۲۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۲

گزيده‌سرمقاله‌‌روزنامه‌هاي‌صبح‌كشور

برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
کد خبر : ۱۶۸۷۴
* ابتكار

روزنامه ابتكار درسرمقاله خود با عنوان " ايران هراسي اين بار با ايرانيوم "به قلم محمدعلي وكيلي آورده است:‏ ايران هراسي يكي از راهبردهاي مهم جهان غرب و صهيونيسم بين‌الملل است اين پروژه تازگي ندارد ايران هراسي روي ديگر سكه اسلام هراسي است . البته دشمني غرب با اسلام ، ديرپا ، تاريخي و عميق است . آنان هر روز در تهاجم صليبي جديدي هستند؛ روزي با اتهامات و ادعاهاي واهي ، روزي با انتشار مقالات و كاريكارتورهاي موهن يك روز هم، با ساخت فيلم تلاش مي‌كنند، مبناي فرهنگي و رواني، براي مشروعيت بخشي تجاوزات خود را فراهم آورند.

برغم قدمت راهبرد اسلام هراسي اما اكنون كه ايران به نقطه كانوني بيداري اسلام تبديل شده است، راهبرد غرب بر ايران هراسي متمركز شده است. اين راهبرد در مقاطع مختلف اوج گرفته است:

مقطع اول، پس از فتواي ارتداد سلمان رشدي توسط حضرت امام صورت گرفت .

مقطع دوم، به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي برمي گردد. آن هنگام كه نظام دو قطبي فرو ريخت و اسلام شيعي با محوريت ايران مورد توجه قرار گرفت و امكان هماوردي با غرب فراهم آمد تلاش غرب بر مخدوش سازي چهره ايران و تصوير وارونه چهره ايران متمركز گرديد.
موج سوم ايران هراسي پس از يازده سپتامبر كليد خورد در اين مقطع بود كه موج عظيم تبليغاتي عليه جهان اسلام به خصوص ايران به راه افتاد و در اين زمان بوش رئيس جمهور وقت آمريكا ايران را محور شرارت ناميد .

مقطع چهارم ايران هراسي به شكست طرح خاورميانه بزرگ برمي گردد. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي فرصتي براي آمريكا فراهم آورد تا اين كشور طرح خاورميانه جديد را به عنوان نقشه راه يكجا بنه گرايي در منطقه به اجراء بگذارد اما شكست آمريكا در عراق و افغانستان باعث گرديد سناريوي جديدي عليه ايران طراحي و همه غرب به اجراي آن متعهد شدند.

سناريوي جديد برابر ايران هراسي با عنوان ايران اتمي متمركز شده است، غرب براي ايجاد باور در خصوص خطر ايران اتمي راه‌هاي مختلفي را تاكنون به آزمون گذاشته است. هزاران مقاله ، همايش ، سخنراني در اين خصوص ارائه شده است . نظام رسانه اي با اين هدف مهندس شدند. تهديد و تحريم دو ابزار مهم در مسير القاء خطر ايران بود. قطعنامه‌هاي متعدد و بسيج شوراي امنيت و اجماع نسبي جهاني مورد بهره برداري قرار گرفت و به رغم صلح آميز بودن فعاليت‌هاي اتمي ايران كارزار گسترده براي تكميل پروژه ايران هراسي و نشان دادن اين كشور به عنوان تكثير كننده سلاح‌هاي هسته اي و تهديدي براي ثبات منطقه و صلح و امنيت بين‌الملل در جريان بوده است اكنون در آخرين سناريو جنگ رواني عليه كشورمان فيلم ايرانيوم به مرحله اكران رسيده است.

اين فيلم با تركيب دو واژه "ايران " و "اورانيوم " نام گذاشته شده و توسط صندوق كلاريون ساخته شده است . موسسه كلاريون پيش از اين نيز مستند جهاد سوم و اُبشن ( جنگ اسلام راديكال و غرب ) را ساخته بود اين موسسه كه توسط گروهي از صهيونيست‌ها اداره مي‌شود تلاش كرده در اين فيلم 45 دقيقه اي تصويري هولناك از ايران به مخاطب ارائه دهد ، مطابق اين فيلم ايران كمتر از يك سال با داشتن بمب اتم فاصله دارد . فيلم نه فقط تصوير ايران اتمي است كه يازده سپتامبر را نيز به ايران نسبت مي‌دهد.

مستند ايرانيوم را شهره آغداشلو روايت مي‌كند ، هنرپيشه ايراني الاصلي كه به محور فيلم‌هاي ضد ايراني از جمله سنگسار ثريا ، سريال 24 و خانه اي از شن و مه تبديل شده است.

فيلم ايرانيوم در قالب يك مستند به روايت آمده و در آن كساني به اظهار نظر پرداخته اند كه سال‌ها خود به عنوان سرسخت ترين دشمنان ايران ايفاي نقش كرده اند ، كساني چون جان بولتن نماينده افراطي پيشين آمريكا در سازمان ملل بطوريكه دشمني اش با ايران باعث شده است تا وي به عنوان يك عضو سازمان منافقين در مجامع مختلف به ابراز عقيده بپردازد و يا كسان ديگري چون جيمزو ولسي رئيس سابق سازمان اطلاعات مركزي c1a ، سناتور جان كيل نماينده جمهوري خواهان از آريزونا ، محسن سازگارا و تعدادي ديگر كه همگان از مشخصه بارز ضد ايراني برخوردار هستند.

ابتدا بنا بود كه فيلم به صورت محدود در كانادا به نمايش درآيد اما با مخالفت ايرانيان در آن كشور چنين امكاني فراهم نشد. اكنون با استقبال جمهوري خواهان جنگ طلب در آمريكا بناست اين فيلم بر روي پرده رود كه البته مطمئنيم با هوشمندي ايرانيان در سراسر دنيا به خصوص در آمريكا چنين فرصتي از آنان گرفته خواهد شد.

به هر حال اين اقدام همچون گذشته نتيجه معكوس خواهد داشت چرا كه وقتي افكار عمومي مي‌دانند در جهان سي و يك هزار كلاهك هسته اي جنگي وجود دارد كه چهارده هزار آن، آماده شليك است و 441 نيروگاه هسته اي كه مي‌تواند اورانيوم مناسب ساخت سلاح هسته اي توليد كند در چنين جهاني به رغم تبليغات گسترده عليه ايران اما تاكنون هيچ گونه شاهدي بر اثبات ادعاهاي قدرت‌هاي بزرگ ارائه نشده است؛ بنابراين افكار عمومي نه فقط تحت تاثير اين فيلم‌ها قرار نخواهد گرفت كه اين اقدامات را دليل بر سوء نيت سازندگان و نشانه حقانيت ملت ايران تلقي خواهند كرد.

* كيهان

روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "تبعيد آمريكا به حاشيه " به قلم مهدي محمدي آورده است:گذشته ايران تبديل به آينده خاورميانه خواهد شد. اين جمله زماني يك پيش بيني درباره تحولات آينده به حساب مي آمد و موافقان و مخالفاني داشت. امروز اما اين جمله فقط يك توصيف است نه پيش بيني. توصيف آنچه جلوي چشم همگان مي گذرد و البته باز هم موافقان و مخالفاني دارد. منتها اين بار مخالفاني هراسان و نااميد كه همه فكر و ذكرشان اين است كه اگر نمي توانند جلوي اين روند را بگيرند لااقل آن را كند كنند يا از دامنه نفوذ و گستره اش بكاهند و موافقاني سرخوش و اميدوار كه اكنون تازه احساس مي كنند راهي مطمئن با دورنمايي روشن براي پيمودن يافته اند.

اين بحث كه آيا انقلاب مردم مصر و پيش از آن انتفاضه مردم تونس، يك حركت اسلامي است و از انقلاب اسلامي مردم ايران و نظامي كه 30 سال است بر مبناي آن پايه گذاري شده الگو گرفته اگرچه بسيار كليدي است ولي جاي بحث و جدل چنداني ندارد. روشن است كه مردم مصر و تونس براي آغاز حركت نياز به يك عامل بسيار نيرومند برانگيزاننده در ذهن خود داشته اند و پس از آغاز حركت هم براي آنكه رنج ها و فشارهاي ناشي از مبارزه با ديكتاتورهايي بي رحم را تاب بياورند محتاج آن بوده اند كه دائما به مدلي آرماني در ذهن خود مراجعه كنند.

ترديدي نيست كه خشم ناشي از سيطره چند دهه اي خودكامگي و تحقير بي امان توده ها از جانب ديكتاتورهاي متكبر و البته فرومايه، انگيزه اي مهم در اين ميان بوده است اما تاريخ معاصر به ياد ندارد كه گرسنگي و رنج اقتصادي يا طلب زندگي مرفه بي آنكه يك ايدئولوژي محكم آن را پشتيباني كند، باعث شعله ور شدن يك انقلاب شده باشد. نگاهي به ابعاد حركتي كه اكنون در مصر آغاز شده و در شرف به نتيجه رسيدن است جاي شبهه اي باقي نمي گذارد كه خيزشي چنين عظيم را جز نيروي ايمان و باور ديني نمي تواند به وجود بياورد و به پيش ببرد.

علاوه بر اين، همچنان كه بسياري از انديشمندان مصري در روزهاي گذشته به صراحت گفته اند آنچه به آنها نيرو بخشيده و گام هاي آنها را استوار كرده اين است كه مي بينند يك الگوي موفق از استقلال متكي به آموزه هاي ديني پيش چشم آنها وجود دارد كه توانسته 30 سال تمام توطئه ها و كينه توزي هاي آمريكا را تاب بياورد و روز به روز قدرتمندتر شود. ترديدي نيست كه اگر اين مدل و آن باور وجود نداشت، منبعي هم نبود كه «جرئت و شهامت» لازم براي اين خيزش عظيم را فراهم كند. توجيهات سكولار براي تبيين اين حركت عظيم بسيار فقير و كم مايه است. اينكه ميليون ها نفر جان خود را كف دست بگيرند، 16 شبانه روز در محاصره تانك ها كف خيابان بمانند و شعار خود را از «مبارك برو» به «مرگ بر مبارك» تغيير بدهند، مسلما هدفي بزرگتر و ارجمندتر از طلب نان دارد و اين حقيقتي است كه اگر چشم بر آن بسته شود تنها اتفاقي كه افتاده اضافه شدن يك اشتباه محاسباتي جديد به خروارها اشتباه محاسباتي آمريكايي ها و همدستانشان درباره حال و روز منطقه است. همان اشتباهي كه روز پنج شنبه جيمز كلاپر مدير اطلاعات ملي آمريكا و لئون پانتا رييس سازمان سيا در مقابل اعضاي كميته اطلاعاتي مجلس نمايندگان به آن اعتراف كردند اما هنوز معلوم نيست از آن به اندازه كافي درس گرفته باشند.

نگاه به تحولات خاورميانه از منظر راهبردي روش ديگري است كه به دقت نشان مي دهد منشا اين زلزله بزرگ كجاست. لئون پانتا رييس سيا گفته است سال گذشته بيش از 400 گزارش اطلاعاتي مطالعه كرده كه همه آنها مي گفته اند منطقه خاورميانه در شرف تغيير است. اما او نگفته كه پس چرا نتوانسته حادثه اي چنين عظيم را كه امام خميني بيش از 30 سال پيش با جزئيات از آن خبر داده بود پيش بيني كند.

علاوه بر اين نه پانتا و نه كلاپر نگفته اند كه اگر واقعا حدس مي زده اند كه چنين تحولاتي در راه باشد پس چرا در مقابل آن هيچ اقدامي انجام نداده اند و اكنون سير پرشتاب حوادث است كه آنها را به اين سو و آن سو مي كشد بي آنكه بدانند چه مي كنند و چند دقيقه بعد بايد منتظر چه چيزي باشند. اين ادعاهاي بزرگ آدمي را به ياد آن چند بار ديگري مي اندازد كه دستگاه هاي عريض و طويل اطلاعاتي آمريكا قادر به پيش بيني حوادثي بسيار بزرگ كه حتي مردم عادي هم از آن باخبر بوده اند، نشده اند و ثابت مي كند كه ناتواني ذهني آمريكا در تحليل درست حوادث منطقه سابقه دار است.

نخستين مورد انقلاب اسلامي ايران بود كه همه اسناد موجود نشان مي دهد آمريكايي ها در مقابل آن غافلگير شدند. يكي از آخرين اسنادي كه در اين مورد منتشر شده سخنان اوري لوبراني مشاور موشه يعلون معاون نخست وزير اسراييل و آخرين سفير رژيم اشغالگر قدس در ايران است. وي در سخنراني كه اواخر سال گذشته در بنياد دفاع از دموكراسي هاي واشينگتن(FDD) انجام داده مي گويد چند هفته قبل از سقوط محمدرضا پهلوي با سفير آمريكا در تهران ملاقات كرده و او مطلقا حاضر نشده اين موضوع را بپذيرد كه حكومت پهلوي رو به زوال است. لوبراني مي گويد مشكل آمريكايي ها اين است كه هيچ وقت نتوانسته اند بفهمند ايران چه جور جايي است و مردم آن چگونه فكر مي كنند. مورد دوم هم فتنه سال 88 در ايران است.

جوزف فيتساناكيس گزارشگر ويژه فارين پاليسي در امور اطلاعاتي در همان هفته هاي اول بعد از 22 خرداد 88 در مقاله اي بسيار مهم كه متاسفانه كم مورد توجه قرار گرفته است نوشت تحليلگران سازمان سيا با شنيدن صداي الله اكبر از پشت بام برخي خانه ها در ايران به اين تحليل رسيده اند كه اتفاقات سال 57 در حال تكرار است و نظام جمهوري اسلامي رفتني است! اگرچه اين خوش خيالي خيلي زود زايل شد اما همين كه تحليلگران سيا باز هم نتوانسته بودند الله اكبر واقعي را از نوع بدلي و قلابي آن تشخيص بدهند نشان مي داد كه از 30 سال پيش تا حالا پيشرفتي نكرده اند. نمونه مصر آخرين موردي است كه نشان مي دهد آمريكايي ها در فهم وقايع خاورميانه تا چه حد كودن هستند.

تلاش براي تبديل انقلاب به رفورم و جايگزين كردن يك مهره با مهره ديگر، و بعد همراه نشان دادن خود با مردم (كاري كه اوباما ديشب انجام داد)چنان كه گويي در اين 30 سال همه كور و كر بوده اند و هيچ كس نديده است كه چگونه آمريكا روي مبارك به عنوان يك سرمايه استراتژيك حساب مي كرد همه نشان دهنده اين است كه آمريكايي ها نتوانسته اند به عمق آنچه در مصر مي گذرد و از اين پس به سراسر منطقه سرايت خواهد كرد، پي ببرند.

در واقع قضيه بسيار فراتر از عدم پيش بيني است. اينكه آمريكايي ها نمي توانند بفهمند در منطقه چه خبر است و قادر به پيش بيني تحولات نيستند تازه اول ماجراست. اصل داستان بسيار عميق تر از اين است.

نخست اينكه بدون شك خاورميانه ديگر هرگز چنان نخواهد بود كه پيش از اين بود. جغرافياي سياسي خاورميانه به سرعت دگرگون خواهد شد و انقلاب مصر به همه ديكتاتوري هاي وابسته منطقه سرايت خواهد كرد. اعضاي تيم امنيت ملي اوباما احتمالا 15 روز است كه نخوابيده اند اما بايد خود را براي بي خوابي هاي بسيار بيشتر از اين آماده كنند.

اگر يك جرقه كوچك در تونس آتشي چنين عظيم در مصر برانگيخته بدون شك اين آتش به طوفاني مهيب در سراسر خاورميانه تبديل خواهد شد. كابوس ديكتاتورها تازه آغاز شده است. منافع حياتي آمريكا دچار چنان آسيبي خواهد شد كه بعيد است تا سال هاي طولاني بتوانند ابعاد آن را حتي برآورد كنند چه رسد به اينكه راه چاره و درماني بيابند. هنوز معلوم نيست كه آمريكايي ها با مصيبتي به نام سقوط رژيم مبارك چه خواهند كرد. بهترين كار اين است كه اسراييل را به حال خود رها كنند و بار كنند و از خاورميانه بروند. اما سناريوهاي احمقانه تري هم هست كه احتمالا با سيستم ذهني آمريكايي ها سازگارتر است.

يك سناريو آغاز يك قشون كشي نظامي جديد به منطقه و اشغال نقاط استراتژيك مانند كانال سوئز و صحراي سيناست كه اگر اتفاق بيفتد مي توان آن را پايان كار آمريكا در جهان خواند چرا كه اين حماقت در مدت زماني كوتاه آتشي را كه در قاره روشن شده به واشينگتن خواهد كشاند. سناريوي دوم تلاش براي كودتا در مصر است كه بعيد است تا زماني كه مردم هوشيارانه در خيابان ها حضور دارند امكانپذير باشد. سناريوي سوم تلاش براي به راه انداختن كودتاها و ناآرامي هاي جديد در كشورهاي عضو محور مقاومت است كه آن هم البته ايده مسخره اي بيش نيست چرا كه تحولات اخير مصر همه غرب گرايان در سراسر منطقه را در بهت و حيرتي بي مانند فرو برده و امكان هرگونه ابتكار عمل را از آنها گرفته است.

دوم اينكه اسراييل به پايان كار نزديك مي شود. تا همين جا هم اسراييل يك پروژه شكست خورده است كه مدتهاست هزينه هاي آن بر فوايدش غلبه كرده اما از اين به بعد بحران موجوديت اسراييل به يك گرفتاري دائمي براي آمريكا تبديل خواهد شد. اسراييلي ها تازه از اين به بعد است كه مزه محاصره واقعي را خواهند چشيد و خواهند دانست كه قلدري كردن و دست اندازي به سرزمين هاي اسلامي چه تبعاتي مي تواند داشته باشد.

و سوم اينكه نقش بازيگردان ها در منطقه جابجا خواهد شد. آمريكايي ها از اين بعد نقشي جز مديريت حاشيه ها در منطقه نخواهد داشت. مديريت متن تحولات خاورميانه در اختيار ايران به عنوان يگانه منبع الهام و تغذيه حركت هاي ضد آمريكايي در منطقه خواهد بود كه مي تواند الگوهاي آينده سياسي منطقه را ايجاد و مديريت كند. تبعيد آمريكا به حاشيه مهم ترين حادثه ژئوپلتيكي است كه بايد در انتظار آن بود.

* تهران امروز

روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان "طعم 32 سالگي آرمان‌هاي انقلاب " به قلم حسن وزيني آورده است: ديروز سي و دومين حضور مردم در روز بزرگ پيروزي انقلاب با آرمان‌هايي بلند و مطلوب ملت‌هاي آزاديخواه بود. پايان زمستان استبداد و ديكتاتوري 32 سال پيش در ايران اكنون نسيم بهار آزاديخواهي را چنان پراكنده است كه منطقه پيراموني انقلاب رهايي از سايه پليد استبداد و وابستگي را برنا و رسا فرياد مي‌زنند.

ساليان سال است كه دشمنان انقلاب هم و غم خود را صرف مسدود كردن منافذ پيام‌هاي اين انقلاب ساخته‌اند اما همه آنچه را كه در كاخ‌هاي پادشاهي و ايوان‌هاي تودر توي وابستگي ديكتاتورها رشته كرده‌اند امروز در خيابان‌ها و معابر عمومي به دست جوانان و مردم خسته از اهرام ظلم و ستم ازدست مي‌دهند. گرچه ذكر اينكه فشارهاي سياسي و نظامي به مامن انقلاب تاكنون ناكام مانده است، سخني مستدل و مهم‌ترين دليل نيز جشن آغاز سي و سه سالگي در 22 بهمن 89 با اميد و نشاطي وصف‌انگيز است اما بهمن ديروز ايران با حال و هوايي كه اكنون در قاهره و وحشتي كه در برخي نقاط ديگر خاورميانه، متحدان ديكتاتورها را فرا گرفته، مزيدي بر نشانه‌هاي تداوم نشاط و شادابي انقلاب و آرمان‌هاي آن است.

در واقع آن چه امروز در زير پوست خاورميانه و بر فراز آسمان مصر، تونس و... مي‌گذرد بيانگر حمل تابوت پروژه تحريف و هراس‌آفريني از آرمان‌هاي انساني انقلاب اسلامي عظيم ايراني است كه روي شانه‌هاي خيل ميليوني مردم با چهره‌ها و زبان‌هاي مختلف صورت مي‌گيرد. آتش زدن تصوير مبارك در راهپيمايي ديروزتهران، الهام‌گيري از نداي انساني و آزاديخواهي انقلاب 57 ايران در قاهره و رشد و تقويت اعتراض‌ها در برخي كشورهاي ديگر كابوس تلخي است كه در روزهاي پاياني سي و دومين سالگي انقلاب نفس را درسينه مستكبران حبس كرده است.

مردمي كه ديروز به صحنه آمدند بار ديگر سرود تعلق‌خاطر اين انقلاب به همه ملت‌ها را سر دادند و ترجمان اين حضور آن است كه همزمان با ورود به سي‌ودومين سال پيروزي انقلاب، گفتمان مقاومت به هسته اصلي خواسته‌هاي ملت‌هاي خاورميانه تبديل شده است.

مقاومت در برابر ديكتاتوري چنان تحت تاثير انقلاب اسلامي گسترش يافته كه حتي به اذعان مقامات غربي در هر كشور منطقه خاورميانه اگر انتخابات آزاد برگزار شود، جريان مقاومت به پيروزي مي‌رسد. چنانچه در انتخابات فلسطين، عراق و يمن اين مسئله نمايان شده است.

در بيش از سه دهه‌اي كه از روز 22 بهمن در تاريخ انقلابي ايران اسلامي مي‌گذرد، هر دوره و يا هر سال با تحولي شيرين، سازنده، اميدانگيز همراه بوده است اما طعم سي و دومين سالگي انقلاب با سقوط ديكتاتوري در قاهره و تونس و پيش‌بيني تداوم اين سقوط‌ها تا آخرين ديكتاتور‌هاي وابسته، به كام انقلاب و ملت شيرين‌تر از هميشه مي‌نمايد.

* مردمسالاري

روزنامه مردمسالاري در سرمقاله روز خود با عنوان "سازمان اجتماعي و رويدادهاي مصر و تونس "به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد آورده است: اعتراض هاي مردمي در مصر هجدمين روز خود را پشت سر گذاشت و آينده مصر همچنان در هاله اي از ابهام است. سخنان پنجشنبه شب مبارك، ديكتاتور سرزمين فراعنه را چه يك تاكتيك تلقي كنيم و چه يك راهبرد، نشان از اين دارد كه سازمان اجتماعي مقتدري كه بتواند از جانب مردم طرف گفت وگو واقع شود ونقشه راه را به حكومت داران بنمايد، وجود ندارد. شخصيت ها و گروه هاي سياسي شايد راه حل هايي داشته باشند ولي از بيم پذيرش نداشتن در ميان مردم، اعلا م نمي كنند يا خيلي كم رنگ و محدود طرح مي كنند.

در حال حاضر به همبستگي، تداوم، تعادل و تضاد و اجتماعي كه بايد دغدغه اصلي رهبران اجتماعي و نفوذمندان داخلي باشد، پاسخ مشخصي داده نمي شود. همبستگي اجتماعي در مصر و تونس چگونه به وجود مي آيد؟ چگونه مي توان تداوم جامعه يا حتي تداوم اجتماعات تا حصول نتيجه را تضمين كرد؟

تعادل اجتماعي چگونه حفظ مي شود؟ عوامل مخل و بر هم زننده تعادل جامعه كدام هستند؟ در صورت بر هم خوردن تعادل اجتماعي چه تدابيري انديشيده شده است؟

از ديدگاه جامعه شناسي دو نوع همبستگي اجتماعي وجود دارد: يكي همبستگي مكانيكي است كه از وجدان جمعي خوبي برخوردار است. «تشابه»، اصل پايه و اساس سازمان اجتماعي مبتني بر همبستگي مكانيكي است. در اين نوع همبستگي وجدان جمعي بر وجدان فردي مسلط است و فرد جذب جامعه مي شود ولذا در اين نوع جوامع فرد به آنچه كه از طرف جمع به او تلقين مي شود، فكر، احساس و عمل مي كند. اما همبستگي ديگري هم وجود دارد كه آن را همبستگي ارگانيك مي نامند، كه در آن يك رابطه اجتماعي جديد خلق مي شود و نوع خاصي از سازمان اجتماعي را در بردارد كه بر پايه شباهت اشخاص و گروه ها قرار نگرفته، بلكه بر پايه وابستگي متقابل نهادهاي مختلف و متنوع قرار دارد.

در اين نوع همبستگي مقام و موقع فرد و خود مختاري او در رفتار بيشتر است و فرد ميان هنجارها و ارزش هاي متعدد انتخاب مي كند و به نظر خود جامه عمل مي پوشاند. در اين نوع همبستگي اجبار و الزام، اقتدار مركزي و شباهت باعث تداوم و همبستگي جامعه نيست، بلكه چگونگي برآورده ساختن نيازهاي كاركردي موجب تداوم اجتماعي است.

به نظر مي رسد همبستگي موجود اجتماعي در مصر از نوع همبستگي مكانيكي است و «تشابه» در بيزاري از ديكتاتوري مصر و شخص مبارك پايه و اساس سازمان اجتماعي مردم است و يك نوع وجدان جمعي برمردمي كه در اجتماعات حضور مي يابند حاكم است و اگر نفوذمندان و رهبران فكري نتوانند اين اجتماع را به اجتماع ارگانيك تبديل كنند بايد به شدت نگران آينده مصر بود.

در مقام مقايسه، اگر به اعتراض هاي مردمي ايران در سال 57 برگرديم، آن اجتماعات از نوع ارگانيك بود. پيام هاي امام راحل(ره) در آن زمان يك نوع رابطه اجتماعي جديد خلق كرده بود كه افراد قبل از حضور در جمع، يك انتخاب و يك اختيار داشتند و گروه ها، افراد و نهادهاي اجتماعي با قبول كاركردها و وابستگي متقابل به پيام امام وارد جمع مي شدند و همين امر موجب تداوم نظام اجتماعي مي شد. در اعتراض هاي مصر و تونس آنچه كه مردم نمي خواهند، آنها را شبيه هم كرده است و اجتماعات را تداوم مي دهد; اگر به مرحله چه مي خواهند برسد خطر ضعيف شدن اجتماعات جدي است چون همبستگي از نوع مكانيكي است.

رسانه هاي مستقل و دلسوز جهان اسلا م از جمله رسانه هاي ايران كه در جوامع مصر و تونس و اردن شنونده و مخاطب دارند، بايد به تبديل نوع همبستگي اجتماعي از همبستگي مكانيكي به همبستگي ارگانيكي با رعايت همه ملا حظات و حساسيت ها كمك كنند. به نظر نگارنده پاره اي از تحليل ها و تفسيرها در مشابهت سازي تاريخي بين وقايع سال 57 ايران كه منجر به پيروزي انقلا ب اسلا مي شد و وقايع امروز مصر و تونس و اردن به نوع همبستگي و نقش امام(ره) در ايجاد همبستگي اجتماعي ارگانيك درايران توجه ندارند و در تحليل راه صواب را انتخاب نكرده اند و بايد تجديد نظر كنند.

به طور كلي اجتماعات اعتراضي يا حتي اجتماعات تاييدي مثل راهپيمايي سالگرد پيروزي انقلا ب اسلا مي، چون يك وجه به تداوم اين اجتماعات مي انجامد، از نوع مكانيكي است كه وجدان جمعي بر وجدان فردي مسلط است. مي دانند كه چه نمي خواهند يا مي دانند كه چه مي خواهند و وجه دوم در نظر نيست. چنين اجتماعاتي همبستگي مكانيكي ايجاد مي كند و به همين علت نمي تواند جايگزين افكار سنجي يا رفراندوم و امثال آنها باشد.

بديهي است اين نگاه نظر به نفي يا غير ضروري بودن اين نوع اجتماعات ندارد، بلكه به لحاظ كار كردي معتقد است اگر به دنبال كاركرد واقعي و ايجاد تغيير مناسب و مطلوب براين اساس هستيم، بايد به همبستگي ارگانيك در اين اجتماعات بينديشيم آنهم به صورت عيني و خارج از ذهنيت گرايي هاي ايده آلي فردي و گروهي، كه ممكن است فرصت ها را بسوزاند.

* آرمان

روزنامه آرمان در يسرمقاله خود با عنوان "مصر و مشابهت سرنوشت همه ديكتاتوري‌ها " به قلم صادق زيباكلام آورده است: تحولات سه هفته اخير جهان عرب نه تنها اسباب شگفتي و تحير بسياري از ناظران سياسي را فراهم كرده، بلكه بيش از همه اسباب شگفتي و تحير رهبران اين كشورها را به وجود آورده است. سخني به گزاف نباشد اگر گفته شود رهبران رژيم‌هاي خودكامه همواره از بروز مخالفت‌ها شگفت زده مي‌شوند. چرا كه اساسا هيچ وقت قبول ندارند كه مخالف دارند و كسي با آنها مخالف است.

اين وضعيت به بهترين وجه در مورد مصر به چشم مي‌خورد. بارزترين شباهت بحران مصر با وضعيت‌هاي ديكتاتوري مشابه در غافلگيري رژيم مصر از عمق و گستردگي مخالفت هاست. جالب است كه همه رژيم‌هاي خودكامه اين ويژگي را دارند. همه آن‌ها تا قبل از بحران معتقدند كه مشكل ندارند، همه چيز نسبت آرام و رضايت بخش است. مخالفت جدي با آنها وجود ندارد، مخالفان معدودي افراد، جريانات و چهره‌هاي شناخته شده هستند و در يك كلام همه چيز تحت كنترل است.

آنان نه تنها تصور نمي كنند كه مشكلي دارند بلكه مي‌پندارند كه اكثريت مردم از عملكردشان و سياست‌هايشان رضايت دارند. اين وضعيت يا درست تر گفته باشيم عدم تشخيص واقعيت‌ها و به سر بردن در يك دنياي ذهني، تخيلي و آرماني به نظر مي‌رسد كه مشخصه تمام نظام‌هاي ديكتاتوري است. تاكنون سابقه نداشته كه يك رژيم ديكتاتوري و رهبران آن باور داشته باشند كه آنان ديكتاتورهستند؛ كه آنان محبوبيت ندارند؛ كه بسياري از مردم مخالف آنان هستند و اگر فرصتي پيش آيد كسر قابل توجهي از همان مردمي كه تا ديروز ساكت بودند و بعضا تصور مي‌شد كه همراه و طرفدار هستند، مخالفت جدي وقاطع خود را عليه آنان به نمايش خواهند گذارد. اينكه چرا چنين است و چرا نظام‌هاي خودكامه و استبدادي همواره دچار اين خبط و خطاي هولناك مي‌شوند و در تشخيص جايگاه واقعي خويش اين قدر دچار خطا مي‌شوند در وراي اين يادداشت قرار مي‌گيرد.

اما در عموميت داشتنش مصداق كامل اين وضعيت بود. در تمامي سال 56 و حتي تا اواسط سال 57 يعني زماني كه سه چهار ماه بيشترتا انقلاب فاصله نبود، محمدرضا پهلوي با تمام وجود تصور مي‌كرد كه مخالفي ندارد كه اكثريت مردم با او هستند، كه مخالفان وي را مشتي روشنفكر چپ گرا، مرتجعين و ناراضياني كه خواهان مواهب اقتصادي بيشتري بودند تشكيل مي‌دادند. او حتي در مصاحبه اي در شهريور 57 همان ديدگاه هميشگي‌اش را پيرامون مخالفان به كار برد كه مخالفان وي مشتي ارتجاع سياه و ارتجاع سرخ ( يا به تعبير وي مرتجعين مذهبي و ماركسيست‌ها). و در همان مصاحبه تعداد آنها را چندين هزار و حداكثر چندين 10 هزار دانست.

32 سال بعد از محمد رضا پهلوي، رئيس رژيم ديكتاتوري تونس ، زين العابدين بن علي هم دقيقا اين گونه مي‌انديشيد. حتي اگر يكي دوهفته قبل از بحران كسي از وي مي‌پرسيد كه آيا تهديدي متوجه رژيم شماست و آيا شما مخالفي داريد با همه اعتقاد و قرص و محكم پاسخ مي‌داد كه خير، اگر يك هفته يا چند روز قبل از آغاز نا آرامي‌ها در مصركسي از حسني مبارك مي‌پرسيد كه آيا شما مخالفين جدي داريد و آيا خطري رژيم شما را تهديد مي‌كند آيا غير از اين بود كه او با همه وجود مي‌گفت خير و نه مخالفين انبوهي دارد و نه خطر جدي رژيمش را تهديد مي‌كند . احتمالا همچون شاه سابق او هم مي‌گفت كه مخالفين وي مشتي عناصر ليبرال، اخوان المسلمين ، روشنفكران غرب زده و جمعي از نويسندگان دگرانديش و جدا افتاده از توده‌ها هستند.

جالب است كه اين دست از ديكتاتورها آنقدر به جايگاه خود و رژيمشان يقين دارند كه بسياري از آنان به فكر جانشين هم مي‌روند. شاه سابق وليعهد را كانديدا كرده بود و حسني مبارك پسرش جمال مبارك را كانديدا كرده بود، علي عبدالله صالح رهبر يمن و زين العابدين ايضا پسرانشان را نامزد جانشين خودشان كرده بودند. البته آنها حق دارند كه تصور كنند كه مخالفت جدي با آنها وجود ندارد. سازمان رژيم هايشان به گونه‌اي است كه اولا جلوي ابراز هر گونه مخالفت جدي را مي‌گيرد (در نتيجه كمك مي‌كند به وجود اين تصور كه پس ما مخالف نداريم) ثانيا حتي اقدام به برگزاري انتخابات آزاد مي‌كنند.

چند ماه قبل از بروز بحران براي رژيم شاه يك انتخابات مفصل در ايران برگزار شد و مطبوعات و رسانه‌هاي رژيم شاه مملو از پيروزي چشمگير رژيم شاه در آن انتخابات بود( انتخابات مجلس شوراي ملي). رژيم حسني مبارك هم چند هفته قبل از بروز بحران فعلي انتخابات سراسري برگزار كرد و رسانه‌هاي مصر و رژيم مصر آن را يك پيروزي و يك موفقيت مجدد براي حسني مبارك اعلام كردند. چگونه ممكن بود وقتي رژيم‌هاي مصر و محمدرضا پهلوي چنان انتخابات موفقيت آميزي را برگزار مي‌كردند، تصور كرد كه اكثريت قريب به اتفاق مردم مخالف آنان هستند.

جالب است كه تشابه ميان رژيم‌هاي ديكتاتوري فقط در درك مبالغه آميز و خطاي فاحش در جايگاهشان محدود نمي شود. بعضا واكنش‌هايشان بعد از اين كه از خواب مي‌پرند و با حقيقت جوامعشان روبرو مي‌شوند نيز خيلي تفاوتي با يكديگر ندارد. « دستپاچه» سعي مي‌كنند كه به شكلي بحران را خاموش كنند. سعي مي‌كنند ضمن چسبيدن به قدرت مرحله به مرحله عقب نشيني كنند و گام به گام امتياز دهند.هم رژيم سابق و هم حسني مبارك در مراحل آخر عمر سياسي اشان گام به گام عقب نشيني كرده و امتياز مي‌دهند شايد بحران فروكش كند. شباهت ديگر حسني مبارك با رژيم شاه در متهم كردن رسانه‌هاي غربي به عنوان عامل آشوب و فتنه است.

عمر سليمان كه به تعبيري همه كاره رژيم مصر شده بعد از سخنراني پنجشنبه شب حسني مبارك در تلويزيون ظاهر شد و از مردم خواست كه انقدر به رسانه‌هاي غربي توجه نكنند. شاه سابق هم در تمام مدت انقلاب بي بي سي را متهم مي‌كرد كه مسبب ناآرامي هاست و بارها و بارها به آنتوني پارسونز سفير وقت انگلستان در تهران شكايت مي‌كرد كه چرا انگلستان عليه وي شده است. و بالاخره شاه سابق از ته دل از آمريكايي‌ها گلايه داشت كه هنگام بحران پشت او را خالي كردند.

اما كمترين اتهام وي به آنان اين بود كه به حمايت وي نيامدند. مصري‌ها هم دقيقا همين گلايه را از‌آمريكايي‌ها دارند كه به حمايت از رژيم حسني مبارك اقدام نكرده است. جالب است كه هم محمدرضا پهلوي و هم حسني مبارك و هم زين العابدين بن علي و هم علي عبدالله صالح و هم ملك عبدالله و ... همه ديكتاتورها همه را مقصر و متهم مي‌كنند الا عملكرد خود و رژيمشان را. شاه سابق تا روزي كه زنده بود هرگز كلامي در خصوص خود و سياست‌هايش نگفت. جالب است كه حسني مبارك هم تا به امروز كلامي در محكوميت سياست‌هايش نگفته است.

* سياست روز

روزنامه سياست روزدر سرمقاله روز خود با عنوان "32 سال مقاومت "به قلم محمد صفري آورده است:‏ همه بسيج شدند تا انقلاب را به زانو در آورند. از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي كشورهاي غربي و آمريكا متوجه شدند كه اين انقلاب، تفاوت‌هاي ويژه‌اي نسبت به ديگر انقلاب‌ها دارد ،‌ تفاوت‌هايي كه سياست‌هاي استكباري غرب را به چالش خواهد كشيد.

همين شد كه از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي همه عوامل و امكانات غرب و آمريكا فعال شدند تا بتوانند اين انقلاب را به شكست بكشانند.

از نزور‌هاي بزرگ و كوچك گرفته تا ايجاد جنگ تحميلي و تحريم‌هاي اقتصادي، همه را به ياد داريم كه به ويژه در آن سال‌هاي دفاع مقدس همراه با تحريم‌هاي سخت، چه بر سر اين مردم و انقلاب آمد. اما باز هم ايستادگي و مقاومت بود كه به رخ كشيده‌ مي‌شد،‌به رخ كساني‌ كه آرزوي به زانو در آوردن اين انقلاب را در سر مي‌پروراندند.

32 سال از عمر انقلاب اسلامي ايران مي‌گذرد و اكنون اين انقلاب با پا گذاشتن به اين سن، بلوغ و تجربه انقلابي خود را به ظهور مي‌رساند تا ديگر ملت‌هاي آزادي‌خواه در بند ديكتاتوري حاكم بر كشورهاي خود بتوانند از آن بهره ببرند.

اما آن تفاوت و فرق اساسي و بنيادي انقلاب ايران در چه بود كه تا كنون دشمنان قسم خورده همچنان عليه اين انقلاب شمشير را از رو بسته و از نيام در آورده‌اند و منتظر هستند تا ضربه‌اي به انقلاب بزنند؟

انقلاب‌هاي بسياري در سطح دنيا به وجود آمده است كه اينگونه تاثير بر معادلات جهاني نگذاشته بود و اگر هم تاثيري داشتند پس از مدتي مانند انقلاب كمونيستي شوروي به زباله‌دان تاريخ سپرده شدند. همان‌گونه كه حضرت روح‌الله (ره) آن را پيش بيني كرده بودند.

وجه تمايز اين انقلاب معنوي و ديني بودن آن است. تا كنون انقلابي را سراغ نداريم كه بر پايه معنويت و دين به پا شده باشد و همين وجه تمايز ويژه‌ 32 سال مقاومت و ايستادگي مردم ايران را راحت‌تر كرده است.

«ميشل فوكو» نظريه‌پرداز فرانسوي در هنگامه انقلاب اسلامي سفري به ايران داشت و انقلاب را از نزديك ديد، وي اعتقاد داشت؛ «جز باورهاي ديني هيچ عامل ديگري قدرت بسيج اينچنين توده‌ها را ندارد،‌بلكه اين مذهب تشيع است كه با تكيه بر موضع اعتقادي خود توانسته اين چنين بسيج سياسي به راه اندازد ...»

يك شخصيت غربي به عمق انقلاب اسلامي ايران پي برده و وجه تمايز اين انقلاب را معنويتي مي‌داند كه مردم آن در جستجوي ايجاد تحول در شخصيت خويش بودند، شخصيت معنوي كه طي سال‌هاي گذشته پيش از انقلاب مسخ شده بود.

32 سال پرفراز و نشيب را پشت سر گذاشته‌ايم. در اين 32 سال همين معنويت و ديني بودن انقلاب اسلامي ايران بود كه توانست مقابل همه هجمه‌هاي دشمنان ايستادگي كند.

اين معنويت و انسانيت متمايز را بايد براي انقلاب نگهداشت. اكنون همين ويژگي در ديگر كشورهاي اسلامي از جمله مصر و تونس ديده مي‌شود. اين مايه افتخار ايران اسلامي است.
برچسب ها: روزنامه سرمقاله