۲۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۲
گفتگویی متفاوت با علی پروین:

عمرا دیگه مث علی پروین زاییده شه!

«مامان نصرت»؛ این دو کلمه برای شکستن یخ سلطان فوتبال ایران کافی است. علی پروین که بد مصاحبه می‌کند، کافی است اسم مامان نصرت را بگویی تا برایت از خاطرات کودکی تا این روزها که بیشتر در گوشه‌ای نشسته و سعی می‌کند، از اظهارنظر خودداری کند حرف بزند.
کد خبر : ۱۰۱۰۳۸
به گزارش پایگاه خبری صراط ؛ با شنیدن نام مامان نصرت چشم‌هایش ناخواسته خیس می‌شود و این‌طور عظمت مردی که فریادهایش در رختکن پرسپولیس مشهور است، شکسته شود. هنوز هم وقتی چهارشنبه می‌شود، دلش می‌گیرد و به یاد چهارشنبه‌ای می‌افتد که مامان نصرتش برای همیشه رفت. بوی بهار که در لواسان می‌پیچد، دل سلطان کز می‌کند گوشه روزهایی که مامان نصرت از لای قرآن اسکناس‌های تانخورده را به دست علی می‌داد. «خدا بیامرزه مامان نصرتم رو، می‌گفت: پسری به نام علی داشتم که از دستش دادم. شب و روز گریه می‌کردم و از خدا «علی» را می‌خواستم. فرزند بعدی‌ام دختر بود و بعد از آن پسری نصیبم شد. الله‌اکبر! علی از زیبایی بی‌نظیر بود. چشمان آبی شفاف، موهای طلایی و صورتی درخشان. شب و روز برایش اسپند دود می‌کردم. یک روز او را همراهم بردم برای خرید نفت. چادرم که کنار رفت مرد نفت‌فروش چشمش به علی افتاد و پیت را انداخت و گفت: الله‌اکبر از قدرت خدا. این بچه را بیرون نیار! همان شب علی تب کرد. چشمانش بسته شد. یخ کرد و چقدر نذر و نیاز کردم تا او خوب شد.» پسر مامان نصرت حالا کسی شده برای خودش.
با علی پروین مرد چشم‌تیله‌ای قرمزها از سال نو حرف زدیم و به سوالات ما با دقت پاسخ داد. خودش که از این گفت‌وگو راضی بود.

علی پروین: نوروز که میاد دلم واسه بچگی تنگ میشه

کم‌کم به روزهای آخر سال می‌رسیم و بوی بهار می‌آید...
بهار که میاد دلم واسه قدیم‌ها تنگ میشه. وقتی بچه‌تر بودیم دغدغه‌ای نبود. روزگاری داشتیم به خدا. پسر! از این روزها حسابی استفاده کن.

 نوروز امسال هم سلطان را باید شمال پیدا کرد؟

شمال نریم از این دود و سیاهی خلاص نشیم کجا بریم؟ همین چند روز رو تو کل سال داریم و جاتون خالی میریم حسابی صفا!

 از کودکی پروین می‌گویید؟ از کجا و چطوری علی پروین شدید؟
کوچه غریبون بازار محل تولدم بود. خیلی جاها رفتیم به خاطر شغل بابای خدابیامرزم. آخریش محله دولاب بود. یه دوچرخه داشتم که عاشق حرکت روی لبه جوهای کنار خیابون بودم. شده بودم متخصص متخصص. راه رفتن روی دو دست رو هم استاد بودم. وارد خونه که می‌شدم مامان نصرت فریادش هوا می‌رفت که بچه مگه تو پا نداری؟

  می‌گویند دلیل علاقه علی‌آقا به کله‌پاچه این است که پدرتان (احمدآقا) کله‌پزی داشته‌اند.
آره خدابیامرز ما رو فرستاد پیش رفیقش که طلاساز بود. کار رو خیلی خوب یاد گرفتم. یکی از ظریف‌ترین کارها نصب نگین روی انگشتر بود که من فوت آب بودم. همه با ذره‌بین نصب می‌کردند اما من همین‌جوریم خوب کار می‌کردم.

  اما علی‌آقا شد تکنیکی‌ترین بازیکن ایران. چه شد فوتبالیست شدید؟

حدود پنج سال داشتم که توپ بازی را شروع کردم. عشق عجیبی به آن داشتم. کم‌کم که بزرگ شدم، تمام ساعاتم را در زمین‌های خاکی می‌گذراندم.

  یک چیزی بگوییم نمی‌زنید ما را؟! دوستان قدیمی‌تان می‌گویند شما در کودکی خیلی مامانی بودید!
(آه می‌کشد) به جون شما هنوز هم هستم. هنوز هم هر کاری می‌خوام بکنم میرم سروقت مامان نصرت. سر خاکش میرم و جواب می‌گیرم. حالا هر کی اینا رو بخونه میگه علی پروین یه حرفی زده. به جون ممدم (محمدم) دروغ نمیگم. مامان نصرت همه زندگیمه و هنوز هم برام زنده‌‌اس. باور کنم اون مرده، خودمم باید بمیرم.

  به همین خاطر است که هر وقت می‌خواهید قسم بخورید به جای روح مامان نصرت می‌گویید به جون مامان نصرت؟
آره چون زنده‌اس واسه من. آدم زنده رو روی جونش قسم می‌خورن و مرده رو به روحش. من روی جون مامان نصرت قسم میخورم.

  خاطره خاصی از ایام عید و مامان نصرت دارید؟
یه بار چهارشنبه‌سوری رفتم تو کوچه روی آتیش پریدم. موهام سوخت. اون روز کتک مفصلی خوردم و همون کتک آخرین باری بود که از دستش خوردم. باورت میشه دلم واسه همون کتک تنگ شده؟(چشمان سلطان خیس می‌شود)
 
 ببخشید نزدیک عید ناراحت‌تان کردم. به نوه‌هایتان عیدی چه می‌دهید؟

ای‌بابا! ما با یه ۵تومانی یه سال شادی می‌کردیم. اینا که این حرفا حالیشون نیست. همه‌شون عابربانک دارن. بعضی روزا ازشون پول قرض می‌کنم! من از این موبایل فقط کلید سبز و قرمزش رو می‌شناسم. اونا باهاش نمی‌دونی چه کارها می‌کنن.

  یک سوالی بپرسم ناراحت نمی‌شوید؟
چیه میخوای فحشمون بدی(می‌خندد). هرچی خواستی بگی که تا حالا گفتی. حالا بپرس جواب میدم فوقش نمی‌نویسی دیگه.

  چرا همیشه این آدم‌های شیرین‌مغز و بعضا دیوانه را دور و برتان می‌بینیم؟
مامان نصرت بهم می‌گفت به اینا برس. این ابرام چرخی همیشه همین‌جاهاست. باورت میشه یه دنیای دیگه‌ای دارن. گاهی اوقات بهشون حسودیم میشه. اهل دوز وکلک نیستند. گاهی لازمه آدم با اینا درد دل کنه. اونایی که خودشون رو زرنگ می‌دونن و عاقل، خیلی به کار درد دل نمی‌خورن.

  و اینکه به جای پنجشنبه‌ها، چهارشنبه‌ها می‌روید بهشت زهرا چه جریانی است؟
مامان نصرت چهارشنبه از بین ما رفت. منم همون روز میرم پیشش. اون جا می‌شینم با همین فقیر فقرا ناهار می‌خورم. یه حس و حال خاصی داره. آدم اینجوری خودشو گم نمی‌کنه. یه بار وحید قلیچ رو از تیم انداخته بودم بیرون. بچه‌ها بهش گفته بودن چهارشنبه‌ها برو بهشت زهرا. می‌اومد قبل از من سر مزار مامان نصرت رو آب و جارو می‌کرد. اون جا من قاتل رو هم می‌بخشم. یه بار هم با سایپا بازی داشتیم. میگم مامان نصرت واسه من زنده است به این خاطر میگم. رفتم سر خاک مامان نصرت گفتم اگه سایپا رو نبریم دیگه نمیام سر خاکت. اون بازی رو ۴-۲ بردیم. باورت نمیشه اصلانیان که کاراته‌کا بود و گل نمی‌زد، واسه ما اون بازی گل زد.

  بین اولین بازی‌تان با پرسپولیس که مقابل عقاب بود تا آخرین بازی‌تان مقابل دارایی چطور گذشت؟
بازی با عقاب مرحوم فکری مربی ما بود. گاهی اوقات میگم ما چه ذوقی واسه بازی داشتیم و امروزی‌ها چی کار می‌کنن. ما امکانات نداشتیم اما به عشق مردم همه کار می‌کردیم. سال ۴۹ بود. برای دربی مامان نصرت رو بردم ورزشگاه. اون روز او دعا کرد یه گل زدم و یه پاس گل به کلانی دادم.

  چرا به کریستال پالاس نرفتید؟
 مامان نصرت نذاشت. گفت بچه‌ای بری دیوونه میشی. منم نرفتم.

  فوتبال امروزی‌ها چرا به دل کسی نمی‌نشیند؟
این بازی‌هایی که الان از این بازیکنا می‌بینی هم اسمش رو میذاری فوتبال؟ به قرآن اینا که فوتبال بازی نمی‌کنن. دوره ما فوتبال، فوتبال بود. من اگه الان قرار بود سنم ۲۰ سال باشه و بتونم با شرایطی که بازیکنای ما دارن، تمرین کنم، می‌شدم فیکس بارسلونا. یکی هم‌قواره مسی. هم‌نسلای ما جور دیگه‌ای فوتبال بازی می‌کردن نه مثل امروزیا.
 
علی‌آقا چرا هیچ وقت به برنامه‌های تلویزیونی مثل ۹۰ و... نمی‌رود؟
می‌دونی چرا؟ چون خوشم نمی‌یاد. برم بگم چی؟ من دهنم وا بشه، خیلی حرفا دارم که بزنم. اینقدری که این فوتبال رو زیر و رو کنم. از همه آدمای این فوتبال حرف دارم واسه گفتن. دیگه علی پروین بلده که کی چی کاره هستش، ولی نمی‌رم تلویزیون. مگه اینکه بیان به زور یک چیزی بذارن زیر گلوم که پاشو بیا اون‌جا. البته خب اونها هم می‌دونن من اگه برم یه وقتی یه چیزایی میگم که نباید گفت.

  علی پروین واقعا سلطان این فوتبال است؟
بچه! من یه بار یه جمله گفتم هنوز هم درباره خودم همونو میگم. من برام لقب و این چیزا مهم نیست. الان یه چیزی بگم میخوای بری همون رو تیتر کنی اما یه بار گفتم و بازم میگم عمرا دیگه مث علی پروین زاییده شه!

  ممنون از وقتی که دادید. برای سال نو چه دعایی دارید؟

سر سفره‌هاتون وقت تحویل سال منو هم دعا کنید. مخلص همه ایرونی‌های عزیز هستم و خدا کنه سال نو، سال موفقیت باشه واسه همه مردم. سالی که فقیر تو دنیا نباشه.
 
نظرات بینندگان
حسام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۴ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۲
۰
۰
از توبهترم زاییده شده علی دایی اسطوره فوتبال داداش