۰۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۰

داستان زنان دوربین به دست+عکس

برترین و معروف ترین کارگردان زن در قرن گذشته میلادی به اعتقاد اکثر سینما نویسان و نشریات مطرح بین المللی چون اکونومیست؛ لنی ریفنشتال آلمانی است.
کد خبر : ۸۴۵۰۱
به گزارش صراط، برترین و معروف ترین کارگردان زن در قرن گذشته میلادی به اعتقاد اکثر سینما نویسان و نشریات مطرح بین المللی چون اکونومیست؛ لنی ریفنشتال آلمانی است، او با ساخت فیلم «پیروزی اراده» که مضمونش درباره کنگره حزب نازی در شهر نورنبرگ بود توانست نظر هیتلر و وزیر فرهنگ معروفش گوبلز را به فیلمسازی اش جلب کند و هر چند که در اغواگری هیتلر نیز تلاش هایی ناموفق داشت و در ابتدا رقاصه و بازیگری بی استعداد بوده اما تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم توانست برای فیلمسازی امتیازات ویژه و خاصی از رایش سوم بگیرد تا آنجا که ترجیح داد قبل از جنگ جهانی دوم پیشنهادهای هالییودی را هم رد کند و در آلمان بماند.





بعد از جنگ جهانی و در دوره محاکمه نازی ها و در شرایطی که بخاطر نشان دادن پرنده ای در آسمان با دست راست هم احکام سنگینی صادر می شد، ریفنشتال تنها به بهانه اینکه به صورت رسمی در حزب نازی ثبت نام نکرده بود مورد مجازات قرار گرفت و آزاد شد و پس از آن سالها حتی توانست هزاره سوم میلادی را هم ببیند و در سال 2003 و در سن صد و یک سالگی چشم از جهان فرو بست. 

در ارتباط با اینکه در سالهای پس از جنگ جهانی و جلسات دادگاه لنی ریفنشتال چه اطلاعاتی و اسنادی ارائه کرد و چه خدمتی به متفقین کرد که امان نامه دیدن هزاره سوم میلادی را هم به او دادند، اطلاعات و شرح دقیقیَ در دست نیست اما به همین سادگی هم او را رها نکردند و طی حکمی غیر علنی او را در 5 قاره از ساخت فیلم و هرگونه فعالیت سینمایی محروم کردند.



 اما لنی هم با زیرکی زنانه چند سال بعد که اوضاع کمی آرام شد دو مستند در آسمان و کف اقیانوس ساخت تا این گونه این تحریح را دور زده باشد و حتی برای ساخت مستندش در زیر اقیانوس به آموزش غواصی در سن 70 سالگی پرداخت و به این ترتیب رکورد پیرترین زن غواص در دنیا را هم نصیب خود کرد.

شرح فوق تقریبا شامل همه فراز ها و حواشی مهم زندگی و سینماگری بزرگترین و مطرح ترین کارگردان زن در تاریخ سینما بود که از این حیث با یک کارگردان درجه چندم مرد برابری می¬کند، با این یاد¬آوری که فیلمهای او و معروفترین¬اش یعنی پیروزی اراده هم آثاری پروپاگاندا محسوب می شود.



در تعمیم و ربطی منصفانه از لنی ریفنشتال به دیگر کارگردانان زن باید این حقیقت را پذیرفت که زنان فیلمساز نقش و جایگاهی خاص و قابل تامل در تاریخ سینما ندارند و هیچ فیلم قابل ذکری وجود ندارد که بر خود هنر- صنعت سینما جریان سازی کرده باشد، در جامعه¬یی موجی به راه انداخته باشد و حتی بر یک ایدئولوژی و باوری تاثیرگذاری داشته باشد که متقابل نام کارگردان در تیتراژ آن فیلم نام یک زن وجود داشته باشد، و مهمتر اینکه در یاد و خاطر مخاطبان معمولی و غیر حرفه ایی سینما نام فیلمی وجود ندارد که زنی آن را ساخته باشد و خاطر و یادی از آن داشته باشند.

در میان پنجاه فیلم برتر و یا صد فیلم برتر از تاریخ سینما که هر از چند گاهی یک نشریه یا مجله معروف سینمایی جهان با نظر سنجی از سینماگران جهان و حتی تماشاگران و مخاطبانشان منتشر میکنند هیچ فیلمی از یک زن در این لیست ها وجود ندارد.

پس از هشتاد و چهار سال اهدای سالیانه جایزه اسکار و تا سال 2009 میلادی، در بخش بهترین کارگردانی فقط سه زن توانسته بودند نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی شوند، جین کمپیون با تابعیت نیوزلندی، لینا ورتمولر با کمدی جنگی دهه هفتادی اش و سوفیا کاپولا دختر کارگردان معروف فرانسیس فورد کاپولا سه نامزد ناکام بودند.



 سه سال قبل و پس از هشتاد و یک سال کاترین بیگلو که سالها دستیار، معشوقه و همسر جیمز کامرون معروف بود اولین اسکار بهترین کارگردانی زنانه را برای فیلم گنجه رنج در شرایطی به دست آورد که هیچ کارگردان رقیب جدی نداشت و حتی فیلمهای رقیبش هم به تعبیرسینما نویسان در سطح اسکار نبودند.

بیگلو این اولین اسکار کارگردانی زنانه را در اولین سال ریاست جمهوری اوباما دریافت کرد که وی و هم مسلکی هایش کمک های بسیاری به کمپ تبلیغاتی او کرده بودند و برای انتخابات بعدی اوباما فعلا به صورت رسمی کمک های میلیون دلاری بسیاری به کمپ تبلیغاتی او داشته است.





دیگر جشنواره سینمایی معروف جهان که برایش ارزش هنری و روشنفکری بسیار قائل هستند هم در اینباره وضعیتی مشابه دارد. در جشنواره کن پس از شصت و پنج سال هم فقط یک جایزه نخل طلا سهم زنان فیلمساز بوده و آن هم در سال1993 و برای جین کمپیون و فیلم پیانواش بوده که بعدها بخاطر آن نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین اسکار کارگردانی نیز شده و اتفاقا این نخل به خانه بردن از کن علت اسکار نگرفتنش برای اسکار نگرفتن پنداشته میشود، هر چند که فیلم پیانو از اسکار بی بهره¬اش نگذاشت و اسکار بهترین فیلمنامه در آن آغازیه دهه نود را برایش به ارمغان آورد.



البته نامزد و کاندیدا شدن در جشنواره کن بمانند اسکار از ارزش و اهمیتی خاص برخوردار نیست و این بیشتر به دلیل بخش¬های گوناگون اصلی و همسطح این جشنواره و در مجموع به دلیل ویژگی¬های خاص و نامعمول کن برمیگردد و بنابراین بررسی نامزدی زنان فیلمساز در عمر شصت و پنج ساله این جشنواره روشنفکر پسند ضروری به نظر نمیرسد و این را هم باید اضافه کرد که پس از سال 2011 که همزمان چهار زن برای دریافت نخل طلا برگزیده شدند در کن 2012 اصلا فیلمی از میان 22 فیلم حاضر در بخش رقابتی نخل طلا حضور نداشت که حتی امکان نامزدی داشته باشد و این خشم و اعتراض گروه¬ها و شخصیت¬های فمنیست بسیاری را برانگیخت.



به واقعیت این را هم باید پذیرفت که بغیر از کیفیت و اثر گذاری فیلمهایی که توسط زنان ساخته و کارگردانی شده در کمیت دهم زنان در این جایگاه مهم از هنر صنعت سینما بسیار کم تعداد حضور داشته اند و بی¬نیاز به تحقیقات و آمارگیری مجموع کارگردانان زن در سینمای تمام کشورهای جهان را با تخمینی کمتر از انگشتان یک دست در درصدبندی نسبت به کارگردانان مرد احتمال داد.
بررسی کمی و کیفی فیلمسازی زنان در هنر صنعت سینما که مضمون جسورانه این متن بوده را نباید در زمره غرض¬ورزی¬های مردسالارانه قرار داد و حتی این گفته ها و اثبات و استدلال بر این گرفت که کارگردانی و فیلمسازی یک مهارت، هنر، حرفه و شغل مردانه است.

اینکا در عمر صد و چند ساله سینما زنان برخلاف مقابل دوربین در پشت صحنه کم فروغ و مایوسانه عمل کردند و کم تعداد حاضر شدند دقیقا شناخت و پاسخی دارد که فقط مربوط به سینما و ذان و تبار این هنر صنعت نیست. البته اغوا و هوس حضور مقابل لنز دوربین به نسبت پشت آن ایستادن و قسمت صنعتی سخت و خشن این رسانه این رسانه بر این موضوع تاثیرگذار بوده و در پاره¬ایی موارد توجیه-گر ست ولی کافی و وافی نیست.

معرفت و پاسخ اصلی این طرح مسئله را شاید باید هم پاسخ با این سئوال دانست که چرا هیچ فیلسوف بزرگی و حتی دانشمندی که مسیر تاریخ و حیات بشریت را عوض کند جنسی غیر مونث دارد و البته از آن طرف هم باید گفت که هیچ زنی از خونخواران و ظالمان نامی تاریخ بشریت نبوده و دراین مورد هم استثناء¬هایی اگر بوده در مقام و ردیف¬های اول نبوده¬اند.

مخلص کلام آنکه دیگر این شناخت و ریشه یابی خارج از حوزه سینما ست و در حالتی جامع تر گستره بسیار وسیع تری از هنر پیدا می کند و دیگر حوزه های علمی و شناخت های انسانی و حتی فیزیولوژیک را هم شامل میشود.
منبع: مشرق