"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم .
علی مهین ترابی پس از دستگیری در بازجوییها گفت: من مسئول صف دانشآموزان بودم و باید جلوی کسانی را که دیر به مدرسه میآمدند، میگرفتم. آن روز مزدک دیر به مدرسه آمد. چند روزی بود که دیر میآمد و من به او گفتم نباید دیر کند. عصبانی شد و با هم دعوا کردیم. گفت زنگ آخر میبینمت. مزدک بچه درسخوانی بود و دعوایی نبود، فکر نمیکردم زنگ آخر دعوا کند.
زنگ آخر که خورد من با یکی از دوستانم که آن روز او هم مامور انتظامات مدرسه بود با هم به حیاط رفتیم. مزدک را دیدم، دوستم چاقویی به من داد و گفت اگر حمله کرد چاقو را جلویت بگیر تا حمله نکند. من اصلا بلد نبودم از چاقو استفاده کنم. مزدک و من درگیر شدیم و برای اینکه به درگیری پایان دهم چاقو را مقابل شکمم گرفتم. بچههای مدرسه جمع شدهبودند و ازدحام زیادی بود، نمیدانم چه شد که ناخواسته روی مزدک افتادم و او زخمی شد.
من اصلا نمیخواستم او را بزنم و متوجه نشدم چطور این ضربه وارد شد.گفتههای علی مورد قبول دادگاه قرار نگرفت و این نوجوان به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم شد. در حالی که حکم صادره از سوی دیوان عالی کشور نیز مورد تایید قرار گرفته و تنها مرحله باقی مانده استیذان بود وکیل مدافع علی یک بار دیگر به رای صادره اعتراض کرد و این بار مدعی شد ابهاماتی در نظریه پزشکی قانونی وجود دارد که درصورت بررسی مجدد میتواند نشان دهد علی قاتل نیست.
به این ترتیب یک بار دیگر نظریه پزشکی قانونی مورد بررسی یکی از متخصصان قرار گرفت و نظریه جدید پرونده علی را دستخوش تحول کرد. در حالی که پیش از این اعلام شده بود پارگی رگ آئورت باعث مرگ مزدک شده است متخصص پزشکی قانونی خاطرنشان کرد احتمال پارگی این رگ بر اثر فشار جمعیت وجود دارد و هل داده شدن مقتول به طرف چاقوی علی نیز محتمل است.
زمانی که اعتراض مجدد وکیل علی به دفتر آیت الله هاشمی شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه فرستاده شد هیات قضات دفتر رئیس قوه قضائیه اعلام کردند با توجه به اینکه علی اقرار صریح به قتل نداشته است و نظریه پزشکی قانونی هم در این خصوص ابهاماتی دارد حکم صادره نقض میشود و رسیدگی مجدد لازم است.
پرونده علی این بار به شعبه 112 دادگاه عمومی کرج فرستاده شد و قاضی غلامی بررسی این پرونده را بر عهده گرفت.این در حالی بود که ناظم مدرسهای که حادثه در آن رخ داده بود نیز نامهای به قاضی دادگاه نوشت و اعلام کرد خودش دیده علی ضربهای به مقتول وارد نکرد و فشار جمعیت باعث شد مزدک به سمت علی پرت شود. قاضی رسیدگیکننده به این پرونده بعد از پایان دفاعیات متهم و وکیل مدافع او اعلام کرد متهم مرتکب قتل شبه عمد شدهاست و او را به پرداخت دیه محکوم کرد.
سپس علی با سپردن وثیقه 80 میلیون تومانی آزاد شد. اینبار پدر مزدک بود که به رای اعتراض داشت و گفت که فرزندش به عمد کشته شده و قاتل او باید قصاص شود. با درخواست این مرد پرونده به دیوانعالی کشور رفت و شعبه 27 دیوانعالی اعلام کرد این قتل عمد بوده، بنابراین رای صادره را نقض کرد.
در حالی پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز فرستاده شد که علی حاضر به بازگشت به زندان نبود و زندگی مخفیانهای را آغاز کرده بود.در ادامه اوایل اردیبهشت امسال محاکمه متهم به صورت غیابی در شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز و به ریاست قاضی رنجبر برگزار شد. در این جلسه اولیای دم خواستار مجازات قصاص برای علی شدند.
وکیل متهم فراری نیز به دفاع از موکلش پرداخت.قضات دادگاه پس از بررسی پرونده وارد شور شده و علی را به قصاص نفس – اعدام – محکوم کردند. با ابلاغ رای وکیل متهم به آن اعتراض کرد و پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوان عالی کشور فرستاده شد.
عشق دختر و پسر عمو و قتل مزاحم
رئیس پلیس آگاهی استان ایلام از دستگیری عاملان قتل پسری جوان خبر داد كه
برای نامزد یكی از متهمان به قتل مزاحمت ایجاد كرده بودند. سرهنگ علیرضا
گوهری در گفتوگو با ایسنا، در تشریح خبر دستگیری متهمان به قتل در ایلام،
گفت: سالجاری، ماموران از طریق اعلام مركز فوریتهای پلیسی 110 در جریان
یك فقره درگیری منجر به جرح قرار گرفتند.
وی افزود: ماموران با حضور در
صحنه حادثه با پیكرخونین جوانی روبهرو شدند كه با ضربات متعدد جسمی نوك
تیز جان خود را از دست داده بود. رئیس پلیس آگاهی ایلام با بیان اینكه
ماموران در تحقیقات اولیه از شهود دریافتند كه مقتول به نام «محمد» با دو
تن دیگر درگیر و متهمان پس از به قتل رساندن این جوان متواری شدهاند، گفت:
تحقیقات كارآگاهان پلیس آگاهی ادامه داشت تا اینكه آنان توانستند هویت
متهم به قتل به نام «علی» 22 ساله را شناسایی كنند.
وی با بیان اینكه بر
اساس نظریه پزشكیقانونی 17 ضربه چاقو به پیكر مقتول وارد شده است، گفت:
تحقیقات در مورد شناسایی مخفیگاه این متهم به قتل متواری ادامه داشت تا
اینكه سه روز پس از وقوع قتل «علی» خود را به ماموران اداره مبارزه با
جرائم جنایی معرفی كرد.
گوهری با بیان اینكه متهم به قتل ضمن اعتراف به بزه
انتسابی، دیگر همدست خود به نام «حمید» را نیز به ماموران معرفی كرد و
گفت: این فرد در اعترافات خود عنوان كرد كه مقتول مرتبا برای نامزدش «سارا»
(دخترعموی فرد متهم به قتل) مزاحمت ایجاد میكرد.
وی با بیان اینكه متهم
در ادامه اعترافات عنوان كرد كه مقتول به تذكرات وی مبنی بر عدمایجاد
مزاحمت برای سارا بیتوجه بود، گفت: بر اساس اعترافات «علی» حتی اقوام و
دوستان وی برای پایان دادن به مزاحمتهای محمد پیشقدم شده بودند، اما مقتول
به این امر بیتوجه بود.
گوهری افزود: براساس اعترافات متهم، وی برای
پایان دادن به مزاحمتهای محمد با همدستی «حمید» برادر نامزدش با «محمد»
درگیر شده و آنان با استفاده از دو قبضه قمه 17 ضربه به بدن وی وارد كرده و
او را به قتل رساندند.
وی با بیان اینكه بر اساس اعترافات متهم، حمید به علت مجروحیت از جانب مقتول در بیمارستان بستری بود، گفت: متهم معترف شد كه آلت قتاله را در منزل پدریاش مخفی كرده است كه كارآگاهان در بررسی قمه آغشته به خون را كشف كردند. رئیس پلیس آگاهی استان ایلام افزود: متهم به پرونده تشكیل شده به دادسرای ایلام ارجاع داده شد.
دستگیری یك رباخوار
رئیس پلیس آگاهی استان كرمان از دستگیری فردی كه بیش از یك میلیارد ریال
رباخواری كرده بود، خبر داد.
سرهنگ پوررضاقلی در تشریح جزئیات این خبر گفت:
در پی ارجاع یك فقره پرونده با موضوع رباخواری از كلانتری 13 شهرستان
كرمان، پرونده در دستوركار كارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت.
رئیس پلیس
آگاهی استان كرمان ادامه داد: ماموران در ادامه تحقیقات خود متهم با هویت
«اكبر» را در 23 خرداد سالجاری دستگیر و بازجویی از وی را آغاز كردند.
پوررضاقلی با اشاره به اعترافات متهم در مقر انتظامی خاطرنشان كرد: وی در
بازجوییها به ماموران اداره مبارزه با جرائم اقتصادی پلیس آگاهی گفت كه بر
حسب تقاضای شاكی در بهمن ماه سال 89 مبلغ 430میلیون ریال تحت عنوان صوری
مشاركت در نمایندگی ایران خودرو به آنان پرداخت و به ازای وجه پرداختی برای
تضمین اصل پول، سه فقره چك بدون تاریخ جمعا به مبلغ یك میلیارد و 200
میلیون ریال از آنان دریافت كرده است.
وی با اشاره به اعترافات متهم اظهاركرد: متهم در ادامه اظهارات خود به كارآگاهان گفت كه در طول 18 ماه مبلغ 270 میلیون ریال سود پول را از شاكیان دریافت كرده اما به دلیل تاخیر در پرداخت سود توسط آنان، وی اقدام به درج تاریخ روی سه فقره چك ضمانتی كرده و با ارائه آنها به بانك درخواست وصول آن را كرده است.
فرار گروگان میلیاردی از تهدیدهای 9ماهه آدم ربایان
مرد نمایشگاهدار و همدستش برای تصاحب اموال مرد ثروتمند، او را ربودند و با تهدید وی به مرگ و اسیدپاشی، املاک میلیاردیاش را تصاحب کردند.
آنها برای اینکه پای پلیس به ماجرا کشیده نشود، تهدیدهایشان را 9ماه تمام ادامه دادند تا اینکه با شکایت شاکی، کارآگاهان وارد ماجرا شدند.23خرداد امسال مرد میانسالی به دادسرای ناحیه هفت تهران رفت و خبر از آدمربایی میلیاردی داد. وی در توضیح ماجرا گفت: شش شهریور سال گذشته در یکی از خیابانهای تهران چند نفر با تهدید مرا سوار یک خودروی هیوندا کردند.
آنها مرا به زیرزمین یک نمایشگاه اتومبیل در منطقه عباسآباد انتقال دادند و چند ساعتی در آنجا زندانیام کردند. سپس تهدیدم کردند که اگر املاکم را با قیمت بسیار پایین به نام آنها نزنم مرا میکشند و یا مورد اسیدپاشی قرار میدهند. وی ادامه داد: آنها از من میخواستند املاکم در تجریش که ارزش میلیاردی دارد را با قیمت بسیار پایینتر به آنها بفروشم.
من که بسیار وحشت کرده بودم ناچار شدم هرچه میخواهند انجام دهم. به همینخاطر همراهشان به دفترخانهای در نزدیکی نمایشگاه رفتم و اسناد زمینهایم و املاکم را در ازای دریافت مبلغ ناچیزی به نام آنها منتقل کردم و همه قراردادهای فروش را امضا کردم.
من همه این کارها را بهخاطر حفظ جانم انجام دادم. چرا که آنها تهدیدم کرده بودند که اگر به خواستهشان تن ندهم به راحتی مرا میکشند. مرد میانسال درباره علت تأخیر 9ماههاش برای مطرح کردن شکایت نیز گفت: آدم ربایان بعد از اینکه همه اموالم را تصاحب کردند، مرا رها کردند و در این مدت مدام با من تماس میگرفتند و تهدید میکردند که اگر شکایت کنم من یا یکی از اعضای خانوادهام را به قتل میرسانند.
آنها آنقدر ترسناک و قدرتمند بودند که در این مدت اعضای خانوادهام را هم تهدید میکردند و جوی از ترس و وحشت را در زندگی ما حکمفرما کرده بودند. تهدیدهایشان آنقدر جدی بود که من و خانوادهام جرأت نکردیم در اینباره حرفی به پلیس بزنیم و از آنها شکایت کنیم. تا اینکه بعد از چندماه تهدید و ترس، دیگر از این وضعیت خسته شدم و تصمیم گرفتم پلیس را در جریان این آدمربایی و تصاحب اموالم قرار دهم.
فرار مرموز آدم ربایان:
با شکایت مرد ثروتمند، تیمی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت با دستور قضایی رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. کارآگاهان در نخستین قدم نمایشگاه اتومبیلی را که شاکی مدتی در آنجا زندانی بوده شناسایی کردند. آنها با مراجعه به این محل متوجه شدند که صاحب نمایشگاه به نام علی که 70سال سن دارد از محل کار خود متواری شده و مدتی است به آنجا رفتوآمد ندارد و کسی او را ندیده است.
مأموران در ادامه تحقیقات محل زندگی این مرد را در شمال پایتخت شناسایی کردند و راهی آنجا شدند اما در خانه هم اثری از علی نبود. اعضای خانواده وی در تحقیقات گفتند که علی از حدود یکماه پیش از خانهاش خارج شده و دیگر برنگشته است. آنها حتی مدعی شدند که در این مدت هیچ خبری از علی ندارند و نمیدانند چه بلایی سر او آمده است.
سرنوشت مشابه:
درحالیکه تجسسها برای پیدا کردن علی به بن بست رسیده بود، مأموران این بار به جستوجو برای یافتن ردی از همدست او پرداختند. کارآگاهان در اقدامات اطلاعاتی گسترده موفق به شناسایی این مرد به نام احمد شدند. آنها وقتی عکسی از این مرد 53ساله بهدست آوردند، آن را در اختیار شاکی گذاشتند. وی نیز به محض دیدن عکس، احمد را بهعنوان یکی از آدمربایان شناسایی کرد و گفت: خودش است. او همان کسی است که همراه صاحب نمایشگاه مرا به زیرزمین برد و با تهدید اموالم را تصاحب کرد.
با این اطلاعات تحقیقات برای دستگیری احمد آغاز شد اما این مرد نیز همانند علی از خانهاش در غرب پایتخت متواری شده و خانوادهاش اطلاعی از مخفیگاه وی نداشتند. سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: با توجه به حساسیت موضوع و فرار آدم ربایان مرموز و اینکه تاکنون آنها هیچ ردی از خود به جا نگذاشتهاند، قاضی پرونده مجوز انتشار عکس آنها در روزنامهها را صادر کرده و کسانی که این دو متهم را میشناسند و از مخفیگاه آنها خبر دارند میتوانند اطلاعات خود را از طریق شماره تلفن 51055611در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار دهند.
قاتلان خانم معلم بیگناه اعدام شدند
دو مرد شرور که بعد از ربودن خانم معلم بیگناه او را مورد آزار و اذیت قرار داده و به قتل رسانده بودند، صبح دیروز به دار مجازات آویخته شدند.
آذرماه سال گذشته با پیدا شدن جسد غرق در خون خانم معلم جوانی در بیابانهای اطراف شهرستان سرباز، تحقیقات برای کشف راز جنایت کلید خورد. مأموران در بررسی محل پیدا شدن جسد، متوجه رد لاستیک یک موتورسیکلت شدند. آنها با دنبال کردن رد لاستیک موتور، به روستایی در آن حوالی رسیدند و اطمینان یافتند که عاملان جنایت اهل این روستا بودهاند. در ادامه بررسیها، کارآگاهان موفق شدند صاحب موتورسیکلت مورد نظر را شناسایی و او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کنند.
متهم بعد از انتقال به اداره آگاهی، چارهای جز بیان حقیقت ندید و اعتراف کرد که با همدستی یکی از دوستانش، خانم معلم بیگناه را به قتل رساندهاند. او گفت: روز حادثه، هوا هنوز تاریک نشده بود که من و دوستم هنگام عبور از جاده میانبر و کوهستانی روستا، خانم معلم جوان را دیدیم که در حال رفتن به روستا بود. چون او تنها بود، وسوسه شدیم و تصمیم گرفتیم وی را مورد آزار و اذیت قرار دهیم. ما او را ربودیم و با کشاندن به محلی خلوت، بدون توجه به التماسهایش، نقشهمان را عملی کردیم اما زمانی که میخواستیم وی را رها کنیم و متواری شویم، او گفت که ما را شناخته و از ما شکایت خواهد کرد. ما هم از ترس اینکه لو برویم، با ضربات سنگ او را به قتل رساندیم و بعد از سرقت اموالش، متواری شدیم.
با اظهارات این مرد، همدست او هم دستگیر شد و به این جنایت هولناک اعتراف کرد. با توجه به اینکه این حادثه احساسات مردم منطقه را جریحهدار کرده بود، پرونده بهصورت ویژه در دادسرای زاهدان و دادگاه کیفری تحت رسیدگی قرار گرفت و هر دو متهم، به قتل و آزار و اذیت معلم بیگناه اعتراف کردند.
رئیسکل دادگستری سیستان و بلوچستان اظهار داشت: متهمان دو شرور به نامهای محمد و عبدالطیف بودند که پرونده آنها در هفت مرحله مورد رسیدگی قرار گرفت. حجتالاسلام حمیدی ادامه داد: بعد از بررسیهای تکمیلی آنها به اتهام آدم ربایی، تجاوز به عنف و قتل هر کدام به 15سال حبس، یکبار اعدام و قصاص نفس محکوم شدند و این رأی برای تأیید به دیوان عالی کشور ارجاع شد. وی با اشاره به تأیید این حکم در دیوانعالی کشور تصریح کرد: با اجرای مقدمات اجرای حکم، هر دو متهم صبح دیروز در زندان مرکزی زاهدان به دار مجازات آویخته شدند.با اجرای حکم اعدام، بقیه احکام بهخودی خود لغو میشود.
زیرکی همسایه راز دو سارق را که در نیمه های شب دست به سرقت از خانه ای زده بودند فاش کرد. نیمه شب دوشنبه شخصی با پلیس تماس گرفت و به ماموران گفت که دونفر به سمت خانه یکی از همسایه هایش در شمال تهران رفته و اقدام به باز کردن قفل در کرده اند.
او مدعی شد که همسایه اش چند روزی است که در خانه حضور ندارد و شک ندارد که مردان ناشناس قصد سرقت از خانه را دارند.بعد از تماس ماموران راهی محل شدند و با توجه به اینکه همسایه وظیفه شناس مشخصات هردو سارق را اعلام کرده بود ماموران با اجرای طرح مهار و محاصره خیابان های اطراف، هردو متهم را دستگیر کردند. سارقان پس از دستگیری به کلانتری انتقال یافتند و در بازجویی های نخست مدعی شدند که پلیس آنهار ار اشتباهی دستگیر کرده است .
اظهارات آنها زمانی رنگ باخت که ماموران در بازرسی از کوله پشتیشان سه دسته کلید، یک گوشی تلفن ، دو عدد کنترل تلویزیون و لوازم با ارزش دیگر کشف کردند. با پیدا شدن این اموال، متهمان لب به اعتراف گشودند و به سرقت اعتراف کردند. سرهنگ یحیی کاهه ، سرپرست سر کحلانتری سوم پیشگیری تهران با اعلام این خبر گفت: تحقیقات تکمیلی در خصوص دیگر سرقت های احتمالی متهمان ادامه دارد.
دزدان جوان در کمین خودروهای دانشجویان
امروز سرگرد محمد فقیه در رابطه با دستگیری سارق خودروهای دانشجویان گفت: با شکایت تعدادی از دانشجویان یک دانشگاه در شهرک هما مبنی بر سرقت محتویات و لوازم داخلی خودروهایشان به ماموران گشت کلانتری،کمیسیونی برای پیشگیری از سرقت وجلوگیری از سرقت های مشابه با حضور معاونان عملیات، تجسس و اطلاعات کلانتری برگزار و اقدامات ماموران کلانتری برای دستگیری سارق یا سارقان این پروندهها آغاز شد.
وی ادامه داد: سرقتها و تجسس های پلیس ادامه داشت تا اینکه ظهر دیروز ماموران تجسس کلانتری هنگام گشتزنی نامحسوس در محله های آلوده به سرقت به مشخصات یک خودرو پژو 405 خاکستری مشکوک و برای مدتی آنها را تحت مراقبت قرار دادند. سرگرد فقیه افزود: در این جریان سرنشینان پژو 405 با توقف در کنار یک دستگاه پژو 206 که متعلق به یکی از دانشجویان بود، قصد سرقت لوازم درون خودرو را داشتند که با مشاهده خودرو ماموران که برای دستگیری آنها وارد عمل شده بودند، متواری و سعی کردند با رانندگی خطرناک و آسیب زدن به خودروهای دیگر فرار کنند
پيدايش كنيد آقاي قاضي! اين جملهاي است كه هنوز با به يادآوري آن خاطره دختر جواني زنده مي شود كه قرباني زيادهخواهي و افزونطلبي مردي شد كه قصد داشت او را به زور به عقد و ازدواج يكي از بستگانش درآورد.
فصل پاييز بود و هرم گرماي تابستان جايش را به خنكاي پاييز ميداد. درختهاي حاشيه خيابان با برگهاي بيرمق و زرد رنگ خود انتظار زمستان و شايد چه كسي ميداند بهار و رويش دوباره را ميكشيدند.
آن روز وقتي وارد اتاق قاضي شدم، مرد ميانسالي كه در همان نگاه اول شبيه آدمهاي عصا قورت (!) داده بود، با غرور مقابل اتاق شعبه قدم ميزد و هر از گاه با نيم نگاهي به مدير دفتر قاضي سعي داشت به او بفهماند از انتظار خسته شده است.
او وقتي وارد اتاق شد با همان غرور تكبر گفت: آقاي قاضي دختر 19 ساله ام اغفال شده و از خانه فرار كرده و تلاشهايم براي يافتن او بينتيجه مانده است و...
با چند پرسش و پاسخ كوتاه، قاضي روي ورقهاي كه مقابلش قرار داده بود، دستورات لازم را نوشت.
مرد شاكي هنگام خروج از اتاق بار ديگر ايستاد و خطاب به قاضي گفت: آقاي قاضي پيدايش كنيد. او آبروي مرا برده است حالا از شما ميخواهم يا جنازهاش را به من تحويل دهيد يا خودش را! بعد بدون آن كه از منتظر پاسخ باشد با صدايي كه از كفشهاي ورني برقزدهاش روي موزاييكهاي كف سالن دادسرا طنينانداز شده بود محل را ترك كرد.
يك هفته از شكايت مرد عصا قورت داده ميگذشت كه ماموران پليس آگاهي موفق شدند، دختر فراري از خانه او را كه در منزل يكي از دوستانش پناه برده بود شناسايي و به دادسرا منتقل كنند. آن روز براي دومين بار مرد ميانسال را ديدم كه صداي نفسهايش نشان از عصبانيت او داشت.
دختر جوان در حالي كه كنار يك مامور پليس زن نشسته بود در مقابل اولين پرسش قاضي كه از او علت فرارش را جويا ميشد گفت: آقاي قاضي! من نميتوانم تن به ازدواجي دهم كه ميدانم سرانجامي ندارد. پدرم مرد خودخواهي است كه اجازه ابراز عقيده به هيچ فردي در جمع خانواده را نميدهد و ميگويد تا زماني كه زنده هستم كسي اجازه ندارد براي من تعيين تكليف كرده و با گفتههاي من مخالفت كند.
دختر جوان با بغض ادامه داد: آقاي قاضي او از يك ماه پيش مدام مرا تحت فشار قرار داده تا با برادرزادهاش ازدواج كنم، فردي كه من هيچ علاقهاي به او ندارم و ميدانم در زندگي با او به بنبست خواهم رسيد و... .
قاضي پس از تحقيق، مرد ميانسال را به درون شعبه فرا خواند، او در همان بدو ورود نگاهي غضبآلود به دخترش انداخت به طوري كه دختر جوان از ترس سرش را پايين انداخت.
پس از دقايقي وقتي قاضي از دختر جوان خواست تا نزد والدينش بازگردد، بغض او به يكباره تركيد و گفت: آقاي قاضي من به جهنمي كه پدرم برايم درست كرده بازنميگردم، مرد ميانسال با جملاتي كه ميشنيد به شدت عصباني به نظر ميرسيد؛ اما سعي ميكرد خود را كنترل كند.
سرانجام آن روز دختر جوان عليرغم ميل باطنياش تحويل پدر خود شد.
دختر جوان هنگام خروج از اتاق قاضي لحظه اي ايستاد و نگاه معنيداري به صورت حاضران در اتاق كرد.
دو روز پس از اين ماجرا، صبح هنگام وقتي وارد دادسرا شدم، روزنامهاي كه روي ميز قاضي بود توجهام را جلب كرد.
وقتي صفحه حوادث آن را باز كردم به يكباره خشكم زد، تصوير همان دختر فراري از خانه بود كه در زير تيتر روزنامه جا خوش كرده بود، در تيتر نوشته شده بود: خودكشي دختر جوان براي فرار از ازدواج اجباري.
چند بار گزارش حادثه را خواندم او خود را از روي پل به خيابان انداخته بود؛ بياختيار ياد حرفهاي دختر جوان افتادم كه ميگفت: نگذاريد من به جهنم بازگردم...
در افكار خود غوطهور هستم كه در بيرون از اتاق قاضي پدر دختر جوان را ميبينم كه با لباس سياه اين بار مقابل اتاق قاضي كشيك ايستاده بود تا اجازه تحويل جسد از پزشكي قانوني را از قاضي دريافت كند. كاش ميدانستم او اكنون به چه ميانديشد؟
در قائمشهر رخ داد
سرنوشت دختر 12ساله در اسارتگاه باند شياطين
اعضاي باند شياطين كه با ربودن دختر 12سالهاي، وي را تسليم نيت شيطاني خود كرده بودند، از سوي پليس مازندران دستگير شدند.
سناريوي اين جنايت سياه روز 13 تيرماه در خيابان ساري قائمشهر با ربوده شدن يك دختر نوجوان كليد خورد.
در حالي كه هنوز تا فرو رفتن خورشيد روز 13 تيرماه در پس ساختمانهاي بلند مرتبه شهر قائمشهر ساعتي باقي بود، ساكنان و مغازهداران چهار پسر جوان را ديدند كه با زور دختري را سوار پرايدي كردند و با خود بردند.
ربايندگان دختر وقتي با واكنش مردم روبهرو شدند ادعا كردند از مأموران اداره اطلاعات هستند و به خاطر موارد امنيتي بايد اين دختر را به مركز انتقال دهند.
در حالي كه مغازهداران با حيرت به اين صحنه نگاه ميكردند، پسران جوان به سرعت سوار خودروي خود شده و دختر نوجوان را با خود بردند.
با گذشت ساعتي از تاريكي هوا وقتي اعضاي خانواده اين دختر از غيبت وي نگران شدند در تماس با بستگان و دوستانش سعي در اطلاع از مكان وي كردند اما همه تماسها بيفايده بود و هيچكس از سرنوشت وي اطلاعي نداشت.
خانواده دختر 12 ساله وقتي در تلاشهايشان به بنبست خوردند، با مراجعه به كلانتري ماجراي ناپديد شدن دخترشان را با آنها در ميان گذاشته و تقاضاي كمك كردند.
در حالي كه به دستور سرهنگ قدمي رئيس پليس قائمشهر تجسسهاي گستردهاي براي رديابي دختر ناپديد شده آغاز شده بود روز بعد دختر نوجوان با سرو صورت زخمي و در حالي كه بشدت ترسيده بود به خانهاش برگشت و خانوادهاش را در جريان يك سناريوي هولناك قرار داد.
خانواده دختر نوجوان كه پشتپرده اين آدمربايي را شنيده بودند، به كلانتري رفتند و ماجرا را براي پليس بازگو كردند.
دختر 12 ساله وقتي از سوي مأموران تحت تحقيق قرار گرفت درباره چگونگي وقوع حادثه گفت: خانه ما در حوالي آفتاب است. غروب بود داشتم از پياده رو به طرف خانه مان ميرفتم كه دو پسر جوان مزاحم من شدند. بياعتنا به آنها به راهم ادامه دادم. چند قدم جلوتر دو مرد جوان ديگر جلوي مرا گرفتند. آنها با ادعاي اينكه مأمور اداره اطلاعات هستند، خواستند سوار خودرويشان شوم تا به دور از مزاحمتهاي اراذل و اوباش مرا به خانهام برسانند.
من تشكر كرده و گفتم خانه مان در همين نزديكي است و ميتوانم خودم به خانه بروم. وقتي با اصرارهاي آنها درباره اينكه بايد سوار خودرو شوم روبهرو شدم شك كردم. خواستم به هر طريق ممكن از آنجا دور شوم كه ناگهان يكي از آنها از پشت سر چاقويي را به پهلويم قرار داده و تهديد كرد اگر سوار نشوم مرا در همان خيابان خواهد كشت.
باز هم مقاومت كردم اما آنها با زور مرا سوار خودرويشان كرده و در برابر پرسشهاي مردم هم اعلام كردند از مأموران اداره اطلاعات هستند و براي برخي موارد بايد مرا با خود ببرند.
آنها مرا به خانهاي در همان حوالي بردند. به التماسها و گريههايم اعتنايي نكردند و فرداي آن روز با گفتن اينكه ما مأمور اطلاعات هستيم و اگر در اين باره به كسي حرفي بزني با ما كاري ندارند و تنها خودت اذيت ميشوي و خانواده ات را خواهيم كشت مرا به خياباني برده و در آنجا رها كردند.
با توجه با اين اطلاعات و نشانيهايي كه اين دختر از مشخصات ظاهري متهمان در اختيار مأموران قرار داده بود با دستور دادستان قائمشهر اكيپي از مأموران اداره امنيت پليس مأموريت يافتند تا تجسس براي رديابي شياطين را آغاز كنند. آنان با رديابي پاتوقهاي احتمالي ربايندگان دختر نوجوان به صورت نامحسوسي اين مناطق را تحت نظر گرفتند تا اينكه عصر روز 14 تيرماه يكي از ربايندگان در دام مأموران گرفتار شد.
با توجه به بازجوييهاي فني و پليسي انجام گرفته از اين جوان سنگدل مأموران در مدت زماني كمتر از 10 ساعت مخفيگاه سه همدست وي را رديابي و همه آنها را دستگير كردند.
شياطين كه بين 19 تا 24 سال سن دارند و همگي از اهالي قائمشهر هستند در جريان بازجوييهاي پليس به اين اقدام اعتراف كردند.
به دستوردادستان قائمشهر اين پسران تا انجام تحقيقات تكميلي با صدور قرار قانوني در اختيار مأموران قرار گرفتند.
به گزارش خبرنگار ما؛ با توجه به اينكه شايعات گوناگوني درباره اين حادثه در قائمشهر و حتي شهرهاي اطراف در سطح گستردهاي منتشر شده بود روايتهاي مختلفي از اين حادثه مطرح ميشد.
* نگاه دوم
شايد اگر دستگاههاي اطلاعرساني ما بويژه رسانه ملي با تأثيرگذاري پردامنهاش، در حالي كه متجاوزان براي اجراي نقشههاي خود تعطيلات نميشناسند، در موضوعات اجتماعي از اين دست به تعطيلات طولاني مدت نميرفتند، اكنون سطح هوشياري جامعه چندان بود كه بسياري از تعرضات به سادگي، رخ نميداد.
متجاوزان به عنف هرچند اغلب، افرادي به ظاهر شرور، مجرم و تا حدودي قابل تشخيص هستند، اما برخي نيز بر چهره خود نقابي از شخصيت تحصيلكرده، داراي موقعيت اقتصادي و اجتماعي مناسب، متقاضي ازدواج و هر آنچه ظاهرپسند است، زدهاند كه نشان ميدهد آنها با پيروي از نيات شيطاني خود، قصد تجاوز به حريم افراد را داشته باشند.
نگاهي به اين فريبكاريهاي متجاوزان در نمونههاي فوق نيز همچون جمعآوري لاستيك از بيابان، پيدا كردن سنجاب، باز كردن باب دوستي و اغفال عدد بالايي را در تجاوزات شامل ميشود.اما در كمال تأسف، بايد گفت كه همين ترفندهاي ساده و پيش پا افتاده، در چند سال اخير توانسته است 178 قرباني از جمله 39 كودك بيدفاع بر جاي بگذارد.
وقتي صحبت از علل وقوع يا تكرار وقوع تجاوز ميشود، به ميان آوردن بحثي همچون همراهي كردن و تأثيرگذاري ناآگاهانه قربانيان در وقوع برخي تجاوزات صرفاً به دليل دوستيهاي خياباني و اينترنتي كفايت نميكند، چراكه كمتر قرباني حاضر ميشود با وجود آگاهي از سرانجام كار، پاي در اين ورطه بنهد. پس نگاه منصفانه ميطلبد كه تأثير خلأ اطلاعرساني كافي را دست كم نگيريم.
در بسياري از اين نمونهها، مكانهايي مثل باغات و بيابانهاي متروك، باغ حوالي، ساختمانهاي نيمهكاره و امثال آن به عنوان محل وقوع جرم نام برده شدهاند، در حالي كه ضعف اطلاعرساني به ساكنان اين نواحي با وجود چنين مكانهايي در نقاط آسيبپذيرتر شهر مثل حاشيهها توجيهي ندارد و اين همان نكتهاي است كه اتفاقاً بايد مورد توجه رسانهها در انتشار چنين اخباري قرار گيرد. نقش فرهنگسازي رسانهها در راستاي قاطعيتبخشي به قربانيان براي برخورد قانون با متجاوزان را نميتوان دست كم گرفت و اين كه قربانيان با تحمل رنج تجاوز به عنف يك مجرم خطرناك، دچار خودسانسوري ميشوند.
جامعه بايد به آن ميزان عقلانيت و بينش اجتماعي دست يابد كه تحقق امنيت را حاصل مثلثي به نام «آگاهي مردم، مشاركت همگان و نظارت پليس» بداند. با همه ادلههاي ذكر شده درباره علل وقوع و تكرار تجاوزات به عنف توسط افراد شيطانصفت، قاعده و انتظار اين نيست كه مقابل در هر خانهاي يا اطراف هر بيابان و باغ متروكهاي پليس بگذاريم؛ اما چه اشكالي داشت در حالي كه عاليترين مقام پليس كشور، تجاوز به عنف را براي امنيت جامعه بسيار خطرناك توصيف ميكند و از بدترين نوع جرايم در كشور ميداند و خواستار برخورد قاطع قضايي ميشود در هر جايگاهي از مسئوليتهاي مربوطه كه قرار داريم اعم از پليسي، قضايي و رسانهاي از خود بپرسيم: براي تقويت جنبههاي پيشگيرانه جرايم و قبل از مختومه شدن پروندههاي تجاوزات، چه اقدامات آگاهيبخش بهتر و وسيعتري براي مخاطبان انجام دادهايم و عاقبت متجاوزان را چگونه براي آنان كه در فكر تجاوزند، ترسيم كردهايم؟
وکیل نیامد، قدیمیترین زن زندانی محاکمه نشد
جلسه محاکمه قدیمیترین زندانی زن ایران که 19 سال در انتظار حکم قطعی خود است به علت حاضر نشدن وکیل متهم در جلسه دادگاه باز هم برگزار نشد. فاطمه متهم است تیرماه سال 72 دوست همسرش به نام مجید را به قتل رسانده است.
فاطمه – 53 ساله – که مقتول آخرین بار به خانه او رفته بود پس از دستگیری لب به اعتراف گشود و گفت: مجید را با خوراندن دوغ مسموم به سم گیاهی به قتل رسانده است.
در پی اعترافهای متهم، کارشناسان پزشکی قانونی نیز پس از کالبد شکافی و آزمایشهای سمشناسی، علت مرگ را استفاده از سم گیاهی اعلام کردند.
چند تن از اعضای خانواده و بستگان متهم نیز در تحقیقات قضایی، علیه او شهادت دادند. این در حالی بود که متهم در جلسات بازجویی منکر قتل شد و خود را بیگناه خواند.
فاطمه در جلسه دادگاه نیز قتل را انکار کرد و گفت که از ماجرای مرگ مجید چیزی نمیداند. او ادعا کرد: وقتی مأموران سراغ من و همسرم آمدند شوهرم از من خواست اعتراف کنم. او گفت که برایم رضایت میگیرد، ولی این کار را نکرد و حالا میخواهم واقعیت را بگویم، من در این قتل بیگناه هستم.
قاضی دادگاه اظهارات فاطمه را قبول نکرد و با توجه به اعترافات اولیه این زن، برای او حکم قصاص صادر کرد. در این بین اولیایدم مقتول نیز که فاطمه را گناهکار میدانستند حاضر به اعلام گذشت نشدند. در حالیکه فاطمه خود را در یک قدمی اعدام میدید خبر رسید دیوانعالی کشور حکم قصاص وی را تأیید نکرده است.
در ادامه، محاکمه او سه دور دیگر در دادگاه برگزار شد و هر بار دیوانعالی کشور به حکم مجازاتش نقص گرفت و آن را برگرداند. حتی او یک بار هم تبرئه شد که این حکم نیز از طرف دیوانعالی کشور نقض شد.
سرانجام دور پنجم محاکمه در شعبه 105 دادگاه شهرری به ریاست قاضی خردمند برگزار شد. در سه جلسه، دادگاه به دلیل نیامدن شاهدان تجدید شد تا این که قاضی دوم خرداد را زمان جدید محاکمه اعلام و از شاهدان ماجرا خواست برای شهادت به دادگاه بیایند.
در حالیکه دوم خرداد فاطمه برای محاکمه به دادگاه منتقل شده بود جلسه محاکمه به دلیل نیامدن قاضی برگزار نشد. بار دیگر بیستم تیر زمان محاکمه تعیین شد، اما این جلسه دادگاه نیز به علت حضور نداشتن وکیل متهم برگزار نشد.
عبدالصمد خرمشاهی در مورد برگزار نشدن جلسه دادگاه گفت: به دلیل همزمانی این دادگاه با دادگاه دیگری در تهران نتوانستم در جلسه دادگاه فاطمه حاضر شوم به همین دلیل دادگاه برگزار نشد. جلسه بعدی دادگاه بزودی برگزار میشود.
10 سال زندان و انفصال دائم از خدمت برای مأمور خطاکار
مأمور پلیس که به اتهام قتل متهم تحت تعقیب به زندان و انفصال دائم از خدمت محکوم شده بود، ديروز در جلسه دادگاه به تشریح ماجرا پرداخت.
اوایل شهریور سال 84 مأموران پلیس آگاهی در جریان یک تیراندازی مرگبار در بزرگراه آزادگان قرار گرفتند. تیم جنایی پس از حضور در محل با جسد مرد جوانی روبهرو شدند که به علت اصابت گلوله به چشمش جان باخته بود.
خودروی مقتول نیز بشدت با گاردریل کنار بزرگراه برخورد کرده بود. مرد تیرانداز با معرفی خود به عنوان یکی از مأموران پلیس گفت: به علت جرائم متهم از پارک افرا به تعقیب او پرداختم و در طول مسیر برای متوقف کردن سرنشین پراید8تیر هوایی شلیک کردم.
وقتی او به اخطارهای من توجه نکرد ابتدا گلولهای به لاستیک عقب و سپس لاستیک جلو شلیک کردم هنگام بازرسی بدنی مرد قوی هیکل او دست هایم را گرفت و به سمت خودش کشید که در اثر آن گلولهای شلیک و به چشمش اصابت کرد.
در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت اولیای دم با مراجعه به دادسرای جنایی رضایت خود را اعلام کردند. پرونده نیز با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قضات دادگاه او را به 10 سال زندان و انفصال دائم از کار در نیروهای نظامی محکوم کردند. ديروزحکم صادره در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد.
در ادامه، متهم با معرفی چند شاهد جدید از ماجرا درخواست اعاده دادرسی داد که قضات دیوان عالی کشور با این درخواست موافقت کردند.
صبح دیروز متهم به همراه دو شاهد خود در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شدند در حالی که به طور جداگانه اظهارات شاهدان اخذ شد آنها در تشریح ماجرا دچار تناقض گویی شدید شدند. قاضی علی محمدی رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران و 4 قاضی مستشار پس از شنیدن اظهارات دو شاهد پرونده و متهم ختم رسیدگی به این پرونده را اعلام کرده و برای صدور حکم وارد شور شدند.