۰۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۵
علیرضا فرقانی

شاخص های انحراف معیار اصولگرایان از اصولگرایی

کد خبر : ۴۰۶۴۵
اصولگرایی؛ مفهومی که در سالهای اخیر صدها مصداق پیدا کرده و هر کدام از آن مصادیق خود را تنها تفسیر اصولگرایی می دانند. البته خیلی ها تلاش کردند که این مفهوم عمیق ملعبه دست اهل زر و زور وتزویر نشود اما ظاهرا بالاخره شد.

اصولگرایی نه یک حزب بلکه نوع تفکر و گرایش به اصولی است که انقلاب بر اساس آن تشکیل و بعد از آن تثبیت شد. اصولی که اگر از ابتدا این چنین دستخوش درک و فهم نسبی افراد می شد شاید دیگر فرصتی برای عرضه اندام نداشت اما متاسفانه یا خوشبختانه از انتخابات شوراهای سوم به بعد بود که تبدیل به یکی از دو قطب تصمیم سازی در صحنه های انتخاباتی شد.

در این مدت بعضی سعی کردند با ارائه مطالب تبیینی و آسیب شناسی اصولگرایی خود را تئوریسین اصولگرایان بنامند اما دیری نمی گذشت که به خاطر دیده نشدن به هر تریبونی پناه می بردند تا از آنجا به ترویج افکار به حساب اصولی خود بپردازند، غافل از اینکه در زمین دشمن بازی می کنند.

بعضی دیگر که خود را یک اصولگرای تمام عیار می دانستند و معتقد بودند که متعلق به هیچ حزب و گروهی نیستند بعد از به دست گرفتن فرصتها به حساب آنکه برگ برنده مخالفین را بربایند اقدام به عملیاتی کردن شعارهای آنان کردند غافل از اینکه دارند با قواعد دشمن بازی می کنند.

مقام معظم رهبری بعد از بیان معیارهای اصولگرایی مانند "اصولگرايى يعنى اصول مستدلِ‏ّ منطقى را قبول داشتن و به آنها پايبند ماندن و رفتارهاى خود را با آن اصول تطبيق كردن"؛ با اعلام شاخص های آن به  تعیین حدود جاده اصولگرایی پرداختند. من جمله این شاخص ها عبارتند از : داشتن هویت اسلامی و انقلابی، دامن نزدن به تعصبات فرقه ای، نوآوری دینی، عدالت محوری همپای رشد اقتصادی، حفظ استقلال همه جانبه کشور، تقویت خودباوری و اعتماد به نفس، ایجاد فضای آزاداندیشی، اصولگرای مصلحانه، رسیدگی به مسائل اقتصادی مانند حمايت از سرمايه گذاری – مقابله با بيكاری – كارآفرينی و توليد – مبارزه جدی با قاچاق.

اینکه امام امت بعد از بیان معیارهای اصولگرایی به بیان شاخص های آن و بعد به مصادیق آن می پردازد، تنها حکایت از انحرافاتی دارد که برخی افراد در صحنه عمل به نام اصولگرایی دارند و ایشان برای منحط نشدن مفهوم اصولگرایی مجبور به تبیین اصولگرایی از ابتدا تا انتهای آن می شوند تا حداقل ملت در بزنگاه انتخاب دچار مغلطه در تشخیص سره از ناسره نشوند.

بایستی این خط سیر اصولگرایان را در مدت به دست گرفتن کرسی های خدمتگزاری مورد بررسی و آسیب شناسی قرار گیرد تا بیش از این مفهوم اصولگرایی به واسطه عملکرد اشتباه بعضی افراد منتسب به اصولگرایان به انحطاط نگراید تا رهبر انقلاب راسا برای حفظ این مفهوم عمیق و کارآمد وارد صحنه نشوند.

با توجه تجربه اصولگرایان در سالهای تصدی مسئولیت های کلان، دو عامل را می توان زیربنای به انحراف رفتن خط فکری اصولگرایی دانست. یکی عدم توجه به عقلانیت و تخصص که همان شایسته سالاری است و دیگری خود حق بینی است. این دو عامل خود مولد عواملی دیگری می شوند که به اختصار به آن می پردازیم.

-         عدم توجه به عقلانیت و تخصص :

حضرت علی(ع) دو نشانه از چهار نشانه واژگونی دولتها را "جلو انداختن فرومایگان" و "عقب راندن صاحبان فضل" در مقام اجرا و مدیریت می دانند. قطعا مبنای این سخن ایشان حدیث پیامبر اکرم(ص) است که الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم و جزما قرار دادن افراد فرومایه در کسوت مدیریت منتج به ظلم می شود زیرا برقراری عدالت نیاز به عقلانیت و تخصص در کنار تعهد دارد که فرد فرومایه ای که از عقل بهره ای نبرده باشد هرگز نمی تواند عدالت را درک و برای اجرای آن برنامه ریزی داشته باشد. در این مرحله است که یکی از شاخص های اصولگرایی در منوبات رهبری یعنی عدالت محوری زیر سوال می رود. در این صورت نه فرد مسئول می تواند ادعا کند که یک اصولگراست و نه کسی که وی را در آن جایگاه منصوب کرده.

متاسفانه در زمان تصدی گری افراد اصولگرا به کرات شاهد این اتفاق بودیم که برخی فرومایگان مسئولیت امور را در دست گرفتند. البته این موضوع نه تنها به این معنی نیست که اوضاع کیفیت مدیران در زمان اصلاحات بهتر بوده بلکه در آن زمان هم از تعهد خبری نبود و هم از تخصص مثبت.

فرد فرومایه به دلیل جهالت دچار خودکامگی و خودخواهی می شود و دیگر اهل تعاون نیست که بخواهد "تعاونوا علی البر و التقوی" را انجام دهد بلکه دچار "تعاونوا علی الاثم و العدوان" میشود.

خود حق بینی :

خود حق بینی که حالت خاصی از خود محوری است، بزرگترین آفت مدیریت محسوب می شود. آفتی که عدم روحیه مشورت پذیری و انتقاد پذیری از تبعات آن است.

نداشتن روحیه مشورت پذیری بزرگترین سد یکی از شاخص های اصولگرایی یعنی نوآوری است که قطعا فرد را از دایره اصولگرایان خارج می کند.

نداشتن روحیه انتقاد پذیری نیز باعث می شود تا اگر فرد دچار لغزش شد و کسی قصد متذکر شدن این اشتباه را داشت نتواند فرد مدیر را از حرکتش مطلع سازد و از فواید تذکر سودی ببرد که همانا خداوند نیز می فرماید: "فذکر فان الذکر تنفع المومنین".

و البته متاسفانه این آفت نیز مبتلابه برخی اصولگرایان در مسند قدرت شد که رفته رفته آنان را در قهقرای جهالت فرو برد تا جایی که دیگر نمی توان آنان را یک اصولگرا دانست.

اینان افرادی هستند که در صورت بروز خطا در عملکرد خود هرگز شنوای توصیه های دیگران نیستند حتی وقتی که علما یا افراد متختصص امر دلسوزانه وارد گود می شوند. در این صورت است که افتراق اتفاق میفتد و تا حد تفرقه بین نظیریه پردازان و عملگرایان می انجامد که در این مرحله سقوط آزاد یک جریان شروع می شود.

در نهایت بایستی به تمام افراد مومن و کسانی خود را اصولگرا می دانند توصیه کرد با رعایت تقوا که تنها مبارزه با تمام گمراهی های بشر است سعی در کنترل عملکرد و حفظ خود در دایره اصولگرایی داشته باشند، در غیر این صورت مردم با بصیرت فرصت خدمتگزاری را از آنان خواهند گرفت همانطور که بخشیدند.

نظرات بینندگان
محسن از ایران
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۲:۵۶ - ۰۹ آبان ۱۳۹۰
۰
۰
شاخص های اصول گرایی:1)دروغ 2)تهمت 3)اختلاس 4)کشف مشکلاتی که طرف مقابل در زندگی شخصی داشته و استفاده از آنها
5)مصلحت گرایی