۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۳
السلام علیک یا فاطمه‌الزهراء(س)

مابه جمهوری ِ زهرایی ِ خودمی‌نازیم...

سروده‌هایی که در مدح و منقبت اهل بیت از شاعران معاصر به جا می‌ماند؛ هر کدام ریشه در عواطف و اعتقاداتی دارند که قلب شاعر را در سرودن آن مصمم کرده است. شاعران بسیاری با مضامین مذهبی آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته‌اند.
کد خبر : ۱۰۹۴۸۷
صراط:، تغیرات شاخص شعر فاطمی در دوران معاصر حاصل تلاش‌های مستمر شاعرانی است که همت کرده‌‌اند و محتوای این قالب را در مفاهیم و موضوعات متعددی با تغییر روبه‌رو ساختند؛ عواطف و عقاید شاعرانی که در قالب شعر فاطمی طبع‌آزمایی کرده‌اند خود را به بهترین وجه موجود نشان داده است و به تحولات ارزشمند و والایی منتج شده است که سال‌های اخیر خود را بیش‌تر از پیش نمایان کرده است. شعر زیر نمونه‌ای از سروده‌ فاطمی «علی‌اکبر لطیفیان» است که در وصف میلاد حضرت زهرا(س) سروده شده است:

دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است

کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است

آنقدر معجزها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل، دل ویران هیچ است

سربلندیم اگر سایه تو بر سر ماست
پیش این سایه تو تاج سلیمان هیچ است

خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است

ما به جمهوری زهرایی خود مینازیم
وَرنه بی فاطمه(س) که خطه ایران هیچ است

مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده

زیر پای تو می‌افتند سر اگر بنویسند
در هوای تو می‌افتند پَر اگر بنویسند

نسبت ام ابیهاست که شایسته توست
اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند

باز قرآن کریم است ندارد فرقی
جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند

قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه
بنویسم زهرا(س)، مادر اگر بنویسند

بی ‌گمان یاد نخ چادر تو می افتیم
از مقامات تو در محشر اگر بنویسد

به مقام تو اضافه نشود نام تو را
یا نبی یا علی(ع) دیگر اگر بنویسند

نه نبی، بلکه نبوت  شده عزتمندت
نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت

عرش را دیدم جای تو به یادم آمد
قرب انگشت نمای تو بیادم آمد

در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود
با صفات تو خدای تو  به یادم آمد

روحِ  روح القُدست بود که فرمود: اقرا
در حرا نیز صدای تو  به یادم آمد

خواستم روی نماز شب تو فکر کنم
ورم کهنه پای تو به یادم آمد

قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرطبتند
حرف "نون" بود و دعای تو به یادم آمد

غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی
لب خوشحال گدای تو به یادم آمد

گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست
درد دارم که دوای تو به یادم آمد

قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است
جلوه ای از حرم گم شده‌ات در نجف است

قصدت این بود فقط یار علی(ع) باشی و بس
ظرف نُه سال گرفتار علی(ع) باشی بس

از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط
باعث گرمی بازار علی(ع) باشی و بس

بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت
تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس

خواستی میخ تو را بند کند تا شاید
مثل یک عکس به دیوار علی(ع) باشی و بس

«علی‌اکبر لطیفیان»

منبع: تسنیم