۰۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۸

خاطره‌ای از گریه شهید خرازی در جبهه

رزمنده لشکر 14 امام حسین(ع) گفت: حاج حسین خرازی گریه می‌کرد و می‌گفت من در لشکر ماندم و حاج علی باقری به شهادت رسید.
کد خبر : ۲۶۰۴۰۴

صراط: رزمنده لشکر 14 امام حسین(ع) گفت: حاج حسین خرازی گریه می‌کرد و می‌گفت من در لشکر ماندم و حاج علی باقری به شهادت رسید.

حسین لادانی در تاریخ 2 آذر ماه 1345 در شهر اصفهان متولد شد، وی یکی از همرزمان سردار شهید حاج علی باقری در لشکر 14 امام حسین(ع) و جانباز دوران دفاع مقدس بوده است؛ با او درباره حضورش در دفاع مقدس به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

از چند سالگی به جبهه رفیتد؟

خداوند بر من منت گذاشت که در کنار دیگر رزمندگان در سن 14 سالگی و در سال سوم دوره تحصیلی راهنمایی عازم جبهه شوم.

در چه عملیات‌هایی حضور داشتید؟ اولین عملیات کدام بود؟

ابتدا در عملیات فتح‌المبین حضور پیدا کردم و غیر از عملیات والفجر مقدماتی توفیق حضور در همه عملیات‌هایی که لشکر 14 امام حسین(ع) در آن بوده داشته‌ام. همچنین توفیق حضور در عملیات بیت‌المقدس 7 بعد از قبول قطع‌نامه در شلمچه را نیز داشتم.

از چه ناحیه‌ای و در کدام عملیات مجروح شده‌اید؟

از نواحی دست، پا، سر، گردن و ریه در عملیات‌های محرم، والفجر 2، فاو، کربلای 4، کربلای 5، والفجر 10 و در خرمشهر مجروح شدم؛ در عملیات والفجر 10 مورد اصابت گلوله شیمیایی قرار گرفتم و از ناحیه ریه مجروح شدم.

از عملیات‌هایی که در آن حضور داشتید کدام‌یک پیروزمندانه‌تر بود؟

نتیجه تمامی عملیات‌ها با درایت و تیزبینی حضرت امام(ره) و رهنمودهای ایشان باعث مجد و عظمت برای اسلامی و مسلمین بود و برگ زرینی در تاریخ توسط شهدا و ایثارگران و ملت نجیب و شریف به ارمغان گذاشته شد.

شیرین‌ترین عملیات برای شما کدام عملیات بود؟

عملیات والفجر 8.

از فضای روز اول عملیات والفجر 8 و حال و هوای آن بیشتر بگویید؟

ما در گردان امام حسین(ع) در شب اول وارد عملیات والفجر 8 شدیم و به صورت شبانه‌روزی در منطقه بودیم که الحمدلله به فضل الهی، عنایت خاص امام زمان(عج)، رشادت، شجاعت و مردانگی که رزمندگان به خرج دادند به مرحله‌ای رسیدیم که رو در رویی زیاد ما با دشمن باعث شد تا شخص صدام حسین پشت بی‌سیم بیاید و به ماهر عبدالرشید، فرمانده رژیم بعث بگوید «من فاو را نمی‌خواهم، فقط نیروهایم را از دست ایرانی‌ها خلاص کنید

در روز دوم عملیات والفجر 8 چه گذشت؟

روز دوم عملیات والفجر 8، وقتی تعداد حملات هوایی عراق را شمردم، حدود 81 بار هواپیماها می‌آمدند و در هربار 6 تا 12 فروند بودند که هواپیمای معروف «سوپراتاندارد» هنگام بمباران توسط پیشرفته‌ترین هواپیماهای شرق و غرب اسکورت می‌شد و رزمندگان هنگام مشاهده آن به اصطلاح عامیانه می‌گفتند «خدا به خیر بگذراند، الآن است که بخچه‌های بمب روی سرمان خراب شود» که غیر از آن‌ها خمپاره‌های 12 متری و بمب‌هایی به نام «الوار» روی سر رزمندگان رها می‌کردند اما سر سوزنی خلل در روحیه رزمندگان وارد نمی‌شد.

چه خصلت بارزی در جوانان و رزمندگان آن دوره مشاهده می‌کردید؟

دقیق به یاد دارم که با همه این اوصاف هرکدام از جوانان و نوجوانان غیور ایرانی تعداد زیادی از اسیران عراقی را با زیرپیراهنی به خط کرده‌ و انتقال می‌دهند که آن‌ها در طول مسیر از ترس، استرس و دلهره خود را کثیف می‌کردند که این غلبه برای ما حلاوت و شیرینی داشت که همه رزمندگان با یک انگشت اشاره حضرت امام(ره) به سمت فاو، بعد از فتح خرمشهر و با وجود همه مشکلات و سختی‌ها ما را تشویق به آغاز عملیات فاو کردند.

دشمن چه واکنش‌هایی پس از عملیات والفجر 8 داشت؟

واقعاً برای دشمن بسیار غیرقابل پیش‌بینی بود که حتی به یاد دارم در آن موقع سخنگوی پنتاگون دو سه روز قبل از عملیات پرسیده بود رزمندگان ایرانی زیر رودخانه را تونل زده‌‌اند؟ یا با منجنیق به آن طرف رودخانه پرتاپ شده‌اند؟ که این نشان‌دهنده پیروزی‌های تاریخی رزمندگان در 8 سال دفاع مقدس بود.

چه خاطره‌‍ای از دوره جنگ بیشتر برایتان تداعی می‌شود؟

یکی از خاطره‌هایی که همیشه برای من تداعی می‌شود در عملیات کربلای 4 بود؛ وقتی که در قایقی که با 9 نفر از رزمندگان بودیم پس از بمباران به سمت ما، 7 نفر از ما به شهادت رسیدند و تیری هم به کمر من اصابت کرد و همچنین دونفر از رزمندگان دیگر در قایق از ناحیه شکم و پا مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.

در عملیات کربلای 4 چه مسئولیتی را برعهده داشتید؟

من در این عملیات مسئول مخابرات گردان بودم؛ رشادت، شجاعت و مردانگی سردار حاج علی باقری را به عینه مشاهده می‌کردم که قبل از اینکه وارد صحنه عملیات شویم پیش‌بینی‌هایی از عملیات داشت؛ یکی از فرماندهان گردان که حامل پیام سردار علی باقری بود به سنگر شهید خرازی آمد و گفت: «حاجی وعده ما در جزیره بلجانیه!» چرا که قرار بود ما پس از عبو از چندین جزیره به جزیره بلجانیه حومه شهر بصره برسیم.

سردار علی باقری چگونه و کجا به شهادت رسیدند؟

حاج علی باقری آخرین هماهنگی‌ها را با حاج حسین خرازی داشت و هنگام سوار شدن در قایق به جانشینش گفت «در بلجانیه وعده، اما من همین اوایل به شهادت می‌رسم» که وقتی وارد رودخانه اروند شدیم آن کسی که سکان قایق را در دست داشت با اصابت گلوله کالیبر هوایی فرق سرش شکافته شد و به بیرون قایق پرتاب شد؛ نفر بعدی سکان قایق را گرفته و نگرفته باز مورد اصابت گلوله‌های هوایی شد که بلافاصله حاج علی باقری با اینکه وظیفه‌اش نبود بدون آنکه به ما اجازه دهد سکان قایق را گرفت و پس از پیمودن 7 کیلومتر در آب قایقی از طرف دشمن ما را به رگبار گرفت و تیر به سمت راست بدن حاج علی باقری اصابت کرد و ایشان به شهادت رسید.

آخرین خاطره شیرین شما قبل از شهادت حاج علی باقری از وی چه بود؟

نکته‌ای که در آن زمان قابل توجه بود آن بود که ظهر روز قبل از عملیات در هنگام صرف ناهار حاج علی باقری در اصفهان گفت: «آخرین وضویم را می‌گیرم و آخرین نمازم را می‌خوانم» و از موقعی که حاج حسین خرازی دستور حرکت را داد اغراق نیست که بگویم از آن لحظه انگار دیگر حاج علی باقری بین ما نبود و از دست‌دادن شجاع‌ترین و رشیدترین فرماندهان لشکر امام حسین(ع) برای ما بسیار سخت بود.

من کمتر شنیدم شهید خرازی برای کسی گریه کرده باشد اما حاج محمد فنایی که آن موقع در بخش محور انجام وظیفه می‌کرد نقل کرد که حاج حسین خرازی گریه می‌کرد و می‌گفت من در لشکر ماندم و حاج علی به شهادت رسید.

چه چیزی به شما انگیزه بیشتری برای جنگیدن در مقابل دشمن می‌داد؟

جمله‌ای بسیار زیبا از امام خمینی(ره) بود که همیشه برای ما مشعل راه و قوت قلب بود و هرجایی که خدای ناکرده زانوهایمان می‌خواست سرسوزنی سست شود این جمله امام(ره) قدرت مضاعفی به ما می‌داد و آن جمله «امروز باید لباس محبت دنیا را از تن بیرون نمود، و زره جهاد و مقاومت پوشید، و در افق طلیعه فجر تا ظهور شمس به پیش تاخت و ضامن بقای خون شهیدان بود» است.

به گزارش فارس، گردان امام حسین(ع) که از زمان تشکیل تا پایان جنگ، همواره به عنوان گردان خط‌‌شکن و حماسه‌ساز معروف بود.

سردار شهید علی باقری در تربیت نیروی کادر، حرف اول را می‌زد و بسیاری از نیروهایش در جنگ در رده‌های مختلف فرماندهی ایفای نقش کرده و برای دین و کشور افتخار کسب کرده‌اند.

منبع: فارس