صراط: یک سال دیگر هم گذشت و بار دیگر به شبهای پربرکت قدر رسیدیم، من امشب تمام آرزوهای کوچک و بزرگم را در آغوش گرفتهام و چشم به راه رحمت و مهربانی پروردگار خوبیها هستم.
پروردگار مهربانم، من عذرخواه گذشتههایی پر از غفلت و اشتباه خویشم، گذشتههایی که گاهی در بیخبری از تو دور میشدم، گذشتههایی که ناسپاس نعمتهای آسمانی تو بودم.
اکنون از تو سپاسگزارم که بازهم در ماه میهمانیت هستم و در این شبهای پرقدر نفس میکشم و سپاسگزارم که فرصت دوباره زنده شدن را به من دادهای.
پروردگارم، در این شب دوباره آغاز شدن، درشب رقم خوردن تقدیرهای نو، در شبی که به نام مولای تمام مومنان گره خورده، تو را قسم میدهم، دستهای توبهکارم را از درگاهت رد نکنی.
امشب با تو عهد میبندم که بعد از این روحم را بزرگ و بزرگتر کنم، عشقم را به تو بیشتر و بیشتر کنم و در کوچکتربن نفس کشیدنی از تو یاد کنم و آنچنان شوم که تو دوست داری.
امشب چشم من به روى خیلی چیزها باز شده است، چیزهایی که پیش از این نمىدیدم، اما حالا میفهمم، حس مىکنم، سبک شدهام، حس مىکنم پاک شدهام و مىتوانم تو را با تمام وجودم صدا بزنم.
خدای خوبم تو را به جان آقایى که در این شبها مظلومانه به شهادت رساندنش، قسمت میدهم، مرا دریاب و به حرفهایم گوش کن، اکنون که در این تاریکى در خانه تو نشستهام و صداى گریه و ناله از هر سو میآید، مرا در آغوش رحمتت بگیر.
خدایا اگر امشب در سرنوشت یکساله ما مقدر کردهاى که این آخرین شب قدرى باشد که آن را درک مىکنیم، کارى کن که امشب، شب آمرزش ما باشد، گناهانمان را بیامرز و به حال خودمان رهایمان نکن.