۱۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۳

خودداری‌رئیس‌ساواک‌ازبیان‌مفاسدپهلوی‌ها

کتاب «در دامگه حادثه» خاطرات پرویز ثابتی است که با مصاحبه و تدوین عرفان قانعی‌فرد در آمریکا منتشر شده است.
کد خبر : ۶۶۹۴۷
به گزارش صراط به نقل از خبرگزاری فارس، محمدرضا کائینی نوشت: نویسنده در آغاز، خاطرات خود را از بیان مفاسد رژیم گذشته معاف کرده و اظهار داشته که به دلیل اینکه افشای چنین مسائلی موجب سوءاستفاده جمهوری اسلامی می‌شود، فعلا از بیان آن معذور است!

دلیل خودداری رئیس ساواک از بیان مفاسد پهلوی‌ها

کتاب «در دامگه حادثه» خاطرات پرویز ثابتی است که با مصاحبه و تدوین عرفان قانعی‌فرد در آمریکا منتشر شده است. به همین دلیل محمدرضا کائینی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در متنی که در اختیار فارس قرار داده است به نقد این اثر پرداخته است که در ذیل می‌آید:

خاطراتی که طی 3 دهه گذشته از سوی کارگزاران رژیم پهلوی در خارج از کشور منتشر شده است به دو بخش قابل تقسیم هستند بخش نخست این خاطرات متعلق به چهره‌هایی است که در تبیین رویدادهای این دوره رویکرد گزارشی دارند و به‌طور نسبی خواسته‌اند تا با اشاره به واقعیت‌های این مقطع از تاریخ، مورخان را در ارائه تحلیلی واقع‌بینانه یاری دهند. این عده به‌رغم پاره‌ای از گرایش‌های عاطفی به فضای رژیم گذشته، آن دوره را خاتمه یافته تلقی و از بیان کژی‌ها و مفاسد رژیم پهلوی چندان ابایی نداشته‌اند. گروه دوم نیز از عناصری تشکیل می‌شود که خاطره‌نگاری را محملی برای عقده‌گشایی و حمله به نمادهای ارزشی جمهوری اسلامی و تخریب چهره رهبران آن کرده‌اند. از جمله آثاری که در یک دهه و نیم اخیر و با این رویکرد به بازار نشر عرضه شده‌اند می‌توان به «معمای هویدا»، «خاطرات شعبان جعفری» و «خاطرات پرویز ثابتی» اشاره کرد. در واقع جریان سلطنت‌طلب در مواردی که تصور می‌کرده فضای داخل وخارج ایران برای تطهیر او مناسب است ،سعی کرده دفاعیات خود را با عنوان خاطرات کسانی که در هویت آنها نوعی پوپولیسم مستتر است، منتشر کند که این رویکرد به‌طور مشخص در خاطرات شعبان جعفری و پرویز ثابتی خود را می‌نمایاند.

* انتشار این نوع خاطرات با هر رویکردی خدمت به تاریخ است

این‌که این خاطرات چه رویکرد گزارشی داشته باشد و چه رویکرد عوام‌گرایانه، انتشار آنها خدمتی به تاریخ است حتی در صورت دوم نیز محققین در می‌یابند که مثلاً یکی از عالی‌رتبه‌ترین عناصر امنیتی رژیم گذشته پس از گذشت 33 سال چه چیز در چنته و چه سخنی برای گفتن دارد. اساساً هویت کتاب ثابتی زیر یک علامت سئوال قرار دارد، چرا که علی‌الاصول مشخص نیست که این اثر کتاب خاطرات است یا یک بررسی تحلیلی از علل و عوامل سقوط نظام شاهنشاهی،  چرا که در صورت اول نویسنده وارد تحلیل مسائلی شده که در دوران کودکی او اتفاق افتاده و او در آن دوره هنوز جذب سیستم امنیتی کشور نشده بود تا بتواند سخن دندان‌گیری درباره آن ارائه دهد، مانند رویدادهای دوره نهضت ملی که با دوران کودکی و نوجوانی راوی مصادف بوده است.

* معذوریت از بیان مفاسد پهلوی به دلیل سوءاستفاده جمهوری اسلامی!

در صورت دوم نیز نویسنده در آغاز کتاب، اساساً خود را از بیان مفاسد رژیم گذشته معاف کرده و اظهار داشته است که به دلیل اینکه افشای چنین مسائلی موجب سوءاستفاده جمهوری اسلامی می‌شود، فعلا از بیان آن معذور است! این‌که راوی در سطور اولیه کتاب، خود را از بیان مطالبی که علی‌القاعده باید سوژه اصلی خاطرات باشد معاف کند، مطایبه‌آمیز به نظر می‌رسد، ضمن این‌که در همان سطور شوخی‌های دیگری نیز به چشم می‌خورد از جمله این‌که راوی بدون ارائه هیچ‌گونه مستندی مدعی است که فساد در رژیم پهلوی یک‌پنجاهم فساد در جمهوری  اسلامی است که در این صورت باید گفت چه خوب بود که نویسنده وارد اثبات این ادعا می‌شد که هم‌ خدمتی به جریان سلطنت‌طلب کرده باشد و هم جمهوری اسلامی را از چشم بیندازد.

* الزامات شیوه گفت‌وگو در این کتاب رعایت نشده

نقش خنثی و بی‌اثر گفت‌وگوگر وتدوین‌کننده کتاب نیز قابل تامل است؛ اساسا انتخاب شیوه گفت‌وگو در اخذ خاطرات الزاماتی دارد که در اغلب مواضع این کتاب به آن عمل نشده است، مصاحبه‌کننده تنها در نقش کسی ظاهر شده است که به ثابتی بهانه می‌دهد تا وارد موضوعات شود، بدون این‌که خود را ملزم به پاسخگویی به انبوه سئوالاتی بداند که در هر مورد وجود دارد. ادعای عرفان قانعی‌فرد تدوین‌گر کتاب مبنی بر این‌که نمی‌توانست ثابتی را برنجاند، نیز قابل قبول نیست اگر ثابتی به عنوان یکی از کارکشته‌ترین عناصر امنیتی رژیم گذشته چنین اعصاب بلورینی دارد که با کوچکترین چالش و انتقاد از میدان به در می‌رود، اساساً چه فایده‌ای  در گفت‌وگو با این فرد متصور است؟

پاورقی‌های این کتاب نشان می‌دهد که تدوین‌گر به آثار تاریخی منتشره در ایران دسترسی داشته و از ایده‌های طرف مقابل نیز مطلع بوده است، اما در اغلب موارد ثابتی را آزاد گذاشته که با آسودگی خیال از هر گونه چالش جدی، به بیان مطالب بی‌اهمیت و غیرسودمند بپردازد. حتی اگر تدوین‌گر با راوی موافق نیز بوده باشد، در مقام گفت‌وگوی تاریخی باید خود را زبان مخالفین بداند و برای تولید یک اثر مفید، سعی کند که در هر موضوع ،امهات نقدها را مطرح کند و در مورد آن در پی پاسخ باشد.

* 6دهه پیش از مصدق تابوشکنی شده بود

ادعای قانعی‌فرد مبنی بر این‌که در این کتاب درباره چهره‌هایی مانند دکترمصدق قداست‌زدایی و تابوشکنی شده درست نیست زیرا اگر منظور از قداست‌زدایی از مصدق کاری است که در کتاب ثابتی صورت گرفته است، باید گفت که این قداست 6 دهه پیش شکسته شده و از دوران نهضت ملی و زمامداری مصدق، جریان قوی نقد او تاکنون ادامه داشته است. در خوش‌بینانه‌ترین نگاه آنچه ثابتی در کتاب خود آورده کپیه‌ای است از آنچه سیدابوالحسن حائری‌زاده، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد و سایر مخالفین مصدق از دوره نهضت ملی تا هم اینک بیان کرده‌اند و می‌کنند. نقد ما به دکتر مصدق با نقد جریان سلطنت‌طلب تفاوت ماهوی دارد سلطنت‌طلب‌ها به دلیل محدودیت‌هایی که مصدق برای دربار و شخص شاه وافرادی چون اشرف پهلوی ایجاد کرد و مانع از دخالت‌ها و مزاحمت‌های آنها شده وی را مورد حمله قرار می‌دهند و حال آن‌که ایراد ما به مصدق این است که با اشتباهات فاحش خود که پراکندن یاران و دوستان قدیمی و خلع سلاح کردن نهضت ملی است، یک جنبش پیروز را تدریجاً به یک شکست تلخ کشانید.

* فحاشی در یک اثر تاریخی دون شان پک پژوهشگر است

ادعای تدوین‌گر مبنی بر این‌که ثابتی در محدوده فعالیت‌های اداری خود را مسلمان معرفی کرده است و در محدوده زندگی شخصی مهم نیست که چه دینی داشته باشد و ما نیز مفتش مذهبی نیستیم! نیز از عجایب است اولاً ثابتی در پایان کتاب اذعان می‌کند که نه به اسلام و نه به هیچ دینی و نه حتی به وجود خدا اعتقادی ندارد، در عین این‌که از بهائیت به شکل تمام‌عیار دفاع می‌کند و ثانیاً گرایش دینی هر فرد در کارکرد او مؤثر است و در واقع از این جنبه، زندگی شخصی و اجتماعی افراد از یکدیگر قابل تفکیک نیست. بر این نکته باید افزود که میدان‌داری عناصر وابسته به بهائیت در دوره پهلوی، معلول سیاستی اسلام‌ستیزانه و حساب شده بوده است که امروزه اسناددردسترس همه گان قراردارد.

نکته آخر درباره کتاب «در دامگه حادثه» این است که ایراد توهین و حتی فحاشی نسبت به افراد یا جریانات گوناگون در پاورقی‌ها را توسط گردآورنده، دون شأن یک پژوهش مستند و گزارشگر است، اغلب پاورقی‌های کتاب از منابع موافق با نظر راوی آورده شده است و این با بی‌طرفی و جامع‌نگری یک محقق تاریخ سازگار نیست. در این‌گونه موارد اگر قرار است در پاورقی قولی نیز ذکر شود بهتر آن است که از دیدگاه‌های مخالفین راوی وام گرفته شود، زیرا به جامعیت اثر و ایجاد زمینه قضاوت در خواننده کمک می‌کند.