۰۹ تير ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۸

شبکه نمایش خانگی عملا تخته شده!

یکی از کارهای مثبت و فوق‌العاده آقای صفارهرندی این بود که آمد ستاد قاچاق را حمایت کرد و اختیارات تام را به اتحادیه تهیه‌کنندگان سپرد.
کد خبر : ۱۱۹۸۴۲
صراط: ، در گفت‌وگو با انوشیروان نعیمی، درباره عنوان حقوقی وی در مقام نماینده اتحادیه تهیه‌کنندگان در ستاد مبارزه با قاچاق محصولات فرهنگی سینمای ایران می‌پردازیم؛ مجاری استراتژیک و تاثیرگذاری که با عدم حمایت دولتی محتمل آسیب‌های فراوانی شد و بسیاری از سینماگران از این مجاری صدمه دیدند.

*****

*چرا سال‌ها درباره مبارزه با قاچاق عرضه محصولات فرهنگی (بویژه تکثیر غیرمجاز فیلم‌های سینمای ایران) به صورت عملیاتی کاری انجام نمی‌شد، یعنی تا قبل از اینکه شما به عنوان نماینده اتحادیه تهیه‌کنندگان این بخش را برای مدت کوتاهی فعال کنید سینماگران هیچ واکنشی نشان نمی‌دادند؟

پاسخ سوال شما را با تعریف یک روایت خواهم داد. قبل از فرماندهی دوره سردار رادان برخی تهیه‌کنندگان سینمای ایران رفته بودند رایزنی کنند که ستاد قاچاق را تشکیل بدهند. یکی از فرماندهان محترم نیروی انتظامی گفته بود ما نمی‌توانیم بیاییم دستفروش‌ها را دستگیر کنیم چون اگر این افراد را بگیریم می‌روند به کارهایی نظیر دزدی و قاچاق مواد مخدر روی می‌آورند. دزدی مگر شاخ و دم دارد؛ قاچاق و کپی محصولات سینمای ایران و محصولات ویدئورسانه هم نوعی دزدی است.

*زمانی که تهیه‌کنندگان خواستند کار اصولی انجام بدهند آن زمان قانونی برای مبارزه قاچاق وجود داشت (مصوبه مجلس) اما سازوکار قانونی برای مبارزه جدی وجود نداشت، پروسه مبارزه با قاچاق در زمان شما چگونه محقق شد؟

یکی از کارهای مثبت و فوق‌العاده آقای صفارهرندی این بود که آمد ستاد قاچاق را حمایت کرد و اختیارات تام را به اتحادیه تهیه‌کنندگان سپرد. قبل از حمایت تهیه‌کنندگان سینمای ایران با آیات عظام دیداری انجام دادند که بنده هم حضور داشتم. این دوستان مشکلاتشان را در محضر علما مطرح کردند، مراجع نیز فتوای مبارزه با قاچاق محصولات فرهنگی را امری ضروری برشمردند. بنده این فتواها را به صورت مکتوب دارم. اگر خاطرتان باشد اغلب فیلم‌های سینمای ایران در اواسط دهه 80 با کیفیت نازل همزمان با اکران در بازار قاچاق موجود بود. خیلی از تهیه‌کنندگان سینما ورشکست شدند و سرمایه‌شان به تاراج رفت.

تا زمانی که «اخراجی‌ها» وارد بازار قاچاق شد. مثل توپ صدا کرد، بنده همراه علی سرتیپی، حسین فرحبخش، عبدالله علیخانی، مصطفی شایسته و غلامرضا موسوی رفتیم در شهر ببینیم اوضاع چگونه است. در مغازه‌ای در میدان جمهوری صاحب فروشگاه ال‌ای‌دی بزرگی گذاشته بود و اخراجی‌ها را برای فروش تبلیغ می‌کرد، مردم هم می‌خریدند. ما اعتراض کردیم. صاحب مغازه رو به ما گفت خدا شاهد است اگر پایتان را داخل مغازه بگذارید قلم پایتان را می‌شکنم! حق ندارید وارد مغازه من شوید. زنگ زد 110 آمد و ماموران نیروی انتظامی آمدند و گفتند شما نمی‌توانید کاری کنید، باید بروید از طریق دادسرا شکایت کنید. ببیند کار به کجا رسیده بود و فریادرسی هم نبود.

چند وقت بعد ما داشتیم «کلاغ‌پر» را با آقای فرحبخش کار می‌کردیم، همزمان «میهمان» فیلم فرحبخش هم اکران شده بود ناگهان از تهران تماس گرفتند که کپی فیلم میهمان (نسخه نازل قاچاق که از روی پرده سینما تصویربرداری شده بود) وارد بازار شد. همان موقع آقای فرحبخش و علیخانی سر صحنه بودند داشتند کار می‌کردند. آقای فرحبخش گفت که این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست، برگردم تهران وارد عمل می‌شوم. 3 روز بعد با سردار علیپور، رئیس پلیس امنیت جلسه گذاشتند، سردار علیپور به خوبی استقبال کرد و گفت نیروی کارآمد کارشناس از شما نیروی کارآمد و عملگرا از من. هر قدر بخواهید نیرو در اختیارتان می‌گذاریم. محمود اربابی(مدیر سابق اداره نظارت و ارزشیابی) چند نفر را به عنوان کارشناس وزارت ارشاد معرفی کرد از جمله آقایان فرحبخش، موسوی، ثقفی و شایسته به عنوان کارشناس به پلیس امنیت معرفی شدند و بنده به عنوان نیروی فعال به عنوان نماینده اتحادیه تهیه‌کنندگان سینمای ایران فعالیت خود را آغاز کردم. کشفیات با من بود، پرونده‌سازی با پلیس امنیت. خدا همیشه عاقبت به خیرشان کند.

هنوزم به همه دوستانی که در آن مقطع با ما همکاری کردند خسته نباشید می‌گویم؛ سردار علیپور، جناب سرهنگ زمانی، سرهنگ اکبرپور و سرهنگ زنجانی و تیم پلیس امنیت و عزیزانی که حضور ذهن برای نام بردن از آنها ندارم. این طرز مبارز با قاچاقی که در حال حاضر آقایان انجام می‌دهند جنبه‌های سمبلیک دارد. اگر می‌خواهند بدانند مبارزه با قاچاق یعنی چه، فعالیت ما را در آن دوران بررسی کنند.

می‌گویند قاچاقچیان محصولات فرهنگی به صورت گنگستری فعالیت می‌کنند و دارای امکانات گسترده‌ای هستند.

سرشاخه‌های اصلی تولید می‌کنند، دستفروش‌ها و مغازه‌داران توزیع می‌کنند. بنده همراه تیم مخبری که تشکیل داده بودم سرشاخه‌های اصلی را شناسایی کردم، مستنداتش موجود است و برنامه در‌شهر چندین بار رپرتاژ خبری خوبی از فعالیت‌های بنده و دیگران منعکس کرد.

*خیلی‌ از سرشاخه‌ها با مدیران رسانه‌ای ارتباط داشتند و همان گروه علیه شما توطئه کردند؟

پس از 14‌ماه که فعالیت ما به خوبی پیش می‌رفت جناب سرهنگ اکبرپور، کسی که 20 سال رئیس عملیات پلیس امنیت بود، مرا خواست. انسان بسیار وارسته‌ای بود که بنده از ایشان درس‌های بزرگی آموختم، مرا خواست 2 برگه کاغذ سفید نشان من داد، معلوم شد توسط آقایان قاچاقچی و اراذل از من شکایت شده که بنده از آنها رشوه گرفته‌ام. خیلی تعجب کردم، از آن دسته آد‌م‌ها نیستم که آبروی سینما، ویدئورسانه و پلیس امنیت را خرج رشوه گرفتن کنم. با این وجود خود جناب سرهنگ دستور تحقیق از بنده را داده بود و از این نظر مطمئن بود. حتی برگه شکایت را اداره خط‌شناسی فرستاده بود و معلوم شده بود همه امضاها توسط یک نفر انجام شده است. پیش خودم فکر می‌کردم این توطئه یکی از خودی‌هاست؛ همان کسانی که منافعشان به خطر افتاده است. آن زمان یکی از مدیران میانی رسانه‌های تصویری بود که در چند باری که ما به فروشگاه‌های میدان امام خمینی (موسوم به پشت شهرداری) مراجعه کردیم تا برخی سرشاخه‌ها را رصد کنیم، متوجه شدم ایشان داخل مغازه برخی آقایان رفت و آمد دارد.

روزی هنگامی که ایشان حضور داشتند تعمدا وارد مغازه شدم. می‌خواست مرا گول بزند، گفت به بهانه برگشت خوردن چک‌های موسسه به آنان مراجعه کرده است. پیش خودم گفتم چرا این مدیر میانی راسا اقدام می‌کند که چک‌های پاس نشده را نقد کند جلل‌الخالق؛ چک‌های برگشتی را فلانی پیگیری می‌کند به ایشان چه ارتباطی دارد. من به آقای ابوحمزه (مدیر عامل موسسه جوانه پویا) گفتم چنین توطئه‌ای علیه من صورت پذیرفته و تصور می‌کنم از جانب فلانی باشد. گفتم من دیگر به ستاد نمی‌روم. آقای ابوحمزه به من گفت تو برو به کارت ادامه بده، مهار کردن وی با من. قول می‌دهم تا یک ماه دیگر فلانی در این منصب نباشد. من برگشتم سر کار و فعالیت‌هایمان را از سر گرفتیم. فرد مورد نظر را آقای ابوحمزه برد جوانه پویا پیش خودشان. کاری هم نداریم جوانه پویا بعدها منهدم شد اما بعد از 14 ماه فعالیت به آقای فرحبخش گفتم بیا استعفا بدهیم.

*بودجه مبارزه با قاچاق را بخش دولتی تامین می‌کرد یا خصوصی؟

بودجه این کار را آقایان محمدمهدی جعفری (مدیرعامل موسسه فرهنگی- هنری قرن بیست و یکم) آقای ابوحمزه (مدیرعامل جوانه‌پویا) و جواد معماری (تصویر دنیای هنر) تامین می‌کردند، ضمن اینکه بخش کوچکی را هم موسسه رسانه‌های تصویری و آقای داروغه‌زاده عنایت می‌کردند. با بودجه بسیار ناچیزی تقریبا با 76میلیون تومان 14‌ماه مبارزه جدی کردیم، هنوز هم از آن بودجه در حدود 6 میلیون تومان باقی مانده و در حساب اتحادیه است.

*اگر این مبارزه با قاچاق ادامه نیافت دلیلش ضعف دولتی بود یا ضعف مدیریتی؟

دلیل توقف فعالیت بعد از 14 ‌ماه خود بنده و آقای فرحبخش بودیم. بیشتر خود من باعث شدم یعنی خسته شدم بودم. شما خاطرت هست قبل از مبارزه با قاچاق رایت فیلم‌های ایرانی در حوزه ویدئورسانه و موسسات شبکه نمایش خانگی 20 الی 30 میلیون تومان به فروش می‌رسید. وقتی مبارزه با قاچاق شروع شد رایت فیلم‌های ایرانی و تولید ویدئورسانه‌ها بالا رفت و در عرض 14‌ماه فعالیت بنده در مبارزه با قاچاق رایت فیلم‌ها به 400 الی 500 میلیون تومان رسید. تولید ویدئورسانه از مرز یک‌میلیون نسخه از هر فیلم گذشت. انقلابی در عرصه اقتصادی سینما اتفاق افتاد و میلیاردها تومان بودجه و سرمایه به سینما بازگشت. تازه مدعی بودم این مقدار کافی نیست. ما 16-15 میلیون خانوار در ایران داریم که حداقل 12 میلیون مشتری ویدئورسانه هستند.

در شرایط ایده‌آل آن زمان چرا باید یک موسسه خصوصی برای جمعیت 70 میلیونی تنها یک‌میلیون نسخه تولید کند. ما می‌توانستیم مبارزه با قاچاق را سراسری کنیم، تصمیم داشتم در 10 استان بزرگ دیگر جلوی قاچاق فیلم را بگیریم. چرا کلانشهرهایی نظیر شیراز، مشهد و اصفهان از فیلم‌های ایران به اندازه 2 هزار نسخه سفارش می‌دهند، مشخص است که قاچاق در این کلانشهرها صورت و شکل گسترده‌تری دارد. در دوره‌ای که من فعالیت می‌کردم 98 درصد پاکسازی در سطح تهران انجام شد که اگر این کار در سایر شهرستان‌ها اتفاق می‌افتاد انقلابی صنعتی در عرصه فیلمسازی از مفر شبکه نمایش محقق شد.

*این روند حمایت دولتی چگونه به تدریج محو شد و به شکل کنونی رسید؟

زمان ابراهیم داروغه‌زاده کار خوب پیش رفت و آقای صفارهرندی هم از مبارزه با قاچاق حمایت کرد. محمدرضا جعفری‌جلوه از بخش خصوصی حمایت می‌کرد و به این مبارزه اعتقاد داشت. اعتقاد مهندس جعفری این بود که فیلمساز نباید برای ساخت فیلم دستش را جلوی دولت دراز کند، باید آنقدر از نظر مالی تامین باشد که مجال اندیشیدن پیدا کند.

این کار را آقای وزیر ارشاد فعلی و آقای شمقدری نکردند. آقای وزیر و شمقدری با تعلل در مبارزه با قاچاق عملا شبکه نمایش خانگی را از بین بردند. اصلا بخش خصوصی برایشان مهم نبوده و نیست چون می‌خواستند سینماگران مولد دائما دستشان جلوی دولت دراز باشد. این دولت سینما را دولتی‌تر کرد. فیلم‌های فاخر و بودجه‌های آنچنانی که به درد دنیا و آخرت نمی‌خورد.

*در همان اواخر انگیزه شما کمتر شده بود؟

طبیعی بود که با فضایی که شکل گرفته بود فحش و مصیبت برای من و فرحبخش بود دستمزدهای آنچنانی برای بازیگران سینما. بدون آنکه متوجه شوند علت افزایش دستمزدها در آن زمان چیست.

تهیه‌کنندگان سینما که افتادند در دعوای صنفی و به هزاران دلیل توجیه اقتصادی و بازگشت مالی از طریق شبکه نمایش خانگی را جدی نگرفتند. حتی تا الان رفقا و همکاران مثل کبک سر در میان برف داشتند و اصلا نمی‌خواستند این رونق را از این منفذ جدی بگیرند.

*با این حال آیا موسسات شبکه نمایش خانگی در حال حاضر فعالیتی دارند؟

کار نمی‌کنند فقط نفس می‌کشند، از 29 موسسه خصوصی تنها 3 موسسه فعالیت نصفه و نیمه‌ای دارند. عملا تخته شدند، چرا در کشوری با جمعیت 70 میلیون از یک فیلمی که روی پرده خوب فروخته باید تنها یکصد هزار نسخه تولید شود. چند وقت پیش در یک پاساژی بودم آنقدر فیلم قاچاق دیدم که چشمم سیاهی رفت. یاد عملیات‌های پارتیزانی خودمان افتادم. پیش خودم گفتم اگر بخواهیم این نسخه‌های قاچاق را بگیریم باید یک اتوبوس مامور بیاوریم.

من از سیدضیا‌ هاشمی سال 90 شنیدم که قرار بود دوباره مبارزه علیه قاچاق را به اتحادیه واگذار کنند.

ماجرای مفصلی دارد اما ناچارم افشاگری کنم. سال 90 تصمیم گرفتند مبارزه با قاچاق را ادامه دهند. اعضای اتحادیه رفتند با آقای شمقدری جلسه گذاشتند، او قبول نکرد و زیر بار قضیه نرفت که مبارزه با قاچاق زیر نظر اتحادیه تهیه‌کنندگان دوباره فعالیت کند. چو افتاد که نعیمی و آقای فرحبخش می‌خواهند برگردند به ستاد قاچاق. چند روز بعد مراجع قضایی ما را بردند از ساعت 10 صبح تا 4 بعدازظهر بازخواست می‌کردند، به من می‌گفتند شما و آقای فرحبخش از راه رشوه به اسم مبارزه با قاچاق حسابی خودتان را بسته‌اید.

گفتم یعنی چی این حرفی که شما می‌زنید اصلا من نمی‌فهمم. نمی‌دانید آن روز با من چه کردند که بارها در خلوت اشک ریختم؛ این همه هجمه و تهمت. خیلی اذیت شدم. درباره خودم گفتم اگر ثابت شود در سال‌های بین 85 تا 88 بنده تحت لوای قاچاق تومنی پول گرفته باشم با دست خودم طناب دار را گردنم می‌اندازم. شرح همه فعالیت‌ها را دادم آخر سر به من گفتند این وضعیت را آقای عباسیان طی گزارشی به مراجع قانونی ارائه کرده است.

*شما درباره آقای عباسیان، مسؤول سابق مبارزه با قاچاق محصولات فرهنگی با صراحت صحبت می‌کنید، سند دارید؟

آنجا نامه‌ای نوشته نشان من دادند که امضای آقای عباسیان پای آن بود و خواسته شده بود درباره من و آقای فرحبخش تحقیق شود. همانجا رسما اعلام کردند شما نباید به ستاد قاچاق بازگردید. می‌خواستم بروم دفتر موسسه رسانه‌های تصویری به آقای عباسیان بگویم تو مرا می‌شناختی که برای من پرونده‌سازی کردی، تو اصلا مرا دیدی؟ به چه حسابی تو دستور پیگرد و تحقیق درباره مرا دادی؟ این توطئه را اطرافیان عباسیان‌ ترتیب دادند؛ کسانی که از احیای ستاد قاچاق‌ ترس داشتند. قضاوت را درباره کارشکنی مسؤولان فرهنگی دولت دهم به افکار عمومی واگذار می‌کنم.

از اهالی مطبوعات می‌خواهم شیوه مواجهه و مبارزه در زمان من، آقای عباسیان و جابری‌انصاری را با یکدیگر مقایسه کنند. در این 4 ساله درباره قاچاق محصولات فرهنگی دولت هیچ برنامه‌ای نداشته و کاری انجام نداد، ضمنا آقای عباسیان خودش مدیر نالایقی بود. کدام استعفا؟ ایشان را کنار گذاشتند. ایشان استحقاق دبیری جشنواره فیلم فجر را نداشتند. اصلا در این اندازه‌ها نبود. حالا هر روز مقاله و یادداشت در سایت و روزنامه‌های مختلف می‌نویسد که خدای ما هم بزرگ است، یعنی چی این حرف‌ها؟ خود شما برای اهالی زحمتکش سینما بارها توطئه کردید جواب همان خدا را هم باید بدهی. خدا جای حق نشسته است. ببخشد خیلی دلم پر بود بالاخره باید حرف می‌زدم و جایش هم اینجا بود. از روزنامه «وطن‌امروز» تشکر می‌کنم که می‌شود حرف‌های ناگفتنی را در آن راحت زد. من مصاحبه و اعتراض فرهنگی خیلی از دوستان را در صفحات شما دیدم مثل مصطفی کیایی که داشتند بی‌خود و بی‌جهت فیلم خوب «ضد گلوله» را سر می‌بریدند اما صدای اعتراض اهالی سینما از رسانه شما شنیده می‌شود.