۱۹ تير ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۵
بنده نامه

انکارهای بی‌جا!

کد خبر : ۱۲۲۱۶۲
"صراط" / وبلاگستان - «یارمحمدی» نویسنده وبلاگ "بنده نامه" در آخرین بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:

حديث معروفی است كه علم سه پله و سه مرحله دارد . انسان همينكه به‏ مرحله اول آن می‏ سد مغرور می‏ شود و تكبر می‏كند ، معلوماتش در نظرش جلوه‏ می‏ كند ، خود را از همه چيز و همه كس برتر و بالاتر می‏بيند ( اين مرحله‏ مرحله علم بينی و خودبينی است ) . تا به مرحله دوم می‏ رسد.

در اين مرحله‏  بر معلوماتش افزوده می‏شود ، عظمت خلقت و آفرينش در برابرش نمودار می ‏شود ، خود را و معلومات خود را در برابر دستگاه عظيم آفرينش كوچك‏ می‏بيند و حالت تواضع در او پيدا می‏شود ( اين مرحله مرحله واقع بينی وجهان بينی است ، از علم بينی به جهان بينی می‏ رسد) ، به جای آنكه به‏ معلومات خود نظر افكند به جهان نظر می‏كند و با آن معلومات جهان را اندازه می‏ گيرد.

تا آنكه قدم به مرحله سوم می ‏گذارد . در اين مرحله می‏ فهمد كه هيچ چيز نمی‏ داند ( « علم انه لا يعلم شيئا » ) - اين مرحله مرحله بهت‏ و حيرت است - . در اين مرحله همين قدر می‏ فهمد كه مقياسهای فكری و مترو شاقولهای فكری كه او در كيسه فكر خود تهيه كرده كوچكتر و نارساتر از اين است كه بتواند جهان عظيم را با آنها متر كند و اندازه بگيرد .می‏ داند و می‏ فهمد كه مقياسهای علم و فكر او برای يك محيط محدود زندگی‏ خودش فقط صحيح است به كار برده شود نه بيشتر.

گمان می‏ كنم اين بيت از مولوی باشد در ديوان شمس:
حاصل عمرم سه سخن بيش نيست / خام بدم ، پخته شدم ، سوختم

اين مرد عارف دوره سلوك روحانی و عقلانی خود را مجموعا در سه مرحله‏ خلاصه كرده : دوره خامی ، دوره پختگی ، دوره سوختگی . دوره خامی و غرور وتكبر و علم بينی را بسياری دارند ، ولی آيا كسی به دوره پختگی و به دوره‏ سوختگی برسد مطلب ديگری است .

همان طوری كه انسان گاهی به مال خود مغرور می‏ شود و جنون ثروت او را می‏ گيرد ، خيال می‏ كند مال و ثروت كه به چنگ آورده او را از همه چيز بی‏ نياز می‏ كند و می تواند او را در دنيا مخلد سازد (( يحسب أن ماله أخلده‏ ))

یا گاهی به جاه و مقام خود مغرور می ‏شود ، جنون جاه و مقام‏ بر مغزش مستولی می‏ گردد ، به طغيان و فساد در روی زمين می ‏پردازد ، كوس‏ "أنا ربكم الاعلی" می ‏زند ، همين طور هم گاهی غرور علم بر انسان مسلط می‏ شود و يك نوع جنون بر او مستولی‏ می ‏كند ، با اين فرق كه جنون ثروت و قدرت ، از ثروت زياد و قدرت زياد پيدا می‏ شود و جنون علم ، از علم كم و ادراك ضعيف .

می‏ گويند هر چيزی‏ وجود ناقصش بهتر است از عدم محض ، مگر علم كه هيچ نداشتنش از ناقص‏ داشتنش بهتر است ، زيرا علم ناقص جنون آور و سكر آور و مست كننده‏ است ، البته مال و جاه هم جنون آور و سكر آورند ، اما جنون اينها اززيادی پيدا می‏ شود بر خلاف سكر علم و جنون علم كه از كمی و نقص آن بر می‏ خيزد نه از زيادی ، و همين سكر و مستی منشأ تكذيبهايی به حقايق می‏شود ...