۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۷
سید نصر الله:

بالا و پایین بردن صدایم آگاهانه است

دبیر کل حزب الله لبنان درباره بالا و پایین بردن صدای خود در سخنرانی‌هایش گفت: این مسئله آگاهانه است و به نوع مناسبت و مخاطبان خود مربوط است زیرا هر جا که باید صدا بالا رود، نمی توان آن را با صدای پایین بیان کرد.
کد خبر : ۱۹۱۵۲۴

صراط: روزنامه الاخبار لبنان، امروز جمعه بخش دوم گفت‌وگوی تفصیلی خود با «سید حسن نصرالله» دبیر کل حزب ‌الله لبنان را منتشر کرده و صفحه نخست نسخه کاغذی خود را به عکس سید اهل مقاومت اختصاص داد.

سید حسن نصرالله با اشاره به اینکه نیروهایی که به جنگ در سوریه رفتند در درجه اول از لبنان و مقاومت در لبنان و کل لبنانی‌ها بدون استثنا دفاع کردند، گفت: حوادث اخیر در عرسال تاکیدی بر این نقطه نظر بود.

دبیر کل حزب الله لبنان با بیان اینکه بازگشت رئیس جریان المستقبل به بیروت می‌تواند آغاز احساس عربستان سعودی مبنی بر لزوم حل و فصل اوضاع در لبنان و روی کار آمدن رهبران جریان میانه‌رو در مقابل تروریسم باشد، ‌افزود: هر کجا پیروان فکر تکفیری حضور داشته باشند، زمینه حضور «داعش» نیز وجود دارد و این امر در اردن، عربستان، کویت و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس وجود دارد. چنانچه کشوری معتقد به حمایت از این جماعت باشد، وقتی نوبتش برسد، داعش به آن کشور رحم نخواهد کرد.

وی افزود: هر گاه حزب الله در عرصه‌ای از عرصه‌ها اقدام به ارائه مساعدت کند، این کار را با انگیزه مذهبی انجام نمی‌دهد بلکه چنین گامی را بر اساس «نبرد امت، طرح امت و منافع وطن‌ها و ملت‌ها» بر می‌‌دارد.

سید نصر الله با بیان اینکه دبیر کل، رهبر و تصمیم گیرنده حزب الله نیست، تاکید کرد که اساسا تصمیم سیاسی، مواضع و تصمیم‌های اصلی در شورای تصمیم گیری اتخاذ می‌شود و دبیر کل نیز شریک موثری در تصمیم گیری است و نه کسی که به تنهایی تصمیم می‌گیرد. دبیر کل حزب الله لبنان درباره بالا و پایین بردن صدای خود در سخنرانی‌هایش گفت: این مسئله آگاهانه است و به نوع مناسبت و مخاطبان خود مربوط است زیرا هر جا که باید صدا بالا رود، نمی توان آن را با صدای پایین بیان کرد.

وی با بیان اینکه دبیر کل، رهبر و تصمیم گیرنده حزب الله نیست، تاکید کرد که اساسا تصمیم سیاسی، مواضع و تصمیم‌های اصلی در شورای تصمیم گیری اتخاذ می‌شود و دبیر کل نیز شریک موثری در تصمیم گیری است و نه کسی که به تنهایی تصمیم می‌گیرد.

دبیر کل حزب الله لبنان درباره بالا و پایین بردن صدای خود در سخنرانی‌هایش گفت: این مسئله آگاهانه است و به نوع مناسبت و مخاطبان خود مربوط است زیرا هر جا که باید صدا بالا رود، نمی توان آن را با صدای پایین بیان کرد.

مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:

برخی صحبت‌ها وجود درباره اینکه حزب الله در ابتدا به عنوان یک گروه اسلامی که مرزی ندارد عمل می‌کرد و در مرحله بعدی به جنبش مقاومت ولی با ماهیتی اسلامی تبدیل شد و اکنون پس از جنگ در سوریه تبدیل به جنبش مقاومت فرامرزی تبدل شد و اکنون صحبت‌هایی از حضور نیروهای مقاومت در عراق و یمن می‌شود. آیا این مسئله صحت دارد و تا چه زمانی در این باره توافق وجود دارد؟

جدای از بحث‌های فکری و سیاسی علاقه دارم که موضوعات را به همان شکل که هست بیان کنم، رفتن به نبرد در سوریه در وهله اول دفاع از لبنان و مقاومت در لبنان و کل لبنانی‌ها بدون استثناء بود و حوادث اخیر در عرسال تاکیدی بر این نقطه نظر بود. برخی گفتند که ما وارد یک نبرد پیش دستانه شدیم ولی این تعبیر دقیقی نیست چراکه جنگ در مرزهای ما قرار داشت. امروز برخی از نیروهای 14 مارس سخنان خود درباره حاکمیت و عدم دخالت را متوقف نکرده‌اند، نمی‌دانند که ارتفاعات عرسال که ده‌ها کیلومتر امتداد دارد و ارتفاعات بقاع از ابتدای بحران سوریه توسط افراد مسلح به اشغال درآمد. تا قبل از ورود نیروهای حزب الله آنها در بلندی‌ها عرسال و منطقه بقاع پایگاه‌های نظامی برای آموزش، اتاق‌های عملیات و بیمارستان‌های میدانی ایجاد کردند و در داخل خاک لبنان جمع شدند. می‌گویند شما رفتید و آنها آمدند، برادر، آنها از زمان‌های پیشتر آمده بودند و این یک نبرد پیش‌دستانه نبود.

القصیر در مرز لبنان قرار دارد و شکی نیست که اگر نبرد القصیر روی نمی‌داد گروه‌های مسلح وارد هرمل و شمال بقاع می‌شدند. جنگ ما در سوریه نفی کننده بعد ملی مقاومت نبود چراکه ما از مرزهای کشورمان دفاع کردیم، این درست است که ما داخل بخش‌هایی از خاک سوریه هم شدیم ولی اساس نبرد ما در مناطق مرزی لبنان بوده است.

مسئله مهم این است که اکنون همه هدف قرار گرفته‌اند ما سه سال قبل از چیزی سخن گفتیم که امروز همه درباره آن صحبت می‌کنند و آنچه در منطقه جریان دارد که ما سه سال قبل از خطری صحبت کردیم که امروز همه از آن صحبت می‌کنند، آنچه امروز در منطقه در جریان است نظام‌های سیاسی، کشورها، جوامع، ملت‌ها و منطقه و منافع کشورهای بزرگ را تهدید می‌کند.

اعتقاد دارم واجب است هرکسی که می‌تواند باید بخشی از این جنگ برای دفاع از لبنان، سوریه، عراق، فلسطین، کل منطقه، مسلمان، مسیحی و دیگر اقلیت‌های دینی باشد.

ما از خطری بزرگ که در حال پیشروی است و جنایات هولناکی را مرتکب شده سخن می‌گوئیم که هیچ قانونی، هیچ محدودیت و مرزی فکری، اخلاقی، دینی و انسانی ندارد.

این هیولا (داعش) در حال رشد است، اگر کسی برای مبارزه با این نیروهای وحشی به جنگ بپردازد و مانع از تسلط آنها بر ملت‌های منطقه، کشورها و نظامی‌های سیاسی باید از آن تشکر کرد یا باید آنرا محکوم کرد؟اینکه چه کسی این هیولا وحشی را اختراع کرد، آنرا پرورش داد و از آن حمایت کرد در جای خودش مورد بحث قرار می‌دهیم.

یعنی شما اطمینان دارید که چنین چیزی روی می‌داد؟

اکنون نگاه مردمی دچار تغییر شده و باید شخصیت‌های سیاسی هم نگاه خود را تغییر دهند، به عنوان مثال آیا اهالی عرسال نسبت به مسائل همانند گذشته است که آنرا از شبکه‌های تلویزیونی مشاهده می‌کردند و از زبان برخی از رهبران 14 مارس می شنیدند.می‌پرسند آیا همین که عرسال از آوارگان استقابل می‌کرد کافی نبود و حالا تبدیل به پایگاه نظامی گروه‌های مسلح شده اظهار داشت که داعش شیعه، سنی، مسلمان، مسیحی، دروزی،‌ایزدی، عرب یا کرد نمی‌شناسد و این گروه‌های وحشی رشد می‌کنند و بزرگتر می‌شوند.

آیا حزب الله احساس می‌کند که نسبت به شیعیان عرب (12 امامی، اسماعیلی،‌علوی‌ها و..) مسئولیت دارد؟

برخی‌ همواره سعی داشتند ما را به سمت این توصیف ببرند. حزب (الله) در عرصه ملی و در سطح منطقه به عنوان مقاومتی در مقابل «اسرائیل» مطرح بود و در این نبرد به دستاوردهای عظیمی دست یافت. دولت‌های عربی و همه گروه‌های سیاسی حتی اگر حزب الله را جدی‌ترین طرفی که رویارویی با طرح صهیونیستی را به دوش کشیده ندانند، آشکارا این حزب را بخشی از قدرت‌های جدی می‌دانستند.

و در نتیجه بحثی در ارتباط حزب الله با درگیری‌ با دشمن صهیونیستی و با تحولات میدانی در داخل فلسطین وجود ندارد. بنابراین هنگامی که تحولات اخیر در منطقه روی داد، از این موضوع در منطقه‌ای استفاده شد. در مصر چون موضوع شیعه و سنی وجود ندارد، به عنوان مخالفان و موافقان نظام مطرح شد. در لیبی و تونس نیز چنین است ولی در عراق تا مرز تحریک طائفه‌ای و مذهبی پیش رفتند. کشورها و رسانه‌هایی که عراق را به این روز و حال کشاندند معروفند. این روند تحریک آمیز حتی در زمان اشغال عراق توسط آمریکا و بعد از خروج نظامیان آمریکایی نیز وجود داشت. وقتی تحولات سوریه شروع شد، درگیری‌ها را با تحریک و سخنرانی‌ها و بسیج افراد مسلح از همه مناطق جهان، یک درگیری طائفه‌ای و مذهبی جلوه دادند.

در خصوص حزب الله، هنگامی که مساعدتی و یا کمکی در عرصه‌ای از عرصه تقدیم کند، این کار را نه بر اساس انگیزه‌های مذهبی بلکه بر اساس آنچه «نبرد امت و طرح امت و مناطع وطن‌ها و ملت‌هایمان» می‌نامیم، انجام می‌دهد. برای نمونه، وقتی آمریکایی‌ها عراق را اشغال کردند، بخش بزرگی از ملت عراق به علت ظلم صدام حسین، محاصره و جنگ‌های متوالی با رویکرد مقاومت نبودند. چنین امری طبیعی است زیرا ملت مشغول شده بود ولی این امر هم پنهان نیست. چه کسی گفتمان سیاسی، ارتباطات و تماس‌هایش را از همان روز نخست تا برقراری ارتباط با مقاومت عراق بویژه با با شیعیان، به کار گرفت؟ حزب الله برای تعامل با شیعیان نرفته است، بلکه رفته با هر پتانسیل در دسترسی برای مقاومت با اشغالگری آمریکا در عراق فعالیت کند. مقاومت در عراق راه افتاد و بخش بزرگ آن (مقاومت شیعی بود). به عبارت دیگر گردان‌هایی که عملیات مقاومت را اجرا می‌کنند وابسته به فرزندان شیعه عراق بودند. بخش عظیمی از این عملیات به تصویر کشیده است ولی شبکه‌های عربی «الجزیره» و «العربیه» با پخش آن فیلم‌ها مخالفت کردند، آیا چنین امری عجیب نیست؟ چرا؟ برای اینکه نمی‌خواهند به حضور مقاومتی از میان شیعیان با مقاومت عراق اعتراف کنند و چنین امری تهمتی به اهل سنت نیست بلکه اتهامی به برخی از رژیم‌های (عربی) است.

بنا براین آنها در ابتدا نه با تحولات سوریه و لبنان، بلکه با موضوع عراق آغاز کرده و به تحریک مذهبی پرداختند. بر اینکه مقاومت در لبنان شیعی است پافشاری می‌کنند. ما به آنها می‌گوییم که این مقاومت لبنانی، ملی و برای همه لبنانی‌هاست. به صورت تصادفی شیعیان در مرزهای لبنانی رژیم اشغالگر ساکن بودند و برای همین است که مبارزه می‌کنند ولی طرف مقابل اصرار می‌کند که ما یک مقاومت شیعی و یا ایرانی و یا غیره اصرار می‌کند. هر کسی می‌خواهد بر این توصیف اصرار کند، بگذار کارش را بکند ولی ما از همان ابتدا تاکید کرده‌ایم که حضور ما در سوریه با انگیزه‌های مذهبی و گروهی نبوده است. ما در عراق نیز بر اساس انگیزه‌های غیر طائفی و غیر مذهبی کمک کردیم. ما به جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی فلسطین و سایر گردان‌های مقاومت که سنی هستند، کمک کردیم. برخی‌‌ها تلاش‌ دارند که رویکرد حزب الله در قبال آرمان فلسطین را مذهبی جلوه دهند. ما می‌گوییم که هر جا (بحث) دفاع از فلسطین و دفاع از محور مقاومت و دفاع از مردم باشد و هر جا بتوانیم که حضور داشته باشیم و کمک کنیم، این کار را می‌کنیم. اگر حزب الله اراده دفاع از ملت و قضیه امتش را داشته باشد، چنین امری جنایت و یا گناه نیست. حزب الله آماده است که چنین کاری را بکند. این سئوال را باید از دیگران پرسید که «چرا مسئولیت را بر عهده نمی‌گیرید و دفاع نمی‌کنید؟».

اگر حزب الله در «القصیر» و «القلمون» نمی‌جنگید، تحولات اخیر لبنان به «عرسال» محدود نمی‌شد بلکه (افراد مسلح) «البقاع» را تسخیر می‌کردند و به کوه و عکار و سواحل (دریای مدیترانه) می‌رسیدند و نبرد اصلی در بیروت و مناطق جنوبی لبنان رخ می‌داد. این امر حتمی است که شهید شدن (رزمندگان مقاومت) برای پاسداری از جان‌ها، ناموس، خون و اموال واجبی عقلی، دینی، شرعی، اخلاقی، ملی و انسانی است.

فرمودید که حزب الله نه یک حزب بلکه یک حالت و وضعیت است و در نتیجه بویژه در شرایط فعلی نماینده همه شیعیان است، اینها بویژه در شرایط راحتی با مقاومت هستند و شاید در فعالیت‌های توسعه، کشوری و یا پارلمانی علیه حزب اللهباشند. آیا حزب الله به اینکه بر شیعیان سیطره دارد، متهم است؟

نمی‌توانم به این توصیف تن دهم ولی به هر روی، این نتیجه گیری طبیعی است. حزب الله یک مجموعه‌ای از افراد است و در میدان ایثار جانفشانی می‌کند، ‌ممکن است که همه مردم را موافقش بیابی مانند موضوع مقاومت. اما هنگامی که سخن از عرصه‌های دیگر به میان بیاید، ممکن است این اوضاع آنگونه که درباره روشن بود، واضح نباشد. آنهایی که در عرصه‌های دیگر فعالیت می‌کنند ممکن است که مرتکب اشتباهاتی بشوند با این تفاوت که در برخی عرصه‌ها اشتباه ظاهر می‌شود و در برخی عرصه‌های دیگر مردم آن اشتباهات را نمی‌بینند. به هر حال بسیار سخت است یک گروه از انسان‌ها تخت عنوان حزب و جریان در همه زمینه‌ها فعالیت بکنند و همه مردم را راضی نگه دارند.

نیروهای حزب الله، صفت‌های برجسته زیادی در زمینه‌ اخلاق، جدیت، پایبندی و وفاداری دارند ولی آنها انسان هستند، امکانات و توانمندی‌های مخصوص خود را دارند. این در حالی است که در عرصه‌های مختلف سعی‌ می‌کنیم که تنوع ایجاد کرده و به تنهایی مسئولیت را به تنهایی بر عهده نگیریم. برای نمونه این امر در موضوع خدمات شهری صادق است و بسیاری از رؤسای شهرداری، نمی‌توانم بگویم که حزب الله مسئولیت فعالیت و تجربه‌ آنها را بر عهده می‌گیرد حتی اگر عملکرد آنها مثبت باشد... ممکن است که فردی به شما بگوید که در زمینه مقاومت با حزب الله موافق است ولی در موضوع شهرداری با حزب الله موافق نیست و یا از حزب الله راضی نباشد.. چنین امری طبیعی است.

در میان مردم احساسی دیده می شود با اینکه شهید داده اند، کسی نیست که از آنها قدردانی کند و این مسئله سوالاتی را پیرامون فایده این کار مطرح می کند.

حتی در عراق مانند لبنان، برخی می پرسیدند چه کسی حزب الله را به سوریه کشاند؟ برخی با ما درباره عوامل این مسئله مناقشه می کردند ولی پس از رخدادهای عراق دیدگاه ما را پذیرفتند. امروز چه در سوریه و چه در عراق، خواست (سلیقه) مردم برای ما اهمیت دارد. هر چند این خواسته در حال تغییر است و بسیاری از من تشکر می کنند.

مردم یا سیاستمداران؟

این مسئله به سیاستمداران ارتباطی ندارد. مردم در منطقه ما نسبت به این جنگ آگاهند و در سایر مناطق نیز این آگاهی و احساس خطر رو به افزایش است. پیامهای مهمی به من رسید. برخی از مردم از اینکه در رسانه ها سخن بگویند، محافظه کاری می کنند. اما مطمئن باشید که سیاستمداران هر چه به آنها بدهیم راضی و قانع نخواهند شد. متاسفانه برخی از سیاستمداران نیز داشمنی ذاتی با ما دارند و ارتباطی به این ندارد که ما درست عمل کنیم یا خیر. در برخی موارد، طرفهای منطقه ای و بین المللی وجود دارند که گروههای وابسته به خود را مأمور دشمنی با ما می کنند.

آیا سوریه از رهگذر اجازه بازگشت دادن به پناهندگان می تواند به صورت جدی به حل این پرونده کمک کند؟

مشکل اینجاست که آیا پناهندگان می خواهند بازگردند؟ ما همگی آماده هستیم به آنها کمک کنیم. برخی می توانند بازگردند و در امنیت زندگی کنند. برخی از مناطق در ریف دمشق، القلمون و حمص وجود دارد که افراد مسلح وابسته به گروهک تکفیری دولت اسلامی عراق و شام سه سال در آنجا جنگیدند، سپس به سازش روی آوردند و امروز نیز هیچ کس راه بر آنها نمی بندد. این افراد می جنگیدند، حال چه برسد به کسی که گریخته است؟ بنابراین در پی عوامل واقعی مهاجرت به لبنان هستیم.

این مسئله اولا نیازمند اراده جدی پناهندگان و ثانیا تصمیم برخی از طیف های سیاسی مبنی بر توقف سوء استفاده از پناهندگان علیه دولت از نظر انسانی، اخلاقی، امنیتی و سیاسی است. اینها، خانواده های خود را به لبنان می آورند تا در اینجا با خیال آسوده بجنگند. ضمنا، بار دیگر تاکید می کنم که نیروهای لبنان از نظر تامین مالی، تجهیز تسلیحاتی، دخالت و جهت دهی بر گروههای مسلح نظارت می کنند. البته این مسئله به دور از رسانه ها انجام می گیرد. این مسئله ادامه دارد و چیزی تغییر نمی کند. آنچه مورد نظر است اتخاذ تصمیم سیاسی برای متوقف ساختن پناهندگان و در نتیجه گشودن درهای همکاری با دولت سوریه برای بازگرداندن این افراد به سرزمینشان می باشد. می دانم که سوریه آمادگی بسیاری برای همکاری در این زمینه دارد.

آیا مشارکت شما در جنگ سوریه باعث فرسایش مادی و انسانی حزب الله شده است؟ و تا چه میزان حزب الله این خطر را متحمل شد؟

اینکه بگوییم فرسایش، مبالغه است. ولی به هر حال فداکاری‌هایی که حزب الله از آغاز مداخله خود تا امروز انجام داده است، بسیار کمتر از قربانیان و هزینه های تحمیلی است که در صورت عدم مشارکت در این جنگ، حزب الله و مردم لبنان بعدها آن را متحمل می شدند.

آیا جنگ در سوریه از تکنیک‌هایی که حزب الله برای غافلگیری صهیونیستها کنار گذاشته بود، پرده برداشت؟

آنچه برای رژیم صهیونیستی آماده شده است، طبیعتا با جنگ ما علیه گروه‌های مسلح در سوریه تفاوت دارد. لذا معتقدم چیزی وجود ندارد که حزب الله در مقابله با رژیم صهیونیستی بخواهد آن را مخفی یا پنهان کند. بلکه بر عکس است. البته این مسئله یکی از نتایج مثبت است ولی به هر حال، علت رفتن به سوریه به شمار نمی‌رود. این جنگ، تجربه، شناخت و افق‌های گسترده‌ای را به ما می‌دهد که می‌توان در هر گونه مقابله با دشمن در آینده به صورت بهتر آن را به کار بست.

بسیاری درباره اختلافات رژیم صهیونیستی گفته‌اند که آیا حزب الله پس از تجربه القصیر و القلمون می‌تواند درس‌ها و تجربه‌هاییاز این دوجنگ در جنگ الخلیل بگیرد و از این دو رهایی یابد. جنگی که در سوریه رخ داد در هر جنگی علیه رژیم صیهوینستی اطلاعات نوعی اضافی را به ما می دهد.

آیا در سوریه با رژیم صهیونیستی درگیر شدید؟

مستقیما هرگز.

آیا حضور حزب الله در سوریه به اهالی جولان کمک خواهد کرد که جنبش مقاومت مردمی را به راه اندازند؟

این مسئله به اراده آنها بازمی گردد. هر گاه درباره مقاومت در هر منطقه سخن می‌گوییم، اگر نزد ساکنان محلی این منطقه اراده مقاومت وجود داشته باشد، تو می‌توانی به عنوان یک عامل یاری دهنده باشی، که البته این مسئله در لبنان رخ داد. سال 1982 هیج ایرانی یا سوری نیامد تا در لبنان بجنگد، بلکه مردم لبنان، اراده جنگاوری برای آزادسازی سرزمین خویش را داشتند.

لبنان بر گروهه‌ای مسلح در سوریه از نظر، تامین مالی و تسلیحاتی نظارت می‌کند و آنچه مطلوب است، اتخاذ یک تصمیم سیاسی برای متوقف ساختن سوء استفاده از پناهندگان و همکاری با دمشق برای بازگرداندن این افراد به کشور خود، می باشد.

پیش و پس از انفجار در مزارع شبعا، بیش از یک عملیات در جولان صورت گرفت. آیا حزب الله با این عملیات ارتباطی دارد؟

آنچه بنده اطلاع دارم این استکه یک تشکل واقعی در آنجا وجود دارد، تشکلی که بیانگر یک اراده باشد. البته آنها هستند که فعالیت می‌کنند نه ما.

آیا صحت دارد که شما در برهه اخیر با مخالفان دولت سوریه دیدار داشته‌اید و برخی از آنها مواضع خود را تغییر داده‌اند؟

نیازی نیست کسانی که با آنها دیدار داشتم، مواضع خود را تغییر دهند. می‌توانم بگویم که آنها مواضع ما را فهمیده‌اند.

آیا شما میان مخالفان دولت سوریه تفاوت قائل هستید؟

در حقیقت، مخالفان خارجی دیگر در سوریه حضور ندارند و به نظر من از آغاز نیز حضور نداشتند و هیچ تاثیری در درون سوریه بر جای ننهادند. آنها شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و فکری هستند که در چارچوب یک طرح سیاسی مشخص، گرد هم جمع شده بودند. اغلب آنها در سفارتخانه‌ها و هتلها به سر می‌بردند و همچنان در این مکانها هستند. این ارزیابی من نیست، بلکه ارزیابی آنهاست. آنها در جلسه با دوستان لبنانی خود می‌گویند که سران گروه موسوم به ائتلاف ملی مخالفان دولت سوریه هستند. می‌گویند این افراد نشست برگزار و بیانیه صادر می‌کنند. و سفارتخانه‌ها و کشورها و آنچه مولفه دوستان سوریه نام دارد نیز بر تشتت آنها افزوده است.

لذا این اپوزیسیون خارجی در کجای این معادله سیاسی و میدانی قرار دارند؟ این اپوزیسیون دیگر هیچ ارزش و تاثیری ندارد و عرصه در اختیار گروه‌های مسلح است. دیگر «ارتش آزاد» ارتش نیست، بلکه محل تجمع گروههای مسلحی است که از یکدیگر جدا می شوند. ارتش آزاد فقط در میان آنها هماهنگی ایجاد می کند و گاهی نیز بر سر غنائم و گذرگاه مرزی با یکدیگر درگیر می‌شوند. اکنون، داعش عملا بخش گسترده‌ای از عرصه را به دست گرفته و بخش دیگر نیز در اختیار جبهه النصره و بخش دیگر آن نیز در اختیار گروه موسوم به جبهه اسلامی است. اما کسانی که گروههای ملی، لائیک یا غیر نظامی هستند، دیگر وجود ندارند. من نمی‌خواهم به اظهارات اوباما استناد کنمولی وی کارشناس آنهاست. سفیر آمریکا همان کسی است که بخشی از این اپوزیسیون را اداره می کند. اکنون اپوزیسیون متشکل از گروههای مسلحی است که اکثرا افراد تندرویی هستند که با یکدیگر می جنگند. این حقیقت ماجراست. لذا اگر بخواهیم برای گفت‌وگو و مذاکره در میان اپوزیسیون به دنبال طیف سیاسی معینی باشیم، هیچ گاه چنین طیفی نخواهیم یافت

در حال تکمیل...


منبع: فارس