۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۵

سبک قرآن و ائمّه(ع) در مواجهه با دیگران

کد خبر : ۳۱۹۳۹۸
صراط: روش برخورد و مواجهه با دیگران یکی از موارد مهمّ سبک زندگی، به‌ویژه سبک زندگی اسلامی پیشوایان و امامان معصوم(ع) است که تأثیر زیادی در جذب افراد به دین مبین اسلام دارد.

چکیده

روش برخورد و مواجهه با دیگران یکی از موارد مهمّ سبک زندگی، به‌ویژه سبک زندگی اسلامی پیشوایان و امامان معصوم(ع) است که تأثیر زیادی در جذب افراد به دین مبین اسلام دارد. هدف مقاله حاضر، تبیین سبک زندگی پیامبر(ص) و ائمّه(ع) در مواجهه با اصناف مختلف می‌باشد. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و با گردآوری داده‌ها از متون تاریخی مرتبط با موضوع، سبک زندگی اهل بیت(ع) در مواجهه با دیگران استخراج گردیده است. در این مقاله، پس از تعریفی که از سبک زندگی اسلامی داده شده به بیان نوع سبک‌های مواجهه پیامبر(ص) و ائمّه(ع) با اقشار مردم به خصوص دانشمندان و بزرگان ادیان و مناظرهای علمی آنان با هدف رشد و تربیت مخاطب و با شیوه‌های مواجهه معرفتی، عاطفی و رفتاری مناسب پرداخته شده است.

کلید واژگان:

سبک زندگی؛ پیامبر(ص)؛ اهل بیت(ع)؛ مواجهه معرفتی؛ عاطفی و رفتاری

مقدّمه

معاشرت و ارتباط سازنده با دیگران، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین نیازهای روانی آدمیان است، تا جایی که به عقیده بسیاری از فیلسوفان، آدمیان مدنی‌الطّبع هستند؛ یعنی ذات و فطرت آدمی به گونه‌ای است که حتماً باید زندگی اجتماعی داشته باشد. آدمیان نه تنها در دوران کودکی نیازمند دیگران هستند، بلکه در همه مراحل بعدی زندگی نیز به دیگران محتاج می‌باشند و در این ارتباط نیاز دیگران را برآورده می‌سازد و می‌تواند تأثیرهای تربیتی مطلوب بر دیگران بگذارد. بر این اساس، بسیاری از فضائل اخلاقی در جامعه ظهور می‌یابد. آشنایی با تجربه‌های اولیای الهی در مواجهه با دیگران و بهره‌مندی از آن‌ها، به رشد این فضائل در اجتماع کمک می‌کند (ر.ک؛ شریفی، 1391: 201ـ203). از این نظر، پرداختن به سبک زندگی معصومان(ع) در مواجهه با دیگران ضرورت می‌یابد.

1ـ تعریف سبک زندگی

سبک زندگی نظام‌واره خاصّ زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویّت خاص اختصاص دارد (ر.ک؛ همان: 28 و مهدوی کنی، 1387: 46ـ78) و به عبارت دیگر، شیوه‌ای نسبتاً ثابت است که فرد اهداف خود را به آن طریق دنبال می‌کند (ر.ک؛ کاویانی، 1391: 16). منظور از سبک زندگی اسلامی، شیوه زندگی فردی و اجتماعی است که همه یا بیشتر متدیّنین به اسلام یا قشر مؤثّری از جامعه اسلامی به آن عمل می‌کند و در رفتارشان منعکس می‌شود (ر.ک؛ مصباح، 1392: 6).

2ـ موارد و موقعیّت‌های مواجهه معصومین(ع) با دیگران و هدف از آن

در طول حیات مبارک ائمّه معصومین(ع) با توجّه به رسالتی که داشتند با سایر اقشار مختلف روبه‌رو می‌شدند. هدف اصلی ایشان تربیت انسان است، لذا تک‌تک لحظه‌های زندگی آن‌ها حاوی نکته‌ها و لطایف تربیتی است. ائمّه اطهار(ع) در مواجهه با اقشار مختلف متناسب با شرایط آن‌ها لب به سخن می‌گشودند. به همین خاطر، برخورد با مردم عادی به شیوه‌ای و برخورد با دانشمندان اسلامی و یا حتّی دانشمندان دیگر ادیان آسمانی و ملحدان به گونه‌ای دیگر است.

ایشان در کلاس‌های درس و حلقه‌های علمی، سخنرانی‌ها، دیدارهای عمومی و خصوصی، مجالس مناظره با دانشمندان و یا حتی در محل‌های عبور و مرور و همچنین با پیروان فرق گوناگون، اگر به موردی برخورد می‌کردند با صبر و حوصله و متناسب با حالات کسی که با وی مواجهه می‌شدند، برخورد تربیتی، هدایتی، اصلاحی و ارتقائی می‌کردند.

3ـ سبک قرآن و ائمّه(ع) در مواجهه با دیگران

قرآن کریم در برخورد با دیگران سبک‌هایی متفاوت دارد که با توجّه به شرایط طرف مقابل هر کدام از آنها را به کار می‌برد و بالتّبع، معصومین(ع) نیز روش‌های گوناگون برخورد خویش را از این کتاب آسمانی الهام گرفته‌اند که در سه حیطه معرفت، عواطف و عملکردها به شرح ذیل قابل بیان است.

3ـ1) حیطه معرفت

در این حیطه سعی بر شناساندن حقایق به طرف مقابل است. سبک‌های مواجهه حکمتی و وعظی، اعجازی، مباحثه‌ای (ر.ک؛ الأنعام/ 76ـ80؛ مباحثه حضرت ابراهیم(ع) با ستاره‌پرستان و نمرود). جدال احسن، عقل و استدلال در این حیطه جای دارند. شیوه‌هایی از معصومین(ع) در مناظره‌ها مشاهده می‌شود که به شکل حکمت و موعظه است و حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن می‌تواند حقّ و واقعیّت را درک و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد (ر.ک؛ قرشی، 1371، ج 2: 163).

شیوه امام باقر(ع) با الهام از آیه 125 سوره نحل مبتنی بر اصل حکمت و موعظه استوار بوده است1. کلینی معتقد است: «پایه و اساسی که امام باقر(ع) در مناظره‌ها فرموده‌اند، با استناد به قرآن و روایت و نیز با تکیه بر علم امامت که همان علم لدنّی است، صورت گرفته است» (کلینی، 1407ق.، ج 2: 374).

یکی دیگر از شیوه‌های رایج گفتگو، احتجاج جدلی است. در جدل نیز اصولی به کار می‌رود که طرف مقابل کاملاً آنها را قبول دارد. امام رضا(ع) تا جایی که توانسته‌اند و شرایط اقتضاء داشته، معارف را برای مردم بیان فرموده‌اند. گاهی مردم برای دانستن معارف به خدمت حضرت می‌آمدند و گاهی هم خود حضرت آنها را به جلسه‌های علمی دعوت می‌کردند. مناظره‌های کوفه و بصره به دعوت حضرت از علما اتّفاق افتاده است. محمّدبن فضل می‌گوید: «وقتی که امام موسی‌بن جعفر(ع) شهید شدند، من به مدینه آمدم و به خدمت حضرت رضا(ع) رسیدم و به حضرت عرض کردم که می‌خواهم به بصره بروم. حضرت به من فرمودند: به محبّان و دوستداران ما در بصره و غیره پیغام برسان که من به خدمت آنها خواهم آمد.

فضل می‌گوید: من به بصره آمدم و پیغام حضرت را به آنها رساندم و گفتم که او می‌خواهد شما را ملاقات کند و به پیش شما خواهد آمد. هر چه می‌خواهید، از حضرت سؤال کنید. وقتی حضرت به بصره آمدند، ما همه علما را به مجلس دعوت کردیم و حضرت همه سؤال‌های مطرح را پاسخ دادند. همچنین مناظره‌های بصره هم به دعوت حضرت تشکیل شد. محمّد به فضل می‌گوید: «از جمله وصایایی که حضرت هنگام خروج از بصره به من فرمود، این بود که به کوفه بروم و به شیعیان بگویم که حضرت به کوفه خواهد آمد. خدمت حضرت رسیدم. حضرت دستورهایی فرمود؛ از جمله اینکه همه علما و متکلّمین را جمع کنم.

چون همه حاضر شدند، حضرت به جمعیّت فرمود: می‌خواهم بهره‌ای از علم را نصیب شما کنم و چیزهایی را به شما بیاموزم، همان گونه که نصیب مردم بصره کرده‌ام، به درستی که خداوند علم همه کتاب‌های آسمانی را به من آموخته است» (مجلسی، 1403ق.، ج 49: 73ـ79). همچنین می‌توان به احتجاج امام رضا(ع) با دانشمندان دیگر ادیان و مذاهب اشاره کرد. آن حضرت در مناظره‌های خود با اهل کتاب، با بهره‌گیری از شیوه «جدال احسن»، برای اثبات دیدگاه خویش و ابطال نظر آنان به کتاب مقدّس آنها (عهد جدید و عهد قدیم) استناد می‌کردند که آموزه‌هایش مورد قبول آنان بود (ر.ک؛ طبرسی، 1403ق.، ج 2: 401ـ441).

3ـ2) نقد دلیل و خودداری از نقد شخصیّت

امام رضا(ع) از نقد شخصیّت افراد خودداری می‌کرد و به نقد مطالب می‌پرداخت. با وجود اینکه در برخی موارد احساس می‌شود که مخاطبان امام(ع) راه اعتدلال را رها کرده، کلمات خود را آمیخته با دروغ، تحریف یا مغلطه می‌کردند و در مقابل می‌بینیم که جاثلیق ـ بزرگ نصرانیان ـ از تنها فرصتی که برای نقد شخصیّت امام پیدا می‌کند، سریع استفاده کرده، آن حضرت را به جهل و ناتوانی علمی متّهم می‌نماید (ر.ک؛ ابن‌بابویه، 1378، ج 1: 158ـ159).

3ـ3) استفاده از امور مسلّم طرف گفتگو

امام رضا(ع) ابتدا از فرد مقابل نسبت به موضوعی که قرار است پایه استدلال قرار بگیرد، اعتراف می‌گیرد؛ مانند این بخش از مناظره که امام می‌فرماید: «تو را سوگند می‌دهم! آیا در انجیل این هست که یوحنّا گفته: مسیح مرا از آیین محمّد عربی خبر داد و به من مژده داد که پس از او محمّد می‌آید، من هم این مژده را به حواریّون دادم و آنها به محمّد ایمان آوردند؟! جاثلیق می‌گوید: یوحنّا به نبوت مردی و نیز به خاندان و وصیّ او مژده داده، ولی روشن ننمود که او چه موقع ظهور می‌کند و نام آنها را بیان نکرده است.

 امام می‌فرماید: اگر کسی را بیاوریم که نام محمّد و نیز خاندان و پیروانش را از انجیل بخواند، به او ایمان می‌آوری؟ جاثلیق می‌گوید: آری، ایمان محکم... . سپس امام(ع) نام محمّد و خاندان و پیروانش را از انجیل قرائت کرد. جاثلیق گفت: آنچه را وجودش در انجیل برایم ثابت و روشن شد، انکار نمی‌کنم و به آن اعتراف دارم» (ابن‌بابویه قمی، 1378، ج 1: 156).

3ـ4) حصر عقلی

از دیگر شیوه‌های مورد استفاده در مناظره‌ها، قرار دادن مسیر مناظره در حالتی است که شخص مخاطب به یک حصر عقلی دچار شود. حصر عقلی در حقیقت یک دو راهی است که هر یک را طرف گفتگو بپذیرد، با آنچه وی مدّعی بوده، در تعارض است و راه فراری برای مناظره‌کننده باقی نمی‌گذارد. اشخاص متبحّر در مناظره، معمولاً در پاسخ دادن سعی می‌کنند تا جایی که ممکن است، خود را از گردنه خطر حصر عقلی دور نگه دارند.

در مناظره امام رضا(ع) با بزرگان ادیان آسمانی می‌بینیم که این شیوه بارها از سوی امام(ع) استفاده می‌شود؛ مثل زمانی که امام(ع) نام پیامبر اسلام(ص) و خاندانش را از انجیل قرائت و آنگاه به جاثلیق می‌فرماید: «چه پاسخی داری؟ یا می‌‌خواهی بگویی که آنچه خواندم، از انجیل نیست؟! یا می‌خواهی بگویی که انجیل دروغ است؟! امّا احتمال اوّل که بطلان آن ثابت شد. بنابراین، یا باید به نبوّت محمّد(ص) طبق اخبار انجیل اعتراف کنی، یا کشتنت واجب می‌شود، چون خدا، پیامبر و کتاب خود را منکر شده‌ای!» (همان: 158). اینجاست که جاثلیق راهی جز تأیید حرف امام ندارد و بر صحّت مطالب گفته شده از انجیل اعتراف می‌کند.

3ـ5) فراهم‌سازی بستر برای تبدیل مستشکل به سؤال‌کننده فعّال

تسلّط روحی و علمی امام در طول مناظره بر علمای ادیان سبب گردید تا آنها از جایگاه یک اشکال‌کننده به موضع سؤال‌کننده تغییر وضعیّت دهند. این مسئله تنها زمانی اتّفاق می‌افتد که مخاطبان بر تسلّط علمی فرد مقابل خود پی برده، به نوعی خود را در برابر او ضعیف می‌یابند. از این رو، با تغییر لحن خود از حالت اشکال کردن به سؤال کردن، میزان ضربه‌ها را بر خود کاهش داده، شکل کار را از مبارزه‌جویی به مباحثه علمی تغییر می‌دهند تا اگر اشکالی هم در این میان مطرح شد و این اشکال رد گردید، به حساب سؤال علمی و نه اشکال بر مدّعای طرف گفتگو گذاشته شود. این حالت در برخورد رأس‌الجالوت که پس از جاثلیق وارد بحث شد، کاملاً مشهود است.

او بارها به جهل خود نسبت به سؤال امام اذعان کرده، از ایشان پاسخ سؤال را درخواست می‌کند (ر.ک؛ همان: 164). عمران صابی نیز با وجود تبحّری که در بحث با علمای بصره و کوفه از خود به نمایش گذاشته بود و شاید یکی از امیدهای مأمون در شکست امام، او بود، در مواجهه با علم و تسلّط امام، از همان ابتدا با سؤال پیش می‌آمد و تأکید می‌کرد که برای کشف حقیقت و  نه برای بحث و جدل می‌پرسد (ر.ک؛ همان: 177).

3ـ6) نقل اتّهام

در شیوه نقل اتّهام، شخص مناظره‌کننده به ظاهر با نقل کردن اتّهام، شخص مخاطب را برمی‌انگیزد تا نسبت به تهمت ایراد شده عکس‌العمل نشان دهد. او نیز که احساس می‌کند حربه خوبی یافته، دلایل محکمی در ردّ طرف گفتگوی خود دارد و با قدرت وارد میدان می‌شود و می‌کوشد با ردّ این تهمت، مخاطب خود را محکوم کند، امّا بعد از مدّتی، وی با تغییر ناگهانی شکل بحث و طرح آن روی سکّه درمی‌یابد که این اتّهام تنها دامی برای گرفتن اعتراف از او برای ردّ عقیده دیگری بوده است.

امام رضا(ع)به جاثلیق فرمود: «آیا تنها عیبی که عیسی شما داشت، این نبود که او مردی ضعیف و ناتوان بود و روزه کم می‌گرفت و نماز کم می‌خواند؟ جاثلیق گفت: علم خود را تباه کردی و ناتوانی خود را از نظر علمی آشکار نمودی. من پیش از این سخن فکر می‌کردم که شما داناترین مسلمانان هستی؟ او هیچ روزی را افطار نکرد و هیچ شبی را نخوابید. او همه روزها روزه و همه شب‌ها مشغول عبادت بود. امام فرمود: بنابراین، او که به عقیده شما خداست، برای چه کسی آن همه روزه می‌گرفت و نماز می‌خواند؟ جاثلیق از پاسخ امام فروماند!» (همان: 158ـ159).

3ـ7) گفتگو در سطح فکری مخاطب

همان گونه که رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «ما پیامبران مأمور شده‌ایم که با مردم بر اساس سطح فکری و عقل آنها سخن بگوییم»2 (کلینی، 1407ق.، ج 1: 23)، اگرچه استدلال‌های ائمّه(ع) مبتنی بر قرآن، روایات و علم امامت است، ولی پایه همه سخنان ایشان به گونه‌ای است که قابل فهم است. از این رو، امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: «نیکوترین گفتار، کلامی است که منطق و نظم زیبایش کرده باشد و برای همه مردم از خواصّ و عوام قابل فهم باشد»3 (تمیمی آمدی، 1366، ج 2: 463). امام رضا(ع) این اصل را در مناظره‌های خود با قشرهای مختلف در سطوح متفاوت در نظر داشتند. آنجا که رهبر یک مکتب می‌آید، حضرت به شیوه یک مناظره‌کننده متبحّر وارد بحث می‌شوند و با استدلال‌های مختلف خویش او را به زانو درمی‌آورند و جایی برای سخن او باقی نمی‌گذارند.

 امّا در جای دیگر، اگر مخاطب حضرت یک شخص عادی و عامی است، با چند جمله ساده و یا با یک تمثیل، حق را برای او آشکار می‌سازند و در جایی که خواصّ اصحاب، مخاطب حضرت بودند و گنجایش درک معارف را در سطوح بالا داشتند، جوابی داده می‌شد که با عقل و استعداد آنها مطابقت کند. مناظره آن حضرت با عمران صابی آن قدر پیچیده است که فهمیدن عمق مطالب بدون دقّت نظر و مهارت کافی غیرممکن است، لذا بزرگانی بر آن مناظره شرح نوشته‌اند. در این مناظره، امام رضا(ع) در سطح یک فیلسوف به تبیین مطالب پرداخته است و برای اثبات مدّعای خود، استدلال‌های عمیقی ارائه داده‌اند که شخص عادی نمی‌تواند آن را درک کند، بلکه برای درک آن، آدم‌های باهوش و عالمی چون عمران صابی باید وجود داشته باشند تا به حقیقت امر پی ببرند (ر.ک؛ همان:154).

3ـ8) رعایت ایجاز و گزیده‌گویی

هادیان الهی که خواهان رساندن حقّ و حقیقت به مردم هستند، در گفتار و ابلاغ پیام خود به این نکته توجّه دارند که بیان ایشان در عین اینکه در اوج حقائق است، رعایت این شیوه در مناظرهای ائمّه(ع) زیاد به چشم می‌خورد؛ مثلاً شخصی بر امام رضا(ع) وارد شد و عرض کرد: (ای پسر رسول خدا!) بر حدوث عالم چه دلیلی وجود دارد؟ حضرت پاسخ دادند: همین که تو نبودی بعد شدی و خود می‌دانی که خود را خودت نیافریدی و نیز کسی مثل تو هم نمی‌تواند تو را به وجود آورد، همین دلیل حدوث عالم است. حضرت در این پاسخ، با رعایت اتقان، به ایجاز و کوتاهی سخن گفته است و در حالی که سؤال از مسئله‌ا‌ی بسیار مهم بود، حضرت با جوابی کوتاه، پاسخ او را بیان فرمودند و طرف هم قانع شد و دیگر ادامه نداد و خاموش شد (ر.ک؛ طبرسی، 1403ق.، ج 2: 353 و ابن‌بابویه قمی، 1398: 293 و مفید، 1413 ج.: 288).

3ـ9) تأکید بر رعایت انصاف و منطق

ائمّه(ع) بر رعایت انصاف، در گفتگو تأکید داشتند و سعی می‌کردند پیش از ورود به بحث، آن را به مخاطب خود گوشزد کنند. امام رضا(ع) در مناظره با عمران صابی، پیش از ورود به بحث، بدو فرمودند: «ای عمران! هر چه می‌خواهی، بپرس، امّا انصاف داشته باش و از سخن بیهوده و باطل بر حذر باش» (ابن‌بابویه، 1378، ج 1: 168).

3ـ10) بهره‌گیری از کتاب، سنّت و عقل در مناظره‌های علمی

بهره‌گیری از کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) شیوه اهل بیت(ع) در مناظر‌ه‌های با اهل سنّت بوده است. آنان در درجه اوّل با عرضه کردن سخنان مخالفان بر کتاب خدا و آنگاه سنّت نبوی و نیز سنجش آنها با موازین و استدلال‌های عقلی، این فرهنگ را در میان پیروان خود طرح و ترویج می‌کردند. البتّه آنان در مناظره‌های خود با غیرمسلمانان با استدلال‌های عقلی و در مواردی با اهل کتاب با کتاب خود آنان احتجاج می‌کردند که مطالعه و بررسی این مناظره‌ها، به روشنی این مدّعا را اثبات می‌کند (ر.ک؛ طبرسی، 1403ق.، ج 2: 401ـ441). یحیی بن اکثم (یکی از عالمان دربار عبّاسی) در پرسش‌ها و شبهه‌هایی را درباره خلفای نخستین از امام جواد(ع) جویا شد.

او در آغاز جلسه نقل می‌کند که خدا به پیامبر(ص) گفته است که از رضایت فلانی از خداوند سؤال کند و بعد مطرح می‌شود که خدا از او راضی است. در پاسخ وی، حضرت ضمن یادآوری سخن پیامبر(ص) در حجّهالوداع مبنی بر اینکه فرمود: «دروغگویان بر من زیاد خواهند شد و... و عرضه حدیث بر کتاب خدا و سنّت و نیز پذیرفتن آن در صورت موافقت با کتاب و سنّت و کنار گذاشتن آن در صورت مخالفت با آن فرمود: «این نقل تو با کتاب خدا مخالف است، چون خداوند می‌فرماید: ما انسان را آفریدیم و از آنچه نفس او به آن وسوسه می‌شود، آگاهیم و ما از رگ گردن هم به او نزدیکتریم (ق/ 16). آیا خدا خشنودی و خشم ابوبکر را نمی‌شناسد که از او پرسش می‌کند؟ این عقلاً محال است» (ر.ک؛ طبرسی، 1403ق.، ج 2: 446). شاگردان ائمّه(ع) نیز مأمور بودند همین شیوه را در مناظره‌های خود به کار ببندند (ر.ک؛ مفید، 1413ق.، الف: 96ـ98).

3ـ11) اندیشه‌ورزی و تعقّل

معصومین(ع) اندیشه‌ورزی را عبادت می‌دانستند و توصیه ‌داشتند همگان به اندیشه‌ورزی بپردازند4 (ر.ک؛ فقه الرّضا، 1406ق.: 380)؛ مثلاً امام رضا(ع) در مناظره با عمران صابی هشت بار او را به تعقّل و تعلّم دعوت نمودند (ر.ک؛ طبرسی، 1403ق.، ج 2: 324). همچنین ائمّه(ع) خود کوشیده‌اند، در مناظره‌ها بیشتر از استدلال‌های عقلی استفاده کنند؛ زیرا استدلال‌های عقلی عمومیّت دارند و همه انسان‌های عاقل آن را می‌پذیرند؛ به عنوان نمونه شخصی دوگانه‌پرست به خدمت آن حضرت رسید و گفت: به اعتقاد ما دو خدا صانع و سازنده عالم است.

دلیل شما بر وحدانیّت و یگانگی خدای عالم چیست؟ حضرت در پاسخ به او فرمودند: این سخن تو که جهان دو صانع دارد، خود دلیل بر یگانگی صانع است؛ زیرا تو مدّعی آفریدگار دوم نیستی، مگر پس از اثبات صانع اوّل. بنابراین، آفریدگار یگانه مورد اجماع همگان است، ولی بیش از یک صانع مورد اختلاف است و مورد اختلاف هرگز قطعی نیست» (ر.ک؛ ابن‌بابویه، 1398: 270).

پی نوشت:

1ـ ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالْمَوْعِظَه الْحَسَنَه... (النّحل/125).

2ـ «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى‏ قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏».

3ـ «أَحْسَنُ‏ الْکَلاَمِ‏ مَا زَانَهُ حُسْنُ النِّظَامِ وَ فَهِمَهُ الْخَاصُّ وَ الْعَامُّ».

4ـ «لَیْسَتِ‏ الْعِبَادَه کَثْرَه الصَّلاَه وَ الصِّیَامِ، الْعِبَادَه التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلاَ».

مراجع

قرآن کریم.

ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن هبهالله. (1404ق.). شرح نهج البلاغه. قم: مکتبه آیتالله مرعشی نجفی.

ابن‌بابویه قمی، محمّدبن علی. (1378). عیون الأخبار الرّضا. تهران: نشر جهان.

ـــــــــــــــــــــــــــــ . (1398). التوحید. قم: جامعه مدرسین.

ـــــــــــــــــــــــــــــ . (1403ق.). معانی الأخبار. قم: دفتر انتشارات اسلامی.

ـــــــــــــــــــــــــــــ . (1385). علل الشّرائع. قم: داوری.

ابن‌سیّد، محمّدبن محمّد. (1414ق.). عیون الأثر. بیروت: دارالقلم.

ابن‌شعبه حرّانی، حسن‌بن علی. (1404ق.). تحف العقول. قم: جامعه مدرّسین.

ابن‌شهر آشوب، محمّدبن علی. (1379). المناقب. قم: علاّمه.

بیهقی، ابوبکر. (1405ق.). دلائل النّبوّه. بیروت: دارالکتب العلمیّه.

پاینده، ابوالقاسم. (1382). نهج الفصاحه. تهران: دنیای دانش.

تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد. (1366). غررالحِکَم و دُرَرُ الکَلِم. شرح آقاجمال خوانساری. تهران: دانشگاه تهران.

حرّ عاملی، محمّدبن حسن. (1409ق.). وسائل الشّیعه. قم: مؤسّسه آل‌البیت(ع).

شریف رضی، محمّدبن حسین. (1414ق.). نهج البلاغه. ترجمه صبحی صالح. قم: هجرت.

شریفی، احمدحسین. (1391). همیشه بهار؛ اخلاق و سبک زندگی اسلامی. قم: نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف.

شوشتری، نورالله. (1409ق.). احقاق الحق. قم: مکتبه آیت‌الله مرعشی نجفی.

طباطبائی، محمّدحسین. (1378). سُنَن النّبی(ص). تهران: اسلامیّه.

طبرسی، احمدبن علی. (1403ق.). الإحتجاج. مشهد: نشر مرتضی.

طبرسی، فضل‌بن حسن. (1417ق.). إعلام الوری بأعلام الهدی. قم: آل‌البیت(ع).

طبری، محمّد. (1383). بشاره المصطفی لشیعه المرتضی. نجف: مکتبه الحیدریّه.

عاملی، محسن امین. (1403ق.). اعیان الشّیعه. بیروت: دارالتّعارف.

فقه الرّضا. (1406ق.). منسوب به امام علی‌ّ بن‌ موسی الرّضت(ع). مشهد: مؤسّسه آل‌البیت(ع).

فیروزآبادی، مرتضی. (1392). فضائل الخمسه. تهران: اسلامیّه.

قرشی، علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.

کاویانی، محمّد. (1391). سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

کشّی، محمّدبن عمر. (1409ق.). اختیار معرفه الرّجال. مشهد: مؤسّسه نشر دانشگاه مشهد.

کلینی، محمّدبن یعقوب. (1407ق.). الکافی. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.

مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحارالأنوار. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.

مسعودی، علیّ‌بن حسین. (1426ق.). إثبات الوصیّه للإمام علیّ‌بن أبی‌طالب(ع). قم: انصاریان.

مصباح، محمّدتقی. (1392). «سبک زندگی اسلامی، ضرورت‌ها و کاستی‌ها». ماهنامه معرفت. شماره 185. صص 5ـ12.

مطهّری، مرتضی. (بی‌تا). مجموعه آثار. قم: انتشارات صدرا.

معروف الحسنی، هاشم. (1382). سیرهالأئمّه الإثنی عشر علیهم‌السّلام. نجف: المکتبه الحیدریّه.

مفید، محمّدبن محمّد. (1413ق.). الف. الإختصاص. قم: کنگره شیخ مفید.

ـــــــــــــــــــــ . (1413ق.). ب. الإرشاد. قم: کنگره شیخ مفید.

ـــــــــــــــــــــ . (1413ق.). ج. الأمالی. قم: کنگره شیخ مفید.

مهدوی کنی، محمّد سعید. (1387). دین و سبک زندگی. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).

نویسندگان:

علی نقی فقیهی، حسن نجفی، سمیه دریساوی

فصلنامه سراج منیر شماره 19
برچسب ها: صراط سبک زندگی