۰۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۶:۰۰

یادداشت‌نوه‌آیت‌الله‌مهدوی‌کنی درباره حجاب

حميد نوبهار -محقق و مدرس دانشگاه سيد فريد ميرلوحي،دانشجوي کارشناسي ارشد معارف اسلامي و حقوق
کد خبر : ۱۲۶۰۶۶
صراط: وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَم(الاسراء/70) و حقّا كه ما فرزندان آدم را (به وراثت از پدر به وسيله نعمت‏هاى مادّى و معنوى) كرامت و شرافت بخشيديم.
از مهمترين ويژگي هاي انساني که معمولا در ابتداي مباحث انسان شناسي مطرح مي شود کرامت و فضيلت او نسبت به ساير مخلوقات است، و همچنين از سوي ديگر بسياري از معتبرات شرعيه و نواميس الهي برگرفته از همين خصلت ذاتي اوست. نيز در مقابله با گناهان اين ويژگي اش را متذکر مي شود و
 مي فرمايد: وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً (فرقان/72) و” هنگامي که با لغو و بيهوده مواجه مي شوند بزرگوارانه عبور مي کنند”. به تعبير ديگر بزرگي او موجب مصونيت وي از اباحه گري و تنزل رتبه اش مي شود.
چگونگي پررنگ کردن اين کرامت نيز در نزد خداي متعال بر اساس تقويت خودِعالي انسان و تضعيف خودِداني مي باشد. شايد بهترين 
کلمه اي که بتواند شامل اين تقويت و تضعيف شود «تقوا» باشد. با جستاري کوتاه در آيات بزرگ کتاب آسماني نيز اين موضوع تائيد مي شود که با کرامت ترين ها ، همان اتقايانند. إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ(الحجرات/13) . اين مقدمه را نيز مي دانيم که هر انساني 
مي خواهد در جهت سعادت، کمال و پرکردن توشه کريمانه خود حرکت کند، حتي در تصور يک شيطان پرست نيز حرکت در جهت شقاوت مطرح نيست و وي نيز بر اين باور است که کار درست را انجام مي دهد اما به واقع راه را گم کرده است، راه صحيح همان «تقواپيشگي» است. استاد شهيد مرتضي مطهري(ره) در کتاب آشنايي با قرآن در مورد معني تقوا 
مي فرمايند:« تقوا از ماده "وَقْى” است. وقى يعنى نگهدارى. تقواى از معاصى در واقع معنايش "خود نگهدارى” است. متقى باش يعنى خودنگهدار باش. خود اين، يك حالت روحى و معنوى است كه از آن تعبير به "تسلط بر نفس” مى‏كنند.» پس زينت هاي مادي از هر رنگ و بو که باشند – به خودي خود و بالذات -  هيچگاه در راستاي آن کرامت ذاتي نخواهند بود.
از اينجا مي توان نقطه انطلاق و عزيمت ما به مبحث اصلي را برگزيد. انسان کريم و بزرگوار هيچگاه در اين صدد نيست که بخواهد بوسيله پوشش و ظاهر خود بر اين کرامت بيفزايد و براي خود جايگاه و منزلتي کسب کند. البته همان طور که گذشت، تاکيد مي شود که منظور آن است که پوشش و ظاهر فرد بالذات نمي تواند در فرهنگ اسلامي موجب بزرگي و آزادگي و تقويت آنها شود، بلکه حرکت در مسير تقوا و کرامت ذاتي انسان مستلزماتي از خصلت هاي باطني و ظاهري دارد که از جمله آنها وضع ظاهر و پوشش است. تا آنجا که احاديث و روايات بسياري در مورد کيفيت آداب لباس، حجاب و عفاف در مجموعه هاي روايي يافت مي شود. به طور خلاصه، کريم کريمانه ملبس مي شود و لئيم، لئيمانه مي پوشد. 
همانطور که از مباني مذکور پيداست، مسائل فوق، جنسيت نمي شناسد و هر زن و مردي ، بي ترديد خود را مکلف به انتخاب پوشش مناسب مي بيند. منحصر کردن مسئله عفاف در بانوان ، بي ترديد امري است 
ساده انگارانه و غير منصفانه. پسر يا دختري که مي خواهد در شئون مختلف اجتماعي حضور پيدا کند فرقي نمي کند، هر دو ارزش هاي ناب اسلامي را در تمامي زندگي اجرايي مي بينند و دون شأن خود مي دانند تا همانند سائلي بينوا چشمشان به شبکه ها و ماهواره هاي غربي بوده و فشن ها! را جامه خود گزينند. جوان آگاه مي داند که اين تمدن غني اسلامي بوده است که در همه اعصار نداي آزادي و آزادگي را بلندتر از هر تمدن ديگر پراکنده است و بر مبناي اصول واقعي آن ها را تعريف نموده است نه آنکه زنجير شهوات و اميال نفساني را برتن کند و آن را آزادي نام نهد. از سوي ديگر توجه دارد که در اسلام رهبانيت نيست و اسلام مخالف خوش پوشي و داشتن ظاهر مناسب نيست ، بلکه آن را ارزش مي داند و نه تنها اسلام هر دين الهي اينگونه است. اما شارع مقدس بر مبناي تکوينيات انساني و دلائل متعدد عقلي – خواهي نخواهي - ضوابطي را معين فرموده است و نتيجه همه اين ضوابط تکريم انسان است . چنانکه آنچه امروزه از محافل ضد ديني مي بينيم تبليغ انفجارگونه برهنگي و تنزل انسان به درجه حيوانات و تقويت خودِداني است. آيا انسان فقط شامل همين جسم مادي و اميال شهوت پرستانه است؟ آيا آنچه موجب فراهم آمدن يک جامعه آزاد است شيوع جسم پرستي و نفي عفاف است؟ آيا امنيت رواني خانواده و يا بالاتر از آن خود کانون خانواده تحت تاثير اين بي عفتي نبوده است؟ وقت آن نرسيده است که هر زن و مردي وجدان و فطرت خود را قاضي کند و به بهانه محدوديت آفريني به اين مبارزه پايان دهد؟ که «و أنّ الحساب حق»!(زيارت آل يس- مفاتيح الجنان)
اگر بخواهيم به طور خاص در مورد زن و دلائل اهميت خاص اسلام به حجاب و عفاف او بپردازيم به ذکر يک نکته بسنده مي کنيم و آن اينکه: آنچه ما مسلمانان به عنوان يکي از اصول دين بايد به آن معتقد باشيم مسئله عدل است. اين که خداوند نظام و قوانين او را براساس عدل، خلق و اداره مي کند. به تعبير واضح تر اينکه ضوابط دقيقتري براي زنان مقرر گشته نه از باب تبعيض است بلکه عين عدالت الهي؛ به هر نحو اين امر که ساختار فيزيولوژيکي و روحي عاطفي زنان با مردان متفاوت است بر هيچ فرد آگاهي پوشيده نيست. لطافت و ظرافت زن که امتياز بسيار برجسته اوست و ساختار ضعيفتر بدني وي نسبت به مردان موجب اين شده است که خداوند متعال تکاليف ديگري براي وي معين کند و اين بلاشک عين عدالت است، تاکيد مي شود عين عدالت چون عدالت به معناي مساوات نيست و به تعبير امير بيان علي(عليه السلام) به معناي «وضع الشيء موضعه» "قرار دادن شي در جاي خودش” مي باشد. و اتفاقا اينکه ما زن را پا به پاي مرد در شئون مختلف اجتماعي دخيل بدانيم عين ظلم است؛ ظلم هم به زن و هم به مرد. بسيار عجيب است که گاهي محافل ديني نيز در صحنه هاي مهم و سرنوشت سازي به اين موضوع با تساهل و تسامح مي نگرند و از ترس اينکه مورد هجوم فمينيست ها قرار بگيرند مواضع اسلام را نا شفاف و عقب نشيني شده از آنچه هست توصيف مي کنند. ما از آنها سئوال مي کنيم، در کجاي دين آمده است که زن بايد همتاي مردان به کارهاي سخت و خسته کننده همچون کارهاي عمراني بپردازد؟ کدام اسوه و الگوي والاي ديني از زنان برگزيده خدا اينگونه بود؟ مثل اين ماجرا که همسايه مسيحي خانه حضرت زهرا سلام الله عليها 
مي گويد: من در اين 11 يا 13 سال که همسايه اين بزرگوار بودم وي را نديدم يا اينکه وقتي مهمان کوري مشرف به منزل اميرالمومنين عليه السلام 
مي شود سيده نساء عالم مي رود و از او رو مي گيرد، وقتي علي عليه السلام دليل را جويا مي شود حضرت صديقه‌سلام الله عليها 
مي فرمايند : من که او را مي بينم!( استاد مطهري چندي از اين تفاوتها – ونه تبعيض ها – را در کتاب فاخر و ارزشمند حقوق زن در اسلام احصاء مي کنند که در اين جا مجال تفصيل نيست و خوانندگان ارجمند را توصيه اکيد به حداقل تورق اين کتاب مي نماييم) 
به راستي اين حقيقتي است که آنچه در سيره بزرگ زنان مسلمان بوده است ، حضور حداقلي و بالضرور در صحنه  هاي مختلط اجتماعي است. گاهي استناد مي شود به خطب حضرت زهرا يا حضرت زينب عليهما صلوات الله و مي گويند ببينيد اين حضور در اجتماع ايشان است! بي توجه به آنکه وضعيت را در نظر بگيرند، زماني که دست بسته حجت خدا را بر زمين مي کشند و چهره هاي منافق سکوت کرده اند و زماني که صحنه خونين کربلا به وجود مي آيد و هيچ مردي از مردان خدا را زنده نگذاشته اند، از پشت پرده براي آنها سخن 
مي گويند و عتاب مي کنند؛ نه آنکه هر روز در هر شأني ميان مردان ، حضور پيدا کند و ارتباط مستقيم داشته باشند. و همه‌ اين ها هرگز نافي نقش بسيار مهم و جايگاه متعالي زن نيست. اولا نقش زن در کانون خانواده بحث کمي نيست که به آن  به چشم حقارت و وظيفه دست دو
مي نگاه شود.چرا که دو وجهه خطير و مهم مادري و همسري را به همراه دارد. اگر يک مربي دلسوز همانند مادر در اين فضاي پرتنش و آماج حمله و شبيخون فرهنگي پاسبان ذهن و انديشه فرزند نباشد و آن را تعالي ندهد احدي اين دلسوزي را ندارد، همچنين مدرسه نمي تواند اين نقش را ايفا کند و اگر براي پدر خانواده که در بيرون از خانه به علت صعوبت و چالش برانگيز بودن کارها ، در منزل مأمن و ملجأ امين وجود نداشته باشد کسب انرژي و آرامش رواني و جنسي به محافلي ديگر واگذار مي شود و همين طور فساد گسترش مي يابد. اگر زن خود نيز دچار خستگي هاي رواني و بي حوصلگي هاي ناشي از کار و حضور در بيرون را به منزل بياورد آنگاه است که بايد واژه خانواده را از فرهنگ لغات بيرون کشيد و 
روبه روي آن نوشت کاروانسرا... اما زن در عين حال مي تواند همانند فرزانگان سلف و بانوان محترمه دانشمند به کسب فيوضات علمي غيرمغاير با ساختار خلقتش همچون معارف ديني و علوم نظري فارغ از مداخلات با نامحرم را براي خود ارزشي بس عظيم تلقي کند و در راه آن قدم بردارند.
نکته گذشته علاوه بر فوايدي که براي خود زن دارد، ثمرات مهم و سرنوشت سازي را در جامعه به همراه دارد. وقتي پسر جواني در خيابان قدم برمي دارد و دغدغه هاي خود را مرور 
مي کند آن هنگام که کمتر با چشم خود با اندام نازک و ظريف زن برخورد کند و مزه تلذذ چشم را کمتر بچشد مسلما بيشتر دل در گرو فعاليتهاي مفيد علمي و غير علمي خود مي بندد. اما زماني که نگاه ها و روابط شکل مي گيرد غريزه طبيعي شهوت نيز بيشتر فعال شده و کنجکاوي هاي جنسي بيشتري براي او پيش مي آيد و اين روند موجب عدم تمرکز احوال او بر دغدغه هاي ارزشمند مي شود. جاي توجه است که دقت کنيم بنا بر روايت تيرهاي زهرآلود شيطان همين نگاه هاست و اولين لغزشگاه مي باشد و حضور حداقلي زن در جامعه تامين کننده آرامش جنسي براي اعضاي آن جامعه است.
مسئله ديگر که از مغفولات تاسف بار جامعه ي مذهبي ماست ، مسئله ترک امر به معروف و نهي از منکر است. کأنّ انگار نه انگار که از يقينيات فروعات دهگانه دين است. چه بلايي بر سر قشر خداترس ما آمده است که فراموش کرده ايم ديگران را به نيکي آمر و از بدي ناهي باشيم؟ مگر حديث حضرت زهرا سلام الله عليها را فراموش کرده ايم که اين فرع از دين را از همه مهمتر برمي شمرند و مگر به خاطر نمي آوريم که مولايمان حضرت اباعبدالله عليه السلام اولين دليل قيام خود را امر به معروف و نهي از منکر برمي شمرند؟ نبايد از سرزنش سرزنش کنندگان و از تمسخر هاي آنها ترسيد؛ از ويژگي هاي مردان خداست که: « لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏» (المائده/54). از
 سنت هاي الهي است که اگر جامعه اي خود درصدد تغيير برنيايد خدا نيز دست آنها را براي اصلاح نمي گيرد:« ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(الرعد/11) پس نبايد منتظر ظهور فرشته اي از آسمان بود تا او بيايد و از منکرات نهي کند. هر کدام از ما وظيفه داريم تا در مقابل بي عفتي ها بايستيم. امروزه در قسمت هاي قليلي ازجامعه –به سبب ترک اين مهم-وضع به گونه اي درآمده است که دختر جوان که مي خواهد پا در جامعه بگذارد هر چه در اطراف خود مي بيند وضع نامناسب حجاب است و تصور مي کند اين عرف مقبول است و کسي براي او توضيح نداده که حجاب از قطعيات احکام است و اين جوان بيچاره ناآگاهانه و مقلدانه هنجار شرعي را زيرپا 
مي گذارد و حجاب کامل را مستحب و بلکه بدتر از آن رهبانيت مي پندارد. طبيعي است که اين روند اگر ادامه يابد و طلسم سنگين سکوت متشرعان نشکند مبلغين شيطاني از راديو و تلويزيون گرفته تا وبلاگ ها و بلوتوث ها از فساد و فحشا پرمي شود و کوچکترين فرزندانمان هم تجربه هاي جنسي پيدا 
مي کنند تا آنجا که خبرهاي اسفناک و بسيار دردآور از مدارس هر ساعت در تلکس هاي اطلاعاتي فقط ذخيره مي شود و مسکوت مي ماند.اما اين فقط گوشه اي از مضرات ترک اين دستور است. در لواي مهماني هاي شبانه و خوشگذراني هاي جوانانه!! فرقه هاي انحرافي و گروهک هاي مخرب به افکار جوانان رسوخ و گذشته از مال و اموال، دين و اعتقاد آن ها را
 مي ربايند. نمونه بارز فعاليت آنها خانه هاي تيمي شيطان پرستان است.به عنوان آخرين مطلب مناسب است در اينجا اشاره اي به مسئله حجاب و ضوابط پوشش در دانشگاه ها داشته باشيم. همانطور که مي دانيم به تعبير به جاي مقام معظم رهبري «دام عزه» دانشگاه ها در دايره قرمز نقشه دشمنان اسلام و انقلاب قرار دارند و برنامه ويژه اي در همه سطوح براي آنها ريخته شده است. بدين ترتيب توجه عميقتر و دقيقتر ما به اين کانون علمي فرهنگي لازم مي نمايد. 
لذا شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 1366 و 1374 قوانيني براي تنظيم روابط بين زن و مرد و چگونگي آراستگي آن دو به طور مختصر و نسبتا کلي به تصويب رساند ه است . به طور مثال در ماده 13 قانون سال 1366 
مي خوانيم: زنان در محيط کار و تحصيل بايد از پوشش اسلامي استفاده کنند و از پوشيدن لباس هاي تنگ و زننده و آرايش و تبرج(خودنمايي) پرهيز کنند و مردان نيز نبايد از لباس هاي زننده استفاده کنند. اما نبايد فقط به اين کليات بسنده کرد و بايد حداقل معاشرات دختر و پسر جوان را فراهم نمود. تجربه هاي موفقي چون دانشگاه امام صادق عليه السلام مي تواند به عنوان الگوي مناسبي کانون توجه مسئولين قرار گيرند.
توجه به مسئله پوشش مناسب در دانشگاه ها امري نيست که فقط در ايران و يا فقط در دانشگاه هاي اسلامي مد نظر باشد بلکه در بسياري از کشورهاي لائيک و حتي در آمريکا نيز قواعد نسبتا سختگيرانه اي براي چگونگي ظاهر دانشجويان مضبوط و عملياتي است. محقق ارجمند خانم نيره قوي در کتابي تحت عنوان "نيم نگاهي به ضوابط پوشش در دانشگاههاي جهان” به بررسي قواعد پوشش در بيش از 40 دانشگاه غربي پرداخته اند که برخي از آنها بدين قرار است:
-دانشگاه گرين ويل(امريکا): در مقدمه اين قانون آمده است که موادي که ذيلا مي آيند قاطعانه اعمال خواهند شد که در آن به عدم جواز لباس هايي که شکم و ناف را مي نماياند اشاره مي کند و لباس هاي حرير و تور را ممنوع مي خواند. در قسمتي از اين قانون آمده است: لباسي که به صورت نا مناسب اندام ها را نشان بدهد مجاز نمي باشد و جالب آنکه حتي رنگ کردن مو در اين دانشگاه ممنوع است.
-دانشگاه آکسفورد (انگليس): مردان بايد ظاهر مناسب و تميز داشته باشند. لباس باز و بدن نما نا مناسب است. مو بايد رنگ طبيعي داشته باشد و از مدل هاي افراطي پرهيز شود. ريش بزي، گوشواره و ديگر موارد مشابه غير قابل پذيرش است.
-کالج رابرت (ترکيه): پوشش هاي مجاز دانشجويان در كالج رابرت كشور تركيه عبارتند از: شلوارهاي رسمي مشکي، سرمه اي، نوک مدادي يا 
قهوه اي تيره براي پسران و براي دختران، دامن هايي
 با قد متوسط به رنگ ها ي مشکي ، سرمه اي،
 نوک مدادي و قهوه اي تيره. پوشيدن شلوارهاي غير رسمي از قبيل شلوارهاي مارک کارگو، شلوارهاي جين و يا بادگير(شلوارهايي که جيبهاي زيادي دارند) قابل قبول نمي باشد. دگمه هاي پيراهن بايد بسته باشند.و بسياري نمونه هاي ديگر که نشان مي دهد اهميت رعايت پوشش مناسب و عفاف در دانشگاه هاي غربي هم بسيار مهم است .

روزنامه رسالت/ 
1389/07/11