۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۲

رکورد جاودانه شکست‌های اوباما

آمریکا این بار سناریویی نوشته است که ناکامی و شکست آن به مراتب از سناریوی نخست محرز تر است،بدیهی است که در این صورت اوباما رکورد جاودانه ای از خود بر جای گذاشته و به صورت همزمان به نماد شکست آمریکا در افغانستان و سوریه تبدیل خواهدشد.
کد خبر : ۱۱۰۷۱۱
صراط:سناریو نویسی واشنگتن و تل آویو جهت استخدام ظرفیتهای موجود در خاورمیانه به سود منافع خود مسئله تازه ای نیست. نوشتن یک سناریو به نوبه خود زمانبر ،دشوار و هزینه بر است.
به عبارت بهتر از زمانی که یک سناریو بر روی کاغذ آورده می شود تا هنگامی که مولفه ها و ابزارهای لازم برای تحقق آن فراهم شود باید سیری معقول و منطقی طی شود. متعاقب  شکست سناریوی نومحافظه کاران در قبال خاورمیانه و عدم تحقق رویاهای افرادی مانند ایروینگ کریستل(‌سر حلقه نومحافظه کاران آمریکا ) و پل ولفویتس ( معمار جنگ عراق در زمان بوش پسر) به طور خودکار بر ضریب احتیاط پذیری کاخ سفید در امر سناریو نویسی افزوده شد.

نیاز آمریکا به داشتن یک سناریو در قبال تحولات نظام بین الملل و خاورمیانه تا قبل از وقوع بیداری اسلامی نیازی استراتژیک بود که در راستای اهداف کلان واشنگتن در منطقه تعریف می شد.اما از سال 2011 میلادی این نیاز استراتژیک به نیازی تاکتیکی و مقطعی تبدیل شد. به عبارت بهتر، آمریکا دریافته بود که باید استخوانبندی و محور اصلی حرکت خود و متحدانش در خاورمیانه مشخص باشد تا فرصتها یکی پس از دیگری به ضرر منافع کاخ سفید از دست نرود.

در چنین شرایطی ایالات متحده  سناریوی تازه ای در قبال خاورمیانه نوشت. این سناریو در یک عبارت خلاصه می شد:" استفاده از ظرفیتهای کشورهای تحول یافته عربی به سود منافع واشنگتن و تل آویو."

این نخستین سناریویی بود که دولت اوباما در صدد پیاده سازی آن برآمد. دموکراتهای آمریکا که متهم به حمایت از حسنی مبارک و علی عبدالله صالح تا آخرین لحظه حضورشان در حکومت بودند به طور طبیعی نمی توانستند به صورتی عیان و  آشکار  و به عنوان یک قدرت بیرونی معادلات داخلی کشورهای اسلامی تحول یافته را شکل دهند. در چنین شرایطی واشنگتن به تضعیف گروههای انقلابی به دست یکدیگر و تشدید بی ثباتی اقتصادی در ذیل  فضای تغییر قدرت سیاسی کشورهای مسلمان دل بسته بود.

این رویکرد در ابتدا ظاهرا موفقیت آمیز جلوه کرد. آشفتگی سیاسی و اقتصادی در تونس و مصر و لیبی و سوء استفاده یا همان دلالی آمریکا در فضای بحران تا حدودی اوباما را نسبت به صحت سناریوی نگاشته شده امیدوار ساخت. اما دیری نپایید که انتشار نظرسنجی های موسساتی مانند "پیو" مبنی بر نفرت ملتهای مسلمان از آمریکا و پیروزی اسلام گرایان در مصر و تونس و کویت و .... بنیان سناریوی نگاشته شده را مورد هدف قرار داد.

از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا به خوبی دریافته بود که به دلیل متفاوت بودن جنس تحولات سوریه با دیگر کشورها باید سناریوی مجزایی برای دمشق آماده کند. بر اساس این سناریو اصطکاک میان ارتش سوریه  و ارتش آزاد از یک سو و بمباران تبلیغاتی و سیاسی ترکیه،قطر و عربستان سعودی و حتی اتحادیه عرب از سوی دیگر بشار اسد را در منگنه ای میان "استعفای ناخواسته از قدرت" و "سقوط طبیعی" قرار می داد.

اما طولانی شدن کشمکش هادر سوریه ، عدم توانایی مهره های منطقه ای آمریکا جهت ادامه حمایت از ارتش آزاد ، ایجاد اختلاف میان مخالفان اسد و نیروهای مسلح ( و حتی نیروهای مسلح با یکدیگر) و در نهایت تداوم حمایت روسیه و چین و ایران از حکومت سوریه منجر به افزایش تصاعدی هزینه تحقق سناریوی اولیه آمریکا در قبال دمشق شد. بنابراین در اواسط سال 2012 میلادی آمریکا هر دو سناریوی خود  در قبال "سوریه" و "سایر کشورهای تحول یافته عربی" را نقش بر آب دید.

در چنین شرایطی آمریکا و رژیم صهیونیستی نیاز به یک سناریو نویسی جدید در قبال سوریه داشتند. این در حالی بود که انقضای یک سناریو و تبدیل آن به سناریویی تازه ،آن هم در اوج جدال واشنگتن و دمشق سخت و دشوار بود. از این رو بدیهی بود که سناریوی ثانویه غرب در قبال دمشق به مراتب از سناریوی اول ضعیف تر باشد.

اوباما تنها در یافته بود که در قبال سوریه شکست خورده است اما در نوشتن سناریوی جایگزین بدترین خطای ممکن را مرتکب شد. جهت تشریح خطای جدید اوباما لازم است کمی به عقب تر بازگردیم. زمانی که اوباما در تصمیمی عجولانه و شتاب زده خبر اعزام سی هزار نیروی تازه نفس به افغانستان را جهت مقابله با طالبان اعلام کرد، یک نفر با صدایی رسا نسبت به عواقب و تبعات این تصمیم گیری به وی هشدار داد. این فرد کسی جز زبگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر نبود.

با این حال رئیس جمهور جوان و بی تجربه، سرمست از تعاریف و تمجیداتی که دموکراتها و جمهوریخواهان سطحی نگر از وی می کردند چشمان خود را بر روی چراغ قرمزی که برژِینسکی در مسیر وی قرار داده بود بست. در نهایت پس از مدتی کوتاه آمریکا به طور همزمان ناچار شد هزینه های ناشی از شکست در مقابل طالبان  و هزینه های نگهداری روزانه سی هزار نیروی اضافه در افغانستان را به صورتی همزمان پرداخت کند!

اوبامای شکست خورده در افغانستان پس از مدتی ناچار شد سناریوی خیالی خود در افغانستان را مختومه و شکست خورده تلقی کند و تمام تلاش خود را بر روی "کاهش هزینه های شکست در افغانستان" متمرکز کند. رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا پس از مدت زمانی کوتاه دریافت که قسمت آخر سناریوی وی در افغانستان نواخته شدن مارش پیروزی آمریکا در کابل نبوده  و به جای آن باید به فکر بالابردن  پرچم های سفید منقش به چهره جرج واشنگتن در قلب افغانستان بود.

به شرایط فعلی باز می گردیم! آمریکا پس از ناکامی عربستان و قطر و ترکیه در تغییر رژیم بشار اسد و ایجاد چند دستگی میان گروههای تروریستی و .... تصمیم به نگارش سناریویی تازه در قبال دمشق گرفته است. همان گونه که اشاره شد این سناریو در بدترین زمان ممکن و به ضرر ایالات متحده آمریکا نگاشته شده است. خمیر‌مایه این سناریو را "استفاده همزمان از همه ابزارهای ممکن برای ساقط ساختن حکومت سوریه  " صورت می دهد. تل آویو نیز به عنوان شریک شکست اوباما در سناریوی نخست با این روند همراه شده است. در این خصوص ایالات متحده آمریکا 5 پیش فرض مهم را در نظر گرفته است :

1-تشدید هرج و مرج در عراق و تضعیف دولت نوری المالکی
2-تمرکز جمهوری اسلامی ایران بر انتخابات ریاست جمهوری و غافل شدن تهران از اوضاع دمشق
3- همراهی ناخواسته و اجباری  روسیه و چین با قطعنامه های زمینه‌ساز حمله نظامی علیه سوریه
4-تقویت جبهه تروریستی النصره و دیگر گروههای تکفیری در سوریه
5- افزایش نقش آفرینی اردن در روند ساقط کردن حکومت سوریه

این 5 پیش فرض در تدوین سناریوی جدید ایالات متحده آمریکا علیه دمشق به طور کامل لحاظ شده است. پیش فرضهایی که هیچ یک از آنها صحیح نیست! پیروزی ائتلاف نوری المالکی در انتخابات شوراهای محلی، تمرکز دقیق جمهوری اسلامی ایران بر اوضاع دمشق و ایجاد توازنی مناسب میان دغدغه های سیاست داخلی و خارجی در تهران، ادامه درگیری گروههای تروریستی با یکدیگر،انشقاق در میان گروههای سیاسی معارض سوری با یکدیگر، تاکید علنی اخیر مقامات روسی مبنی بر وتوی قطعنامه های پیشنهادی در قبال سوریه، ناتوانی عبدالله دوم پادشاه اردن در هدایت گروههای تروریستی در سوریه و ..... سبب شده است تا پیش فرضهای ایالات متحده آمریکا در نگارش سناریوی جدید در قبال دمشق جملگی نادرست از آب درآید. بنابراین سناریویی که بر پایه این پیش فرضهای نادرست تدوین و اجرا شود نیز فرجامی جز شکست نخواهد داشت.

اخیرا  تحولات به هم پیوسته ای در قبال سوریه رخ داده است که نقاط آشکار سازی سناریوی جدید ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی در دمشق محسوب می شود: طی هفته های اخیر دولت اوباما موضوع استفاده احتمالی حکومت بشار اسد از سلاح شیمیایی را به صورتی جدی مطرح کرده و تنها شاهد آن نیز مانند همیشه دولت انگلیس است! برخی رسانه های آمریکایی نیز به صورتی هدفمند بر روی این ادعا مانور دادند. پس از مسموم سازی فضا فاز بعدی نقشه های واشنگتن و تل آویو در سوریه اجرا شد.

  در گام بعدی   حملات هدفدار گروههای تکفیری به آرامگاه حجربن عدی (رضی الله عنه) صحابه بزرگوار پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله ) و حضرت علی بین ابیطالب  ( علیه السلام) و آتش زدن بارگاه جعفر طیار ( رضی الله عنه) در اردن خشم ملتهای مسلمان اعم از شیعیان و اهل تسنن را بر می انگیزد. در حالی که خشم عمومی از این جنایات فروکش نکرده است  شاهد حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به منطقه «جمریا» در نزدیک منطقه الهامه در ریف دمشق بودیم .

این حمله موشکی با حمایت باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا همراه بود. پیوستگی گروههای تکفیری و صهیونیستها ، آن هم در فاصله کمتر از دو روز نشان می دهد که  تروریسم مولد( واشنگتن و تل آویو) و تروریسم مکمل( گروههای تکفیری) بیش از این نمی توانند پیوندشان با یکدیگر را از دید افکار عمومی جهان مخفی نگاه دارند. 

سناریوی جدید ایالات متحده آمریکا علیه دمشق دستمایه ای از جنس "خشم" و "جنون" دارد و از این حیث محکوم به شکست است. گویا اوباما به عنوان یک سیاستمدار فراموش کرده است که "صرف همه داشته ها برای رسیدن به یک هدف مبهم " به معنای "از دست رفتن همه داده ها با چاشنی شکست" است. در اینجا نکته بسیار مهمی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. این بار نیز برژینسکی به عنوان یکی از استراتژِیستهای ارشد سیاست خارجی آمریکا نسبت به بازی خطرناکی که دولت باراک اوباما در سوریه آغاز کرده است هشدار داده و به مولفه های

مهمی  در این خصوص اشاره کرده است :
1-اگر آمریکا  بدون فکر و به اسم دموکراسی و با دلیلی در سوریه مداخله کند  و نتواند  بدون استقرار تعداد زیادی از نیروهای خود به پیروزی برسد، در نتیجه به‌طور کلی در منطقه وارد مداخله شده و فاجعه‌ای در مقیاس وسیع‌تر برای ایالات متحده به وجود خواهد آمد.
2-  تعیین خط قرمز «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری آمریکا برای سوریه در شرایطی که از سلاح‌های شیمیایی استفاده کند، حساب شده نبوده است.شاید ما الان باید کمی در این زمینه عقب بنشینیم.

3-اگر نتیجه این اقدامات (جنگ هوایی، منطقه پرواز ممنوع و بمباران کاخ ریاست‌جمهوری اسد)این باشد که عناصر افراطی‌تر و سلفی‌ها از نظر نظامی قوی‌تر شوند، حاصل و دستاورد این اقدامات چه خواهد بود؟به عبارت بهتر این بار نیز برژینسکی چراغ قرمز دیگری را در مسیر باراک اوباما قرار داده است که اگر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از آن عبور کند  به همراه بنیامین نتانیاهو و دیگر همپیمانان خود در خاورمیانه از جمله امیر عبدالله سعودی در عربستان  و ملک عبدالله دوم در اردن   به دره ای عمیق سقوط خواهد کرد.

ایالات متحده آمریکا این بار سناریویی نوشته است که ناکامی و شکست آن به مراتب از سناریوی نخست محرز تر است. بدیهی است که در این صورت اوباما رکورد جاودانه ای از خود بر جای گذاشته  و به صورت همزمان به نماد شکست آمریکا در افغانستان و سوریه تبدیل خواهد شد.

منبع: تسنیم