۲۷ آبان ۱۳۹۲ - ۰۰:۲۲
سرباز صفر جنگ نرم

قیاس مع‌الفارق "اصحاب‌الحسين" با "جومونگ"!

کد خبر : ۱۴۳۲۱۰
"صراط" / وبلاگستان - «حسین ابراهیمی» نویسنده وبلاگ "سرباز صفر جنگ نرم" در بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:
***
روزنامه خراسان در يادداشتي با عنوان "گریاندن به هر قیمتی" با قلمي درشت و بي مهابا به آسيب شناسي جريان عراداري و هيئات مذهبي پرداخت كه در بخشي از اين مطلب آمده است:

"به يک مجلس روضه خواني رفته بودم متأسفانه سخنران مجلس به جاي اينکه از فرهنگ و فلسفه عاشورا و قيام حسيني بگويد همانند يک قصه گوي حرفه اي و توانمند، چند قصه و داستان ماورايي و خيالي را در توصيف شخصيت هايي از کربلا سر هم کرد و صد البته چنان با زباني شيرين بيان مي کرد که فرزند ۱۳ ساله من ياد «جومونگ» افتاد!"

البته در مورد اصل موضوع اين مطلب هيچ كس حرفي ندارد و آن به دليل اهميت موضوع عزاداري سيد و سالار شهيدان است كه نبايد آسيبي به اين كشتي نجات از هواهاي نفساني و انحرافات و خرافات وارد شود كه اين همان خواست دشمنان حسين عليه السلام و اسلام و انقلاب است كه ما هرچه داريم از محرم و صفر است؛

مثل بسياري از آنچه امروزه نادرست وارد عزاداري ها شده است مثل وارد كردن غش در يك كالاي ناب است تا به قيمت از بين بردن و كم رنگ كردن ثمر و هدف آن ،مخاطبش را گسترش دهيم و آن را همه پسند كنيم كه اين مطمئنا اشتباه است كه يكي مرد جنگي به از صد هزار و نبايد كيفيت تحول افراد را فداي جلب سياهي لشكر كم اثر و كم بهره نمود كه اين خيانت به دستگاه عزاداري سيد الشهدا مي باشد.

اما در كنار اين موضوع و به درجه همين اهميت است نوع ورود به اين شور مقدس و اين حرارت دلدادگي و محبت ؛ نهي از منكر -كه در كلام اين نويسنده دلسوز هم به آن اشاره شده بود- اهميتي دارد كه حضرت سيد الشهداء در مسير آن جان خود و آن ياران با وفا و بي نظير خود را فدا مي كند و حتي اهل بيت خود را به اين كارزار مي برد؛ اما نهي از منكر آداب دارد! مقدمات دارد! گيريم كه يك غده سرطاني در شكمي باشد ما نمي توانيم بدون مقدمه شكم آن شخص را حتي با نيت كمك به اصطلاح سفره نمائيم! اين همان دوستي خاله خرسه است!.

نيات زيبا و محبت سرشار قشر جوان كه داراي شخصيت اجتماعي و البته زود رنج هستند مانع مي شود و نادرست مي نمايد اينكه شخصي اينگونه قمه آسيب شناسي و نقد را بر صورت اين عزاداري كه عشق اين قشر است وارد كند و از عباراتي چون "عين خرافه" و "کژ انديشي و کژ فهمي" و "شأن آدمي خود را به ذلت مي کشانند!" و "قصه گوي حرفه اي" در اين موضوع حساس و البته مقدس استفاده نمايد ،شايد كسي در مقام سخنراني چنين از آستانه آداب خارج شود اما در مقام نوشتن و آنهم نوشته اي كه مي خواهد در يك روزنامه كشوري چاپ شود اينگونه سخن گفتن نه تنها كارساز نيست بلكه مخاطب را به واكنش و جبهه گيري وا مي دارد.

نكته آخر - صرف نظر از آنكه ممكن است بگوييم گاهي مطالب مورد نياز روز بيان نمي شود يا بعضي مطالب از نظر سندي داراي خدشه هستند- مقايسه قصه كربلا و آنچه از تاريخ اين واقعه در منابر بيان مي شود با افسانه جومونگ و بي مهابا و بي دليل خيالي و خرافه خواندن آن ديگر طغيان قلمي است كه اگر نوسنده اين كلمات كه باب طعن و پرده دري و هتاكي را باز مي كند مغرض نباشد كه نيست مطمئنا جا دارد كه از اين كلمات خود ابراز ندامت كند و از اين سبك سخن گفتن در اين ساحت مقدس و دقيق و البته علمي از درگاه رب العالمين طلب آمرزش نمايد.