۰۲ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۹

اصول گرایی یااصلاح طلبی مسأله این نیست!

گفتمان اصول گرایی و اصلاح طلبی آنهم از جنس غیر افراطی و اعتدال گرای آن، نه می میرند، و نه کسی که بدور از افراطی گری و تمامیت طلبی دل در گرو انقلاب و نظام دارد باید آنها را مرده انگاشته و یا آرزوی مردن آنها را در ذهن بپروراند.
کد خبر : ۱۱۸۴۵۴

صراط:چندی است که از قلم و زبان افراد مختلف با سلیقه های سیاسی و اغراض سیاسی متفاوت صدای مرگ اصلاح طلبی و یا اغماء اصول گرایی بلند می شود، این امر پس از انتخابات سال88 و بویژه پیش از انتخابات ریاست جمهوری امسال (92)دربارۀ اصلاح طلبی]نقل از رجانیوز22شهریور1389و ایسنا،23دی 91[و پس از آن پیرامون اصول گرایی] ایسنا،28خرداد92[ برسر زیانها افتاد. و هر کسی از ورای عینک یک جانبه نگر خود به این امر می نگریست و عجولانه آنرا تحلیل می نمود و به زعم و  روش خود در حال تدارک تجهیز، و تکفین و تدفین اصلاح طلبی، و یا در فکر فوریت های امداد برای مصدوم رو به موت و در اغما فرو رفتۀ اصول گرایی بر می آمد و برای آن نسخه می پیچید.

امّا ورای این تحلیل های عجولانه باید اذعان نمود که واقعیت مطلب چیز دیگری است، و همانگونه که مرگ اصلاح طلبی یک توهّم و اشتباه عجولانۀ تحلیلی بیش نبود، ادّعای به اغما رفتن و مرگ تدریجی اصولگرایی هم یک رویا و از جنس همان اشتباه عجولانه در تحلیل است. حقیقت مطلب و واقعیت امر این است که این دو گفتمان بعنوان گفتمانهای درون حاکمیتی در کشور البته آنهم از جنس غیر افراطی و اعتدال گرای آن، نه می میرند، و نه کسی که خالصانه و بدور از افراطی گری و تمامیت طلبی دل در گرو انقلاب و نظام دارد باید آنها را مرده انگاشته و یا آرزوی مردن آنها را در ذهن بپروراند.

نقد منصفانۀ همراه با اعتدال اصول گرایان و اصلاح طلبان بر عملکرد یکدیگر خود عاملی است در جهت کنترل رفتارها و پیشگیری از آسیب های احتمالی که ممکن است از ناحیۀ هر کدام بر نظام اسلامی تحمیل شود، و آنرا اهرمی در جهت جلوگیری از استبداد در رأی و عمل بحساب آوریم. تا از این طریق بتوانیم همواره یک نظام پویا و الگوی قابل عرضه به جهانیان و بویژه مسلمانان داشته باشیم.

بلکه زمان آن فرارسیده که با رویکردی تعقّل گرایانه و با چاشنی انصاف اولاً حساب رویکردهای افراطی در هردو گفتمان موجود را از اعتدال گرایان آن جدا نموده و ثانیاً به این باور برسیم و بر این امر اذعان کنیم که اصولگرایی و اصلاح طلبی میانه رو و اعتدال گرا دو بال گفتمانی در راستای پیشبرد نظام اسلامی است. توجه به اصولگرایی صرف و غفلت از اصلاح طلبی همانقدر خام و مخرّب و نادانی بحساب می آید، که توجه به اصلاح طلبی افراطی بدون در نظرگرفتن اصول نظام و انقلاب چنین است.

چرا که اصولگرایی عنوانی فراتر از انتساب به یک جناح و یا جریان و گرایش سیاسی است، و پایبندی به اصولی است که انقلاب بر اساس آن تشکیل و تثبیت گردیده، وحاصل فداکاری ها و جانبازی های شهدا و ایثارگران تحت رهبری امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری است، و بسیاری از شخصیت های این دو گفتمان از جملۀ فداکاران و مبارزان و ایثارگران در این راه اند. و به فرمودۀ رهبری معظم که فرمود: « هرکس در درون نظام حکم حکومتی ولی فقیه را قبول داشته و بپذیرد اصول گرا است» شامل بسیاری از شخصیت های گفتمان اصلاح طلبی نیز می شود.

البته همانگونه که ذکر شد همگی در هر زمان باید خط سیر خود را از افراطی گری و افراط گران در این دو گفتمان جدا کنیم. که هر چه بر سر اسلام و مسلمانان آمده است از همین افراط گری ها صورت گرفته است. زمانی در صدر اسلام و در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) افراط گرانی سر برآوردند که آگاهانه با شعار شیک و فریبندۀ تمسک به قرآن و لاحُکمَ إِلّا لله در راستای تضعیف رهبری نظام تمسک به ثقل دیگر را رها کردند و جلوی مبارزه با ظلم و فساد  توسط حضرت را گرفتند، و جمع کثیری از مسلمانان را به انحراف کشاندند، و زمانی نیز در دوران نهضت مشروطه در ماجرای تدوین قانون اساسی که به شهادت و تأیید علما و مراجع بزرگ آن زمان، در عصر غیبت راهی در جهت مهار خودکامگی و کنترل و به قید در آوردن  استبداد بشمار می رفت سر بر آورد که با شعاری مشابه (و البته نه با آن نیّت شوم) مبنی بر اینکه با وجود قرآن چه جای تدوین قانون اساسی است، نوع دیگری از افراط گری را رقم زدند، که این امر با ورود عالمان دینی در عرصه تدوین قانون اساسی و بعدها در تدوین قوانین عادی بنوعی تدبیر شده و تعدیل گردید.

چنانچه همین افراط گری ها را در گفتمان برخی اصلاح طلبان آن دوره نیز می بینیم که چشم را بر فرهنگ و اصول حاکم بر جامعه مسلمان و شیعی ایران بسته و در راستای شعار شیک توسعه، خواهان پا گذاشتن بر روی همه آنها و پیروی بی چون و چرا از فرهنگ بیگانه بودند. امروزه و در دوران نظام جمهوری اسلامی نیز صداهایی این چنین در قالب افراط گری از حلقوم برخی به اصطلاح اصلاح طلبان بر می آید که ظاهراً آگاهانه یا از روی جهالت نه اصلاح بلکه بوی افساد و حمله به اصول و مبانی نظام از آن به مشام می رسد، چرا که با ادعای اصلاح به یک باره به سراغ شالودۀ نظام می روند، غافل از اینکه برداشتن پی و شالودۀ ساختمان در صورتی امکان پذیر است که قصد تجدید بنا داشته باشی نه اصلاح و تقویت آن. و از آن طرف هم مدعیان اصول گرایی نیز هستند که ظاهراً با همان دو رویکرد همه چیز را در قالب گل و بلبل و نظام أحسن دیده و آنرا بی نیاز از هرگونه اصلاحی می پندارند.

اولین اصلاح طلب در نظام جمهوری اسلامی خود معمار کبیر آن یعنی امام راحل عظیم الشأن(ره) بود که با تیز بینی و ژرف اندیشی و دور نگری خاص خود مجمع تشخیص مصلحت را پس از مدتها که از عمر نظام می گذشت برای رفع اختلاف نظرها میان مجلس و شورای نگهبان بنا نهاد، و یا دستور به بازنگری قانون اساسی نظام را صادر فرمود.

و غافلند و یا تغافل می کنند از اینکه هر بنا و ساختمانی در طی سالیان دراز با نواقصی مواجه می شود که لاجرم در راستای حفظ و استحکام آن بنا باید اصلاحاتی صورت گیرد. و این هر دو برای پیشبرد نظام بسیار خطر آفرین است، چرا که بیش از اینکه به مصلحت نظام و انقلاب در راستای تحکیم پایه های آن بیندیشند، و دغدغۀ آنرا در سر داشته باشند، بنظر می رسد که بیشتر دلواپس و نگران خود و یا سلیقۀ سیاسی خود هستند.

از این رو اصلاح طلبی  بدان معنی و بدون پایبندی به اصول اساسی و لایتغیّر نظام اگر عامدانه بر آن اصرار شود خیانت به نظام محسوب می شود، چرا که در اینصورت چنین تفکّری به اصلاح نمی اندیشد، بلکه در سودای تبدیل و براندازی است، همین طور اصول گرایی به این معنی و بدون اعتقاد به اصلاح طلبی نیز اگر عامدانه باشد خیانت به نظام است، زیرا عملاً و علناً با پویایی و مقاوم سازی آن مخالف است.

یادمان نرفته که اولین اصلاح طلب در نظام جمهوری اسلامی خود معمار کبیر آن یعنی امام راحل عظیم الشأن(ره) بود که با تیز بینی و ژرف اندیشی و دور نگری خاص خود مجمع تشخیص مصلحت را پس از مدتها که از عمر نظام می گذشت برای رفع اختلاف نظرها میان مجلس و شورای نگهبان بنا نهاد، و یا دستور به بازنگری قانون اساسی نظام را صادر فرمود، و با این عمل نظام را از بن بست در تصمیم سازی و نیز مشکلات احتمالی پس از خود نجات داده و رهایی بخشید.

شاید اگر این کار در آن زمان و از سوی خود معمار نظام اسلامی صورت نمی پذیرفت و به این زمان موکول می شد همین افراط گری ها پیرامون آن صورت می پذیرفت، کما اینکه در همان زمان هم از ناحیه برخی انجام شد و صدای مخالفت هایی بلند گردید، ولی شخصیت و صلابت امام اجازه گسترش آن مخالفت ها را نداد. و ما امروزه منفعت های فراوانی را از آن تصمیمات اصلاحی بدست آورده و شاهد هستیم.

در همه نظام های معتبر دنیا سلایق و جناح ها و طیف های سیاسی متعددی وجود دارند که به مبارزۀ درون نظامی مبادرت می ورزند، ولی هیچکدام از آنها هم در پی حذف کامل رقیب از صحنۀ سیاسی به نفع خود نیستند، بلکه در همه آنها رقبای سیاسی در یک رقابت همسان و در چارچوب قوانین داخلی آن کشور در صدد اند تا با بینش و سلیقۀ خود افکار عمومی را بسوی شعارهای خود معطوف نموده و جذب نمایند، و برای مدتی رقیب را کنار زده و منافع ملی کشور را با سکّان هدایت خود دنبال کنند، پس چرا ما که مدعی نظام سیاسی دینی و مبتنی بر کامل ترین دین و اخلاق مدارترین ادیان الهی هستیم، و حق هم این گونه است، باید چنین عمل نکنیم.

به فرمودۀ رهبری معظم که فرمود: « هرکس در درون نظام حکم حکومتی ولی فقیه را قبول داشته و بپذیرد اصول گرا است» شامل بسیاری از شخصیت های گفتمان اصلاح طلبی نیز می شود. البته همگی در هر زمان باید خط سیر خود را از افراطی گری و افراط گران در این دو گفتمان جدا کنیم. که هر چه بر سر اسلام و مسلمانان آمده است از همین افراط گری ها صورت گرفته است.

ما که بیشتر باید به این قاعدۀ بازی تن دهیم و پایبند باشیم، و بنابر اصل « أشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم» در یک فضای سالم و برادرانه و بدور از ناهنجاری های اخلاقی براساس توافق بر اصول اساسی و میثاق نامۀ عمومی که همان قانون اساسی نظام است در راستای تأمین منافع ملی و پیشبرد اهداف عالیۀ آن قدم برداشته و دل در گرو آن قرار دهیم.

و اگر در روند رقابت های سیاسی و بر اساس تئوری گردش نخبگان هر از چندگاهی با عدم اقبال عمومی مواجه شدیم بیش از آنکه توان خود را صرف تخریب و یا حذف رقیب کنیم، بر روی نواقص و کاستی های خود تمرکز نموده و خود را مطابق خواست ها و نیازهای افکار عمومی به روز کرده و اهداف عالیۀ مدّنظر خود را با توجه به نیاز و اولویت های جامعه تنظیم و برای رقابت جدّی بعدی آماده نمائیم، و با مطالعۀ دقیق و جامعه شناختی، مطالبات و اولویت های جامعه را دریافته و راهکارهای آنرا شناخته و به افکار عمومی ارائه دهیم تا از این طریق بتوانیم دوباره نظر آنها را به خود معطوف سازیم.     

بنابراین،در راستای این هدف، اعتدال گرایان در این دو گفتمان را باید در چارچوب نظام اسلامی به عنوان دو بال پرواز بسوی اهداف بلند نظام بحساب آوریم، که اگر چنین کنیم در واقع به نوعی با ایجاد یک گفتمان جدید اصولگرایان اصلاح طلب جمع بین این دو گفتمان نموده و با ایجاد وحدت در عین کثرت هر دو را در راستای یک توازن و هم آهنگی بسان دو بال پرنده ای که در ظاهر جدای از هم و دو تا هستند، ولی در واقع با یک نظم و هارمونی لازم یک هدف را دنبال می کنند بدانیم، تا هم به اصول و آرمان های لایتغیّر نظام پایبند بمانیم، و هم در مواقع ضروری و لزوم به اصلاح خلل های نظام بپردازیم، و این را نیز باور داشته باشیم که نقد منصفانۀ همراه با اعتدال هرکدام از این دو طیف بر عملکرد یکدیگر خود عاملی است در جهت کنترل رفتارها و پیشگیری از آسیب های احتمالی که ممکن است از ناحیۀ هر کدام بر نظام اسلامی تحمیل شود، و آنرا اهرمی در جهت جلوگیری از استبداد در رأی و عمل بحساب آوریم. تا از این طریق بتوانیم همواره یک نظام پویا و الگوی قابل عرضه به جهانیان و بویژه مسلمانان داشته باشیم. والسلام علی من اتبع الهدی

منبع: فارس