صراط: سیدرضا میرزاده در ادامه یادداشت خود نوشت: پرسیدم شما که یک راه بسیار
طولانی را از قلب آمریکای لاتین طی کرده و به استانبول آمدهاید، بهتر نبود
در برنامه خود سفر به ایران را پیشبینی میکردید؟ با قاطعیت پاسخ دادند
ایران ناامن است، برایشان توضیح دادم ایران، امنترین کشور در ناامنترین
منطقه جهان است. تا حدودی نظرشان تعدیل شد؛ اما نه به اندازهای که از
تصمیمشان در نیامدن به ایران صرف نظر کنند. تا اینجا را داشته باشید.
دانشگاه مرکزی ونزوئلا، یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکای لاتین است و اتفاقا یکی از مراکز اصلی اپوزیسیون مخالف دولت چاوز (و هم اکنون دولت بولیواری) دورهای که در کاراکاس پایتخت این کشور خدمت میکردم ،خارج از حصار سخت و غیر قابل عبور مقررات شکننده دیپلماسی رسمی با تعدادی از اساتید و دانشجویان این دانشگاه تعامل برقرار کردم.
آنها از من خواستند در این دانشگاه کنفرانس آشنایی با ایران را برگزار کنم. همین کار را کردم و با استقبال بسیار خوب آنها مواجه شدم. آنها دوباره از من خواستند برای شفاف سازی فضای بسیار منفی علیه ایران، کنفرانس هستهای برگزار کنم. این برنامه نیز با حضور شمار بسیاری از دانشجویان اجرا شد. در تمام این مدتی که با اساتید و دانشجویان روابط دوستی و عاطفی برقرار کردم، آنها با قاطعیت میگفتند، ما قبل از این ایران را کشوری عربی میشناختیم که در مرکز جهنم خاورمیانه قرار دارد.
آنها خاورمیانه را شیطان نامگذاری کرده بودند که هر روز و هر لحظه طبل جنگ در آن به صدا درمیآید و ناآگاهانه و صد البته برگرفته از فضای رسانهای غرب علیه کشورمان، ایران را در این آشفته بازار، شریک اصلی تولید جنگ قلمداد میکردند.
در توضیح دیپلماسی مغفول میشود بر این مجمل حدیث مفصل خواند. ما باید باور کنیم و بر این باور عمل کنیم که دیپلماسی عمومی جاده حرکت به سمت هدف با اتومبیل دیپلماسی رسمی را میسازد. دیپلماسی عمومی ـ و به تعبیر من در ایران ـ دیپلماسی مغفول است که امکان تحول در عوامل تأثیرگذار در سیاست خارجی و داخلی و انتقال آن از حوزه تمرکز گرایی دولتها به حوزه ملتها را فراهم میکند، دیپلماسی عمومی است که زمینه را برای تغییر ماهوی اولویتبندی منابع تولید قدرت و انتقال آنها از عرصه سخت افزار به نرم افزار فراهم میکند.
دیپلماسی عمومی است که نقش فرهنگ در افزایش تعامل ملتها و محوری شدن افکار عمومی در اتخاذ تصمیمات راهبردی را شکل میدهد. ما باید باور کنیم دیپلماسی عمومی مکانیزمی برای مدیریت بر محیط بینالمللی بدون توسل به ابزار جنگ است و به همین دلیل و صد البته به دلیل خصومت ریشهای غرب با انقلاب اسلامی این حوزه باید بسیار جدیتر گرفته شود. نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، اولویت را به تعامل با ملتها میدهد. در واقع سیاست خارجی ما ملت محور بوده و بدیهی است تحقق این راهبرد، نیازمند فعال شدن دیپلماسی عمومی به معنای واقعی است، تحول در راهبرد دیپلماسی ملت محور، بسته به برخورداری از ساختاری هدفمند، بهینه و کارآمد است.
گویا، ساختار دستگاه دیپلماسی کشور از پایه دو منظوره طراحی نشده است، چند گانگی در حوزه دیپلماسی عمومی از جمله عواملی است که مانع موفقیت و پیشرفت ما در این حوزه شده و میشود.
به جرأت میتوان گفت دیپلماتهای ما نیز متأثر از همین ساختار دو منظوره تربیت نمیشوند و اساسا میتوان گفت عملا وظیفهای در مقابل تحقق این ضرورت ندارند. مراکز متعددی خود را متولی تمام یا بخشی از دیپلماسی عمومی میدانند، در حالی که وزارت خارجه که در واقع هماهنگ کننده اصلی مراکز موثر در دیپلماسی عمومی است، ساختاری صد در صد رسمی است تا آنجا که بنده میدانم در این ساختار میتوان ادعا کرد دیپلماسی عمومی با تمام اهمیتش فاقد یک متولی تمام و کمال است و هیچ دیپلماتی به طور خاص آموزش دیپلماسی عمومی را نمیبیند و همه چیز در همان سیستم بسته و نشسته رقم میخورد.
جناب آقای ظریف، بیان این واقعیت برای جنابعالی زیره به کرمان بردن است؛ اما حق بدهید به عنوان یک شهروند که دوست دارد کشورش در افکار ملتهای دنیا از بالاترین جایگاه برخوردار باشد، نگران باشم؛ نگران اینکه شما نیز همانند سایر وزرای خارجه سابق چنان غرق امور روزمره دیپلماسی رسمی شوید که امکان و فرصتی برای مدیریت بر حوزه ملت محور نیابید و این داستان ناخوشایند همچنان ادامه یابد.
پیشنهاد مشخص حقیر فعال سازی مرکز دیپلماسی عمومی برای هدایت قوی مراکز مهم و تأثیرگذار در حوزههای فرهنگی، هنری، ورزشی، دینی، رسانهای، دانشگاهی و... است شاید به این وسیله فرصتهای طلایی از دست رفته جبران شود.
باید این واقعیت را بپذیریم، خلاصه کردن همه امور حوزه دیپلماسی عمومی با آن همه تنوع و گستردگی در یک خانه کوچک، منضبط، سخت از حیث مقررات به نام نمایندگی جمهوری اسلامی از یک طرف و تمرکز همه آنها در شوراهای هماهنگی کم خاصیت داخل از طرف دیگر شرایط، ما را برای معرفی ایران در افکار عمومی جهان بسیار سخت و دشوار کرده است. محصول این وضعیت حاکم بر دیپلماسی مغفول (عمومی) عربی دانستن کشور بزرگ و متمدن ایران اسلامی و در محور شرارت قرار دادن نابحق آن از نگاه افکار عمومی جهان است.
باید اعتراف کنیم دیپلماسی عمومی در چنبره دیپلماسی رسمی گیر افتاده است.
طی سالهای گذشته، گاه و بیگاه صحبت از مرکز دیپلماسی عمومی شده و نیز در خبرها میآمد سخنگوی وزارت خارجه مسئولیت این مرکز را بر عهده دارد.
جناب آقای ظریف: «این واقعیت را نمیشود انکار کرد که نه میشود همه عوامل موثر در حوزه دیپلماسی عمومی را در وزارت خارجه متمرکز کرد و نه میشود آن را با همه اهمیتش به حال خود رها نگاهی کوتاه به بعضی خبرهای مربوط به این حوزه درک مسأله را بیشتر میکند».
نماینده وزارت خارجه در یکی از جلسات به صراحت اظهار میدارد: «بزرگترین تهدید ما در حوزه دیپلماسی عمومی، ناهماهنگی بین مراکز فرهنگی داخل کشور است».
رئیس هیأت مدیره جامعه تور گردانان ایران میگوید: «رایزنان فرهنگی ایران هیچ برنامه و بودجهای برای معرفی، تبلیغ ایران به عنوان مقصد گردشگری ندارند» «پس از گذشت ۳۳ سال از وقوع انقلاب اسلامی معاون کنسولی وزارت خارجه به جمع شورای مشورتی گردشگری اضافه شد».
«در سایت وزارت خارجه هیج انگیزهای برای بروزرسانی لینک گردشگری وجود ندارد».
«سازمان میراث فرهنگی پس از ۳۴ سال به فکر راه اندازی رایزن گردشگری افتاده است».
برخی سفرا به دلیل عبور از چالش تحریم اقتصادی به صراحت مأموریت اصلی خود در کشور میزبان را اقتصادی تعریف میکنند.
نگاهی به حجم فعالیتهای سازمانهای مردم نهاد به ویژه انجمنهای دوستی و نحوه توزیع مجوزها میان افراد معدود (البته در چهارچوب مقررات) نیز نشان میدهد به هر دلیل از این فرصت تولید شده در داخل نیز برای کمک مؤثر به حوزه دیپلماسی عمومی استفاده نشده است.
اگر این نمونهها را مشتی از خروار بدانیم، قطعا در حوزه دانشگاه، ورزش، هنر، صنایع دستی، سینما و... وضعی بهتر از این نمیبینیم؛ هرچند وزارت خارجه پاسخگوی تمام ابعاد نارساییها در این حوزهها نیست، از آنجا که همه چیز و هر اقدامی از وزارت خارجه شروع و به نمایندگیها ختم میشود، اهمیت این نقش بیشتر قابل درک میشود؛ چه باید کرد؟
تحول در ساختار، ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ همچنان که تحول در مأموریت، مدیریت و روش. مرکز دیپلماسی عمومی باید در ابعاد گوناگون ارتقا یابد، انتقال اختیارات از معاونین قارهای در حوزه دیپلماسی عمومی به رئیس مرکز زمینه ارتقای آن را فراهم میکند.
افزون بر آن، دیپلماسی عمومی باید مبتنی بر اولویتهای سیاست خارجی بین کشورهای جهان گروهبندی شود و به همین نسبت مرکز دیپلماسی عمومی باید برای مراکز موثر در این حوزه با مشارکت خود آنها مأموریتهای ویژه تعریف کند. با هدف فراهم کردن زمینه مشارکت همه دستگاههای مسئول، رئیس مرکز از سوی هیأت عالی انتخاب توسط وزیر خارجه پیشنهاد و حکم ایشان توسط رئیس جمهور صادر شود. البته هیأت عالی باید از معاونین بینالمللی دستگاههای ذیربط تشکیل شود و نه از رؤسا یا مسئولین روابط عمومی، زیرا رؤسا یک سر دارند، هزار سودا. از طرف دیگر، دیپلماسی عمومی منطبق با وظایف ذاتی روابط عمومی نیست.
سایر دستگاههایی که در بالا رفتن سطح دیپلماسی عمومی موثرند (مثل وزارت ورزش) به عضویت هیأت عالی درآیند. نماینده مرکز دیپلماسی عمومی به ترتیب اولویت و با هدف مدیریت، هدایت و هدفمندسازی فعالیتها در نمایندگیها راهاندازی شده و به جای اعزام نمایندگان متعدد، فعالیتها در شعبه مرکز در خارج از کشور متمرکز شود.
تحول در راهبرد دیپلماسی مردم محور، نیازمند برخورداری از ساختار هدفمند و کارآمد است. چندگانگی در حوزه دیپلماسی عمومی از جمله عوامل اصلی عدم موفقیت در این راهبرد اساسی است و هم پوشانی دقیق و برنامه ریزی شده میان دستگاههای مسئول در این حوزه، نیازی حیاتی است.
اگر این سخن آقای مهمانپرست، سخنگوی وقت وزارت خارجه را قبول کنیم که گفته «۷۰ درصد سیاستها باید از طریق دیپلماسی عمومی به کار گرفته شود» همه شواهد این ادعا را اثبات میکند که ۷۰ درصد توان انسانی ـ مالی ـ تجهیزاتی دستگاه دیپلماسی کشور، صرف تحقق ۳۰ درصد سیاستها در حوزه دیپلماسی رسمی شده است؛ بنابراین، گویا، دیپلماتهای این حوزه باید و با الزام آموزشهای حرفهای حوزه دیپلماسی عمومی را بگذرانند و اگر رشتهای با این عنوان نداریم تأسیس شود. مرکز دیپلماسی عمومی پس از ارتقای جایگاه، ساختار مدیریت، مأموریت و روش در کوتاهمدت، سرفصلهای آموزشهای مورد نیاز در حوزه دیپلماسی عمومی را تدوین کنند و همه عوامل دستاندرکار این حوزه به سرعت آموزشهای لازم را بگذرانند. سایت ویژه مرکز دیپلماسی عمومی فعال شده و همه دستگاههای مسئول در این حوزه اطلاعات مورد نیاز در عرصه جهان را از این طریق تبادل کنند، کار کارشناسی عمیق همراه با اراده قوی، منجر به تولید راهکارهای تکمیلی برای برون رفت از این شرایط غیر قابل قبول میشود، به ویژه اگر با مدیریت جنابعالی فضای همکاری از انحصار وزارت خارجه و فضای بسته دیپلماسی رسمی خارج شود تا به این وسیله امید به بهبود شرایط موجود در این این حوزه افزایش یابد.
دانشگاه مرکزی ونزوئلا، یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکای لاتین است و اتفاقا یکی از مراکز اصلی اپوزیسیون مخالف دولت چاوز (و هم اکنون دولت بولیواری) دورهای که در کاراکاس پایتخت این کشور خدمت میکردم ،خارج از حصار سخت و غیر قابل عبور مقررات شکننده دیپلماسی رسمی با تعدادی از اساتید و دانشجویان این دانشگاه تعامل برقرار کردم.
آنها از من خواستند در این دانشگاه کنفرانس آشنایی با ایران را برگزار کنم. همین کار را کردم و با استقبال بسیار خوب آنها مواجه شدم. آنها دوباره از من خواستند برای شفاف سازی فضای بسیار منفی علیه ایران، کنفرانس هستهای برگزار کنم. این برنامه نیز با حضور شمار بسیاری از دانشجویان اجرا شد. در تمام این مدتی که با اساتید و دانشجویان روابط دوستی و عاطفی برقرار کردم، آنها با قاطعیت میگفتند، ما قبل از این ایران را کشوری عربی میشناختیم که در مرکز جهنم خاورمیانه قرار دارد.
آنها خاورمیانه را شیطان نامگذاری کرده بودند که هر روز و هر لحظه طبل جنگ در آن به صدا درمیآید و ناآگاهانه و صد البته برگرفته از فضای رسانهای غرب علیه کشورمان، ایران را در این آشفته بازار، شریک اصلی تولید جنگ قلمداد میکردند.
در توضیح دیپلماسی مغفول میشود بر این مجمل حدیث مفصل خواند. ما باید باور کنیم و بر این باور عمل کنیم که دیپلماسی عمومی جاده حرکت به سمت هدف با اتومبیل دیپلماسی رسمی را میسازد. دیپلماسی عمومی ـ و به تعبیر من در ایران ـ دیپلماسی مغفول است که امکان تحول در عوامل تأثیرگذار در سیاست خارجی و داخلی و انتقال آن از حوزه تمرکز گرایی دولتها به حوزه ملتها را فراهم میکند، دیپلماسی عمومی است که زمینه را برای تغییر ماهوی اولویتبندی منابع تولید قدرت و انتقال آنها از عرصه سخت افزار به نرم افزار فراهم میکند.
دیپلماسی عمومی است که نقش فرهنگ در افزایش تعامل ملتها و محوری شدن افکار عمومی در اتخاذ تصمیمات راهبردی را شکل میدهد. ما باید باور کنیم دیپلماسی عمومی مکانیزمی برای مدیریت بر محیط بینالمللی بدون توسل به ابزار جنگ است و به همین دلیل و صد البته به دلیل خصومت ریشهای غرب با انقلاب اسلامی این حوزه باید بسیار جدیتر گرفته شود. نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، اولویت را به تعامل با ملتها میدهد. در واقع سیاست خارجی ما ملت محور بوده و بدیهی است تحقق این راهبرد، نیازمند فعال شدن دیپلماسی عمومی به معنای واقعی است، تحول در راهبرد دیپلماسی ملت محور، بسته به برخورداری از ساختاری هدفمند، بهینه و کارآمد است.
گویا، ساختار دستگاه دیپلماسی کشور از پایه دو منظوره طراحی نشده است، چند گانگی در حوزه دیپلماسی عمومی از جمله عواملی است که مانع موفقیت و پیشرفت ما در این حوزه شده و میشود.
به جرأت میتوان گفت دیپلماتهای ما نیز متأثر از همین ساختار دو منظوره تربیت نمیشوند و اساسا میتوان گفت عملا وظیفهای در مقابل تحقق این ضرورت ندارند. مراکز متعددی خود را متولی تمام یا بخشی از دیپلماسی عمومی میدانند، در حالی که وزارت خارجه که در واقع هماهنگ کننده اصلی مراکز موثر در دیپلماسی عمومی است، ساختاری صد در صد رسمی است تا آنجا که بنده میدانم در این ساختار میتوان ادعا کرد دیپلماسی عمومی با تمام اهمیتش فاقد یک متولی تمام و کمال است و هیچ دیپلماتی به طور خاص آموزش دیپلماسی عمومی را نمیبیند و همه چیز در همان سیستم بسته و نشسته رقم میخورد.
جناب آقای ظریف، بیان این واقعیت برای جنابعالی زیره به کرمان بردن است؛ اما حق بدهید به عنوان یک شهروند که دوست دارد کشورش در افکار ملتهای دنیا از بالاترین جایگاه برخوردار باشد، نگران باشم؛ نگران اینکه شما نیز همانند سایر وزرای خارجه سابق چنان غرق امور روزمره دیپلماسی رسمی شوید که امکان و فرصتی برای مدیریت بر حوزه ملت محور نیابید و این داستان ناخوشایند همچنان ادامه یابد.
پیشنهاد مشخص حقیر فعال سازی مرکز دیپلماسی عمومی برای هدایت قوی مراکز مهم و تأثیرگذار در حوزههای فرهنگی، هنری، ورزشی، دینی، رسانهای، دانشگاهی و... است شاید به این وسیله فرصتهای طلایی از دست رفته جبران شود.
باید این واقعیت را بپذیریم، خلاصه کردن همه امور حوزه دیپلماسی عمومی با آن همه تنوع و گستردگی در یک خانه کوچک، منضبط، سخت از حیث مقررات به نام نمایندگی جمهوری اسلامی از یک طرف و تمرکز همه آنها در شوراهای هماهنگی کم خاصیت داخل از طرف دیگر شرایط، ما را برای معرفی ایران در افکار عمومی جهان بسیار سخت و دشوار کرده است. محصول این وضعیت حاکم بر دیپلماسی مغفول (عمومی) عربی دانستن کشور بزرگ و متمدن ایران اسلامی و در محور شرارت قرار دادن نابحق آن از نگاه افکار عمومی جهان است.
باید اعتراف کنیم دیپلماسی عمومی در چنبره دیپلماسی رسمی گیر افتاده است.
طی سالهای گذشته، گاه و بیگاه صحبت از مرکز دیپلماسی عمومی شده و نیز در خبرها میآمد سخنگوی وزارت خارجه مسئولیت این مرکز را بر عهده دارد.
جناب آقای ظریف: «این واقعیت را نمیشود انکار کرد که نه میشود همه عوامل موثر در حوزه دیپلماسی عمومی را در وزارت خارجه متمرکز کرد و نه میشود آن را با همه اهمیتش به حال خود رها نگاهی کوتاه به بعضی خبرهای مربوط به این حوزه درک مسأله را بیشتر میکند».
نماینده وزارت خارجه در یکی از جلسات به صراحت اظهار میدارد: «بزرگترین تهدید ما در حوزه دیپلماسی عمومی، ناهماهنگی بین مراکز فرهنگی داخل کشور است».
رئیس هیأت مدیره جامعه تور گردانان ایران میگوید: «رایزنان فرهنگی ایران هیچ برنامه و بودجهای برای معرفی، تبلیغ ایران به عنوان مقصد گردشگری ندارند» «پس از گذشت ۳۳ سال از وقوع انقلاب اسلامی معاون کنسولی وزارت خارجه به جمع شورای مشورتی گردشگری اضافه شد».
«در سایت وزارت خارجه هیج انگیزهای برای بروزرسانی لینک گردشگری وجود ندارد».
«سازمان میراث فرهنگی پس از ۳۴ سال به فکر راه اندازی رایزن گردشگری افتاده است».
برخی سفرا به دلیل عبور از چالش تحریم اقتصادی به صراحت مأموریت اصلی خود در کشور میزبان را اقتصادی تعریف میکنند.
نگاهی به حجم فعالیتهای سازمانهای مردم نهاد به ویژه انجمنهای دوستی و نحوه توزیع مجوزها میان افراد معدود (البته در چهارچوب مقررات) نیز نشان میدهد به هر دلیل از این فرصت تولید شده در داخل نیز برای کمک مؤثر به حوزه دیپلماسی عمومی استفاده نشده است.
اگر این نمونهها را مشتی از خروار بدانیم، قطعا در حوزه دانشگاه، ورزش، هنر، صنایع دستی، سینما و... وضعی بهتر از این نمیبینیم؛ هرچند وزارت خارجه پاسخگوی تمام ابعاد نارساییها در این حوزهها نیست، از آنجا که همه چیز و هر اقدامی از وزارت خارجه شروع و به نمایندگیها ختم میشود، اهمیت این نقش بیشتر قابل درک میشود؛ چه باید کرد؟
تحول در ساختار، ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ همچنان که تحول در مأموریت، مدیریت و روش. مرکز دیپلماسی عمومی باید در ابعاد گوناگون ارتقا یابد، انتقال اختیارات از معاونین قارهای در حوزه دیپلماسی عمومی به رئیس مرکز زمینه ارتقای آن را فراهم میکند.
افزون بر آن، دیپلماسی عمومی باید مبتنی بر اولویتهای سیاست خارجی بین کشورهای جهان گروهبندی شود و به همین نسبت مرکز دیپلماسی عمومی باید برای مراکز موثر در این حوزه با مشارکت خود آنها مأموریتهای ویژه تعریف کند. با هدف فراهم کردن زمینه مشارکت همه دستگاههای مسئول، رئیس مرکز از سوی هیأت عالی انتخاب توسط وزیر خارجه پیشنهاد و حکم ایشان توسط رئیس جمهور صادر شود. البته هیأت عالی باید از معاونین بینالمللی دستگاههای ذیربط تشکیل شود و نه از رؤسا یا مسئولین روابط عمومی، زیرا رؤسا یک سر دارند، هزار سودا. از طرف دیگر، دیپلماسی عمومی منطبق با وظایف ذاتی روابط عمومی نیست.
سایر دستگاههایی که در بالا رفتن سطح دیپلماسی عمومی موثرند (مثل وزارت ورزش) به عضویت هیأت عالی درآیند. نماینده مرکز دیپلماسی عمومی به ترتیب اولویت و با هدف مدیریت، هدایت و هدفمندسازی فعالیتها در نمایندگیها راهاندازی شده و به جای اعزام نمایندگان متعدد، فعالیتها در شعبه مرکز در خارج از کشور متمرکز شود.
تحول در راهبرد دیپلماسی مردم محور، نیازمند برخورداری از ساختار هدفمند و کارآمد است. چندگانگی در حوزه دیپلماسی عمومی از جمله عوامل اصلی عدم موفقیت در این راهبرد اساسی است و هم پوشانی دقیق و برنامه ریزی شده میان دستگاههای مسئول در این حوزه، نیازی حیاتی است.
اگر این سخن آقای مهمانپرست، سخنگوی وقت وزارت خارجه را قبول کنیم که گفته «۷۰ درصد سیاستها باید از طریق دیپلماسی عمومی به کار گرفته شود» همه شواهد این ادعا را اثبات میکند که ۷۰ درصد توان انسانی ـ مالی ـ تجهیزاتی دستگاه دیپلماسی کشور، صرف تحقق ۳۰ درصد سیاستها در حوزه دیپلماسی رسمی شده است؛ بنابراین، گویا، دیپلماتهای این حوزه باید و با الزام آموزشهای حرفهای حوزه دیپلماسی عمومی را بگذرانند و اگر رشتهای با این عنوان نداریم تأسیس شود. مرکز دیپلماسی عمومی پس از ارتقای جایگاه، ساختار مدیریت، مأموریت و روش در کوتاهمدت، سرفصلهای آموزشهای مورد نیاز در حوزه دیپلماسی عمومی را تدوین کنند و همه عوامل دستاندرکار این حوزه به سرعت آموزشهای لازم را بگذرانند. سایت ویژه مرکز دیپلماسی عمومی فعال شده و همه دستگاههای مسئول در این حوزه اطلاعات مورد نیاز در عرصه جهان را از این طریق تبادل کنند، کار کارشناسی عمیق همراه با اراده قوی، منجر به تولید راهکارهای تکمیلی برای برون رفت از این شرایط غیر قابل قبول میشود، به ویژه اگر با مدیریت جنابعالی فضای همکاری از انحصار وزارت خارجه و فضای بسته دیپلماسی رسمی خارج شود تا به این وسیله امید به بهبود شرایط موجود در این این حوزه افزایش یابد.