۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۶
پاسخی به اظهارات علی شکوری‌راد؛

چرا اصلاح‌طلبان «اصلاح طلب» نیستند؟

آنچه از مفهوم اصلاح‌طلبی به دست می‌آید مطالبه‌ی تغییرات و اصلاحات جزئی، ضمن اعتقاد به نظام و ارکان آن است، نه براندازی آن. اما آن‌ها در انتخابات 88 اثبات کردند که هویتی برخلاف نامشان دارند و از هیچ‌ کاری برای صدمه زدن به جمهوری اسلامی دریغ نمی‌ورزند.
کد خبر : ۱۶۱۶۹۴
صراط: علی شکوری‌راد، عضو جبهه‌ی منحله‌ی مشارکت و نماینده‌ی مجلس ششم، اخیراً در نشست «آینده‌ی اصلاح‌طلبی»، که توسط سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار برگزار شده بود، اظهاراتی در باب اصلاح‌طلبی و ارائه‌ی تعاریف و اصولی که مختص اصلاح‌طلبی است بیان نموده که دربردارنده‌ی نکات مهمی است.
 
این فعال اصلاح‌طلب، که در وقایع انتخابات 88 نیز دخیل بوده، طی اظهارات خود ادعاهایی مطرح می‌کند که با آنچه اصلاح‌طلبان در انتخابات 88 انجام داده‌اند قابل جمع نیست.
 
 پایبندی به نظام!
 
 شکوری‌راد در بخشی از اظهارات خود، در مقام تعریف از اصلاح‌طلبی برآمده و ادعا می‌کند که «ایده‌ی اصلاح‌طلبی به این معناست که این نظام بماند و نرود.»[1]
 
مشابه این ادعا سابقاً توسط محمدرضا خاتمی نیز مطرح شده است. وی با اشاره به گزاره‌های جریان اصلاح‌طلبی برای فعالیت سیاسی، اظهار داشته بود که «نخستین گزاره این است که ما اصلاح‌طلب هستیم، نه برانداز.»[2]
 
این ادعاها در حالی بیان شده که کارکرد براندازانه‌ی بخشی از اصلاح‌طلبان در انتخابات سال 88هنوز از خاطره‌ها فراموش نشده است. در انتخابات 88 عناصر جریان اصلاح‌طلب مجری برنامه‌های طراحی‌شده‌ی دشمنان خارجی بودند که برای نیل به مقاصد خود، از حمایت‌های دشمنان خارجی و جریانات ضدانقلاب استفاده کردند. همان‌طور که جرج بوش در روز 17 آذرماه 88 طی مصاحبه‌ای با CNN می‌گوید: «ما در منطقه امید زیادی به اصلاح‌طلبان و فعالان حقوق بشر داریم. ما از اصلاح‌طلبان... حمایت می‌کنیم و با آن‌ها همراهیم.»[3] شیمون پرز نیز بعد از روز قدس 88 جبهه‌‌ی اصلاحات را بزرگ‌ترین سرمایه‌‌ی خود در داخل کشور به شمار می‌آورد.[4]
 
عناصر سازمان منحله‌ی مجاهدین، جبهه‌ی منحله مشارکت و کسانی که مدیریت دوره‌ی دوم‌خرداد را در دست داشتند، همگی به دنبال براندازی در کشور بودند. هدف اصلی آن‌ها براندازی نظام جمهوری اسلامی بود و اعتراض به نتایج انتخابات بهانه‌ای شد برای پیشبرد این هدف.
 
اقدامات براندازانه‌ی ضدامنیتی، آشوب‌های خیابانی، توهین و حرمت‌شکنی نسبت به مقدسات نظام و اقدامات این‌چنینی سبب شد سرکرده‌ی رژیم صهیونیستی از اصلاح‌طلبان به عنوان سربازان خط مقدم اسرائیل یاد کند.
 
یکی از اسناد مهم براندازی، جزوه‌ی «زیست مسلمانی» میرحسین موسوی است که توسط مؤسسه‌ی «جمعیت توحید و تعاون» تهیه شده و موسوی بارها در صحبت‌های انتخاباتی خود از آن نام برده بود. این جزوه با جبهه‌گیری در برابر اصل ولایت‌فقیه، به ارائه‌ی جایگزینی برای آن، یعنی برپایی یک نظام لیبرال‌دموکراسی تحت عنوان منافقانه‌ی «عقلانیت جمعی توحیدی» می‌پردازد.
 
همچنین در کنار «سند تأملات راهبردی» حزب منحله‌ی مشارکت که به صراحت و البته با زیرکی خاصی به تغییر نظام سیاسی کشور تأکید دارد، می‌توان به سند مهم دیگری که از آن باید به عنوان «سند عملیات براندازی نرم با استفاده از روش‌های انقلاب رنگی» یاد کرد، اشاره داشت که توسط محمدرضا تاجیک، مشاور اصلی موسوی و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دوره‌ی خاتمی، نوشته شده است. این متن نقشه‌ی راه براندازی نظام با استفاده از الگوی جنگ نرم و جنبش‌های نوین اجتماعی است و دارای استراتژی‌ها و برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای تحقق هدف براندازی است.[5]
 
استناد دیگر در این زمینه، مطرح شدن موضوع براندازی‌ نرم نظام در جلسه‌ای با مسئولیت شخصی موسوی، مورخ 20 مهرماه 85 است که با صراحت گفته می‌شود: «اسقاط نظام از طریق بازتولید انقلاب 57  غیرممکن است؛ اما پاشنه‌ی آشیل نظام، انقلاب نرم است!»[6]
 
یکی از اسناد مهم براندازی، جزوه‌ی «زیست مسلمانی» میرحسین موسوی است که توسط مؤسسه‌ی «جمعیت توحید و تعاون» تهیه شده و موسوی بارها در صحبت‌های انتخاباتی خود از آن نام برده بود.
 
همچنین در 21 خرداد 88خبرنگار مجله‌ی تایم، در مصاحبه با موسوی به او متذکر می‌شود که حتی شما اگر به مقام ریاست‌جمهوری هم برسید، به اندازه‌ی رهبری قدرت نخواهید داشت، به‌ویژه در حوزه‌های سیاست خارجی و امنیت ملی، اما موسوی مؤکداً می‌گوید: «تجمعات خیابانی چشمگیر هفته‌های گذشته و فشارهای عمومی احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبری نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد.»[7]
 
اما به دلیل احتمال باخت، خبرنگار تایم از موسوی می‌پرسد: «اگر انتخابات را ببازید، آن وقت چه می‌شود؟» موسوی پاسخ می‌دهد: «تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود.» و این یعنی حتی در صورت شکست نیز براندازی نظام ادامه خواهد یافت.
 
موارد فوق تنها تعداد اندکی از مصادیق و کارکردهای براندازانه‌ی این جریان است که سبب می‌شود ادعای رد براندازی از سوی این افراد به هیچ‌وجه قابل پذیرش نباشد.
 
اعتقاد به جمهوری اسلامی!
 
شکوری‌راد در ادامه‌ی اظهاراتش به نکته‌ی جالب توجه دیگری اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما اصلاح‌طلب‌ها هم جمهوری و رأی مردم را قبول داریم و هم اسلام را!»[8]
 
این اظهارات نیز در حالی مطرح می‌شود که اصلاح‌طلبان باز هم در انتخابات 88 اثبات کردند که نه جمهوریت نظام و رأی مردم را قبول دارند و نه اسلامیت آن را. با اعلام نتایج انتخابات، اصلاح‌طلبان به تنها چیزی که احترام نگذاشتند و ارزشی برای آن قائل نشدند، رأی 85درصدی مردم بود که با ادعای تقلب و به آشوب کشاندن شهر، نشان دادند که جمهوریت نظام برای آن‌ها محلی از اعراب ندارد و برخلاف ادعای امروزشان، رأی مردم را تزئینی و فرمایشی تلقی کردند. اصلاح‌طلبان نشان داده‌اند که در گفتار و عمل متناقض‏اند؛ زمانی که مورد توجه مردم واقع شوند، مردم و خواست آنان را به شدت مورد ستایش قرار می‌دهند، ولی زمانی که اقبال و توجه مردم نسبت به آن‌ها کم می‌شود، مردم را به بدترین اتهامات مورد هجمه قرار می‌دهند.
 
با اعلام نتایج انتخابات، اصلاح‌طلبان به تنها چیزی که احترام نگذاشتند و ارزشی برای آن قائل نشدند رأی 85درصدی مردم بود که با ادعای تقلب و به آشوب کشاندن شهر، نشان دادند که جمهوریت نظام برای آن‌ها محلی از اعراب ندارد و برخلاف ادعای امروزشان، رأی مردم را تزئینی و فرمایشی تلقی کردند.
 
از سوی دیگر، اصلاح‌طلبانی که مدعی اسلامیت نظام و پذیرش این رکن رکین نظام هستند، همان‌هایی هستند که در وقایع 88، شعار جمهوری ایرانی را جایگزین جمهوری اسلامی کردند. این همان ادبیاتی است که در کلام مخالفان جمهوری اسلامی نیز به روشنی قابل مشاهده است. به عنوان نمونه، اظهارات ریچارد رورتی، نظریه‌پرداز پراگماتیست آمریکایی، در مصاحبه با روزنامه‌ی کوریره دلاسرای ایتالیا در سال 86 قابل اعتناست که صریحاً می‌گوید: «ملی‌گرایی و مکتب ایرانی پادزهر اسلام‌گرایی است.»[9]
 
رادیو فردا نیز به قلم یکی از مخالفین جمهوری اسلامی می‌نویسد: «جمهوری ایرانی به دنبال راندن اسلام‌گرایی از حکومت است؛ هرچند که نافی اسلام نباشد!»[10]
 
همچنین در بند الف/1 سند تأملات راهبردی جبهه‌ی منحله‌ی مشارکت، طی تحریف آشکاری، قید اسلامی را از عبارت «انقلاب اسلامی ایران» حذف کرده و به ذکر «انقلاب ایران» بسنده نموده و آورده است:
 
«به روشنی باید میان انقلاب ایران که انقلاب جمهوریت در سازگاری با ارزش‌های دینی و در تکامل انقلاب مشروطیت بود، با پیامدهای پس از آن فرق گذاشت.»[11]
 
پایبندی به قانون!
 
محور دیگری که در اظهارات شکوری‌راد قابل تأمل است ادعای پایبندی اصلاح‌طلبان به قانون اساسی است. وی در مقام بیان ویژگی‌های روش اصلاح‌طلبی می‌گوید: «روش اصلاح‌طلبی چند ویژگی دارد: بر خواست مردم مبتنی و استوار است و نسبت به قانون اساسی وفادار است، بدون خشونت است و به قانون وفادار است و روشش کاملاً مستمر و دائمی است.»[12]
 
اصلاح‌طلبانی که ادعای وفاداری به قانون اساسی را دارند و بر قانون‌گرایی خود به عنوان یک اصل غیرقابل‌تغییر تأکید می‌نمایند، در انتخابات 88 ناقض این مدعای خود شده و از تن دادن به راهکارهای قانونی پیش‌بینی‌شده در قانون اساسی و قوانین جاری کشور، سر باز زدند و آشوب‌های خیابانی را جایگزین تمکین به قانون اساسی نمودند.
 
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی آغاز سال 92 خود در حرم رضوی (ع)، عدم تمکین به ساختار قانونی و سازوکار مشخص انتخابات را به شدت رد کردند و فرمودند: «در مسئله‌ی انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال 88 پیش آمد (که برای کشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود) همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند، نخواستند به رأی مردم تمکین کنند... خوشبختانه سازوکارهای قانونی برای رفع اشکال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد. از این راهکارهای قانونی استفاده کنند. اینکه وقتی آنچه که اتفاق افتاده است، برخلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت کنیم (که این در سال 88 اتفاق افتاد) یکی از خطاهای جبران‌ناپذیر است.»[13]
 
با توجه به آنچه گفته شد، پیداست که اصلاح‌طلبان رفتاری متناقض به نام اصلاح‌طلبی دارند، زیرا آنچه از اصلاح‌طلبی برداشت می‌شود این است که ضمن اعتقاد به نظام و ارکان آن، خواهان تغییرات و اصلاحات جزئی است؛ در صورتی که نمی‌توان رفتارهای این‌گونه را که از اساس نظام را قبول نداشته و در مقاطعی دنباله‌رو براندازان می‌شوند اصلاح‌طلبی نامید.
 
منابع:
 
[1]. جرس 10 بهمن 92.
[2]. گویانیوز، 27 فروردین 92.
[3]. روزنامه‌ی ایران، 18 آذر 88.
[4]. برهان، 16 دی 92.
[5]. در صفحه و سطر نخست این جزوه، از جنبش سبز به عنوان پدیده‌ی شگرفی که بیش از هر چیز نتیجه و حاصل پدیده‌ای به نام «قیام شرایط» یا «شورش موقعیت» است نام برده شده که یک سطر پایین‌تر، در همین صفحه، این قیام شرایط و شورش موقعیت را با عبارت «حالا وقتشه» معنی کرده است.
«وقتشه» عبارت نمادینی است که در انقلاب رنگی اوکراین به کار برده می‌شد و جنبه‌ی سمبلیک داشت. «حالا وقتشه» در این جزوه نیز مانند انقلاب رنگی اوکراین، جنبه‌ی محوری دارد و مسائل بعدی با محوریت آن معنا پیدا کرده است. در جزوه‌ی مذکور، بعد از توضیح معنای «حالا وقتشه»، این عبارت‌ها دیده می‌شود:
* حالا وقت تبدیل جشن به جنبش است.
*
حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان است.
*
حالا وقت خیزش یک ملت فراسوی ملاحظات و مقتضیات طبقاتی، فرهنگی، قومی، زبانی، نسلی، جنسی، شئونی، دینی، مرامی و سیاسی است.
*
حالا وقت فریاد صداهای خاموش است.
*
حالا وقت شورش تاریخ علیه خودش است.
*
حالا وقت شورش وضع موجود علیه خودش است.
*
حالا وقت شورش خودی‌ها علیه خودی‌هاست (پرندگان گردن‌چرخان).
در واقع منظور از پرندگان گردن‌چرخان، همان‌طور که نویسنده‌ی جزوه گفته است، تجدیدنظرطلبانی‌اند که در ظاهر و لباس خودی قرار داشته‌اند و اکنون که شرایط آماده است، باید از این فرصت استفاده کرد و انقلابی از درون را رقم زد که این مسئله نیز در چارچوب انقلاب‌های رنگی است (فارس، 13 شهریور 90).
[6]. رجا، 19 دی 89.
[7]. الف، 2 تیر 88.
[8]. جرس، 10 بهمن 92.
[9]. کیهان، 20 فروردین 92.
[10]. همان.
[11] فارس 16/6/88
[12] جرس 10/11/92
[13]http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22233

 


منبع: برهان