۲۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۹

گزيده‌سرمقاله‌‌روزنامه‌هاي‌صبح‌امروز

کد خبر : ۱۷۰۵۳
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "معماي ادامه مشاركت " به قلم حامد حاج حيدري آورده است:
يك سؤال تحريك كننده، ولي واقعي؛22 بهمن، شلوغ بود؛ اما در آينده نيز شلوغ خواهد بود؟
مردم بسياري آمده بودند، و سپس، در سرما، و زير نم نم برف، نماز جمعه شكوهمندي را هم پشت سر امامي كه مراعات حال اضعف مأمومين را نمي‌كرد و در آن سرما، در خطبه‌اي طولاني، تحليل و بيان بديعي نيز به مأمومين نمي‌داد، رقم زدند.
احساس من از اين مراسم و نماز جمعه‌هاي مقام معظم رهبري پس از انتخابات 88 كه پس از انقلاب، بي‌سابقه بوده‌اند، اين است كه اين مردم به رهبر خود افتخار مي‌كنند. او را درك مي‌كنند.
آنها از اندك ملل امروز دنيا هستند كه مي‌توانند به رهبر خود افتخار كنند.
و وزن اين مشاركت بر دوش رهبري است.
كم و بيش، از آغاز انقلاب چنين بوده است.
از آغاز انقلاب، آن بخش از بدنه حكومت، كه بخوبي با مردم سخن گفته، و مردم توانسته‌اند رفتار او را درك كنند، رهبري بوده است.
و در مقابل،...
از آغاز انقلاب، با افت و خيز، ذيل حكومت، نقش نسبتاً اندكي در مشاركت مردم داشته است، چرا كه بواقع، «درك‌ناپذير» بوده است.
و سطح «درك‌ناپذير»ي ذيل حكومت، طي اين سال‌ها بيشتر و بيشتر شده است.
اكنون كه با شما سخن مي‌گويم، مردمي كه به راهپيمايي
22 بهمن آمدند، هر چه به خود زحمت بدهند، برخي از رفتارهاي ذيل حكومت را درك نمي‌كنند، و اين درك نكردن، به مشاركت آينده آنها آسيب خواهد زد.
ببينيد؛ خودتان را جاي والدين دانشجوي جواني بگذاريد كه فرزند آنها به دليل فعاليت در اغتشاشات پارسال، به پنج سال حبس محكوم شده است. در سوي ديگر، ببينيد كه فائزه هاشمي بهرماني رفسنجاني كه او هم در اغتشاشات پارسال «اقلاً» سهم داشته، راست راست راه مي‌رود و كسي به او كاري ندارد.
اين، يعني «درك‌ناپذير».
از سويي، رئيس‌جمهور، از 1300 ميليارد تومان اختلاس بانكي به عنوان يكي از جرايم دانه درشت اسم مي‌برد، در حالي كه حجم جنجالي‌ترين پرونده مفاسد اقتصادي، شهرام جزايري عرب، بيش از 100 ميليارد تومان نيست.
اين، يعني «درك‌ناپذير».
اين دولت، از آغاز و در جريان مبارزات انتخاباتي، يكي از استراتژي‌هاي پايدار خود را «حركت با چراغ خاموش»، يا به تعبير ديگر، «درك‌ناپذيري» قرار داده است. امروز نيز با پر و بال دادن به يك پديده جالب و قابل مطالعه به نام «اسفنديار رحيم مشايي»، در حالي كه همه حواس‌ها به اوست، به حركت با چراغ خاموش ادامه مي‌دهد.
شايد «سياست حركت با چراغ خاموش»، از منظر Real Politic قابل دفاع باشد، ولي از منظر Ideal Politic، قطعا غلط است، و حتي از منظر همان Real Politic هم دير يا زود، ما را به سوي مشاركت كمتر مردم رهسپار مي‌كند.
مجلس را هم كه نگوييد؛ گاه خجالت مي‌كشي كه مي‌بيني بچه‌هاي مدرسه‌اي به صحن علني مجلس مي‌روند تا با روند قانونگذاري در كشور خود آشنا شوند، و از نمايندگان خود حركاتي مي‌بينند كه...
برخي از آنها، موقعي كه بايد گوش كنند، فرياد مي‌زنند، و موقعي كه بايد رأي دهند، قدم مي‌زنند، به طعنه «احسنت» مي‌گويند، و مشغول شوخي‌هاي نامناسب با هم هستند.
اين، يعني «درك‌ناپذير».
و مشاركت در ذيل دستگاه حاكمه‌اي كه «درك‌ناپذير» مي‌نمايد، خطرناك و نخبه‌كش است.
آن فعال سياسي كه تصميم به مشاركت در مسائل اين جامعه مي‌گيرد، و سپس، به اسم بي‌خبري از «مصالح»، به عقب رانده مي‌شود، يا مي‌فهمد كه در نبود اطلاعات، به خطا رفته، بزودي تصميم خواهد گرفت كه سر خويش گيرد و به كار خويش برود. من از اين جوان‌ها بسيار ديده‌ام.
مردم چگونه بايد بفهمند كه چه مصلحتي مانع برخورد دستگاه قضائي با فائزه هاشمي بهرماني رفسنجاني مي‌شود، در حالي كه عدالت، دانشجويي را در سن 23 سالگي براي سپري نمودن پنج سال حبس تا سن 28 سالگي، به سوي آب خنك روانه مي‌كند؟ فعالان سياسي در بين مردم، چگونه بايد درك كنند كه چه مصلحتي در پس دفاع از حركات اسفنديار رحيم مشايي هست؟ و مردم چگونه بايد از حكمت «احسنت» مجلس به مردم و دستگاه دولتي و دستگاه قضائي سر در آورند.
سياست اين كشور، انباشته از مصلحت‌ها و ضدمصلحت‌هاي «درك‌ناپذير» شده است.
و اين، ضد مشاركت است.
امام علي عليه السلام در باب حقوق متقابل ميان مردم و حكومت، امر به معروف و نهي از منكر حاكم را از تكاليف مردم شمرده است، و اين كلام، مآلاً گوياي وظيفه‌اي بر حاكمان است كه با «درك‌ناپذير» نـبودن، قابل امر به معروف و نهي از منكر شوند. هدف از مشاركت سياسي در نگاه اميرالمؤمنين امر به معروف و نهي از منكر است، و وقتي مردان سياست دائماً مشغول پيچش مسائل در پس پرده مصلحت يا شعار چراغ خاموش هستند، امر به معروف و نهي از منكر ميسر نيست.

*آرمان
روزنامه آرمان در سرمقاله خود با عنوان "قانون را معيار بدانيم " به قلم سيد‌حسين موسوي تبريزي آورده است:هيچ كس از بي‌نظمي و بي‌قانوني، خيري نمي‌ببيند. در زمان حيات حضرت امام(ره) بدون آن‌كه كسي تقاضايي داشته باشد، ايشان دستور داد قانون اساسي بنويسد، مجلس تشكيل و نيز رئيس‌جمهور انتخاب شود؛ گرچه اگر اين كار را هم انجام نمي‌دادند، مردم كوچكترين خواسته‌اي در اين زمينه از ايشان نداشتند، اما قدرت امام(ره) اين بود كه دو ماه پس از پيروزي انقلاب بي‌نظمي‌ها را خاتمه دهد،
نظم را برقرار كند و پس از گذشت يك‌سال - يعني اواخر سال 1358- از انقلاب هم قانون اساسي داشتيم، رئيس‌جمهور، مجلس و شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي - البته همه در قالب انتخابات - شكل گرفتند. نظم امور و قانون در ايجاد يك نظام اسلامي خوب و مطلوب موثر است، درعين حال لزومي ندارد كه قانون در هر زماني ايده‌آل باشد، بلكه ممكن است امروز ايده‌آل به نظر برسد و پس از مدتي نياز به تغيير داشته باشد. لذاديگر كسي نمي‌تواند بي‌نظمي كند، همه بايد براساس نظم حركت كنيم، قانون را معيار بدانيم؛ چراكه در چارچوب قانون است كه حق مشخص مي‌شود. بي‌نظمي در عملكردها و هم در گفتارها بايد از بين برود يعني از تهمت‌زدن‌ها، دفع حداكثري و جذب حداقلي پرهيز شود. درجامعه‌اي كه قانون رعايت نشود، جامعه به سوي تباهي سوق داده مي‌شود، رعايت نكردن قوانين و مقررات حق و حقوق مردم نيز همين آثار را به دنبال دارد چراكه جامعه زود آسيب‌پذير مي‌شود.

* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "امام خميني، انقلابي اول " آورده است: رويدادهاي مهم تاريخ بيست ساله اخير، استواري و عمق فكر سياسي امام خميني را هر روز بيش از روز گذشته به اثبات رسانده‌اند. پيش بيني‌هاي امام خميني درباره قدرت‌هاي سلطه‌گر شرق و غرب و سرنوشت ديكتاتورهاي منطقه، يكي پس از ديگري به وقوع پيوست و تحولات منطقه در شرايط كنوني نشان مي‌دهد كه نگاه نافذ بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي بسيار دقيق و منطبق برواقع بوده است.
فروپاشي شوروي، پيش‌بيني دقيقي بود كه امام خميني در نامه تاريخي به گورباچف، آخرين صدر هيأت رئيسه اتحاديه جماهير شوروي، به آن تصريح كردند و نوشتند: "براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه‌هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد... رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد و شما دومين و علي الظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم ولي از شما جداً مي‌خواهم در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايه‌هاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزدائيد. امروز ديگر دولت‌هاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان مي‌طپد، هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم - كه صداي شكستن استخوان‌هايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است - مصرف كنند. "
گرفتاري‌هاي بي‌حد و حصر بلوك غرب كه امروز كاملاً مشهود است را نيز امام خميني در همان نامه پيش‌بيني كرد و خطاب به گورباچف نوشت: "شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گره‌هاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه‌داري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش دوا نكرده ايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند. چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روش‌هاي اقتصادي و اجتماعي به بن بست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل البته به شكل ديگري و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است. "
درباره كشورهاي عربي و حكومت‌هاي ديكتاتوري منطقه، آنچه در كلام امام خميني آمده چيزي شبيه معجزه است. همه پيش بيني‌هاي اين پير روشن بين درباره اين ديكتاتورها تحقق يافت و با بيداري ملت‌هاي منطقه مسير تاريخ خاورميانه تغيير كرد. صدام با ذلت بارترين وضع سرنگون و به دست مردم عراق اعدام شد. ذلت و خفت بزرگي در جريان حمله ارتش عراق نصيب حاكمان كويت شد كه بعضي از آنها فرار را برقرار ترجيح دادند و بعضي ديگر در پستوهاي كاخ‌هاي خود سكته كردند و جان دادند و تعدادي نيز خودكشي كردند. ديكتاتور تونس به عربستان پناهنده شد، حسني مبارك با گريه كاخ رياست جمهوري را ترك كرد و مخفيانه از قاهره گريخت و اكنون موج‌هاي تكان دهنده انقلاب به كاخ‌هاي ديكتاتورهاي يمن و اردن و الجزاير و مراكش رسيده و پادشاه بحرين نيز براي در امان ماندن از قهر مردم اين شيخ نشين به آنان پول نقد پرداخت مي‌كند!
امام خميني در سال 1360 بعد از اعدام انقلابي انورسادات، رئيس‌جمهور خائن مصر، توسط خالد اسلامبولي با اشاره به توطئه‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي براي مهره چيني در حكومت مصر با صراحت اعلام كردند: "ملت مصر بايد اين مطلب را بداند كه اگر قيام كند برخلاف اين توطئه‌ها همانطوري كه ايران قيام كرد، پيروز خواهد شد. " (صحيفه امام جلد 15صفحه 285).
نويد پيروزي به ملت مصر سرانجام با قيام اين ملت تحقق يافت و حسني مبارك نيز به فرعون‌ها پيوست و بيداري ملت‌هاي مسلمان منطقه راه را براي تحقيق ساير پيش بيني‌هاي امام خميني از جمله آزادي فلسطين باز كرده است. امروز شعار ملت‌هاي بيدار و بپاخاسته و آزاديخواه عرب اينست كه مردم خواهان آزادي فلسطين هستند "الشعب يريد تحرير فلسطين ".
زوال رژيم غاصب و اشغالگر صهيونيستي و آزادي فلسطين، از آرمان‌هاي اصلي امام خميني بود كه بارها در قالب عباراتي با اين مضامين كه اگر مسلمانان با هم متحد شوند و هر يك از آنان يك سطل آب به روي اسرائيل بريزند اين رژيم در دريا غرق خواهد شد و اينكه غده سرطاني اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود، آنرا به گوش مسلمانان رساندند و آزادي قدس را به عنوان آرمان مهم اسلامي در كل جهان اسلام مطرح كردند. امروز، با تحولاتي كه در جهان عرب رخ داده و درحال گسترش است، رژيم اشغالگر قدس در سخت‌ترين شرايط بسر مي‌برد و چنان زلزله‌اي در اركان آن پديد آمده كه سردمداران اين رژيم با صراحت اعلام مي‌كنند دچار پيچيده‌ترين بحران تاريخ خود شده‌اند.
آنچه امام خميني را به اين قله رفيع از بينش سياسي رساند كه بتواند حوادث ده‌ها سال بعد از خود را پيش‌بيني كند، ايمان قوي اين مرد خدا به وعده‌هاي الهي و باور عميق وي به پوشالي بودن قدرت‌هاي شيطاني و غيرالهي بود. امام خميني حتي براي يك لحظه نيز در اين باورهاي خود دچار ترديد نشد. او تا آخر به نصرت الهي ايمان داشت و بر آن تأكيد مي‌كرد و آشتي ناپذيري و عدم سازش با ديكتاتورها، كه آلت فعل قدرت‌هاي شيطاني هستند، را يك سياست غيرقابل تغيير ميدانست. او ملامت‌ها، شماتت‌ها و وسوسه‌هاي اين و آن را به هيچ مي‌گرفت و بر خط عدم سازش با مستكبران و نوكران آنها تأكيد مي‌كرد و خود نيز در عمل به اين خط پاي بندي نشان ميداد. همين صلابت بود كه امام خميني را در رهبري انقلاب اسلامي به پيروزي رساند و در مراحل مختلف بعد از پيروزي انقلاب نيز ملت ايران به رهبري امام توانست با قدرت و صلابت در برابر توطئه‌هاي داخلي و خارجي بايستد و اهداف نظام جمهوري اسلامي را تحقق بخشد.
اكنون كه بيداري ناشي از نفوذ افكار امام خميني در خارج از مرزهاي ايران موجب بيداري ملت‌ها شده و به سقوط پياپي ديكتاتورها انجاميده، جا دارد يكبار ديگر افكار بلند امام خميني بازخواني شود و مهمتر آنكه كليه دست اندركاران و مسئولان با مطالعه عميق مواضع امام و دقت در آنها، افكار و عملكردهاي خود را با خط امام تطبيق دهند. در ماجراي مصر، در طول 20 سال گذشته بسياري از مسئولان ايراني در سطوح مختلف تلاش كردند با رژيم حسني مبارك رابطه برقرار نمايند. اولين بار حدود 20 سال قبل اين نغمه ناموزون از وزارت خارجه آن زمان شروع شد و تا همين يكماه قبل‌ اين تحرك ادامه داشت. در سال‌هاي گذشته كار به جائي رسيد كه تعدادي از مسئولان ايراني براي سفر به مصر و ديدار با مبارك و اعضاي رژيم او در صف مي‌ايستادند و با هم مسابقه مي‌دادند، سخن از حذف نام شهيد خالد اسلامبولي از يكي از خيابان‌هاي تهران به ميان آوردند و حتي اعلام كردند كه اگر دولت مصر آمادگي داشته باشد تا آخر وقت اداري همين امروز آماده بازگشائي سفارت‌ها در قاهره و تهران هستيم! طرفداران برقراري رابطه با رژيم مبارك، حتي روزنامه‌اي را كه در برابر اين تفكر انحرافي مي‌ايستاد سرزنش مي‌كردند و به تحجر و دگم‌انديشي متهم مي‌نمودند.
اينها نشان دهنده فاصله گرفتن اين افراد از انقلاب و خط امام بود. خدا را شكر كه طرفداران برقراري رابطه با رژيم مبارك موفق به چنين كاري نشدند و فرمان امام كه موجب قطع رابطه با آن رژيم كمپ ديويدي شد همچنان محترم باقي ماند. اين تجربه بايد براي همه مسئولان جمهوري اسلامي درس آموز باشد و همه اعتراف نمائيم كه امام خميني، انقلابي اول در جهان معاصر بود و نظام جمهوري اسلامي فقط هنگامي با موفقيت به راه خود ادامه خواهد داد كه در خط امام حركت كند و مواضع آن يگانه دوران را خط مشي هميشگي خود بداند و به آن پاي‌بندي نشان دهد.

* مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله روز خود با عنوان "زين به پشت! "به قلم علي ودايع آورده است: كمتر از يك ماه پيش با كبريتي كه يك جوان تونسي روشن كرد؛ آتشي شعله ور شد كه هيچ گمانه زني و حدسي نمي توانست آن را پيش بيني كند، اما معادله آنچنان هم سخت نبود.
ساليان سال ملت هاي عرب زير چكمه هاي ديكتاتوري له شدند و اموال ملي آنها به تاراج رفت تا آتش كينه در جوامع خاورميانه شكل گيرد. غرب به دليل حمايت هاي چشم بسته خود مردم خاورميانه را فداي رژيم صهيونيستي و استعمار منابع طبيعي اين كشورها كرد اما از يك قانون نانوشته غافل بود.
اگر چه مي توان خشم مردم را با خشونت كنترل يا سركوب كرد اما اين موضوع همچون زخمي چركين سرباز خواهد كرد و تمام جامعه را در برمي گيرد و آن روز است كه هيچ دارويي درمان گر آن نيست.
در اصل نظام هاي دكتاتوري هميشه از سمت و سويي ضربه مي خورند كه در محاسبات خود آن را لحاظ نكردند؛ در انقلا ب اسلا مي سال 1357 اثبات شد كه سيستم پادشاهي ايران نداي استقلا ل طلبي و درخواست اجراي شريعت شيعه را در بزرگترين كشور شيعه در نظر نمي گرفتغ؛ روزي صداي مردم را شنيد كه ديگر جايي در ايران اسلا مي نداشت.
ايالا ت متحده و غرب طي نيم قرن گذشته هيچ گونه فشاري براي اصلا ح سيستم حكومتي ديكتاتور هاي عربي وارد نكرد تا آرام، آرام پتانسيل انقلا بي فراهم شود كه بن علي با ديكتاتوري بلند مدت ساقط شود و فرعون مصر با آن همه قدرت و اهرام باشكوه در طول هجده روز در رود خروشان خشم ملت نيست شود. بزرگترين نقطه منفي براي كاخ سفيد كمك 1/3 ميليارد دلا ري براي حسني مبارك است كه به مردم خود اهميت نمي داد و هر صداي مخالفي را خفه مي كرد.
فقر در جوامع عربي در روزهايي كه خاندان هاي حكومتي ارقام نجومي را اختلا س مي كردند نقطه نفرت انگيز از جامعه جهاني ثبت شده است. گرچه جهان همواره با فسادهايي از اين دست مواجه بوده است اما سياست هاي غربي باعث تشديد فاصله طبقاتي شد. خصوصي سازي هدف دار براي سرمايه دار شدن طرفداران حاكمان به اعتراضات قاهره واسكندريه در سال 91 ميلا دي منجر شد.
امروز اگر جامعه اعراب از خواب برخاسته حاكي از احساس هويت مشترك عربي از يك سو و نااميدي از نظام هاي سياسي ناكارآمد و اقتصادهاي شكست خورده است. گرچه برخي، شبكه هاي اجتماعي را آغازگر و گسترش دهنده اعتراضات عربي مي دانند اما چگونه مي شود در كشوري كه فقر در آن بيداد مي كند شبكه اجتماعي يك خيزش تاريخي را ايجاد كند؟
مقام معظم رهبري درتشريح آنچه كه در خاورميانه وشمال آفريقا مي گذرد مي گويند:«در آفريقا، در آسيا و در خاورميانه، چقدر كشورهاي اسلا مي وجود دارد كه در آنها نظام هايي رفت و نظام هايي ديگر آمد; اما در همه جا مسلمانان در انزوا و عزلت بودند.»
در نگاه رهبري حكومت هايي كه يك به يك جانشين يكديگر شدند هيچ يك اجازه ندادند مسلمانان به قدرت برسند و ديكتاتورهاي دست نشانده، قدرت را قبضه كردند. به طور مثال در همه انقلا ب هاي مصر «همواره عناصر اسلا مي موثر بوده اند، اما به مجرد اين كه حكومت تشكيل شد، كنارشان زدند. بعضي را به زندان افكندند، بعضي را كشتند و بعضي را از صحنه خارج كردند. اينجا هم اسلا م حضوري نداشت.»
تاريخ گواهي مي دهد كه حكومت ها جملگي ناپايدارند و عمر آنها زودگذر كه يك به يك سقوط كردند و سقوط خواهند كرد اما علت اين نابودي ها بي دليل نبوده است. از ديدگاه قرآن كريم شكوه و سقوط حكومت ها دلا يل روشني دارد. قرآن براي عبرت گرفتن انسان ها از حوادث تاريخي تاكيد كرده است و از سرنوشت پيشينيان آينه اي در مقابل ديدگان انسان ها قرار داده تا درس زندگي آموزند و قرآن روايت مي كند در داستان هاي فرعون ها و ستمگران چگونه طغيان كردند و استكبار پيشه گرفتند اما سرنوشتي يكسان پيدا كردند.
حاكمان برخي كشورهاي مسلمان كه خود را پيرو قرآن مي دانند كمتر به تابلوي روشني كه ارائه شده توجه كردند تا رهسپار سرنوشت فرعون شوند.
حاكمان اين كشورهاي مسلمان فراموش كردند جباران تمام سرمايه قدرت و مقام خود را نهادند و رفتند به عنوان مجرمين سرافكنده تاريخ تا در امواج خروشان نيل هلا ك شوند و رهسپار دوزخ شوند.
خداوند در سوره دخان با صراحت از اين گروه از انسان ها سخن مي گويد و در سرنوشت آنها مي گويد نه آسمان برآنها گريست و نه زمين و به آنان مهلت داده نشد و مستضعفان آن زمان را از عذاب ذلت بار نجات داديم، از چنگال فرعون كه سربه طغيان گذاشته بود. برخي از حاكمان و ستمگران گمان مي برند كه با گذشت قرن ها برخي سخنان رنگ نخوت مي گيرد ولي همه آنها غافل اند از اين كه سنت هاي پروردگار در جهان و سرنوشت آدمي به برهه خاص اختصاص ندارد همانا «لن تجدلسنت الله تبديلا ».
فرعون نمونه كوچكي از يك مستكبر دربرابر خداوند است و امروز حاكمان عرب خاورميانه و شمال آفريقا كه دست نشانده غرب هستند تمام اين نشانه ها را دچار شده اند.
ستمگراني كه يك به يك از زين به زير كشيده مي شوند گمان مي كردند همواره بر مركب قدرت سوارخواهند بود غافل از آن كه زين به پشت نيز خواهند شد. آنها وعده الهي را براي پيروزي حق (نصرمن الله و فتح القريب) به سخره گرفته تا امروز مبارك، بن علي و امثالهم با حقارت ازكشورشان اخراج شوند.

* سياست روز
روزنامه سياست روز در يادداشت امروز خود با عنوان "يك سوزن به خود يك جوالدوز به ديگران " به قلم حسن وظيفه خواه آورده است:
طي روزهاي گذشته سخنگوي محترم شوراي نگهبان يا باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه اي داشت كه برخي از قسمت هاي مورد نظر، از كيهان شماره 19861 مورخ 21/11/89 عيناً نقل مي شود.
ـ در يك جامعه مدني وقتي دو نفر با يكديگر دچار اختلافي شوند و اگر نتوانند خودشان حل كنند به يك حكم و يا داور مراجعه مي كنند.
ـ اگر افراد يا حزبي حكميت يك داور يا يك مرجع قانوني را نپذيرند هيچ مشكلي حل نمي شود.
ـ انتظاري كه مردم با توجه به سابقه كانديداهاي معترض در سمت هاي اجرايي داشتند اين بود كه اگر هم اختلافي و يا اشكالي در مسير اجرا وجود داشت و اگر شكوائيه اي داشتند آن را از طريق قانوني پي گيري و حل كنند كه يكي از آن مراجع شوراي نگهبان است.
ـ فرهنگ سازي انتخابات يعني اينكه احزاب و چهره هاي سياسي قبول كنند انتخابات يك برنده و بازنده دارد و هميشه در انتخابات برنده نيستند و بايد تحمل خود را بالا ببرند.
كدخدايي كه با باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه مي كرد از لزوم تغيير در قانون انتخاباتي سخن گفت و اين قوانين را ناقص و بسيار قديمي توصيف كرد. قبل از ورود به بحث و طرح چند سوال پيرامون مصاحبه مزبور بيان نكاتي خالي از لطف نيست.
اولا:ً جايگاه نهاد بي بديل شوراي نگهبان در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با اختصاص هيجده اصل از اصول آن به خود، از آنچنان جايگاه مستحكمي برخوردار است كه يا هيچ توفان سهمگيني نمي لرزد چه رسد به بادهاي موسمي و يا نسيم صبحگاهان بهاري همچون اين قلم ناچيز!
ثانيا : مجموعه عملكرد اين شورا گذشته از برخي انتقادات و رويه بعضي از اعضاي آن، منشاء خير و بركات و تاثير شگرفي زياد در تداوم و تثبيت انقلاب اسلامي داشته است و به جرات مي توان گفت كه حفظ جمهوريت و اسلاميت نظام مديون مجاهدت اين نهاد مي باشد.
ثالثاً: طرح صرفا چند سوال به منظور روشن شدن موضوع و تنوير افكار عمومي كه لابد پاسخ مستدل و منطقي نيز به همراه خواهد داشت. به منزله حمايت از سران فتنه سال 88 نخواهد بود چرا كه كيفر خواست فتنه گران در نهم ديماه سال گذشته در محاكم وجدان عمومي ملت غيور ايران اسلامي قرائت و در دادگاه ميليوني 22 بهمن محاكمه گرديدند و در حال حاضر نيز سران فتنه دوران محكوميت خود را سپري مي نمايند.
و اما سوال اول – هر بازي داراي شرايط خاصي بوده و از قاعده و قانوني نيز تبعيت مي كند كه داور و يا هيات داوران از قبل آن را تعيين و اعلام مي كند. طبق قانون اساسي رجل سياسي بودن اولين شرط داوطلبان رياست جمهوري است و بر اساس اصل 97 تفسير قانون اساسي نيز منحصراً در اختيار شوراي نگهبان است.
چرا با گذشت بيش از سه دهه تاكنون رجل سياسي از طرف اين نهاد تفسير نشده است تا بي جهت در هر دوره انتخابات بيش از هزار نفر داوطلب رياست جمهوري نگردند تا از طرفي وهن نظام و در صورت رد صلاحيت و يا به قولي عدم احراز هزار نفر هزينه سنگيني را بر نظام مظلوم جمهوري اسلامي تحميل نمايند.
سوال دوم) حضرتعالي مستحضريد كه نهاد مجري قانون انتخابات كه بر حسب قوانين عادي و مصوب مجلس شوراي اسلامي برگزاري انتخابات را بر عهده گرفته است و تجربه سالهاي گذشته نشان مي دهد كه به لحاظ ذينفع بودن در نتايج در هر دوره با ناظر انتخابات كه مسئوليت و مشروعيت خود را از قانون اساسي مي گيرد در چالش بوده است. حال چه شخصي براي واگذاري اختيارات و منافع اقدام به اصطلاح قوانين ولو هر چقدر هم كه ناقص و كهنه باشد مي نمايد.
اما شوراي نگهبان به عنوان داور و مفسر و نگهبان قانون اساسي چه اقداماتي را در جهت روزآمد كردن قانون انتخابات داشته است؟
سوال سوم– فرهنگ سازي و بالا بردن آستانه تحمل گروه‌ها و شخصيتها و عموم مردم براي قبول نتايج بازيهاي انتخاباتي يكي از شاخص هاي مهم رشد و بالندگي در جوامع مدني مي باشد كه مقدمه آن نيز اعتمادسازي در افكار عمومي است. تا كنون چه اقداماتي از طرف نهادي كه نگهبان آراء مردم بوده در جهت بالا بردن سرمايه اجتماعي جامعه داشته است؟
و حرف آخر آنكه نوع پاسخ سخنگوي محترم شوراي نگهبان نشان از منزلت و آستانه تحملي خواهد داشت كه اين نهاد از شخصيت‌ها و احزاب برنده و بازنده در بازيهاي انتخاباتي انتظار دارد.
و السلام

* جام جم
روزنامه جام جم در سرمقاله روز خود با عنوان "ديدار اول؛چند سوال "آورده است:‏ اگر آمريكايي‌ها مي‌خواستند انتقام حضور ميليوني مردم ايران در راهپيمايي 22 بهمن را بگيرند چه كاري بهتر از اعلام فراخوان براي نمايشي محدود و خياباني مي‌توانستند تدارك ببينند.
براي درك بهتر وقايعي از اين دست بهتر است نگاهي بيندازيم به محركان و مشوقان اين آشوب‌ها. آيا سينه‌چاكي شبكه آمريكايي VOA و BBC از چند روز قبل براي تدارك تجمعاتي كه بتواند راهپيمايي مردم در 22 بهمن و حتي پيروزي مردم مصر را تحت‌الشعاع قرار دهند كافي نيست تا برخي فريب‌خوردگان به خود آيند؟
آقايان اعلام كرده بودند براي حمايت از مردم مصر مي‌خواستند به خيابان بيايند، اگر هدف اين بود آيا در راهپيمايي 22 بهمن جايي براي حضور شما در كنار سيل خروشان مردم نبود؟ مگر22 بهمن روز حمايت ملت ايران از مردم مصر اعلام نشده بود، آن روز كجا بوديد؟ چرا صف خود را از مردم جدا مي‌كنيد؟
آيا بايد باور كنيم كساني كه معتقدند ملت و دولت ما هيچ وظيفه‌اي در حمايت از آزاديخواهان و مظلومان جهان ندارند امروز مي‌خواهند در حمايت از ملت مصر به خيابان بيايند؟
آيا مردم ما مي‌پذيرند كساني كه سال گذشته شعار نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران را سر دادند كه يك شعار كاملا آمريكايي و اسرائيلي است، حاضر باشند صادقانه از ملت مصر حمايت كنند؟
بديهي است ملتي كه حماسه 9 دي و 22 بهمن را آفريد در صورت لزوم بار ديگر پاسخي شايسته به جريان ضدانقلابي در داخل و خارج از كشور خواهد داد؛ پاسخي قاطع و مبهوت كننده.