لیالی قدر/ همین مسجد کوچک محله مان
چه سریع مثل برق و باد گذشت دو ثلث از ماه مبارک، اما هنوز از لیالی قدر، شبی باقی مانده است که اگر عمری باقی باشد، همین امشب است و دست بر قضا و با اعتنا به برخی روایات، مهمترین شب قدر. محتملترین شب قدر. این یک شب باقی مانده، شاید همین مسجد کوچک محلهتان جای بدی برای احیا و شب زندهداری نباشد.
به خصوص که در جاهای شلوغ و اماکن معروف، گاهی حاشیه بر متن غلبه میکند و تا تو بخواهی که از شر ترافیک و پارک کردن ماشین و پیدا کردن یک جای مناسب و چه و چه راحت شوی، میبینی که «حال» را از دست دادهای، اما مسجد کوچک محلهتان حتماً این دردسرها را ندارد. خدا در مسجد کوچک محلهتان هم هست. گاهی میبینم که در ایام محرم و نیز ماه رمضان، به نوعی ظلم میشود به این مساجد مهجور. گاهی ما صدای فلان مداح را برتری میدهیم به اصل مناجات با خدا.
گاهی بعضی مساجد برای ما بدل به پاتوق میشود و آنقدر درگیر سلام و علیک و التماس دعا با دوستان میشویم که اصلاً یادمان میرود برای چه به اینجا آمدهایم. اصلاً نمیخواهم منکر برخی اجتماعات شلوغتر شهر شوم، که آن هم زیباییهای خاص و منحصر به فرد خودش را دارد، اما خدا را گاه هست که در خلوت مسجد کوچک محلهمان، بهتر و راحتتر میتوان به گفت و گو نشست تا فلان جای مشهور. اینکه گفتم، همین امشب میتوانید تجربهاش کنید. حتماً میارزد به تجربه کردنش. با خیلی دوستان از خاطرات شب قدر سخن گفتم این روزها. یکی شان همین امروز به من گفت که دو شب قدر قبلی را رفته بود فلان جای مشهور شهر، اما به سبب شلوغی بعضاً آزاردهنده، قیل و قال بیشتر از ذکر و حال، مجال پیدا کرده بود.
بنده خدا میگفت: فقط بیشتر از نیم ساعت طول کشید که جایی برای پارک ماشین پیدا کنیم و تقریباً همین قدر هم طول کشید تا بیرون مسجد، یعنی جایی خیلی دور از مسجد که اصلاً صدای بلندگو نمیرسید، با اهل و عیال جاکن شویم. این بند را تمام کنم با این نکته لازم که خدا را شکر باید گفت به سبب همین ازدحام و همین خیل انبوه، اما خدای منان حتماً در همین مسجد کوچک محلهمان هم، خداست.
سیاست/ زنجیرهایهای انگلیسی
نحوه تعامل رسانههای زنجیرهای اعم از روزنامه و هفتهنامه و سایت با حوادث مفتضح لندن که برای باری دیگر از تمدن غرب آبرو برد، جالب است. یکی از این هفتهنامهها اما در حاشیه یک پرونده که به حوادث انگلیس اختصاص داده بود، در مقام نقد رسانههای اصولگرا بلند شده بود که چرا و به چه حقی ذوق زده شدهاند از اوضاع لندن؟!
نمیدانم این جماعت، همین طور مفتی روباه پیر را عاشقانه دوست دارند یا چیزی هم این وسط گیرشان آمده، اما هر چه هست، مهمترین نماد و جلوه «شارلاتانیسم مطبوعاتی» همین زنجیرهایها هستند. گیرم که حالا فلان جریده اصولگرا در باب انعکاس بحران لندن، ذوقزدگی کرده باشد، آیا اینقدر ذوق زدگی در برابر بیبیسی فارسی فتنه ۸۸ میتواند قابل شماتت باشد؟! آ
یا آنچه مذموم است، این ذوق زدگی مختصر است یا وطنفروشی و غیرپرستی؟! و آیا اصلاً میتوان روباه پیر را در خرفتترین حالت ممکن مشاهده کرد و ذوق زده نشد؟!... و اما از همه اینها جالبتر و بامزهتر این است که رسانههای زنجیرهای لااقل اندازه بیبیسی هم معترف به عمق آشوب در انگلیس نیستند! همچین انعکاس میدهند آشوب تمام عیار لندن را که انگار دعوای یک همسایه بوده با همسایه دیگر! هیچ هم تلفاتی از قبیل ۵ کشته و دهها مجروح و صدها بازداشتی و... نداشته! رسانههای زنجیرهای اما بخواهند یا نه، اوضاع دیوید کامرون با این گندی که زد،
ناآرام است. گیرم که تمام معترضان به رژیم سلطنتی، یک مشت بیپدر مادر گرسنه بیتربیت دو رگه سیاه پوست بیادب خیابانی رذل و پست بودند. سؤال اساسی این است که انگلیس مگر چگونه با مردم خود تا کرده که همچین تربیت شدهاند؟!
فرهنگ/ نمایش فرق ۲ تمدن
حوادث لندن اما نشان داد تفاوت فرهنگ اسلامی را با فرهنگ غرب. در مصر و لیبی و بحرین و یمن و حتی همین سوریه(!) و حتی تر در کشور قحطیزده سومالی، اگر هم گرسنهای بود، برای غذا صف میایستاد و اگر هم تشنهای، آب را به بغل دستیاش تعارف میکرد و هرگز افتضاح لندن را به بار نیاوردند مسلمین عزیز. خاک بر سر آن تمدنی که مردمش برای آب معدنی، شیشه مغازه را میشکنند؛ حالا خوب است در جزیره است انگلیس.
چه سریع مثل برق و باد گذشت دو ثلث از ماه مبارک، اما هنوز از لیالی قدر، شبی باقی مانده است که اگر عمری باقی باشد، همین امشب است و دست بر قضا و با اعتنا به برخی روایات، مهمترین شب قدر. محتملترین شب قدر. این یک شب باقی مانده، شاید همین مسجد کوچک محلهتان جای بدی برای احیا و شب زندهداری نباشد.
به خصوص که در جاهای شلوغ و اماکن معروف، گاهی حاشیه بر متن غلبه میکند و تا تو بخواهی که از شر ترافیک و پارک کردن ماشین و پیدا کردن یک جای مناسب و چه و چه راحت شوی، میبینی که «حال» را از دست دادهای، اما مسجد کوچک محلهتان حتماً این دردسرها را ندارد. خدا در مسجد کوچک محلهتان هم هست. گاهی میبینم که در ایام محرم و نیز ماه رمضان، به نوعی ظلم میشود به این مساجد مهجور. گاهی ما صدای فلان مداح را برتری میدهیم به اصل مناجات با خدا.
گاهی بعضی مساجد برای ما بدل به پاتوق میشود و آنقدر درگیر سلام و علیک و التماس دعا با دوستان میشویم که اصلاً یادمان میرود برای چه به اینجا آمدهایم. اصلاً نمیخواهم منکر برخی اجتماعات شلوغتر شهر شوم، که آن هم زیباییهای خاص و منحصر به فرد خودش را دارد، اما خدا را گاه هست که در خلوت مسجد کوچک محلهمان، بهتر و راحتتر میتوان به گفت و گو نشست تا فلان جای مشهور. اینکه گفتم، همین امشب میتوانید تجربهاش کنید. حتماً میارزد به تجربه کردنش. با خیلی دوستان از خاطرات شب قدر سخن گفتم این روزها. یکی شان همین امروز به من گفت که دو شب قدر قبلی را رفته بود فلان جای مشهور شهر، اما به سبب شلوغی بعضاً آزاردهنده، قیل و قال بیشتر از ذکر و حال، مجال پیدا کرده بود.
بنده خدا میگفت: فقط بیشتر از نیم ساعت طول کشید که جایی برای پارک ماشین پیدا کنیم و تقریباً همین قدر هم طول کشید تا بیرون مسجد، یعنی جایی خیلی دور از مسجد که اصلاً صدای بلندگو نمیرسید، با اهل و عیال جاکن شویم. این بند را تمام کنم با این نکته لازم که خدا را شکر باید گفت به سبب همین ازدحام و همین خیل انبوه، اما خدای منان حتماً در همین مسجد کوچک محلهمان هم، خداست.
سیاست/ زنجیرهایهای انگلیسی
نحوه تعامل رسانههای زنجیرهای اعم از روزنامه و هفتهنامه و سایت با حوادث مفتضح لندن که برای باری دیگر از تمدن غرب آبرو برد، جالب است. یکی از این هفتهنامهها اما در حاشیه یک پرونده که به حوادث انگلیس اختصاص داده بود، در مقام نقد رسانههای اصولگرا بلند شده بود که چرا و به چه حقی ذوق زده شدهاند از اوضاع لندن؟!
نمیدانم این جماعت، همین طور مفتی روباه پیر را عاشقانه دوست دارند یا چیزی هم این وسط گیرشان آمده، اما هر چه هست، مهمترین نماد و جلوه «شارلاتانیسم مطبوعاتی» همین زنجیرهایها هستند. گیرم که حالا فلان جریده اصولگرا در باب انعکاس بحران لندن، ذوقزدگی کرده باشد، آیا اینقدر ذوق زدگی در برابر بیبیسی فارسی فتنه ۸۸ میتواند قابل شماتت باشد؟! آ
یا آنچه مذموم است، این ذوق زدگی مختصر است یا وطنفروشی و غیرپرستی؟! و آیا اصلاً میتوان روباه پیر را در خرفتترین حالت ممکن مشاهده کرد و ذوق زده نشد؟!... و اما از همه اینها جالبتر و بامزهتر این است که رسانههای زنجیرهای لااقل اندازه بیبیسی هم معترف به عمق آشوب در انگلیس نیستند! همچین انعکاس میدهند آشوب تمام عیار لندن را که انگار دعوای یک همسایه بوده با همسایه دیگر! هیچ هم تلفاتی از قبیل ۵ کشته و دهها مجروح و صدها بازداشتی و... نداشته! رسانههای زنجیرهای اما بخواهند یا نه، اوضاع دیوید کامرون با این گندی که زد،
ناآرام است. گیرم که تمام معترضان به رژیم سلطنتی، یک مشت بیپدر مادر گرسنه بیتربیت دو رگه سیاه پوست بیادب خیابانی رذل و پست بودند. سؤال اساسی این است که انگلیس مگر چگونه با مردم خود تا کرده که همچین تربیت شدهاند؟!
فرهنگ/ نمایش فرق ۲ تمدن
حوادث لندن اما نشان داد تفاوت فرهنگ اسلامی را با فرهنگ غرب. در مصر و لیبی و بحرین و یمن و حتی همین سوریه(!) و حتی تر در کشور قحطیزده سومالی، اگر هم گرسنهای بود، برای غذا صف میایستاد و اگر هم تشنهای، آب را به بغل دستیاش تعارف میکرد و هرگز افتضاح لندن را به بار نیاوردند مسلمین عزیز. خاک بر سر آن تمدنی که مردمش برای آب معدنی، شیشه مغازه را میشکنند؛ حالا خوب است در جزیره است انگلیس.
حسین قدیانی