روزنامه انگليسي اينديپندنت نيز در شماره 11 اكتبر 2003 خود روي همين نكته به عنوان علت اصلي ترجيح شيرين عبادي به پاپ تاكيد مي كند و...
د: خانم شيرين عبادي كه براي انتشار نسخه آلماني كتاب خاطراتش به برلين سفر كرده بود، در يك كنفرانس مطبوعاتي -19 آوريل 2006/فروردين 1385- به پرسش هاي مختلف خبرنگاران پاسخ مي گويد خانم عبادي در پاسخ به سوال خبرنگاري كه نظر ايشان را درباره همجنس بازي پرسيده بود، اظهار مي دارد كه «درباره همجنس گرايي بايد بگويم كه الان در ايران به موجب قانون براي همجنس گرايان مجازات هاي سختي وجود دارد. اينچنين مجازات هاي سنگيني در دنياي حقوق بشر جايز نيست»! خانم عبادي در ادامه سخنان خود، اظهارنظري مي كند كه در عصر علم و دانش و تخصصي بودن علوم، تعجب آور است و البته، كمي تا قسمتي هم خنده دار، ايشان براي اثبات - شما بخوانيد توجيه- نظر خود درباره ضرورت آزادي همجنس گرايي مي گويد «امروزه علم ثابت كرده است كه همجنس گرايي يك مساله ژنتيك است(!!). بنابراين تعيين مجازات براي كسي كه در ايجاد ژن هيچ نقشي نداشته، چه معنايي مي تواند داشته باشد.»!!
شما را به خدا بفرمائيد اين نظريه مشعشع و علمي!! خانم شيرين عبادي را در كدام مركز علمي و آكادميك به پشيزي مي خرند؟! كاش اين نظريه علمي!! در دوران قوم لوط ثابت شده و به حضرت لوط علي نبينا و عليه السلام نيز ابلاغ شده بود تا آن قوم فلك زده به خاطر اعمال زشت و شنيعي كه انجام مي دادند، دچار عذاب الهي نمي شدند!... يكي از نتايج نظريه علمي خانم عبادي آن است كه خداي عليم و خبير و رحمان و رحيم نيز -نستجيربالله- از اين پديده علمي بي خبر بوده است!... چند سال قبل، يكي از مدعيان اصلاحات و از هم پيمانان كنوني خانم شيرين عبادي در فتنه اخير، در جريان كنفرانس معروف برلين طي مصاحبه اي گفته بود؛ «مشكل دموكراسي در ايران، آن است كه در اين كشور هنوز خدا نمرده است»!!
اگر اهداي جوايز علمي نوبل هم مثل جايزه صلح نوبل، بي در و پيكر باشد، حق آن بود كه به خانم شيرين عبادي علاوه به جايزه صلح نوبل، جايزه نوبل در رشته فيزيولوژي و پزشكي را هم اهداء مي كردند!
هـ: خانم شيرين عبادي كه در اسفند ماه سال 87- مارس 2008- به دعوت نخست وزير اسپانيا براي شركت در نخستين اجلاس ائتلاف تمدن ها به مادريد رفته بود، طي سخناني در مركز فرهنگي خانه آسيا- شعبه مادريد- وابسته به وزارت خارجه اسپانيا، از مجرمانه بودن همجنس گرايي در ايران ابراز تأسف كرده و مي گويد «متاسفانه در ايران به لحاظ قانوني، همجنس گرايي جرم تلقي شده و براي آن مجازات هاي سنگين در نظر گرفته اند».
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه؛ آيا اسناد ارائه شده در حمايت و دفاع خانم شيرين عبادي از عمل زشت و نفرت انگيز همجنس گرايي كمترين ترديدي باقي مي گذارد؟
جرم بزرگتر خانم عبادي آن است كه همه جا در مجامع بين المللي و رسانه هاي آمريكايي، اروپايي و صهيونيستي، خود را نماينده زنان مسلمان ايران معرفي مي كند! آيا زنان و دختران مسلمان اين مرز و بوم كه به عفاف و پاكدامني زبان زدند و حتي زنان و دختران پيرو ساير اديان الهي در ايران با خانم شيرين عبادي درباره همجنس گرايي هم عقيده هستند؟! و آيا مسئولان محترم نبايد با تعقيب قضايي خانم عبادي از شخصيت توده هاي عظيم زنان پاكدامن و فرهيخته ايران دفاع كنند؟!
اينجانب در ادامه دفاعيات خود با ارائه شواهد و قرائن و اسناد غيرقابل انكار ديگر به اين واقعيت تلخ اشاره خواهم كرد كه يكي از اصلي ترين اهداف آمريكا و اسرائيل از اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي، تحقيرشخصيت زن ايراني بوده است. به اين منظور كه با ارائه و معرفي خانم عبادي به عنوان نماينده زنان ايراني، مانع از الگوبرداري زنان ساير كشورهاي اسلامي از شخصيت برجسته و فرهيخته زن ايراني شوند. دغدغه اي كه طي سي و چند سال گذشته براي نظام سلطه و غارتگر جهاني به كابوس وحشتناكي تبديل شده است. در اين باره به اقتضاي موارد شكايت خانم عبادي اشاره بيشتري خواهم داشت. انشاءالله.
3- خانم شيرين عبادي در بخش ديگري از شكايت خود، به كيهان اعتراض مي كند كه چرا ايشان را به حمايت از بهائيان متهم كرده است و در شكوائيه خويش، خطاب به دادستان محترم مي نويسد «در كيهان مورخ 20/5/87 طي مقاله اي با عنوان «شيعه اما حامي بهائيان» مطلب به گونه اي تنظيم گرديده است كه به خوانندگان القا نمايد من از عقايد ديني بهائيت دفاع مي كنم و حال آن كه اولا؛ طبق اطلاعيه هاي رسمي قوه قضاييه، موكلين من به علت بهايي بودن دستگير نشده اند، بلكه اتهام آنها حسب اعلام، امنيتي بوده است، ثانيا دفاع از موكلين مختلف با هر عقيده اي هرگز به معناي دفاع از عقايد موكلين نمي باشد، بلكه دفاع از حقوق قانوني و انساني آنهاست. ثالثا؛ تنظيم خبر، نادرست و القايي مي باشد تا به زعم خود ثابت كنند من از دين آباء و اجدادي خود دست برداشته ام.»
درباره اين بخش از شكايت خانم شيرين عبادي به استحضار رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه مي رسانم كه؛
الف: حمايت خانم عبادي از بهائيت و بهائيان غيرقابل ترديد است كه در بندهاي بعدي دفاعيه خويش به مستندات آن خواهم پرداخت، اما، مطلب مورد استناد خانم شيرين عبادي يعني خبر ويژه كيهان 20/5/87 با عنوان «شيعه اما حامي بهائيان» موضوع ديگري را دنبال مي كند و اين خبر ويژه برخلاف ادعاي شاكي، به گونه اي تنظيم نشده است كه حمايت خانم شيرين عبادي از بهائيت و بهائيان را اثبات كند، زيرا كيهان اسناد و مدارك آشكار و فراواني در اختيار دارد كه حمايت بي چون و چراي خانم عبادي از بهائيان و بهائيت را اثبات مي كند و بسياري از اين اسناد و شواهد نيز در روزنامه چاپ شده و به آگاهي مردم رسيده است، بنابراين نيازي به اشاره و تلويح و يا استفاده از كنايه و استعاره نداشته است.
و اما، تعجب آور است كه چرا خانم شيرين عبادي و وكلاي مدافع ايشان كه تمامي نسخه هاي كيهان را براي يافتن نمونه هاي قابل شكايت شخم زده و كاويده اند، اخبار و گزارش هاي صريح كيهان درباره حمايت خانم عبادي از بهائيت را نديده اند و تنها به مطلب مورد اشاره در شكوائيه بسنده كرده اند؟!
در خبر ويژه كيهان كه شكايت خانم شيرين عبادي را در پي داشت، آمده بود، «در پي انتشار برخي اخبار درباره بهايي شدن دختر شيرين عبادي، وي خبر بهايي شدن دخترش را كه مقيم كانادا است، تكذيب كرد و به راديو آمريكا گفت: من به شيعه بودن خود و خانواده ام افتخار مي كنم. عبادي همچنين درباره وكالت 7 تن از سران بهايي متهم به جاسوسي كه در بازداشت به سر مي برند مدعي شد من هميشه از متهمان سياسي دفاع مي كنم. من افتخار مي كنم به شيعه بودن اما از بهائيان دفاع مي كنم براي اينكه آنها حق دفاع دارند. اين ادعاي دوگانه در حالي مطرح مي شود كه عقايد انحرافي بهائيت در تقابل كامل با اعتقادات ديني شيعه است و معلوم نيست چگونه مي توان هم شيعه بود و هم از اعضاي فرقه اي ضداسلامي- به بهانه وكالت- دفاع كرد همچنان كه دفاع نامبرده از هر كس كه عليه نظام شيعي و مردمي جمهوري اسلامي اقدام مي كند جاي پرسش دارد.
چند روز پيش مركز بهائيان موسوم به بيت العدل با انتشار گزارشي، از اقدامات عبادي تقدير كرد و «حسن نيت، صداقت و شجاعت»! وي را ستود چرا كه عبادي با برپايي كنفرانسي خواستار به رسميت شناخته شدن حقوق بهائيان شده بود. گفتني است راديو آمريكا، از روزنامه كيهان به عنوان روزنامه اي كه خبر بهايي شدن دختر شيرين عبادي را نقل كرده است ياد كرد و حال آن كه كيهان به علت ترديد در موثق بودن خبر مزبور از نقل و درج آن خودداري كرده بود.»
همانگونه كه ملاحظه مي فرماييد در خبر مورد اشاره، اظهارات خانم شيرين عبادي درباره شيعه بودن خود، با حفظ امانت درج شده ولي اين اظهارات با تاكيد ايشان بر دفاع از 7 بهايي متهم به جاسوسي و يا هر كس ديگري كه عليه نظام شيعي و مردمي جمهوري اسلامي ايران اقدام كند، متناقض تلقي گرديده و در پايان خبر نيز به نكته اي اشاره شده كه در حرفه مطبوعاتي «ارزش افزوده خبري» نام دارد و براي گويا كردن خبر به كار مي رود. در اين بخش چند سطري، آمده است كه خانم شيرين عبادي قبلا با برپايي يك كنفرانس خبري، خواستار به رسميت شناخته شدن حقوق بهائيان شده بود.
در خبر ويژه كيهان ادعاي راديو آمريكا كه گفته بود كيهان از بهايي شدن دختر خانم شيرين عبادي خبر داده است، نيز تكذيب شده و آمده است «كيهان به علت ترديد در موثق بودن خبر مزبور از نقل و درج آن خودداري كرده بود».
اكنون بايد پرسيد، كجاي اين خبر به قول خانم شيرين عبادي در پي القاي بهايي بودن ايشان است؟!
و اما، همانگونه كه به استحضار رساندم، خبر ياد شده در پي طرح موضوع ديگري بوده است و در همان حال، براي اثبات حمايت ايشان از بهائيت و بهائيان اسناد و مدارك مستقل و جداگانه ديگري وجود دارد كه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنم؛
ب: كميته نروژي اهداكننده جايزه صلح نوبل بعد از اهداي اين جايزه به خانم شيرين عبادي در سال 2003 ميلادي، به روال هميشگي و مرسوم خود، با صدور يك بيانيه رسمي، برخي از دلايل و علل مورد استناد خود را كه منجر به اهداي اين جايزه به خانم شيرين عبادي شده است برمي شمارد.
در بخشي از اين بيانيه رسمي كه متن آن عينا از سايت كميته صلح نوبل با آدرس اينترنتي WWW.NOBEL.SE برداشت و ترجمه شده آمده است؛
«شيرين عبادي نماينده اسلام اصلاح شده است و در راستاي تعبير جديد از قوانين اسلامي بحث و جدل مي كند. تعبيري كه با حقوق حياتي بشر، مثل دموكراسي، برابري در مقابل قانون، آزادي مذهبي و آزادي بيان هماهنگ است. درباره آزادي مذهبي بايد متذكر شد كه شيرين عبادي همچنين پشتيبان حقوق افراد جامعه بهايي است. جامعه اي كه از زمان شكل گيري تاكنون با مشكل مواجه بوده است.»
حمايت خانم شيرين عبادي از بهائيان و بهائيت و نياز اعضاي- اكثرا صهيونيست- كميته صلح نوبل به حمايت از اين حزب صهيونيستي تا آنجاست كه كميته ياد شده در بيانيه خود به واژه كلي «آزادي مذهبي» بسنده نمي كند و در يك پاراگراف مستقل و جمله جداگانه و با بهره گيري از قيد مخصوصا
- ESPECIALLY- تاكيد مي ورزد كه حمايت خانم عبادي از آزادي مذهبي، به ويژه شامل حمايت از بهائيان نيز مي شود.
با توجه به اين سند رسمي و انتشار گسترده آن، چگونه خانم شيرين عبادي حمايت خود از حزب صهيونيستي بهائيت را انكار مي كند و كيهان را به خاطر اعلام اين واقعيت تلخ و نفرت انگيز به دادگاه فرا مي خواند؟!
اين سند نشان مي دهد كه در سوابق ارسالي خانم شيرين عبادي براي كميته صلح نوبل-RESUME- بر حمايت ايشان از بهائيت تاكيد شده است و يا در گفت وگوي نهايي اعضاي كميته صلح نوبل با نامبرده حمايت وي از بهائيان يكي از شروط اصلي براي اهداي جايزه صلح نوبل به ايشان بوده است. بنابراين انكار خانم عبادي تعجب آور است.
ج: علاوه بر بيانيه رسمي كميته صلح نوبل كه تاكيد خانم شيرين عبادي بر حمايت از بهائيان را يكي از اصلي ترين دلايل اهداي جايزه صلح نوبل 2003 به ايشان اعلام كرده است، خانم عبادي نيز در بسياري از مصاحبه ها و سخنراني هاي خود به صراحت بر حمايت خويش از بهائيان تاكيد ورزيده و از اين كه حزب صهيونيستي ياد شده در ايران به رسميت شناخته نمي شود، ابراز تاسف كرده است.
به عنوان نمونه- و فقط يك نمونه- بايد به كنفرانس مطبوعاتي ايشان در مادريد اسپانيا اشاره كرد. خانم عبادي كه به دعوت نخست وزير اسپانيا براي شركت و سخنراني در «اجلاس ائتلاف تمدن ها» به اسپانيا سفر كرده بود بعد از ايراد سخناني با عنوان «اسلام، حقوق بشر و مشاركت سياسي زنان» در يك كنفرانس خبري شركت مي كند و در پاسخ به سؤال يكي از خبرنگاران درباره حقوق بهائيان در ايران، مي گويد؛ «متاسفانه با وجود تمامي تلاش هايي كه براي استيفاي حقوق بهائيان در ايران صورت گرفته است، هنوز هيچگونه حقي براي آنان درنظر گرفته نشده است.»
در مهرماه سال 1386 خانم عبادي با برپايي يك كنفرانس مطبوعاتي در كانون غيرقانوني «مدافعان حقوق بشر» كه رياست آن را برعهده دارد، بر ضرورت استيفاي حقوق بهائيان در ايران تصريح مي كند كه استقبال «بيت العدل» بهائيان در فلسطين اشغالي را به دنبال داشت. بيت العدل با صدور بيانيه اي «شجاعت» خانم شيرين عبادي را ستود و از ايشان به خاطر تلاش براي به رسميت شناختن بهائيان در ايران قدرداني كرد.
حمايت از بهائيان به فراواني در اظهارات خانم شيرين عبادي به چشم مي خورد كه شرح آن به درازا مي كشد.
د: رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه
اشاره به اين نكته را براي روشن شدن بيشتر ماجرا ضروري مي دانم كه برخلاف تصور رايج، مثلا آنگونه كه گروه موسوم به انجمن حجتيه مي پندارد، بهائيت يك فرقه نيست، بلكه تمامي اسناد و شواهد و قرائن موجود به وضوح حكايت از آن دارند كه بهائيت يك حزب سياسي صهيونيستي است. حزبي كه صهيونيست هاي دست اندركار در دولت انگليس زمينه تاسيس آن را فراهم آوردند تا آنجا كه قبل از اعلام آن، تعدادي از يهوديان با ترك شهرهاي محل سكونت قبلي خود به نقاط ديگر كشور مهاجرت كرده و با ادعاي مسلماني، براي اعلام موجوديت رسمي اين حزب در قالب و پوشش يك فرقه گوش به زنگ نشسته و بعد از اعلام موجوديت حزب صهيونيستي ياد شده به عنوان مسلماناني كه تحت تاثير به اصطلاح «حقانيت»! فرقه مورد اشاره قرار گرفته اند به اين حزب پيوستند.
نگاهي به برخي از اسناد تاريخي كه تاكنون فاش شده و در دسترس است به وضوح نشان مي دهد اين حزب از آغاز تاكنون در خدمت آژانس بين الملل يهود بوده است و بعد از اشغال فلسطين و تشكيل دولت غاصب اسرائيل، مركزيت اين حزب تحت عنوان «بيت العدل» به شهر «حيفا» در فلسطين اشغالي منتقل شد و از آن هنگام تاكنون تمامي فعاليت هاي اين حزب از مركز «بيت العدل» و تحت نظارت و مديريت مستقيم مقامات رژيم صهيونيستي انجام مي پذيرد. امام راحل ما- رضوان الله تعالي عليه- از اولين كساني بود كه با نگاه تيزبين و ملكوتي خويش به اين واقعيت پي برده و در جاي جاي بيانات پيامبرگونه خود از بهائيت با عنوان يك حزب صهيونيستي ياد فرموده اند.
اسناد موجود نشان مي دهد كه اعضاي اين حزب بي آن كه هويت واقعي خود را فاش كنند و يا اينكه براي همه فاش كنند، پست هاي حساس و تعيين كننده در رژيم طاغوت را برعهده داشته اند و گروههايي مانند انجمن حجتيه، صرفنظر از بدنه آن نقش جريان موازي را در اين ماجرا بازي مي كرده اند.
مطابق اسناد باقي مانده از ساواك، برخي از سران انجمن حجتيه با ساواك در هماهنگي كامل بوده اند و در همان حال اعضاي ساده لوح را با توهم مبارزه عليه بهائيت به دنبال نخود سياه مي فرستاده اند.
لطفا به اسناد ياد شده مراجعه فرمائيد. علاوه بر هويدا، نزديك به 31تن از اعضاي كابينه وي بهايي بوده اند و اين، افزون بر حضور بهائيان در رياست و يا مديريت هاي تعيين كننده برخي از سازمان ها و مراكز حساس نظير صداوسيما و... بوده است.
مطابق اسناد موجود تمامي افراد ياد شده- بدون استثنا- از طريق سازماني موسوم به «شبكه زيتون» كه شاخه موساد در ايران بود با رژيم صهيونيستي در ارتباط بوده اند.
اين توضيح مختصر از آن روي ضرورت دارد كه مي تواند از تاكيد كميته صلح نوبل و اذعان پي درپي خانم شيرين عبادي بر حمايت از حزب صهيونيستي بهائيت پرده بردارد و مفهوم اين همه اصرار و تاكيد را آنگونه كه واقعا هست تعريف كرده و بنماياند، وگرنه حمايت از بهائيان به عنوان يك فرقه نمي تواند در حد و اندازه اي از اهميت باشد كه به يكي از دغدغه هاي اصلي كميته اعطاكننده جايزه صلح نوبل تبديل شده و تعهد مكرر دريافت كننده اين جايزه را در پي داشته باشد!
اصرار كميته صلح نوبل و خانم شيرين عبادي بر حمايت از بهائيت را بايد در اين چارچوب ارزيابي كرد و به قول مرحوم سهراب سپهري؛
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
4- در بخش ديگري از شكوائيه خانم شيرين عبادي عليه كيهان آمده است؛ «در روزنامه كيهان مورخ 31/5/78 عنوان شده كه صهيونيست ها براي اعطاي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي تلاش گسترده اي داشتند تا آنجا كه تلاش پي گير و گسترده آنان، ترديد برخي محافل غربي را نيز برانگيخته بود.» خانم عبادي در ادامه مي نويسد: «اين مطلب نادرست، توهين آميز بوده و مدير مسئول كيهان بايد مستندات خود را ارائه كند و ثابت كند صهيونيست ها تلاش گسترده اي براي دادن جايزه به من داشته اند.»
درباره اين بخش از شكايت خانم شيرين عبادي نظر رياست محترم دادگاه و اعضاي گرامي هيئت منصفه را به موارد زير جلب مي كنم.
الف: خانم شيرين عبادي يك حقوقدان است و 4 حقوقدان ديگر را نيز به عنوان وكلاي مدافع خود در اين پرونده معرفي كرده است. بنابراين و به يقين انتظار ندارند اينجانب براي اثبات تلاش پي گير و بي وقفه صهيونيست ها با هدف اعطاي جايزه صلح نوبل به ايشان، مثلا يك سند طبقه بندي شده با مهر
به كلي سري و امضاي رئيس موساد و يا آژانس بين الملل يهود را به دادگاه ارائه كنم! خانم عبادي و 4 وكيل مدافع ايشان به خوبي مي دانند كه راه اثبات جرم منحصر به ارائه اسناد سري و طبقه بندي شده نيست، بلكه در بسياري از موارد، ارائه شواهد متقن، اسناد آشكار مستحكم، اظهارات متهم و جهت گيري و مواضع كساني كه دستور ارتكاب جرم را صادر كرده اند ، در هدايت بازجويان و بازپرسان براي كشف جرم و شناسايي مجرمان نقش برجسته تر و گوياتر از اسناد طبقه بندي شده دارند. به عنوان مثال كدام جاسوس را سراغ داريد كه بازداشت، محاكمه، اثبات جرم و نهايتاً، مجازات وي با استناد به اسناد طبقه بندي شده اي صورت گرفته كه از سازمان اطلاعاتي مأموريت دهنده كشف و به دست آمده باشد؟!
كيهان نيز اسناد و شواهد فراواني ارائه مي دهد كه در حمايت و تلاش صهيونيست ها و ساير قدرت هاي بيگانه براي اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي كمترين ترديدي باقي نمي گذارد ، چرا كه بنابه اين قول حكيمانه و رايج در ميان حقوقدانان «نحن ابناء الدليل، نميل حيث يميل» ما فرزندان دليل هستيم و به آن سوي مي رويم كه دلايل ما را مي برند.
ب: يكي از روش هاي شناخته شده و كارآمد براي كشف «ستون پنجم دشمن»، همخواني در مواضع و عملكرد است. بهره گيري از اين فرمول در همه جاي دنيا مرسوم است چرا كه فرد، گروه و يا جريان وابسته و يا برانگيخته از سوي دشمن دقيقاً به همين منظور به كار گرفته مي شود.
اكنون از خانم شيرين عبادي سؤال مي كنم كه كداميك از مواضع و عملكرد ايشان با اهداف رسماً اعلام شده و عملا دنبال شده آمريكا و صهيونيست ها عليه جمهوري اسلامي ايران و مردم شريف اين مرز و بوم همخواني نداشته است؟!
چه كسي مي تواند انكار كند كه بيشترين دشمني و كينه توزي صهيونيست ها متوجه «اسلام ناب محمدي(ص)» و ماهيت ظلم ستيز آن است؟ يعني همان عاملي كه به اعتراف صريح دشمنان، اصلي ترين عامل سقوط رژيم ديكتاتور و آمريكايي شاه، آزادي و استقلال مردم، حاكميت آنان بر سرنوشت خود، مقابله جانانه و مثال زدني در برابر توطئه هاي سي و چند ساله آمريكا و اسرائيل و ساير متحدان اروپايي آنها، نظير تدارك چند كودتا، محاصره اقتصادي، غائله تروريست ها، جنگ تحميلي، بمباران و موشك باران شهرها، جنگ نفت كش ها، چالش هسته اي و... بوده است. بديهي است كه تكيه بر اسلامي با اين مشخصات بيشترين و شديدترين كينه آمريكا و اسرائيل را در پي داشته باشد. آيا هيچ صاحب نظري مي تواند نقش آفريني همين اسلام ناب محمدي(ص) در بيداري جهان اسلام، برانگيختن ملت هاي مسلمان و توده هاي محروم و پا برهنه عليه ديكتاتورها و استعمارگران را مورد ترديد قرار دهد. آيا الگو گرفتن انتفاضه در فلسطين، حزب الله در لبنان، موج گسترده اسلامگرايي در تركيه، الجزاير، تونس، عراق، افغانستان، لبنان، اردن و به قول آلوين تافلر نه فقط در جهان اسلام، بلكه در تمامي دنياي دين باوران از اسلام ناب محمدي(ص) قابل ترديد است؟ اوليوركوهن به حق مي گويد؛ دكترين پايان تاريخ فوكوياما را فراموش كنيد، در آغاز هزاره سوم شاهد قطب قدرتمند اسلام به رهبري ايران هستيم و اباابان نخست وزير وقت اسرائيل با همه ناحق بودن حق داشت! كه مي گفت؛ انقلاب اسلامي ايران زلزله اي برپا كرده است كه بيشتر از همه، تل آويو را مي لرزاند و به سقوط مي كشاند! آيا ايران امروز قدرتمندترين كشور منطقه نيست؟ و آيا اين اقتدار از باورهاي اسلامي مردم ريشه نمي گيرد؟ آيا صدها كانال تلويزيوني، صدها ايستگاه راديويي و هزاران سايت اينترنتي، همه روزه ميليون ها كلمه و فيلم و گزارش عليه جمهوري اسلامي ايران با نشانه روي به اسلام ناب محمدي(ص) توليد و پخش نمي كنند؟! آيا ايران اسلامي در عرصه علم و تكنولوژي پيشتازترين كشور منطقه و در برخي از زمينه ها كشور پنجم و ششم و هشتم جهان نيست؟ آيا فتنه اخير با همه گستردگي كه داشت و تمامي دشمنان خارجي و بيروني كه به روش جنگ احزاب در صدر اسلام به دميدن در آتش آن برخاسته بودند، قدرتمندترين كشورها را به زانو درنمي آورد و همين فتنه در ايران اسلامي به زانو درنيامد؟ كداميك از اين همه اقتدار و عظمت و مردم سالاري كه دشمنان نيز ناچارا به آن اعتراف مي كنند قابل انكار است؟ و آيا اين همه كه فهرست كردن آن نيز مثنوي هفتاد من كاغذ است تنها و تنها به بركت اسلام ناب محمدي(ص) و باورهاي عميق و دلدادگي مردم اين مرز و بوم به اسلام ناب نيست؟ خدا بر درجات امام راحل ما رضوان الله تعالي عليه بيفزايد كه در مواردي اينگونه خطاب به آمريكا و اسرائيل مي فرمود؛ اگر مي گوئيد چيزي نشده پس چرا اينقدر سر و صدا و هياهو به راه انداخته ايد؟!
اكنون بار ديگر به بيانيه كميته اهداي جايزه صلح نوبل بازمي گردم. اين بيانيه در توضيح دلايلي كه منجر به انتخاب خانم شيرين عبادي براي دريافت جايزه صلح نوبل سال 2003 ميلادي شده است تصريح مي كند كه «خانم شيرين عبادي نماينده اسلام اصلاح شده است و در راستاي تفسير جديد از قوانين اسلامي بحث و جدل مي كند»! و خانم شيرين عبادي نيز در سخنان خود بعد از دريافت جايزه صلح نوبل همنوا با بيانيه ياد شده تاكيد مي كند كه «ما در ايران قوانين خوبي نداريم. بعضي از مردم فكر مي كنند اين قوانين برگرفته از اسلام است، اما به نظر من اين قوانين ناشي از تفسير نادرست ما از قوانين اسلامي است»!
همين خانم شيرين عبادي در مصاحبه با روزنامه آمريكايي «بالتيمور سان» مي گويد كه او نيز همانند سياستمداران واشنگتن، مذهبي هاي افراطي خاورميانه را محكوم مي كند و معتقد است در حال حاضر اصلاح طلبان مسلمان در سراسر جهان در حال ساختن جنبشي هستند كه با تفسير و تعبير صحيح از قرآن و فقه اسلامي در مقابل حكومت هاي اسلامي بايستند. مسلمانان بايد اسلام واقعي را بياموزند و متوجه شوند كه كليد بهشت در دست حكومت ها و گروههاي اسلامي نيست!
شيرين عبادي در گفت وگو با هفته نامه فرانسوي «لوموند» خواستار لغو قوانين جزايي اسلام و قوانين شرعي شده است.
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه؛
آيا تاكيد كميته صلح نوبل در بيانيه اعطاي جايزه و اظهارات خانم شيرين عبادي در تائيد آن به مفهوم مقابله با اسلام ناب محمدي(ص) يعني همان خواست بارها اعلام شده و دنبال شده آمريكايي ها و صهيونيست ها نيست؟ بديهي است كه دشمنان نيز در پي حذف نام اسلام نيستند، زيرا مي دانند كه نمي توانند. آنان به گواهي هزاران شاهد و سند و قرينه، قرائت تحريف شده اي از اسلام را دنبال مي كنند كه مخصوصا عناصر و آموزه هاي ظلم ستيزي، مقاومت در برابر باج خواهي و ايستادگي در مقابل زورگويي قدرت هاي استكباري و استعمارگر از آن حذف شده باشد. باور بفرمائيد اين يكي از آموزه هاي جنگ نرم است.
مگر چند سال قبل صهيونيست ها قرآني با حذف آيات جهاد منتشر نكردند؟ مگر همين مدعيان اصلاحات كه خانم عبادي از ضرورت فراگير شدن اصلاحات مورد نظر آنها سخن مي گويد، اصرار نداشتند كه قرائت هاي ديگري از اسلام ارائه دهند. اينجانب همه آن قرائت ها را بررسي كرده ام و با جرأت مي گويم كه تمامي آنها در يك نقطه مشترك هستند و آن حذف عناصر و آموزه هاي ضداستكباري و ظلم ستيزانه اسلام است. يعني دقيقا همان كه خانم عبادي البته با ناشي گري سنگ آن را به سينه مي زند.
آيا خانم شيرين عبادي با توجه به نمونه هاي مستندي كه ارائه شد در اين زمينه با صهيونيست ها همراه و همخوان نبوده است؟
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه، امروزه ديگر دوران تحريف قرآن و آموزه هاي اسلامي از طريق آيه سازي و حديث پردازي گذشته است. ديگر مسيلمه هاي كذاب در مقابل سوره مباركه فيل، به اصطلاح سوره «الفيل ماالفيل، خرطومه طويل و له ذنب قصير!» جعل نمي كنند و مانند بهائيان چند دهه قبل آيه «يخرج من الرشت و المازندران زنجفيلا»! نمي آورند. امروزه به قول مبارك حضرت امام قدس سره، در مقابل اسلام ناب محمدي(ص)، جريان موازي «اسلام آمريكايي» را مي سازند و به ميدان مي آورند. اسلام آمريكايي يعني همان اسلامي كه صهيونيست ها توصيه مي كنند و خانم شيرين عبادي از ضرورت ترويج آن دم مي زند. اسلام آمريكايي هم مانند اسلام ناب محمدي(ص)، نماز و روزه و خمس و غسل و احكام شكيات نماز دارد و فقط ظلم ستيزي و عدالت خواهي كه آفت جان قدرتها است از آن حذف شده است. «سراب» است كه ظاهر آب را دارد ولي تشنه را به جاي سيراب كردن، در بيابان سرگردان كرده و نهايتا به مرگ مي كشاند.
ريچارد هاوس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا AMERICAN CONCIL ON FOREIGN RELATION در جديدترين طرح پيشنهادي خود به كاخ سفيد براي مقابله با ايران اسلامي توصيه مي كند كه هرگونه حمله مستقيم به اسلام نتيجه معكوس دارد و بايد از جرياناتي در ايران حمايت شود كه اسلام بدون مقابله با آمريكا و اسرائيل را ترويج مي كنند.
به يقين امام راحل ما رضوان الله تعالي عليه اين روزها را مي ديدند. آن بزرگوار مخصوصا در آخرين سالهايي كه در قيد حيات بودند- البته بنده ترجيح مي دهم كه بگويم حيات در قيد ايشان بود- بارها و بارها خطر اسلام آمريكايي را گوشزد مي فرمودند و از آن با عنوان، اسلام مرفهين بي درد، اسلام سرمايه داران، اسلام دين به دنيافروشان، اسلام سازش و تسليم، اسلام پذيرش ذلت در برابر باج خواهي زورمندان و... ياد مي كردند.
خانم شيرين عبادي دقيقاً و بي كم و كاست اين خواسته آمريكا و صهيونيست ها را كه مقابله با اسلام ناب محمدي(ص) است، دنبال كرده است. البته، «جايي كه عقاب پر بريزد، از پشه لاغري چه خيزد»؟
ج: سياه نمايي درباره جمهوري اسلامي ايران و ارائه تصويري مخدوش، ضدانساني، عقب افتاده از آن يكي ديگر از اهداف تعريف شده آمريكا، رژيم صهيونيستي و متحدان اروپايي آنها بوده و هست.
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه!
آيا خانم شيرين عبادي و وكلاي مدافع ايشان مي توانند در ميان مواضع چند سال گذشته خانم عبادي به عنوان برنده جايزه صلح نوبل، فقط يك نمونه- تاكيد مي كنم فقط يك نمونه- را آدرس بدهند كه سياه نمايي، توهم پراكني و مخصوصاً تكرار دروغ هاي شاخدار و مضحك صهيونيست ها عليه جمهوري اسلامي ايران و مردم اين مرز و بوم نباشد؟ سياه نمايي هاي خانم عبادي در پاره اي از موارد به اندازه اي خصمانه بوده است كه گاه دشمنان تابلوداري نظير منوشه امير مجري و مسئول راديو اسرائيل نيز براي حفظ پرستيژ خود اظهارات وي را به گونه اي منتشر مي كند كه خيلي باعث آبروريزي نباشد، چرا كه منوشه امير -صهيونيست ايراني الاصل و فرزند يعقوب ساچمه چي تهراني، نزول خوار معروف سه راه سيروس در دوران طاغوت- در كار خود خبره است و مي داند شاخ هاي دروغ اگر خيلي بلند باشد، براي گوينده آن گلوگير و رسوايي برانگيز خواهد بود! در اين باره اگرچه گفتني بسيار است ولي براي اختصار تنها به چند مورد اشاره مي كنم كه مشتي خواهد بود، نمونه خروارها.
در ضيافت پارلمان سوئيس در شهر برن كه به افتخار اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي برپا شده بود و علاوه بر جمعي از نمايندگان مجلس سوئيس، تعدادي از شخصيت هاي اين كشور نيز حضور داشتند، ابتدا آقاي «ماكس بندر» رئيس پارلمان سوئيس براي خوشآمدگويي پشت تريبون مي رود و از خانم عبادي با عنوان «نماد ايستادگي و مقاومت براي دفاع از حقوق بشر در ايران»! ياد مي كند و نوبت كه به خانم عبادي مي رسد، ضمن ايراد سخناني درباره نقض حقوق و مخصوصاً حقوق زنان و كودكان در ايران، خطاب به جمعيت مي گويد «من به خاطر نگراني از وضعيت زنان ايران لباس سياه پوشيده ام»!
تقريباً هيچ سخنراني و مصاحبه اي از خانم شيرين عبادي را نمي توان آدرس داد كه در آن عليه حقوق بشر در ايران اسلامي و مخصوصاً با قيد اسلامي، سياه نمايي نكرده باشد. او طي سخناني ضمن تاكيد بر فقدان آزادي بيان و اعمال سانسور همه جانبه در ايران، مي گويد: «جايزه صلح نوبل باعث شد كه حربه سانسور درباره من كارگر نباشد. من از طريق سفرهاي متعددي كه بعد از دريافت جايزه صلح نوبل انجام مي دهم در گوشه و كنار جهان نظرات خود را درباره نامناسب بودن قوانين ايران اعلام مي كنم»!
در گزارش هاي سالانه سازمان عفو بين الملل به روال هميشگي اين سازمان، جمهوري اسلامي ايران در رتبه هاي دوم، سوم و چهارم تعداد اعدام شدگان معرفي مي شود. خانم شيرين عبادي در فروردين ماه سال جاري طي مصاحبه اي با راديو فردا گزارش سال گذشته سازمان عفو بين الملل كه در آن ، از ايران به عنوان سومين رتبه اعدام ها ياد شده بود را با عصبانيت رد كرده و مي گويد؛ جمهوري اسلامي ايران اولين رتبه جهاني را در اعدام افراد و مخصوصاً اعدام زير 18 ساله ها دارد!
در همايشي كه از سوي سازمان ملل در ژنو برپا شده بود، علي رغم آنكه موضوع همايش «آيا حقوق بشر جهاني است» اعلام شده بود، خانم عبادي برخلاف همه سخنرانان كه در باره همان موضوع سخن گفتند، به سياه نمايي عليه وضعيت حقوق بشر در ايران پرداخت و تا آنجا پيش رفت كه جمهوري اسلامي را ديكتاتور ناميده و به «نسل كشي»! متهم كرد.
در پي اين همايش برخي از سفراي كشورهاي اسلامي مقيم ژنو با مراجعه به سفارت جمهوري اسلامي ايران از اظهارات شيرين عبادي ابراز تأسف كرده و سخنان وي را اهانت به تمامي ملت هاي مسلمان دانستند.
خانم شيرين عبادي با افتخار!! اعلام مي كند كه صدور قطعنامه سازمان ملل عليه وضعيت نقض حقوق بشر در ايران با استناد به گزارش هايي بوده است كه ايشان براي آقاي «بان كي مون» دبير كل سازمان ملل متحد ارسال كرده بود.
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه، آيا سياه نمايي عليه جمهوري اسلامي ايران يكي از اهداف صهيونيست ها نيست و آيا خانم شيرين عبادي در اجراي اين مأموريت سنگ تمام نگذاشته است؟
5-علاوه بر موارد ياد شده كه واژه «وطن فروشي» نيز نمي تواند تعريف گويا و جامعي براي آن باشد، خانم شيرين عبادي براساس شواهد و اسنادي كه ارائه خواهم كرد بعد از دريافت جايزه صلح نوبل به صورت آشكار و تمام قد در نقش يك كارگزار رژيم صهيونيستي و آمريكا ظاهر شده است و دست به اقداماتي زده كه هر ايراني وطن دوستي با شنيدن آن، از اين كه خانم شيرين عبادي خود را ايراني معرفي مي كند، خجالت زده شده و سردي عرق شرم را بر پيشاني خويش احساس مي كند.
اينجانب براي صرفه جويي در وقت و پيشگيري از تصديع اوقات فقط به چند نمونه از اين اقدامات اشاره مي كنم؛
الف: خانم شيرين عبادي با بهره گيري از عنوان برنده جايزه صلح نوبل، دست به تلاش گسترده اي با هدف تحريم جمهوري اسلامي ايران از سوي سازمان ملل و كشورهاي غربي مي زند. ايشان در مصاحبه با نشريه فرانسوي «ماريان» كه بازتاب وسيعي در رسانه هاي آمريكايي و اروپايي و مخصوصا رسانه هاي رژيم صهيونيستي از جمله جروزالم پست، هاآرتص و شبكه تلويزيوني اين رژيم داشت، مي گويد؛
«در قطعنامه هاي اول و دوم شوراي امنيت مجازات هايي عليه ايرانيان درنظر گرفته شده، اما اكنون وقت آن است كه اين مجازات ها بيشتر شود و همانطور كه در فهرست مجازات هاي سازمان ملل متحد پيشنهاد شده مي توان مجازات هاي وسيع تري را عليه ايران اعمال كرد.»
ب: در اكتبر سال 2009- آبان ماه سال 88- خانم عبادي به اجلاس 8 كشور صنعتي بزرگ جهان موسوم به G8 اعتراض مي كند كه چرا در اين اجلاس براي تحريم ايران گامي برنداشته اند. خبرگزاري «آكي» ايتاليا در گزارشي با عنوان «حمله برنده جايزه صلح نوبل به اجلاس G8» به نقل از خانم شيرين عبادي مي نويسد: «كشورهاي عضو G8 مي توانستند در اعتراض به ايران، سفراي خود را فرا بخوانند و چنانچه قطع روابط با ايران را به مصلحت خود نمي دانند، دستكم مي توانستند براي مجازات ايران، سطح رابطه با جمهوري اسلامي را كاهش بدهند.»
ج: خانم شيرين عبادي در اكتبر 2007- آبان ماه 86- در مصاحبه با روزنامه فرانسوي فيگارو مي گويد «به اعتقاد من تحريم هاي سياسي عليه ايران مي تواند موثر واقع شود، چرا كه محدود كردن روابط سياسي با يك رژيم ديكتاتور، در افكار عمومي جهانيان معنا و مفهوم خاصي دارد.»
د: خانم عبادي در ارديبهشت 1387- ماه مي 2008- در مصاحبه با نشريه آمريكايي نيشن ضمن تاكيد بر ضرورت اعمال فشار بر جمهوري اسلامي ايران، مي گويد «بايد دست اندركاران برنامه هسته اي ايران و مقامات رسمي جمهوري اسلامي مورد تحريم قرار گرفته و دارايي هاي آنان ضبط شود.»
هـ: خانم عبادي بعد از دريافت عنوان افتخاري «شهروند پاريس» در مصاحبه با روزنامه فيگارو از انفعال غرب در برخورد با ايران اسلامي به شدت انتقاد كرده و مي گويد «اروپا نبايد به دولتمردان جمهوري اسلامي ويزا بدهد، حتي به آنها كه براي كارهاي فرهنگي قصد سفر دارند نبايد ويزا داده شود، به عنوان مثال اخيرا يك اركستر شامل 100نوازنده كه زيرنظر وزارت ارشاد فعاليت مي كند به اروپا آمده بود و من بسيار متاسفم كه برخي از كشورهاي اروپايي، چشمان خود را بسته اند و شركت هايشان با ايران قرارداد امضاء مي كنند».
و: روزنامه انگليسي فايننشال تايمز به نقل از شيرين عبادي در مصاحبه با اين روزنامه مي نويسد: «چنانچه تحريم ها عليه ايران تشديد شود و مردم تحت فشار قرار گيرند، شانس اصلاح طلبان براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري افزايش مي يابد.»
ز: خانم شيرين عبادي در پرونده هسته اي ايران كه يكي از چالش هاي فراگير كشورمان با آمريكا و متحدانش بوده و هست، نيز به گونه اي شرم آور با دشمنان هم نوايي مي كند و تا آنجا پيش مي رود كه در برخي از موارد، كشورهاي غربي را به خاطر كوتاهي در برخورد با فعاليت هسته اي جمهوري اسلامي ايران سرزنش مي كند!
ايشان در مصاحبه با روزنامه آمريكايي واشنگتن پست ضمن حمايت آشكار از فعاليت هاي هسته اي انگليس، فرانسه و اسرائيل -كه براي خبرنگار مصاحبه كننده نيز تعجب آور است- مي گويد؛
«حتي اگر دولت ايران متعهد شود كه همين امروز فعاليت هسته اي خود را متوقف كند، باز هم اطميناني به تعهد آنها نيست، زيرا ممكن است در مكان و زمان ديگري اقدام به از سرگيري حركت مخفيانه اش كند.» اين دقيقا سخن مقامات رژيم صهيونيستي است كه بارها و به گونه ترجيع بند تكرار كرده اند.
ح: بعد از انتشار گزارش- نوامبر 2007- آقاي البرادعي مديركل وقت آژانس بين المللي انرژي اتمي كه در آن بر عدم انحراف فعاليت هسته اي كشورمان به سوي توليد سلاح هسته اي-DIVERSION- تاكيد شده بود، خانم شيرين عبادي در مصاحبه با خبرگزاري فرانسه مي گويد «من كاري به اين گزارش ندارم، حرف من اين است كه غني سازي بايد هرچه زودتر متوقف شود.»
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه!
همانگونه كه ملاحظه مي فرمائيد، تمامي اسناد و مدارك ارائه شده كه فقط مشتي از خروار ها و اندكي از بسيارهاست، مستقيما برگرفته از اظهارات صريح خانم شيرين عبادي، عملكرد آشكار و رسما اعلام شده ايشان و يا مراكز حامي وي نظير كميته اهداءكننده جايزه صلح نوبل و امثال آن است و حتي يك برگ- تاكيد مي كنم حتي يك برگ- آن نيز برگرفته از منابعي نيست كه مورد تائيد و تاكيد خانم شيرين عبادي نباشد.
اكنون سؤال اين است كه اگر خانم شيرين عبادي مامور مستقيم و تابلودار سازمان اطلاعاتي «موساد» و يا «سيا» و MI6 بود براي خوش خدمتي به آنها چه مي كرد كه تاكنون نكرده است؟ و البته با دلايلي كه ارائه كردم ترديدي نيست كه بوده و هست!! آيا اين همه اسناد و مدارك آشكار كمترين ترديدي در «وطن فروشي»، «خيانت» و برانگيختگي خانم شيرين عبادي از سوي آمريكايي ها و صهيونيست ها باقي مي گذارد؟!
البته بايد به اين نكته نيز اشاره كنم كه وقتي طي سي و چند سال گذشته آمريكا و متحدانش با يال و كوپال آنچناني نتوانسته اند عليه ايران اسلامي و مردم شريف و فداكار آن به قول حضرت امام(ره) «هيچ غلطي» بكنند، افرادي نظير خانم شيرين عبادي فقط «عرض» خود مي برند و باز هم به گفته امام راحلمان(رض)، زحمت ما نيز نمي دارند.
در تاريخ آمده است روزي يكي از دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام كه پادويي معاويه را برگزيده بود، براي خوشامد معاويه به امام حسن عليه السلام گفت: من هرگز پدرت را قبول نداشته ام و حضرت در پاسخ فرمود؛ داستان تو به پشه اي مي ماند كه بر تنه تنومند درخت خرمايي نشسته بود و هنگام برخاستن به درخت گفت؛ خود را محكم نگاهدار كه عزم برخاستن دارم! درخت تنومند با تمسخر، نيم نگاهي به او افكند و گفت؛ همه روزه هزاران هزار چون تو مي آيند و برمي خيزند و من استوار برجاي ايستاده ام.
6- خانم شيرين عبادي كيهان را به خاطر ايراد خدشه در جايزه صلح نوبل و تلاش صهيونيست ها در اعطاي اين جايزه به ايشان قابل تعقيب دانسته است كه پاسخ به اين اتهام آخرين بخش از دفاعيه اينجانب خواهد بود و دراين باره به استحضار مي رسانم؛
اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي همانگونه كه شرح آن گذشت با استقبال گسترده مقامات سياسي آمريكا، رژيم صهيونيستي، اتحاديه اروپا و ذوق زدگي گروهها و جريانات ضدانقلاب فراري روبرو گرديد و هر يك از آنها، ضمن ابراز خشنودي از اين انتخاب، جمهوري اسلامي ايران را به خاطر نقض حقوق بشر و ناديده گرفتن قوانين و ضوابط بين المللي مورد سرزنش قرار داده و ابراز اميدواري كردند، اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي، حامل اين پيام به مخالفان نظام در ايران باشد كه «اگر شما حركت كنيد، ما حاضريم از شما حمايت كنيم»!
جرج بوش، رئيس جمهور آمريكا كه به جلاد مردم مظلوم و بي گناه شهرت يافته با صدور بيانيه اي ضمن ابراز خوشحالي از اختصاص جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي اعلام كرد؛ « من قاطعانه از خواست مردم ايران براي آزادي و دموكراسي حمايت مي كنم و... آمريكا در انتظار روزي است كه ايران آزاد به الگوي مداراگري در خاورميانه و سراسر جهان تبديل شود»!
وزارت خارجه آمريكا، ژاك شيراك رئيس جمهور وقت فرانسه، شيمون پرز رئيس جمهور وقت رژيم صهيونيستي، توني بلر نخست وزير وقت انگليس و ساير شخصيت هاي بدنام ديگر نيز با صدور بيانيه هاي مشابه از اين اقدام كميته صلح نوبل تقدير مي كنند. گروهها و جريانات ضدانقلاب نيز هر كدام به نوعي ذوق زدگي خود را ابراز مي دارند و به عنوان مثال: هما سرشار، سردبير نشريه «شوفار» ارگان «فدراسيون يهوديان ايراني مقيم آمريكا» در مصاحبه اي ابراز اميدواري مي كند كه «اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي، گام تازه اي در مبارزه عليه رژيم اسلامي ايران باشد و ايشان با سخنان خود به عنوان برنده اين جايزه، براي جمهوري اسلامي در جهان سرشكستگي پديد آورد.» هما سرشار در ادامه به يادداشت كيهان درباره ماهيت جايزه صلح نوبل و با عنوان «اين كلاه گشاد لايق سر شارون است» اشاره كرده و مي گويد «نمي دانم چرا اينقدر از حسين شريعتمداري نفرت دارم. من مديرمسئول كيهان را يكي از نفرت انگيزترين افرادي مي شناسم كه تاكنون ديده ام»! كه بايد خطاب به ايشان عرض كنم، بيش از اين اسباب خشنودي و مباهات بنده را فراهم نياوريد!
اكنون با توجه به ذوق زدگي بدون استثناي دشمنان ريز و درشت جمهوري اسلامي از اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي و خط و نشان كشيدن هاي آنچناني عليه اسلام و انقلاب، كدام انسان آزاده، ميهن دوست، مردمي و دلسوز مي تواند در اهداف اصلي اين جايزه كه اهانت به ملت ايران و مقابله با اسلام و انقلاب است كمترين ترديدي داشته باشد؟
ممكن است گفته شود همانگونه كه يك كشف علمي يا اختراع مفيد، با استقبال عمومي روبرو مي شود و حتي قدرت هاي استعماري و ديكتاتورها نيز حداقل براي حفظ ظاهر از آن حمايت مي كنند، استقبال مقامات سياسي آمريكا، رژيم صهيونيستي و ... نيز از اعطاي جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادي، يك پديده طبيعي است! در اين باره بايد گفت؛ برخلاف اكتشافات علمي و اختراعات و يا ارائه نظريات علمي و تحقيقي كه همه صاحبنظران و كارشناسان براي تشخيص و اعلام نظر درباره آن، ملاك ها و معيارهاي يكسان و تعريف شده اي دارند، مقوله «صلح» و پديده «صلح طلبي» يك موضوع مواج و پرنوسان است و اعلام نظر درباره صلح طلب بودن افراد، بستگي به سليقه، ديدگاه و گرايش سياسي داوران دارد. دقيقا به همين علت است كه از ميان جوايز پنجگانه نوبل، يعني «فيزيك»، «شيمي»، «فيزيولوژي و پزشكي»، «ادبيات» و «صلح»، همواره جايزه صلح نوبل بااعتراض ها و مناقشات فراوان روبرو بوده و هست و هميشه اين جايزه براساس گرايش سياسي خاص داوران كميته صلح نوبل كه اغلب از صهيونيست هاي نام و نشان دار هستند، به كساني اعطاء گرديده كه با گرايش سياسي حاكم بر اين كميته همخواني و انطباق داشته اند.
به عنوان مثال، «روبرت كخ» به خاطر كشف باسيل بيماري سل، «ايوان پاولوف» به علت كشف واكنش هاي شرطي و تحقيق درباره غدد گوارشي، «لاينس پالينگ» به خاطر تحقيقاتش درباره ماهيت پيوند شيميايي و ... برنده جايزه نوبل پزشكي، فيزيولوژي و شيمي شده اند و براي تشخيص اين صلاحيت ها معيار و ملاك هاي مشخصي وجود دارند كه نزد همه صاحبنظران يكسان است، اگر چه در اين زمينه ها نيز كميته نوبل به دخالت گرايش هاي سياسي متهم است ...
و اما، در اعطاي جايزه صلح نوبل هيچيك از اين معيارهاي تعريف شده وجود ندارد. به بيان ديگر، خانم شيرين عبادي به خاطر ارائه يك كاوش و تحقيق علمي برنده جايزه صلح نوبل نشده است، بلكه كميته نروژي نوبل با در نظر گرفتن سليقه سياسي خود -كه يك گرايش شناخته شده صهيونيستي است - و با تكيه بر ملاحظات مورد توجه قدرت هاي حاكم بر اين كميته، جايزه صلح نوبل را به خانم عبادي داده است. بنابراين در پي گيري علت اعطاي اين جايزه به خانم عبادي، بايد گرايش سياسي كميته نوبل و آمريكا و رژيم صهيونيستي را در نظر گرفت و نه شايستگي خانم شيرين عبادي را.
مروري گذرا به فهرست كساني كه بعد از پايان جنگ جهاني دوم و در طول پنجاه و چند سال اخير يعني بعد از تشكيل رژيم صهيونيستي و غيرقانوني اسرائيل جايزه صلح نوبل را دريافت كرده اند، به وضوح و بدون كمترين ابهامي نشان مي دهد كه از نگاه كميته نوبل، غالبا و در اكثر موارد كساني طرفدار صلح تلقي شده اند كه اولا ؛حاكميت بي قيد و شرط نظام سرمايه داري غرب را پذيرفته باشند، ثانيا؛ با جهان اسلام و جنبش هاي آزاديخواه و استقلال طلب مخالفت ورزيده باشند و ثالثا؛ جنايات وحشيانه رژيم صهيونيستي را تاييد كرده و اين وحشي گري ها را حق طبيعي! و قانوني! رژيم صهيونيستي براي مقابله با مردم فلسطين و ساير ملت هاي مسلمان تلقي كنند.
اين واقعيت، نكته پيچيده اي نيست كه درك آن نياز به ذهن كاوشگر و بررسي دقيق داشته باشد و موضوع پنهان و پشت پرده اي هم نيست كه فهم آن، فقط با دسترسي به اسناد سري و محرمانه امكان پذير باشد. اين واقعيت تلخ و شرم آور را تنها با نگاهي گذرا به فهرست دريافت كنندگان جايزه صلح نوبل، به آساني مي توان ديد.
ياسر عرفات، رهبر ساف، مادام كه عليه اشغالگران صهيونيست مبارزه مي كرد به عنوان يك تروريست معرفي مي گرديد ولي بعد از آنكه در نشست پنهان «اسلو»، ننگ تسليم در برابر رژيم صهيونيستي را پذيرفت و مبارزان فلسطيني را به صهيونيست ها فروخت، به او جايزه صلح نوبل دادند!
انور سادات رئيس جمهور معدوم مصر، هنگامي كه در كنار جمال عبدالناصر با اسرائيل مبارزه مي كرد، يك جنگ طلب معرفي مي گرديد كه قصد بر هم زدن آرامش و ثبات! منطقه را دارد ولي بعد از سازش ذلت بار «كمپ ديويد» و همراهي با سياست هاي اشغالگرانه رژيم صهيونيستي، نه فقط لقب مرد صلح گرفت! و به عنوان مبارزي شجاع! معرفي گرديد، بلكه جايزه صلح نوبل را هم به او هديه كردند!
اسحاق رابين، نخست وزير معدوم رژيم صهيونيستي، مناخيم بگين نخست وزير اسبق رژيم وحشي اسرائيل از جمله كساني هستند كه علي رغم جنايات بي شمار و هولناك در فلسطين اشغالي و انجام دهها عمليات تروريستي عليه زن و مرد و كودك بي گناه فلسطيني كه فاجعه قتل عام صبرا و شتيلا از جمله آنهاست، به عنوان تلاش كنندگان براي برقراري صلح، جايزه صلح نوبل را دريافت كرده اند.
در سال 1986-1365 - كميته نوبل، جايزه صلح نوبل را به «الاي ويسل» يك صهيونيست معروف آمريكايي داد. اعطاي اين جايزه به «ويسل» كه به دشمني شديد با مسلمانان و مخصوصا مردم فلسطين شناخته مي شد و از حاميان سينه چاك رژيم صهيونيستي بود مانند بسياري از موارد ديگر كه جايزه صلح نوبل به اينگونه افراد داده شده بود، مخالفت گسترده آزاديخواهان و شخصيت هاي برجسته جهاني را به دنبال داشت ولي باز هم مثل هميشه، اين اعتراض ها به جايي نرسيد.
هنري كيسينجر، صهيونيست آمريكايي و از سياستمداران كهنه كار آمريكا، كه به خاطر حمايت هاي بي چون و چرا و گسترده اش از رژيم صهيونيستي به «سايه موشه دايان» معروف بود، از جمله برندگان به اصطلاح جايزه صلح نوبل است، اعطاي اين جايزه به كيسينجر به اندازه اي غيرمنطقي و به دور از انتظار بود كه «هنري كوماگر» مورخ شهير آمريكايي در اين باره اعلام كرد «اعطاي جايزه صلح نوبل به كيسينجر از روي گمراهي است.»
در بيانيه كميته صلح نوبل به مبارزات پي گير خانم عبادي براي حقوق بشر و مخصوصا دفاع از زنان و كودكان اشاره شده و در چند جاي بيانيه روي آن تاكيد ورزيده اند و سؤال اين است كه كدام مبارزات؟ و در حمايت از حقوق كدام زنان و كودكان؟...
آيا در جريان جنگ تحميلي، دهها هزار كودك و زن بي گناه بر اثر بمباران هوايي شهرها، موشك پراني به مناطق مسكوني و ترورها و انفجارها، به خاك و خون كشيده نشدند؟ آيا فقط يك نمونه- تاكيد مي شود كه فقط يك نمونه- از مخالفت خانم شيرين عبادي با اين جنايات هولناك را مي توان آدرس داد؟ مگر آن كودكان و زنان مظلوم و بي گناه كه با بمب ها و موشك هاي اهدايي آمريكا و اتحاديه اروپا و حمايت و پشتيباني رژيم صهيونيستي از صدام، قتل عام مي شدند، زن و كودك ايراني نبودند؟ مگر دانش آموزان دبستاني و دبيرستاني كه در محل مدرسه خود آماج بمب و موشك قرار گرفته و اجساد قطعه قطعه شده آنها در كيسه هاي پلاستيكي جمع آوري و به خاك سپرده مي شد، كودك ايراني نبودند؟ خانم شيرين عبادي كه برخي از روزنامه ها با عنوان «بانوي صلح» از او ياد مي كنند، كدام جمله، نامه، بيانيه و يا اعتراض به اين ددمنشي ها را داشته است؟!
البته به گواهي اسناد موجود، در آن هنگام خانم عبادي، همنوا و همصدا با تبليغات رژيم بعثي عراق و رسانه هاي آمريكايي و اسرائيلي، جمهوري اسلامي ايران را متهم به اعزام اجباري دانش آموزان به جبهه هاي نبرد مي كرد و از اين طريق مي كوشيد در كينه توزي آمريكا، اسرائيل و رژيم عراق عليه زنان و كودكان هموطن خود سهمي داشته باشد.
آيا هم اكنون و همه روزه تعداد فراواني از زنان و كودكان فلسطيني از سوي رژيم صهيونيستي قتل عام نمي شوند؟ و آيا خانه هاي محقر آنها با گلوله هاي توپ و تانك بر سر ساكنانشان خراب نمي گردد؟ آيا تاكنون اين خانم برنده جايزه صلح نوبل، حتي يك كلمه در اعتراض به اين جنايات وحشيانه لب تر كرده است؟! همين حالا نيز اگر جرات دارد، عليه اين وحشي گري ها موضع بگيرد و جلادان صهيونيستي را كه مانند او جايزه صلح نوبل گرفته اند، محكوم كند! و اگر اندكي شجاعت و جسارت دارد از حقوق زنان و كودكان فلسطيني دفاع كند و خروج اشغالگران از سرزمين آباء و اجدادي مردم فلسطين را- براساس كنوانسيون حقوق بشر- حق آنها معرفي كند!
راستي خانم شيرين عبادي در مقابل جنايات وحشيانه صهيونيست ها در غزه كه فرياد همه انسان ها در سراسر عالم را به اعتراض بلند كرد و ملت هاي گوناگون همه روزه در شهرهاي مختلف آمريكا و اروپا و منطقه عليه آن دست به راهپيمايي و تظاهرات مي زدند، چه واكنشي نشان داده است؟!
هيچ! چرا؟! چون عاملان جنايت به او جايزه داده اند. و يا در كدام مصاحبه و سخنراني و بيانيه عليه جنايات آمريكا در عراق و افغانستان و شكنجه هاي وحشيانه در زندان هاي گوانتانامو و ابوغريب موضع گرفته است. هيچ جا. چرا...؟! چون عاملان اين جنايت نيز همان اعطاءكنندگان جايزه صلح نوبل به ايشان بوده اند... آيا هنوز هم خانم شيرين عبادي مي تواند وابستگي خود به آمريكا و رژيم صهيونيستي را انكار كند؟!
اين نكته نيز گفتني است كه موسسه نوبل هزينه جوايز پنجگانه خود را از طريق سرمايه گذاري در كارخانه هاي بزرگ اسلحه سازي دنيا تامين مي كند. به خبر زير ا ز روزنامه آبزرور چاپ لندن توجه بفرمائيد. اين خبر 5 سال قبل از اعطاي جايزه صلح نوبل در آن روزنامه چاپ شده است. آبزرور مي نويسد: «موسسه نوبل منبع مالي جوايز خود از جمله جايزه صلح نوبل را از طريق سرمايه گذاري در كارخانه هاي توليد سلاح و مهمات تامين مي كند. برخي از اين كارخانه ها مهمات نظامي در اختيار سازمان هاي نقض كننده حقوق بشر قرار مي دهند.» آبزرور در ادامه مي نويسد كه «اين خبر را با مسئول بخش سرمايه گذاري نوبل در ميان گذاشتيم و او در پاسخ گفت: ما در گزينه هاي مالي و پولي موسسه، ملاحظات اخلاقي را درنظر نمي گيريم!»
آبزرور در همان گزارش به نقل از آلفرد هريسون، سهامدار نوبل در آمريكا مي نويسد: «موسسه نوبل هيچگاه توصيه ها و ملاحظات اخلاقي را اعمال نكرده است.» بيچاره آلفرد نوبل! چي فكر مي كرد چي شد؟!
و بالاخره در پاسخ به اين سؤال كه چرا از ميان افراد ديگري با خصوصيات كم و بيش مشابه خانم شيرين عبادي، كميته صلح نوبل ايشان را براي اعطاي جايزه برگزيده است؟ بايد عرض كنم اولا؛ كسي كه انتخاب مي شود، بايد فاقد شخصيت علمي و يا هويت اجتماعي درخور توجه باشد، زيرا افرادي كه از هويت اجتماعي برجسته و شخصيت علمي قابل توجه برخوردارند- صرفنظر از گرايش سياسي و اجتماعي آنان- به هر خواسته اي تن نمي دهند و آسان و بي دردسر در خدمت اهداف اعطاكنندگان اين جايزه قرار نمي گيرند.
ثانيا ؛كميته صلح نوبل در پي آن بوده و هست كه الگوي زنان برجسته و صاحب نظر و مسلمان ايراني را در اذهان جهانيان، وارونه جلوه دهد و از اين طريق، مانع از الگوشدن آنان براي ساير ملت هاي مسلمان و غيرمسلمان جهان شود و از ايران و ايرانيان به خاطر ايستادگي و مقاومت آنان در برابر زورگويي هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي انتقام بگيرد.
رياست محترم دادگاه و اعضاي محترم هيئت منصفه!
با تشكر از حوصله شما و عزيزان حاضر در دادگاه، به همين اندازه بسنده مي كنم و اين توضيح را ضروري مي دانم كه طولاني شدن اين دفاعيه به علت شكايات متعدد خانم عبادي بوده است.

با احترام
حسين شريعتمداري
مدير مسئول روزنامه كيهان
نظرات بینندگان
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۴ - ۳۱ فروردين ۱۳۸۹
۷
۱۸۲
با سلام
از پاسخ کوبنده آقای شریعتمداری کمال تشکر را دارم و از خداوند برای ایشان طول عمر با برکت خواستارم
حامد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۰۷ - ۳۱ فروردين ۱۳۸۹
۵
۱۲۰
حسین شریعتمداری برای یاران پاکباز و علاقمندان راستین به امام عزیز فقید پیوسته عزیز بوده و خواهد بود . شیرین عبادی و خوش خدمتیهای وی به اربابانش نیز از برای مردم ناشناخته نیست . تعجب من از دستگاه قضایی است که با شکایت وطن فروشی که ماجرای مزدوری او بر همگان روشن است ،شخصیت برجسته و پاکباخته ای مانند حسین شریعتمداری را به دادگاه می کشاند
امیر همتا
|
United Kingdom
|
۰۵:۳۲ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
۴
۱۰۶
از ته دل امیدوارم خداوند به آقای شریعتمداری عمر بلند عطا کند که ایشان به همین شکل از ایران و انقلاب دفاع کنند.
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۶ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
۳
۱۰۸
بسم الله قاصم الجبارین
خیلی عالی بود.
خدایا این سردار جنگ نرم را طول عمر با عزت عنایت فرما تا در مقابل دین به دنیافروختگان و خائنان هر چه بیشتر به افشاگری بپردازد.
امیررضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۴ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
۵
۱۲۳
آقای شریعتمداری یکی از سرمایه های این نظام و انقلاب در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ما هستند. خداوند ایشان را تایید کند و همچنان در صف مجاهدان فی سبیل الله باقی بماند.
زادهوش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۳۰ - ۰۴ ارديبهشت ۱۳۸۹
۴
۵۶
عبادی تنها یکی از فرزندان نامشروع جریان ضد انقلاب اصلاح طلبی است .
ولی به یاری خدا او هم به همراه سران دین و دنیا فروخته ی این جریان به موزه عبرت تاریخ خواهد پیوست.
کیانی
|
Slovakia
|
۱۶:۳۱ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۰
۲۲۸
۳
من با شیرین عبادی موا فقم
حسین
|
Slovakia
سلام بر شریعتمداری عزیز راه شما راه سعادت و آرمانگرائی است مطمئن باشید شما خیلی بهتر مفهوم حقوق بشر را می فهمید تا خودفروشانی مثل خانم ناعبادی،ایشان حتی نمی تواند حق همسریش را اداء کند چطور می خواهد از حقوق ایرانیان دفاع کند. اصلاً ما حقوق بشر غربی را به رسمیت نمی شناسیم . الگوهای ایرانی و اسلامی ما برای حقوق بشر خیلی بهتر از الگوهای غلط انداز غرب. ما دوستت داریم و ازت حمایت می کنیم.
مسلمان ایرانی
|
Canada
|
۱۰:۳۳ - ۲۷ فروردين ۱۳۹۰
۲۰۲
۰
آیا می توان نظری در مخالفت با شما داد