۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۲

دردنامه یک "بی سواد"

اگر امر مولایمان نبود هرگز تن نمی دادیم که هیئتی عالی رتبه از نظام جمهوری اسلامی ایران با کسانی بر سر میز بنشیند که دستشان به خون فرزندان این خاک آلوده است
کد خبر : ۱۶۱۹۷۰
صراط: از روز 12 آبان ماه امسال وقتی در حسینیه امام خمینی (ره) لب های مبارک مولایمان به این کلام باز شد که:
«هیچ‌ کس نباید این مجموعه‌ى مذاکره‌کنندگان ما را با مجموعه‌ى شامل آمریکا - همان شش دولت، به‌اصطلاح پنج بعلاوه‌ى یک - سازش‌کار بداند؛ این غلط است؛ اینها مأموران دولت جمهورى اسلامى ایران هستند، اینها بچّه‌هاى خودمان هستند، بچّه‌هاى انقلابند؛ یک مأموریّتى را دارند انجام میدهند. کار سختى هم هست [که‌] بر عهده‌ى اینها است؛ دارند با تلاش فراوان آن کارى را که بر عهده‌ى آنها است انجام میدهند. بنابراین نباید مأمورى را که مشغول یک کارى است و مسئول یک فرایندى است مورد تضعیف یا توهین یا بعضى از تعبیراتى که گاهى شنیده میشود - که اینها سازش‌کارند، و مانند اینها - قرار داد؛ نه، این حرفها نیست. این را هم توجّه داشته باشید، این مذاکره‌اى که امروز دارد انجام میگیرد با شش کشور - که آمریکا هم جزو این شش کشور است - فقط در مورد مسائل هسته‌اى است و لاغیر. بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانى گفتم [که‌] مذاکره در موضوعات خاص اشکالى ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذن‌الله ضررى نمیکنیم.»

ما زبان به کام گرفتیم و حمایت کردیم تا بچه های انقلاب به مذاکره بپردازند، فقط گاهی ذهن پرسشگرمان سؤال هایی مطرح می کرد که امروز موجب شد ما را مشتی بی سواد بخوانند که از برخی بخش های خاص پول می گیرند، از این برچسب ها ناراحت نمی شویم که حکایت امروز و دیروز نیست و از محمد ابراهیم همت آموخته ایم که:
«زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند ، زمان بنی صدر هم برچسب منافق!
الان هم برچسب خشکه مقدسی و تحجر!
هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب بارمان کردند!
حالا روزی ده برچسب دشت می کنیم؛
اما بسیجیان دلسرد نباشید؛
حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند ...»

اما سؤال اینجاست که این یک عده بی سواد چه کسانی هستند و این بخش های خاص کدامند!؟ آیا این ها جزء نظام دانشگاه و حوزوی محسوب نمی شوند؟ آیا این کم سوادها از جنس کسانی نیستند که با همه این زخم زبان ها ایستادند و نگذاشتند ایران غیر هسته ای شود؟ آیا این بخش ها از جنس همان بخش هایی است که یک عده سال 88 برای چهار پوستر انتخاباتی از آن ها پول گدایی می کردند یا بخش هایی از همین نظامند که سابقه درخشانی در دفاع از دستاوردهای انقلاب داشته اند؟

آری ما کم سوادیم، اما سؤال پرسیدن برای هیچ کس حتی کم سوادها عیب نیست، پس بگذارید بپرسیم:

علت گفتگوی آقای دکتر ظریف با جان کری در مونیخ بعد از این همه بی ادبی آقای اوباما و جان کری چیست؟ وقتی با اصرار طرف آمریکایی به راحتی ایران از نشست ژنو 2 در مورد سوریه کنار گذاشته می شود و آقای کری آن سخنرانی را در نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد می کند و وقتی به قول شما همه چیز در توافقنامه به صورت شفاف بیان شده است کدام مسئله مشترک ما را به گفتگو فرا می خواند؟ وقتی در مجلس سنای آمریکا علنا گفته می شود که مشکل ما با ایران بر سر مسئله هسته ای نیست و ما تحریم ها را به هزاران دلیل دیگر ایدئولوژیکی بر ایران وضع کرده ایم که تا طرف ایرانی از آن ها برنگردد نباید تحریم ها برداشته شود، چه اصراری است که ما به بهانه مسئله هسته ای ...
اظهار نظر نمی کنیم که دوباره نگویید عده ای کم سواد اظهار نظر کردند، سؤال می پرسیم که باسوادها پاسخ دهند!

اما خدا می داند اگر امر مولایمان نبود هرگز تن نمی دادیم که هیئتی عالی رتبه از نظام جمهوری اسلامی ایران با کسانی بر سر میز بنشیند که دستشان به خون فرزندان این خاک آلوده است، کسانی که ادب مذاکره نمی دادند و امروز ملت ایران این را خوب فهمیده است، کسانی که هنوز تمام گزینه هایشان روی میز است و نمی دانم آیا ما هنوز غیرتمان بر سرمیز هست یا نه که این را نیز مولایمان فرموده است که:

«کسانى که دم از مذاکره با امریکا مى‌زنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمى‌دانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند؛ یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن این‌طور اخم مى‌کند، این‌طور متکبّرانه حرف مى‌زند، این‌طور به ملت ایران اهانت مى‌کند، تصریح هم مى‌نماید که مى‌خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّه‌اى در این‌جا ذلیلانه و زبونانه مى‌گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه بى‌غیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست. سعى مى‌کنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است.». (امام خامنه ای – 1/3/81)

آه که چقدر فرزندان شما مشتاقند روزی این گزینه ها از روی میز به میدان عمل آورده شود. چرا که حکایت این روزهای ما مثل شبی است که آن ملعون برای حضرت ابالفضل (ع) امان نامه آورد و تا لحظه شهادت سینه حضرتش را سنگین نمود. آری پس از قطع نامه 598 سینه همه فرزندان این انقلاب سنگینی می کند. پس ای کاش گزینه ها به میدان عمل می آمد و قدری فشار سینه مان را به اذن حضرتتان سبک می کردیم. کاش گزینه ها به میدان عمل می آمد و می توانستیم انتقام خون هزاران مردم بی گناه را در بحرین، سوریه و فلسطین بگیریم.

دیر نیست روزی که در رکاب مولایمان و نائب امینش به خونخواهی جد غریبشان فریاد «یا لثارات الحسین» سر دهیم. منتظر باشید که ما نیز منتظریم .


منبع: تسنیم