"صراط" - سرویس اجتماعی/ سیروس محمودیان:
4 دوره سفر به کشور ترکیه و ملاحظه اشتیاق قابل تامل توریستهای اروپایی برای لمس کرسی به یادگار مانده از امپراتور بیزانس در صحن مسجد «ایاصوفیای استانبول» که زمانی کلیسای مسیحیان بوده است و دیدن دوره شدن نمادهای شیطانی «جفت ابلیسکهای پررمز و راز محوطه بیرونی مسجد سلطان احمد» توسط آنها و همچنین ملاحظه نمادهای سنگی صهیونیستی به یادگار مانده بر در و دیوار این مسجد تاریخی کافی بود تا در نیمه آخر اسفند 1390با شنیدن نخستین پیشنهاد از سوی آقای شکیبایي با وجود همه مشکلات شخصی، کولهبار سفر به ترکیه را ببندم و با دلی پرآشوب راهی دیدار از مناطق مختلف آن بشوم و پس از یک سال فعالیت رسانهای که عمدتا صرف بازشناسی اکبر هاشمیرفسنجانیبهرمانی و تبیین زوایای پیدا و ناپیدای فکری- عملی چهرههای تئوریسین دوم خردادی شده بود، تعطیلات نوروزی سال 91 را در میان هیاهوی گاه جالب توجه توریستهای ایرانی! در ترکیه نظارهگر جنگ نرمی باشم که صهیونیسم بینالملل به محوریت غربیها و البته با هدفگذاری کاملا صحیحی در سکوت پرهیجان رمزآلودی به پیشبرد میدانی آن اهتمام ویژهای میورزند.
ترکیهای که استراتژیستهای لائیک، ژنرالهای چهارستاره و به تبع آن دولتمردان سکولارش سودای احیای امپراتوری عثمانی را به هر قیمت ممکنه در سر میپرورانند و برای رسیدن به «اتحاد ترکان» در برابر«اتحاد امت اسلامی» به هر در و دیواری میزنند. آنان در این راه حاضر به پرداخت هر هزینه نامشروع انسانی– فرهنگی هستند تا شاید بار دیگر نام کشور ترکیه همچون دوران امپراتوری روم شرقی در فهرست اتحادیه اروپایی جای بگیرد. حتی از نظر اغلب كارشناسان مسائل سياسي حمایت دست و پا شكسته دولت تركيه از مردم غزه، فارغ از جريان مردمي حمايت از مظلومان فلسطين صرفا در همین راستا قابل تفسیر و تحلیل است.
دولت لائیک ترکیه که به سپرداری موشکی بیمزد و مواجب آمریکا در منطقه افتخار میکند و با نظامیان خونآشام اسرائیل غاصب بهطور مرتب در طول سال انواع مانورهای مشترک نظامی برگزار میکند محصول سیستم جمهوریت ماسونی است که کمالپاشا آتاتورک در سال1923 میلادی با هدایت انگلیسیها سنگ بنای آن را نهاده است. همچنین ایفای نقش پررنگ اما منفی در راستای حمایت کامل و همهجانبه از سیاستهای نژادپرستانه دولت تروریستی آمریکا و رژیم صهیونیستی در راهاندازی جنگ خونین داخلی و تلاش برای براندازی نرم و نظامی علیه دولت سوریه و تضعیف عملی خط اصیل مقاومت اسلامی در برابر رژیم غاصب صهیونیستی و مبتلا کردن بهار بیداری اسلامی در کشورهای عربی به خزان پاییزی تنها بخش کوچکی از خیانتهای سیستم لائیکی است که از سالیان پیش تلاش داشته در جهان، خود را پرچمدار اسلام بیخاصیت آمریکایی معرفی کند که طبعا در این مسیر از حمایتهای شایان توجه و مشتاقانه غربیها نیز به کمال برخوردار بوده است و در این میان فتحالله گولن نامآشنایی است که در فرصت مقتضی به نقش تخریبی وی اشاره خواهد شد.
در حقیقت نمیتوان فراموش کرد غربیها طعم شیرین روزهای نخست معامله تلخ سلاطین عثمانی با صهیونیستها را درباره غصب سرزمین فلسطین، کوچ اجباری دادن ساکنان اصلی بیتالمقدس و یهودیسازی فلسطین و نهایتا تشکیل دولت نامشروع اسرائیل را کماکان زیر زبان حس میکنند و با یادآوری خاطرات خوش کنگره «بال سوییس» و دیدارهای مخفیانه و زد و بندهای غمانگیز تئودورژوف هرتز با «سلطان عبدالحمیدها» درباره مجبورسازی فلسطینیان به فروش اجباری و شبهمصادرهای خانه و کاشانهشان بر ظرفیتهای بیبدیل سربازان بینام و نشان اما وفادار صهیونیسم بینالمللی- «ماسونهای تعلیم یافته مسخ شده»- و توانمندیهای مزورانه خویش میبالند. البته لازم به اشاره است از 3 دهه پیش با وقوع انقلاب اسلامی در ایران همه نقشههای از پیش طراحی شده صهیونیسم بینالمللی نقش بر آب شده و در نتیجه کسانی که تا دیروز شعار «از نیل تا فرات» را رسما سرمیدادند در حال حاضر دچار انزوای کامل سیاسی– اجتماعی شدند و به ناچار از ترس فوران خشم انقلابی مسلمانان حقیقی، هستی ناموجه خویش را در پشت دیوارهای بتونی همان بیتالمقدس شریف یا قبله نخست مسلمین، پنهان کرده و با سلاحهای اهدایی آمریکاییها به کشتار آشکار مظلومان فلسطین، لبنان و سوری میپردازند.
البته آنان با دیدن ضربشست دلاورمردان حزبالله و حماس در طول جنگهای 22 و 33 روزه موقتا از ادعاهای نامشروع و غیرانسانی ارضی خویش دست برداشته و با امیدواری به ایفای نقش موثر توسط ژنرالهای ترک و سران خائن عرب در کمین ایام خوش و چشمانداز بهتری نشستهاند. به آسانی قابل فهم است تلاشهای دامنهدار جریان منحط فراماسونری درباره لیبرالسازی جامعه مسلمان ترکیه به شکل عام و خاص، کوشش هدفمند برای جداسازی آثار سازنده دین از سیاست و زندگی اجتماعی، محدودسازی قرآن کریم به مجالس ختم و سوره یاسین، تقبیح و تضعیف جامعه احیاگر شیعی در ترکیه و تلاش سازمان یافته برای جایگزینسازی شیعه ابتر 6 امامی به جای شیعه اثنیعشری و تقابل با فلسفه انتظار و مهدویت، کوبیدن فقه پویا و اجتهاد روشنگر، مهیا کردن زمینه ترویج دین مسیحیت در ترکیه، برنامهریزی عملیاتی برای فریب افکار عمومی بویژه نسل جوان تشنه عدالت و فضیلتها با ارائه مدل بیخاصیتی از اسلام، رسمیتبخشی به بردهداری جنسی و فحشای مافیایی، مشروعیت قانونی دادن به ممنوعیت حجاب اسلامی، گسترش قابل تامل جریان بازداشت و اخراج وسیع افراد نظامی و کارمندان متدین و اسلامگرا به جرم اعتقاد به اسلام و رعایت آداب اسلامی و انجام فرایض دینی در محل کار، اشاعه سازمانیافته فحشا و فساد به بهانه مدنیت، توسعه و مدرنیته! افزایش شکاف طبقاتی و فقیرسازی قاطبه ملت ترکیه، حاکمسازی اختناق سیاسی– اجتماعی زیر چکمههای ژنرالهای چهارستاره دیکتاتورمسلک آن کشور در ابعاد مختلف و در یک کلام لائیکسازی جامعه و عموم مردم مسلمان به هر نحو ممکن تحت لوای شعارهای توخالی کمالپاشا آتاتورک و «حزب لائیک جمهوریخواه خلق ترکیه» تنها جزئی از واقعیات جامعه ترکیه به حساب میآید.
در سفر اخیر در یکی از شهرهای توریستی ترکیه با قدمشماری متوجه شدم مسجد جامع پرزرق و برق شهر با محوطه مجموع دیسکوها و مراکز فحشا و قمارخانهها تنها 115 قدم فاصله دارد و عجیبتر آنکه 5 وعده در آن مسجد نماز جماعت در صفوف منظم برگزار میشود ولی دریغ از یک امر به معروف و نهی از منکر ساده. اگر چه در سنوات اخیر فشار مردم و حاکمیت اسمی احزاب اسلامی بر قوه اجرایی ترکیه شتاب روند ضددینی یادشده را با اگر و اماهایی کند کرده است اما باید اذعان کرد همان روند کماکان بهطور سیستماتیک ادامه دارد.
امروز برخلاف ادعاهای روشنفکرانه! تکنوکراتهای غربزده دوره سازندگی و لیبرالهای دوم خردادی وطنی که کعبه آمالشان را در بتخانه غرب جستوجو میکنند و علنا مدعی هستند جداسازی دین از سیاست و حاکم کردن آزادیهای مبتذل جنسی به سبک کشور ترکیه، توسعه اقتصادی– سیاسی و فرهنگی جامعی را برای ایران اسلامی یکجا! به ارمغان خواهد آورد اما باید گفت یک گشت چند روزه در اقصی نقاط ترکیه مبین آن است که تنها دستاورد سکولار و لیبرالیسم برای ترکیه افزایش اباحهگری و فحشا، گسست بنیان خانوادهها، گسترش شدید فقر عمومی گاه مطلق، نبود عدالت و آزادی و در یک کلام لگدمال شدن کرامت انسانی و فضایل اخلاقی- دینی است. طی مسافتی بیش از 5 هزار کیلومتر زمینی و دیدار از مناطق مختلف ترکیه و گرجستان و گفتوگو با شهروندان ترک و گرجی گواه خوبی بر این ادعاست.
باید به تلخی اعتراف کرد که عامه مردم کشور مسلمان ترکیه با فقر آشکاری دست و پنجه نرم میکنند که توریستهای کشورهای مختلف هرگز امکان یا فرصت لمس بخش کوچکی از آن را نیز نمییابند و «رسانههای پرشمار ماهوارهای و مطبوعات بیکیفیت ترکیه و شوهای پرزرق و برق» آن نیز اساسا مجاز به پرداختن به چنین موضوعات راهبردی نیستند.
همه و همه بر اساس قانون دیکته شدهای تحت عنوان «جمهوریت آتاتورک» صرفا مکلف هستند با وجود مشاهده وضعیت اسفبار مناطق مختلف ترکیه و زندگی فلاکتبار مردمشان تنها و تنها یک تصویر گل و بلبلی از کشور ترکیه ارائه بدهند. فقر عمومی امری پذیرفته شده و با وجود همگانی بودن آن در اغلب مناطق غیرتوریستی ترکیه، ظاهرا بدبختیهای رایج آن موضوعی اختصاصی بوده و تنها متعلق به عامه مردم است و عملا انعکاس این فلاکت عبرتآموز اجتماعی– اقتصادی ارتباطی به رسالت اندیشمندان نخبه و رسانههای پرشمار ترکیه ندارد. مطبوعات ترکیه باید در صفحات نخست خود تصاویری را به عنوان عکس اول کار کنند که هر انسان شریف ولو غیرمسلمان از دیدن آن بشدت دچار انزجار میشود و از گرفتن روزنامههای مملو از تصاویر تقریبا کاملا لخت رقاصهها و معروفههای ترکیه در دستانش احساس شرمساری میکند.
با وجود مصائب و مشکلات بیشمار مردم ترکیه تنها انعکاس بیتحلیل اخبار حوادث روزمره در مطبوعات ترکیه از اولویت اساسی برخوردار بوده و نشر اخبار آن حوادث حرف اول و آخر را میزند. از سوی دیگر مردم ترکیه با وجود داشتن یک پیشینه تمدنی قابل احترام ناگزیر هستند برای دریافت چندرغازی پول سیاه از توریستهای متکبر غربی تن به هر خفت و خواری بدهند.
اگرچه در آیندهای نهچندان دور باید منتظر عصیان و خروش عمومی علیه این ذلتها بود اما در حال حاضر آنان چاره دیگری ندارند و امت واحد اسلامی باید تا پیدایش بیداری انسانی در ترکیه لائیک و موج فزاینده آن که امری محتوم است صبر کند. زندگی در سیاهچال معنویتگریز جمهوری لائیک ترکیه هزینه سنگینی دارد. در مناطق توریستی ترکیه زنان و مردانی را به وفور میتوان یافت که برای خوشامد توریستها و لذتبخشی پست به عیاشیهای آنان از هیچ کار ناشریفی ابا ندارند و حتی به ناموس و شرافت خویش نیز رحم نمیکنند. در حقیقت سکوت مرگبار عمومی کنونی در مقابل این انحطاط ملی میتواند پیشگویی صادقی از در پیش بودن یک توفان عظیم اجتماعی در ترکیه باشد و شاید از منظر صحنه گردانان لائیک، میدان دادن به احزاب اسلامگرا نقش سوپاپ اطمینانی برای گریز از اعتراضات مسلمانان اصیل را دارد اما قرائن اجتماعی از باطل بودن کارکرد دقیق این سوپاپ اطمینان حکایت دارد.
به هر حال كاملا طبيعي بود كه در ترسیم اهداف کاری اولیه سفرم در پی رسیدن به پاسخ این پرسش تاریخی باشم که اهمیت راهبردی ترکیه برای غرب در چیست؟ حضور ادیان و فرقههای انحرافي مانند مسیحیت، بهائيت، وهابيت و القاعده در تركيه چگونه است؟ مناسبات مردم متدین ترکیه و دانشجويان مسلمان با نظام لائیک حاکم بر آن چه میتواند باشد؟ رمز سکوت منفعلانه مسلمانان ترکیه در برابر فساد اخلاقی موجود در کشورشان در چه نهفته است و نظام اجتماعی ترکیه به چه دلیل به راحتی به خفت و خواری غیرقابل هضم موجود تن در داده است يا جوانان غیور ترکیه چگونه با وضع سیاسی- اجتماعی کنونی که با فرهنگ و دین مردم ترکیه در تضاد آشکار اما عینی قرار دارد، کنار آمدهاند؟ بیغیرتیهای کنونی دستهجمعی در مقابل بیاخلاقیهای زشت نتیجه چه برنامههای بلندمدت فرهنگی است؟ فاصله طبقاتی موجود در مناطق مختلف ترکیه معلول چیست؟ چرا با وجود تبلیغات سنگین لیبرالهای وطنی، بیدینی و حاکمیت کامل نظام لائیک نتوانسته است توسعه متوازن ولو نسبی را در مناطق مختلف ترکیه به ارمغان آورد؟ فقر مطلق موجود در مناطق غیرتوریستی ترکیه چگونه قابل هضم است؟ نقش سكولار فرهنگي- ديني در پيشامد این شرایط چيست و از سوي ديگر جایگاه جمعیت 15 تا 25 میلیوني علویان ترکیه (شیعیان) در ارکان حکومتی– اجتماعی ترکیه در کجا قرار دارد؟ آیا در ترکیه امکان رخداد بیداری اسلامی وجود دارد یا به دليل احاطه مراكز صهيونيستي و شخصيتهای سياسي نفوذي بر مقدرات آن كشور جامعه غربزده ترکیه نیازمند آن است كه در ابتدا یک موج ساختارشکنانه احیاگر در قالب «بیداری انسانی» صورت گرفته و سپس در بطن بيداري انساني، بيداري اسلامي تار و پود تشكيلات فراماسوني لائيكهای غربزده را درهم بپيچد؟ آیا این انحطاط قابل تامل دفعتا در جامعه اكثريت مسلمان تركيه رخ داده است یا وقوع آن امری تدریجی، گام به گام و سازمان يافته بوده است؟ آیا اندلس دیگری در راه است؟
اگرچه چند سال پیش من برای اولینبار به دلیل ازدحام جمعیت نمازگزار و نبود جا در داخل مسجدی واقع در میدان آکسارای استانبول نماز جماعت ظهر را با برادران اهل سنت در کف خیابان خواندم اما همان شب دیدن دهها مرکز فساد در چند متري و اطراف و اكناف همان مسجد، رویه دیگری از اسلام آمریکایی را به من نمایاند که حضرت امام خمینی(ره) چند سال پیش به درستی عنوان اسلام بیخاصیت آمریکایی را بر آن نام نهاده بود.
ملاحظه زوایای پیدا و پنهان صنعت مشروب و مشروبفروشی نیز به نوعی از ضرورتهای سفرم به حساب میآید و گذشته از آن دیدن سطوح تلخ اما واقعی عیاشیها، بردهداری جنسی و تنفروشیهای بدکارههای پا به سن گذاشته در پیادهروهای استانبول که از نظر مافیای فسادمحور شهر تاریخ مصرف آنان به اتمام رسیده و دیگر جایی در دیسکوها و کازینوهای مدرن استانبول ندارند حکایت اسفبار دیگری است که ناخواسته افزودن سهم سهمگین تجارت سودآور مشروب و حواشي گسترده آن ناخواسته بر تلخی حقایق جامعه غربزده ترکیه که به نوعی ادعای امالقرایی جهان اسلام! را دارد میافزاید و من سعی خواهم کرد به نوعی به مجموع آنها نیز بپردازم.
هرگز نمیتوانم فراموش کنم در سفر سوم با یک جوان 20 ساله الكلي ترکیهای روبهرو شدم که در کنار ایستگاه مترو میدان آکسارای استانبول به رهگذران پیشنهاد بیشرمانهای میداد تا با دلالی ناموس هممیهنانش به چندرغازی پول کثیف توریستهای شهوتزده برسد. وقتی از او پرسیدم چگونه راضی میشود بر ناموس هموطنانش چوب حراج بزند، به راحتی پاسخ داد: «این شغل من و او است.» و من كه از بيغيرتي مشمئزكننده یک جوان مسلمان ترک حسابي جا خورده بودم وقتی از کرامت انسانی و خفت این کار سخن به میان کشیدم او در میان بهت و حیرت من با صدای غمباری گفت «ایرانی قارداش من خمینی را دوست دارم اما چارهای ندارم. باید چرخ زندگانیمان را بچرخانم.» و من به عینه دیدم که صدای غمگین او بخشی از همان شعلههای سوزان فطرت پاک انسانی است که تاب و طاقت را از هر انسانی در مقابل کلام حق میرباید و او را شرمسار ندای وجدانش میکند.
به هر صورت در چند روز اخیر ضمن مشورت با افراد مختلف تصمیم گرفتم از مرز زمینی بازرگان ابتدا وارد شهر«دوبایزید» شده و پس از گشت و گذار در آن به «آغری» رفته و یکی، دو روز را در شهر «ارز روم» که مردم بسیار متعصب و متدینی دارد، بگذرانم و سپس عازم «آرتوین» شده و یک شب هم در مرکز توریستی «هوپا» بسر برده و در ادامه شبی را در تفلیس گرجستان بگذرانم و دوباره زمینی به «ترابوزان» و «ازمیر» بازگشته و شبی را آنجا باشم. «سامسون» و «آنکارا» مقصد بعدی من خواهد بود و در ادامه رفتن به استانبول و شهر هزار مسجد. گرچه هنوز مردد هستم به شهر ساحلی آنتالیا که اشتهار عجیبی به فساد و ابتذال دارد، بروم یا نه اما حس زیبای دیدن مسجد شیعیان آنتالیا کشش عجیبی دارد که تصور نمیکنم بتوانم در مقابل آن مقاومت کرده و از سفر به آنجا منصرف شوم.
قابل فهم است که توجه عمقی به تکجملههای راهبردی لیدرهای تورهای اروپایی در میان توضیحات مبسوط آنان درباره غصب استانبول (قسطنطنیه) توسط مسلمانان یادآور جنگهای صلیبی است که در حال حاضر با شکل و شمایل غیرملموسی با دقت در دروازه اروپایی استانبول به اجرا گذاشته میشود چرا که بیزانسیان نمیتوانند از یاد ببرند که در سال 1071میلادی امیر آلب ارسلان سلجوقی چگونه در جایی به نام «ملازگیرد» آناتولی، بیزانسیان را با وجود فرماندهی «رمانسون دیوژن» عالم بزرگ وقت دنیای مسیحیت با شکست فاحشی مواجه کرده و در ادامه این جنگ نیز سرزمینهای اطراف سوریه و آسیای صغیر را از دست آنان خارج کرد.
اگرچه پذیرفتنی است که این اشتیاق غربیها برای تصرف نرم استانبول علل تاریخی داشته باشد اما با تعمق در علل ریشه این اشتیاق میتوان گفت اختلافات پایانناپذیر مبنای جریانات الحادی با جریان توحیدی که با آفرینش آدمیزاد آغاز شده است ریشه در فلسفه اختیار، امتحان و ابتلای انسان دارد و ستیز مفهومی 2 جریان حق و باطل، راستی و کژی، انسان و شیطان استمراری به طول حیات دارد. طرفداری از حق یا پیوستگی معنایی به باطل یکی از امتحانات راهبردی و سرنوشتساز الهی است. انکارناپذیر است که حقیقت ذاتی صهیونیسم رهاورد تلاشهای مادیگرایان شیطانزده پیش از تمدن مصر باستان است که طبعا تقابل آشتیناپذیری با اسلام نابی دارد که در سایه نبوت محمدی(ص) شکل گرفته و ائمه معصوم(ع) در 1400 سال گذشته در بطن رسالت و عنایت الهی پرچمدار دین خاتمیت و آدمیت بوده و هست.
اعتقاد مبنایی شیعه به ظهور منجی عالم بشریت امام عصر(عج) ذاتا تار و پود برنامههای ضدانسانی مروجان دین انحرافی یهود و مسیحیت را در هم پیچیده و بالاخره در سایه اختیار انسان مسؤولیتهای معینی را از او برای رسیدن به رشد و تعالی خدامحور میطلبد.
پایان بخش اول
4 دوره سفر به کشور ترکیه و ملاحظه اشتیاق قابل تامل توریستهای اروپایی برای لمس کرسی به یادگار مانده از امپراتور بیزانس در صحن مسجد «ایاصوفیای استانبول» که زمانی کلیسای مسیحیان بوده است و دیدن دوره شدن نمادهای شیطانی «جفت ابلیسکهای پررمز و راز محوطه بیرونی مسجد سلطان احمد» توسط آنها و همچنین ملاحظه نمادهای سنگی صهیونیستی به یادگار مانده بر در و دیوار این مسجد تاریخی کافی بود تا در نیمه آخر اسفند 1390با شنیدن نخستین پیشنهاد از سوی آقای شکیبایي با وجود همه مشکلات شخصی، کولهبار سفر به ترکیه را ببندم و با دلی پرآشوب راهی دیدار از مناطق مختلف آن بشوم و پس از یک سال فعالیت رسانهای که عمدتا صرف بازشناسی اکبر هاشمیرفسنجانیبهرمانی و تبیین زوایای پیدا و ناپیدای فکری- عملی چهرههای تئوریسین دوم خردادی شده بود، تعطیلات نوروزی سال 91 را در میان هیاهوی گاه جالب توجه توریستهای ایرانی! در ترکیه نظارهگر جنگ نرمی باشم که صهیونیسم بینالملل به محوریت غربیها و البته با هدفگذاری کاملا صحیحی در سکوت پرهیجان رمزآلودی به پیشبرد میدانی آن اهتمام ویژهای میورزند.
ترکیهای که استراتژیستهای لائیک، ژنرالهای چهارستاره و به تبع آن دولتمردان سکولارش سودای احیای امپراتوری عثمانی را به هر قیمت ممکنه در سر میپرورانند و برای رسیدن به «اتحاد ترکان» در برابر«اتحاد امت اسلامی» به هر در و دیواری میزنند. آنان در این راه حاضر به پرداخت هر هزینه نامشروع انسانی– فرهنگی هستند تا شاید بار دیگر نام کشور ترکیه همچون دوران امپراتوری روم شرقی در فهرست اتحادیه اروپایی جای بگیرد. حتی از نظر اغلب كارشناسان مسائل سياسي حمایت دست و پا شكسته دولت تركيه از مردم غزه، فارغ از جريان مردمي حمايت از مظلومان فلسطين صرفا در همین راستا قابل تفسیر و تحلیل است.
دولت لائیک ترکیه که به سپرداری موشکی بیمزد و مواجب آمریکا در منطقه افتخار میکند و با نظامیان خونآشام اسرائیل غاصب بهطور مرتب در طول سال انواع مانورهای مشترک نظامی برگزار میکند محصول سیستم جمهوریت ماسونی است که کمالپاشا آتاتورک در سال1923 میلادی با هدایت انگلیسیها سنگ بنای آن را نهاده است. همچنین ایفای نقش پررنگ اما منفی در راستای حمایت کامل و همهجانبه از سیاستهای نژادپرستانه دولت تروریستی آمریکا و رژیم صهیونیستی در راهاندازی جنگ خونین داخلی و تلاش برای براندازی نرم و نظامی علیه دولت سوریه و تضعیف عملی خط اصیل مقاومت اسلامی در برابر رژیم غاصب صهیونیستی و مبتلا کردن بهار بیداری اسلامی در کشورهای عربی به خزان پاییزی تنها بخش کوچکی از خیانتهای سیستم لائیکی است که از سالیان پیش تلاش داشته در جهان، خود را پرچمدار اسلام بیخاصیت آمریکایی معرفی کند که طبعا در این مسیر از حمایتهای شایان توجه و مشتاقانه غربیها نیز به کمال برخوردار بوده است و در این میان فتحالله گولن نامآشنایی است که در فرصت مقتضی به نقش تخریبی وی اشاره خواهد شد.
در حقیقت نمیتوان فراموش کرد غربیها طعم شیرین روزهای نخست معامله تلخ سلاطین عثمانی با صهیونیستها را درباره غصب سرزمین فلسطین، کوچ اجباری دادن ساکنان اصلی بیتالمقدس و یهودیسازی فلسطین و نهایتا تشکیل دولت نامشروع اسرائیل را کماکان زیر زبان حس میکنند و با یادآوری خاطرات خوش کنگره «بال سوییس» و دیدارهای مخفیانه و زد و بندهای غمانگیز تئودورژوف هرتز با «سلطان عبدالحمیدها» درباره مجبورسازی فلسطینیان به فروش اجباری و شبهمصادرهای خانه و کاشانهشان بر ظرفیتهای بیبدیل سربازان بینام و نشان اما وفادار صهیونیسم بینالمللی- «ماسونهای تعلیم یافته مسخ شده»- و توانمندیهای مزورانه خویش میبالند. البته لازم به اشاره است از 3 دهه پیش با وقوع انقلاب اسلامی در ایران همه نقشههای از پیش طراحی شده صهیونیسم بینالمللی نقش بر آب شده و در نتیجه کسانی که تا دیروز شعار «از نیل تا فرات» را رسما سرمیدادند در حال حاضر دچار انزوای کامل سیاسی– اجتماعی شدند و به ناچار از ترس فوران خشم انقلابی مسلمانان حقیقی، هستی ناموجه خویش را در پشت دیوارهای بتونی همان بیتالمقدس شریف یا قبله نخست مسلمین، پنهان کرده و با سلاحهای اهدایی آمریکاییها به کشتار آشکار مظلومان فلسطین، لبنان و سوری میپردازند.
البته آنان با دیدن ضربشست دلاورمردان حزبالله و حماس در طول جنگهای 22 و 33 روزه موقتا از ادعاهای نامشروع و غیرانسانی ارضی خویش دست برداشته و با امیدواری به ایفای نقش موثر توسط ژنرالهای ترک و سران خائن عرب در کمین ایام خوش و چشمانداز بهتری نشستهاند. به آسانی قابل فهم است تلاشهای دامنهدار جریان منحط فراماسونری درباره لیبرالسازی جامعه مسلمان ترکیه به شکل عام و خاص، کوشش هدفمند برای جداسازی آثار سازنده دین از سیاست و زندگی اجتماعی، محدودسازی قرآن کریم به مجالس ختم و سوره یاسین، تقبیح و تضعیف جامعه احیاگر شیعی در ترکیه و تلاش سازمان یافته برای جایگزینسازی شیعه ابتر 6 امامی به جای شیعه اثنیعشری و تقابل با فلسفه انتظار و مهدویت، کوبیدن فقه پویا و اجتهاد روشنگر، مهیا کردن زمینه ترویج دین مسیحیت در ترکیه، برنامهریزی عملیاتی برای فریب افکار عمومی بویژه نسل جوان تشنه عدالت و فضیلتها با ارائه مدل بیخاصیتی از اسلام، رسمیتبخشی به بردهداری جنسی و فحشای مافیایی، مشروعیت قانونی دادن به ممنوعیت حجاب اسلامی، گسترش قابل تامل جریان بازداشت و اخراج وسیع افراد نظامی و کارمندان متدین و اسلامگرا به جرم اعتقاد به اسلام و رعایت آداب اسلامی و انجام فرایض دینی در محل کار، اشاعه سازمانیافته فحشا و فساد به بهانه مدنیت، توسعه و مدرنیته! افزایش شکاف طبقاتی و فقیرسازی قاطبه ملت ترکیه، حاکمسازی اختناق سیاسی– اجتماعی زیر چکمههای ژنرالهای چهارستاره دیکتاتورمسلک آن کشور در ابعاد مختلف و در یک کلام لائیکسازی جامعه و عموم مردم مسلمان به هر نحو ممکن تحت لوای شعارهای توخالی کمالپاشا آتاتورک و «حزب لائیک جمهوریخواه خلق ترکیه» تنها جزئی از واقعیات جامعه ترکیه به حساب میآید.
در سفر اخیر در یکی از شهرهای توریستی ترکیه با قدمشماری متوجه شدم مسجد جامع پرزرق و برق شهر با محوطه مجموع دیسکوها و مراکز فحشا و قمارخانهها تنها 115 قدم فاصله دارد و عجیبتر آنکه 5 وعده در آن مسجد نماز جماعت در صفوف منظم برگزار میشود ولی دریغ از یک امر به معروف و نهی از منکر ساده. اگر چه در سنوات اخیر فشار مردم و حاکمیت اسمی احزاب اسلامی بر قوه اجرایی ترکیه شتاب روند ضددینی یادشده را با اگر و اماهایی کند کرده است اما باید اذعان کرد همان روند کماکان بهطور سیستماتیک ادامه دارد.
امروز برخلاف ادعاهای روشنفکرانه! تکنوکراتهای غربزده دوره سازندگی و لیبرالهای دوم خردادی وطنی که کعبه آمالشان را در بتخانه غرب جستوجو میکنند و علنا مدعی هستند جداسازی دین از سیاست و حاکم کردن آزادیهای مبتذل جنسی به سبک کشور ترکیه، توسعه اقتصادی– سیاسی و فرهنگی جامعی را برای ایران اسلامی یکجا! به ارمغان خواهد آورد اما باید گفت یک گشت چند روزه در اقصی نقاط ترکیه مبین آن است که تنها دستاورد سکولار و لیبرالیسم برای ترکیه افزایش اباحهگری و فحشا، گسست بنیان خانوادهها، گسترش شدید فقر عمومی گاه مطلق، نبود عدالت و آزادی و در یک کلام لگدمال شدن کرامت انسانی و فضایل اخلاقی- دینی است. طی مسافتی بیش از 5 هزار کیلومتر زمینی و دیدار از مناطق مختلف ترکیه و گرجستان و گفتوگو با شهروندان ترک و گرجی گواه خوبی بر این ادعاست.
باید به تلخی اعتراف کرد که عامه مردم کشور مسلمان ترکیه با فقر آشکاری دست و پنجه نرم میکنند که توریستهای کشورهای مختلف هرگز امکان یا فرصت لمس بخش کوچکی از آن را نیز نمییابند و «رسانههای پرشمار ماهوارهای و مطبوعات بیکیفیت ترکیه و شوهای پرزرق و برق» آن نیز اساسا مجاز به پرداختن به چنین موضوعات راهبردی نیستند.
همه و همه بر اساس قانون دیکته شدهای تحت عنوان «جمهوریت آتاتورک» صرفا مکلف هستند با وجود مشاهده وضعیت اسفبار مناطق مختلف ترکیه و زندگی فلاکتبار مردمشان تنها و تنها یک تصویر گل و بلبلی از کشور ترکیه ارائه بدهند. فقر عمومی امری پذیرفته شده و با وجود همگانی بودن آن در اغلب مناطق غیرتوریستی ترکیه، ظاهرا بدبختیهای رایج آن موضوعی اختصاصی بوده و تنها متعلق به عامه مردم است و عملا انعکاس این فلاکت عبرتآموز اجتماعی– اقتصادی ارتباطی به رسالت اندیشمندان نخبه و رسانههای پرشمار ترکیه ندارد. مطبوعات ترکیه باید در صفحات نخست خود تصاویری را به عنوان عکس اول کار کنند که هر انسان شریف ولو غیرمسلمان از دیدن آن بشدت دچار انزجار میشود و از گرفتن روزنامههای مملو از تصاویر تقریبا کاملا لخت رقاصهها و معروفههای ترکیه در دستانش احساس شرمساری میکند.
با وجود مصائب و مشکلات بیشمار مردم ترکیه تنها انعکاس بیتحلیل اخبار حوادث روزمره در مطبوعات ترکیه از اولویت اساسی برخوردار بوده و نشر اخبار آن حوادث حرف اول و آخر را میزند. از سوی دیگر مردم ترکیه با وجود داشتن یک پیشینه تمدنی قابل احترام ناگزیر هستند برای دریافت چندرغازی پول سیاه از توریستهای متکبر غربی تن به هر خفت و خواری بدهند.
اگرچه در آیندهای نهچندان دور باید منتظر عصیان و خروش عمومی علیه این ذلتها بود اما در حال حاضر آنان چاره دیگری ندارند و امت واحد اسلامی باید تا پیدایش بیداری انسانی در ترکیه لائیک و موج فزاینده آن که امری محتوم است صبر کند. زندگی در سیاهچال معنویتگریز جمهوری لائیک ترکیه هزینه سنگینی دارد. در مناطق توریستی ترکیه زنان و مردانی را به وفور میتوان یافت که برای خوشامد توریستها و لذتبخشی پست به عیاشیهای آنان از هیچ کار ناشریفی ابا ندارند و حتی به ناموس و شرافت خویش نیز رحم نمیکنند. در حقیقت سکوت مرگبار عمومی کنونی در مقابل این انحطاط ملی میتواند پیشگویی صادقی از در پیش بودن یک توفان عظیم اجتماعی در ترکیه باشد و شاید از منظر صحنه گردانان لائیک، میدان دادن به احزاب اسلامگرا نقش سوپاپ اطمینانی برای گریز از اعتراضات مسلمانان اصیل را دارد اما قرائن اجتماعی از باطل بودن کارکرد دقیق این سوپاپ اطمینان حکایت دارد.
به هر حال كاملا طبيعي بود كه در ترسیم اهداف کاری اولیه سفرم در پی رسیدن به پاسخ این پرسش تاریخی باشم که اهمیت راهبردی ترکیه برای غرب در چیست؟ حضور ادیان و فرقههای انحرافي مانند مسیحیت، بهائيت، وهابيت و القاعده در تركيه چگونه است؟ مناسبات مردم متدین ترکیه و دانشجويان مسلمان با نظام لائیک حاکم بر آن چه میتواند باشد؟ رمز سکوت منفعلانه مسلمانان ترکیه در برابر فساد اخلاقی موجود در کشورشان در چه نهفته است و نظام اجتماعی ترکیه به چه دلیل به راحتی به خفت و خواری غیرقابل هضم موجود تن در داده است يا جوانان غیور ترکیه چگونه با وضع سیاسی- اجتماعی کنونی که با فرهنگ و دین مردم ترکیه در تضاد آشکار اما عینی قرار دارد، کنار آمدهاند؟ بیغیرتیهای کنونی دستهجمعی در مقابل بیاخلاقیهای زشت نتیجه چه برنامههای بلندمدت فرهنگی است؟ فاصله طبقاتی موجود در مناطق مختلف ترکیه معلول چیست؟ چرا با وجود تبلیغات سنگین لیبرالهای وطنی، بیدینی و حاکمیت کامل نظام لائیک نتوانسته است توسعه متوازن ولو نسبی را در مناطق مختلف ترکیه به ارمغان آورد؟ فقر مطلق موجود در مناطق غیرتوریستی ترکیه چگونه قابل هضم است؟ نقش سكولار فرهنگي- ديني در پيشامد این شرایط چيست و از سوي ديگر جایگاه جمعیت 15 تا 25 میلیوني علویان ترکیه (شیعیان) در ارکان حکومتی– اجتماعی ترکیه در کجا قرار دارد؟ آیا در ترکیه امکان رخداد بیداری اسلامی وجود دارد یا به دليل احاطه مراكز صهيونيستي و شخصيتهای سياسي نفوذي بر مقدرات آن كشور جامعه غربزده ترکیه نیازمند آن است كه در ابتدا یک موج ساختارشکنانه احیاگر در قالب «بیداری انسانی» صورت گرفته و سپس در بطن بيداري انساني، بيداري اسلامي تار و پود تشكيلات فراماسوني لائيكهای غربزده را درهم بپيچد؟ آیا این انحطاط قابل تامل دفعتا در جامعه اكثريت مسلمان تركيه رخ داده است یا وقوع آن امری تدریجی، گام به گام و سازمان يافته بوده است؟ آیا اندلس دیگری در راه است؟
اگرچه چند سال پیش من برای اولینبار به دلیل ازدحام جمعیت نمازگزار و نبود جا در داخل مسجدی واقع در میدان آکسارای استانبول نماز جماعت ظهر را با برادران اهل سنت در کف خیابان خواندم اما همان شب دیدن دهها مرکز فساد در چند متري و اطراف و اكناف همان مسجد، رویه دیگری از اسلام آمریکایی را به من نمایاند که حضرت امام خمینی(ره) چند سال پیش به درستی عنوان اسلام بیخاصیت آمریکایی را بر آن نام نهاده بود.
ملاحظه زوایای پیدا و پنهان صنعت مشروب و مشروبفروشی نیز به نوعی از ضرورتهای سفرم به حساب میآید و گذشته از آن دیدن سطوح تلخ اما واقعی عیاشیها، بردهداری جنسی و تنفروشیهای بدکارههای پا به سن گذاشته در پیادهروهای استانبول که از نظر مافیای فسادمحور شهر تاریخ مصرف آنان به اتمام رسیده و دیگر جایی در دیسکوها و کازینوهای مدرن استانبول ندارند حکایت اسفبار دیگری است که ناخواسته افزودن سهم سهمگین تجارت سودآور مشروب و حواشي گسترده آن ناخواسته بر تلخی حقایق جامعه غربزده ترکیه که به نوعی ادعای امالقرایی جهان اسلام! را دارد میافزاید و من سعی خواهم کرد به نوعی به مجموع آنها نیز بپردازم.
هرگز نمیتوانم فراموش کنم در سفر سوم با یک جوان 20 ساله الكلي ترکیهای روبهرو شدم که در کنار ایستگاه مترو میدان آکسارای استانبول به رهگذران پیشنهاد بیشرمانهای میداد تا با دلالی ناموس هممیهنانش به چندرغازی پول کثیف توریستهای شهوتزده برسد. وقتی از او پرسیدم چگونه راضی میشود بر ناموس هموطنانش چوب حراج بزند، به راحتی پاسخ داد: «این شغل من و او است.» و من كه از بيغيرتي مشمئزكننده یک جوان مسلمان ترک حسابي جا خورده بودم وقتی از کرامت انسانی و خفت این کار سخن به میان کشیدم او در میان بهت و حیرت من با صدای غمباری گفت «ایرانی قارداش من خمینی را دوست دارم اما چارهای ندارم. باید چرخ زندگانیمان را بچرخانم.» و من به عینه دیدم که صدای غمگین او بخشی از همان شعلههای سوزان فطرت پاک انسانی است که تاب و طاقت را از هر انسانی در مقابل کلام حق میرباید و او را شرمسار ندای وجدانش میکند.
به هر صورت در چند روز اخیر ضمن مشورت با افراد مختلف تصمیم گرفتم از مرز زمینی بازرگان ابتدا وارد شهر«دوبایزید» شده و پس از گشت و گذار در آن به «آغری» رفته و یکی، دو روز را در شهر «ارز روم» که مردم بسیار متعصب و متدینی دارد، بگذرانم و سپس عازم «آرتوین» شده و یک شب هم در مرکز توریستی «هوپا» بسر برده و در ادامه شبی را در تفلیس گرجستان بگذرانم و دوباره زمینی به «ترابوزان» و «ازمیر» بازگشته و شبی را آنجا باشم. «سامسون» و «آنکارا» مقصد بعدی من خواهد بود و در ادامه رفتن به استانبول و شهر هزار مسجد. گرچه هنوز مردد هستم به شهر ساحلی آنتالیا که اشتهار عجیبی به فساد و ابتذال دارد، بروم یا نه اما حس زیبای دیدن مسجد شیعیان آنتالیا کشش عجیبی دارد که تصور نمیکنم بتوانم در مقابل آن مقاومت کرده و از سفر به آنجا منصرف شوم.
قابل فهم است که توجه عمقی به تکجملههای راهبردی لیدرهای تورهای اروپایی در میان توضیحات مبسوط آنان درباره غصب استانبول (قسطنطنیه) توسط مسلمانان یادآور جنگهای صلیبی است که در حال حاضر با شکل و شمایل غیرملموسی با دقت در دروازه اروپایی استانبول به اجرا گذاشته میشود چرا که بیزانسیان نمیتوانند از یاد ببرند که در سال 1071میلادی امیر آلب ارسلان سلجوقی چگونه در جایی به نام «ملازگیرد» آناتولی، بیزانسیان را با وجود فرماندهی «رمانسون دیوژن» عالم بزرگ وقت دنیای مسیحیت با شکست فاحشی مواجه کرده و در ادامه این جنگ نیز سرزمینهای اطراف سوریه و آسیای صغیر را از دست آنان خارج کرد.
اگرچه پذیرفتنی است که این اشتیاق غربیها برای تصرف نرم استانبول علل تاریخی داشته باشد اما با تعمق در علل ریشه این اشتیاق میتوان گفت اختلافات پایانناپذیر مبنای جریانات الحادی با جریان توحیدی که با آفرینش آدمیزاد آغاز شده است ریشه در فلسفه اختیار، امتحان و ابتلای انسان دارد و ستیز مفهومی 2 جریان حق و باطل، راستی و کژی، انسان و شیطان استمراری به طول حیات دارد. طرفداری از حق یا پیوستگی معنایی به باطل یکی از امتحانات راهبردی و سرنوشتساز الهی است. انکارناپذیر است که حقیقت ذاتی صهیونیسم رهاورد تلاشهای مادیگرایان شیطانزده پیش از تمدن مصر باستان است که طبعا تقابل آشتیناپذیری با اسلام نابی دارد که در سایه نبوت محمدی(ص) شکل گرفته و ائمه معصوم(ع) در 1400 سال گذشته در بطن رسالت و عنایت الهی پرچمدار دین خاتمیت و آدمیت بوده و هست.
اعتقاد مبنایی شیعه به ظهور منجی عالم بشریت امام عصر(عج) ذاتا تار و پود برنامههای ضدانسانی مروجان دین انحرافی یهود و مسیحیت را در هم پیچیده و بالاخره در سایه اختیار انسان مسؤولیتهای معینی را از او برای رسیدن به رشد و تعالی خدامحور میطلبد.
پایان بخش اول
.... مطمئنین که این دستاوردها رو ایران نداره؟؟؟