۰۳ آبان ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۰
سبوی معرفت

عاليترين مراحل توحيد در دعاي عرفه

خدايا! فرمان رجوع به آثار دادي امّا تو خود به پوشش نورها و به راهنمايي مشاهده و استبصار مرا به سوي خويش بازگردان تا از طريق آنها به تو بازگردم.
کد خبر : ۸۴۸۲۱

به گزارش سرویس وبلاگ صراط، سبوی معرفت در آخرین به روز رسانی خود نوشت:

 
در بخشی از این دعا اين نكته به خوبي تبيين و بر آن تصريح شده است كه پي‏بردن به خداوند از راه آثار و آيات او همانند پي‏بردن به آفتاب در فضاي روشن روز به وسيله شمع كم‏نور است؛ زيرا ذات اقدس خداوند از هر ظاهري آشكارتر و از هر نوري نوراني‏تر است و هرگز غايب نشده و نمي‏شود تا نيازي به استظهار داشته باشد و هر عارفي قبل از هر چيز اول او را مشاهده مي‏كند و بعد آثار او را، و آنكه خدا را رقيب و ناظر نمي‏بيند نابيناست و....

در قسمتي از بخش پاياني دعاي عرفه كه بدان اشاره شد چنين آمده است:... معبودا! تردّد من در آثار، موجب دوري وصول و شهود مي‏شود. پس مرا خدمتي فرماي تا به‏تو رسانَدَم. چگونه با چيزهايي كه در وجود خويش نيازمندتوانَد بر تو استدلال مي‏شود؟ آيا مگر غير تو را ظهوري است كه تو را نباشد و او سبب پيدايي تو شود؟ چه وقت از نظر پنهان شدي تا به دليلي كه به تو رهنمون شود، نيازمند گردي؟ و چه وقت از ما دور شدي تا آثارْ ما را به تو برساند؟ كور است[1] ديده‏اي كه تو را مراقب خود نمي‏بيند! و در زيان است[۱] سوداگري بنده‏اي كه بهره‏اي از عشق تو در آن نيست!

خدايا! فرمان رجوع به آثار دادي امّا تو خود به پوشش نورها و به راهنمايي مشاهده و استبصار مرا به سوي خويش بازگردان تا از طريق آنها به تو بازگردم چنانكه از طريق آنها به كوي تو داخل شدم، در حالي كه ضميرم از نظر به آثارْ مصون، و همّتم از اتكاي بر اين آثار بالاتر باشد كه تو بر هر چيز توانايي...: «إلهي تردُّدي في الآثار يوجب بعد المزار فاجمعني عليك بخدمة توصلني إليك. كيف يُستدلُّ عليك بما هو في وجوده مفتقرٌ إليك؟ أيكون لغيرك من الظُّهور ما ليس لك حتي يكون هو المظهر لك؟ متي غبت حتي تحتاج إلي دليل يدلّ عليك ومتي بَعُدتَ حتي تكون الآثار هي الّتي توصل إليك؟ عميت عين لاتراك عليها رقيباً وخسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّك نصيباً. إلهي أمرت بالرُّجوع إلي الآثار فارجعني إليك بكسوة الأنوار وهداية الاسْتبصار حتّي أرجع إليك منها كما دخلت إليك منها مصون السّر عن النّظر إليها ومرفوع الهمّة عن الاعتماد عليها، إنّك علي كلِّ شي‏ءٍ قدير» [۲].

در اين بخش، امام حسين(عليه السلام) به خداي سبحان عرض مي‏كند: «خدايا! گرچه در قرآن فرمودي: سراسر عالم نشانه‏هاي توحيد است، ولي مرا به نشانه‏ها ارجاع نده؛ زيرا اگر مرا به آثار آفاقي يا انفسي ارجاع دهي، تا از نشانه‏ها به صاحب نشان برسم مسيري بس طولاني مي‏شود. خودت را به من نشان ده؛ اين نشانه‏ها توان آنكه تو را به طور كامل نشان دهد ندارد. حتي سرزمين مكه و مواقف حج را كه فرمودي: (فيه ايات بيّنات) [۳]، هيچ يك چنان ظهوري كه تو را بنماياند ندارد.

خدايا! تو كه (نور السموات والأرض) [۴] و از هر نشانه‏اي آشكارتر و به من نزديكتري، چرا مرا به نشانه‏ها ارجاع مي‏دهي؟ پروردگارا! كي غايب شدي تا من براي اثبات وجود تو استدلال كنم؟ استدلال براي پي‏بردن از نشانه به غايب است. تو كه خود فرمودي: (أو لم يكف بربّك أنّه علي كل شي‏ء شهيد) [۵]، نيازي به دليل و برهان نداري كه من از آيات به تو پي‏ببرم. پس خودت را آنچنان به من بنما كه بي‏واسطه و با شهود قلبي تو را ببينم».

اين بيانات نوراني و عميق، سخن كسي است كه پروردگارش شراب طهور بدو نوشانيد و ضميرش از نظر به غير ساقي پاك و از حب شراب، اگرچه طهور است، مطهّر ماند؛ زيرا قلب او چنان به حب ساقي شيفته بود كه جايگاهي براي عشق به ديگري در آن يافت نمي‏شد. چنين دعايي سزاست كه مغز همه عبادات باشد؛ زيرا خود عبادتي صرف است كه هيچ مجالي براي ظهور غيرمعبود در آن نيست و جز معبود در آن طلب نمي‏شود و مقصودي جز شناخت معبود به خود معبود و نه با چيز ديگري همچون آيات آفاقي يا انفسي در آن نيست!

پس در اين بخش از دعا دليل با مدلول متحد است؛ زيرا خداي سبحان با ذات خود بر ذات خويش دلالت مي‏كند. بر خلاف ساير بخشهاي دعا كه يا استدلال بر خداي سبحان است به وسيله آيات آفاقي، كه در اين حالت هر يك از مستدل و دليل و مدلول در جايگاهي جدا از خدا قرار مي‏گيرند، و يا استدلال برخداي تعالي است به وسيله آيات انفسي، كه در اين حالت اگرچه مستدل و دليل متحد مي‏شود امّا هر يك از آن دو از مدلول جدا مي‏گردد و معلوم است كه دليل اگر عين مدلول نباشد ممكن نيست كه بتواند بر آن كاملاً دلالت كند، بر خلاف موردي كه دليل عين مدلول باشد، چنانكه در اين دعاي رفيع همين نكته به چشم مي‏خورد؛ زيرا امام حسين(عليه السلام) به خدا بر خدا استدلال مي‏كند و او را از ذات آشكارش مي‏شناسد و حكم مي‏كند به اينكه ظهوري براي غيرخداي تعالي نيست تا آشكاركننده خداوند باشد.

خلاصه آنكه، اين دعا برهان صديقين را به حكماي متألّه اسلامي تعليم داد و عرفا را نيز به شهود تشويق كرد و متعبدان را هشدار داد و سالكان را بيدار كرد تا در وادي ايمنِ دوست قدم گذاشته و راهي را بپيمايند كه عين هدف است؛ زيرا از خدا به خدا رسيدن يعني از مقصد به مقصود نائل آمدن.

به وصال و شهود مزبور ديگران نيز همچون معصومين(عليهم السلام) مي‏توانند نايل شوند، گرچه هر كسي راهي ويژه براي نيل بدان دارد كه متفاوت از ديگران است؛ بعضي راهها بسيار وسيع و روشن، و برخي ديگر باريك است. پس راه و رابطه‏اي ويژه بين هر انسان با خداست كه غير خدا در آنْ راه ندارد. چنانكه اميرمؤمنان، علي(عليه‏السلام) به خداوند عرض مي‏كند: خدايا! اجازه ندادي بعضي از گناهان مرا حتي فرشتگان مأمور ثبت عقايد و افكار و اخلاق و اعمال، بفهمند و بنويسند: «والشاهد لما خفي عنهم وبرحمتك أخفيته وبفضلك سَترتَه» [۶]. پس هر انسان با پروردگار جهان رابطه‏اي ويژه دارد كه بر ملائكه نيز پوشيده است.

شايان ذكر اينكه، در دعاهاي امام سجاد(عليه السلام) در سحرهاي ماه مبارك رمضان، مي‏توان نظير دعاي رفيع عرفات را مشاهده كرد. آن حضرت در آنجا مي‏فرمايد: به تو، تو را شناختم و تو خود مرا بر خويشتن رهنمون شدي: «بكعرفتك وأنت دللتني عليك» [۷]، و نيز مي‏فرمايد: راه آنكه به سوي تو كوچ مي‏كند، نزديك است و تو از خلق خويش پنهان نشدي جز آنكه كردارهايشان آنها را از تو محجوب ساخته است: «أن الراحل إليك قريب المسافة وأنك لا تحتجب عن خلقك إلاّ أن تحجبهم الأعمال(الآمال) دونك» [۸]. همچنين اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) در دعاي صباح مي‏فرمايد: اي آنكه با ذات خويش بر ذات خود رهنمون است: «يا من دلّ علي ذاته بذاته»[۹]، [1۰]