۱۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۲

فراز و فرود زندگی امپراطور قدرتمند

شکست ارتش 500 هزار نفری فرانسه از روسیه باعث شد او در سال ۱۸۱۵ به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت۱۰ ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و ۲۰ مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست.
کد خبر : ۱۶۷۱۲۰
صراط: در پی ده ماه تبعید ناپلئون بُناپارت در جزیره اِلب، وی در 27 فوریه 1815م با هزار نفر از افسران و ژنرال‏های وفادار به خود از جزیره گریخت و در اول مارس 1815 به فرانسه بازگشت.

بدین ترتیب با ورود ناپلئون به فرانسه، سلطنت صد روزه او نیز آغاز شد. در این هنگام، ناپلئون برای مقابله با نیروهای انگلیس و پروس که در بلژیک صف‏آرایى کرده بودند، حمله پیشگرانه‏ای به خطوط دفاعی آنها به عمل آورد ولی در این نبرد که در دشت واتِرلو در گرفت، در 18 ژوئن 1815م از نیروهای انگلیس و پروس شکست خورد. پس از این شکست، چون ناپلئون از تجهیز قوا برای ادامه نبرد ناامید شد به نفع پسرش از مقام سلطنت استعفا داد.

ولی متحدین به تقاضای او برای تفویض این مقام به پسرش اعتنا نکردند و لویی هجدهم بار دیگر بر تخت امپراتوری فرانسه تکیه زد. ناپلئون این بار به جزیره دور دست سنت هلن در جنوب اقیانوس اطلس تبعید شد و شش سال بعد در سال 1821م در همانجا مرد.
 

بنابراین گزارش، «ناپلئون بناپارت» در 15 اوت 1769، در جزیره «کرس» مدیترانه و در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد. در آن زمان، این جزیره جزء حکومت «جنوا» (واقع در ایتالیای امروزی) بود، اما بعدها به اشغال فرانسه در آمد.

ناپلئون فرزند چهارم از 11 فرزند خانواده «کارلو بناپارت» و «لتیزا رومولینو» بود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایى، به همراه برادرش برای ورود به دانشگاه عازم «بورگوندى» شد. یک سال بعد، ناپلئون به دانشگاه علوم نظامى رفت، ولى برادرش او را همراهى نکرد.

وی از بهترین دانشجویان علوم نظامى در دانشگاهى بود که در آن زمان، قویترین و برترین مردان نظامى اروپا را در اختیار داشت.

ناپلئون به ارتش لویى شانزدهم پیوست تا با خدمت در آن، نقش مهمى در تاریخ فرانسه ایفا کند. او  به صف سلاحها در «والنس» رفت و تعلیمات ارشد نظامى را گذراند. پس از آن با درجه ستوان دومى راهى «کروسیکا» شد.

در سال 1786، ناپلئون با مرگ پدر به زادگاه خود بازگشت تا به اداره برخى امور خانواده بپردازد. او طی سال هاى 1789 تا 1790، در «آکسون» به پرورش دیدگاههای انقلابى خود پرداخت و به جنبه های گوناگون آن فکر کرد. ناپلئون در سال 1791 به «والنس» منتقل شد، در تابستان 1792 به پاریس آمد و  پس از آن، دوباره به «والنس» بازگشت تا شاهد اختلاف میان هواداران سلطنت و هواداران انقلاب در  ارتش فرانسه باشد.

انقلاب سال 1789 تاثیر چندانى بر وی نداشت، چرا که او دیگر با سلطنت طلبان ابراز همدردى نمی کرد و از سوی دیگر، فرد سیاسى و انقلابى هم نبود. در سال 1792، فرانسه وارد جنگ پروس و اتریش شد و انگلیس در سال 1793 کنترل «تولون» را به دست گرفت. ناپلئون پس از نقش آفرینی برای شکست انگلیسی ها به درجه ژنرالى رسید و با «آگوستین روبسپیر»، برادر کوچکتر ماکسیمیلیان آشنا شد. هر چند ناپلئون عضو ژاکوبنهانبود، ولى از حمایت سیاسى آنها برخوردار شد. سقوط ژاکوبنها در 1794 باعث شد تا ناپلئون نیز به زندان بیفتد، اما پس از 10 روز به دلیل اینکه هیچ گونه مدرکى بر ضد او پیدا نکردند، آزاد شد.

با وجود فراز و نشیب هایی که در  ارتش ناپلئون وجود داشت، زمانی که از او خواستند تا عمارت باغى شاه یا «تویلرى» را حفاظت کند، شورش دوم را با موفقیت سرکوب کرد و به سرپرستى نیروهاى امنیتى حاضر در پاریس گماشته شد.

وی در زمستان سال 1795 با «ژوزفین» - که از همسر قبلى خود دو فرزند داشت - ازدواج کرد و چند روز پس از آن، همسر خود را در پاریس تنها گذاشت و به قصد جبهه هاى جنگ، راهى ایتالیا شد.

وی پس از کسب پیروزیهاى زیاد در ایتالیا به فرانسه بازگشت و در پاریس از او به عنوان قهرمانى یاد مى کردند که هم در جنگ و هم در صلح، پیشتاز است.

سپس به ناپلئون پیشنهاد شد تا براى به خطر انداختن مستعمره های انگلیس به مصر برود. از این رو در سال 1798 با ارتش 35 هزار نفرى خود راهى مصر شد و اسکندریه را به تصرف خویش درآورد. بعد از آن به قصد تسخیر قاهره به راه افتاد و در نزدیکى «العدم» با نیروهاى مصرى وارد جنگ شد و با کمترین تلفات، جنگ را به سود خود پایان بخشید.

ناپلئون در سال 1799 به پاریس رفت و طى کودتایى، حکومت را سرنگون کرد و در راس هیات 13 نفرى، دیکتاتورى خود را آغاز کرد. تا سال 1802 و پس از سرکوب جنگهاى داخلى، ناپلئون به یکى از قدرتمندترین دیکتاتورهاى تاریخ فرانسه تبدیل شد.

وی در سال 1805 قصد حمله به انگلیس را داشت، ولى به اتریش و روسیه رفت و شکست سختى را به آنها تحمیل کرد. ناپلئون تا سال 1807، تمام منطقه را به تصرف خود در آورد و با شکست سوئد، وارد لهستان شد. تنها قدرتى که در منطقه و در مقابل ناپلئون باقى ماند، انگلیس بود. از این رو به آنجا حمله کرد، اما شکست سختى از دریادار «نلسون» انگلیسى خورد. وی در 1812 نیز به روسیه حمله کرد، ولى نتیجه آن، شکست ارتش 500 هزار نفرى فرانسه بود.

امپراتورى قدرتمند ناپلئون، به همان سرعت که شکل گرفت، به همان سرعت نیز از هم گسیخت.

او در سال 1815 به جزیره «البا» تبعید شد، ولى پس از گذشت10 ماه با شنیدن اخبار نارضایتى مردم از سلطنت لویى هجدهم، با یک هزار و 20 مرد جنگى به پایتخت بازگشت و به تخت سلطنت نشست. یکصد روز با آرامش سپری شد، ولى متحدان اروپایى دوباره حمله کردند و ناپلئون ناچار بود براى حفظ تاج و تخت خود به جنگ بپردازد. در ژوئن همان سال، ناپلئون با شکست سختى که در «جنگ واترلو» خورد به پاریس بازگشت و به جزیره «سنت هلن» تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا ماند.

او که از بیمارى سرطان رنج مى برد، در پنجم ماه مه 1821 درگذشت. ناپلئون بناپارت رسوم خاصى در اداره مملکت داشت و هنوز از قوانین مدنى و اروپاى متحد او به عنوان «قوانین ناپلئون» یاد می کنند، اما تنها ایراد ناپلئون در این بود که مى خواست اندیشه های خود را به زور اجرا کند.
منبع: فارس