در ابتداي اين نشست، احمد شاكري در خصوص رويكرد جديد جلسات نقد و بررسي گفت: بنياد حفظ آثار، پيش از اين سلسله نشستهايي را تحت عنوان جلسات «نقد و بررسي آثار دفاع مقدس» برگزار ميكرد كه با حضور نويسندگان و منتقدان از رونق خاصي برخوردار بود و بسياري از آثاري كه در ادبيات دفاع مقدس مطرح هستند در اين سلسله جلسات و با حضور منتقدان شناخته شده كشور، نقد شدند.
در ادامه نظرات احمد شاكري و كامران پارسينژاد را در خصوص وضعيت نقد ادبيات دفاع مقدس ميخوانيد.
ادبيات پايداري در حوزه نقد رنج ميبرد احمد شاكري: نكتهاي كه مطرح است، اين است كه فضاي ادبي كشور ما به صورت كلي و ادبيات دفاع مقدس به گونه جزئي از ضعف و خلأيي در حوزه نقد رنج ميبرد و اين قضيه سالهاست كه ادامه دارد. بخشي از اين ضعف مديريتهاي فرهنگي و ادبي برميگردد به خاستگاه ادبي و سنتهاي ادبي كه از ديرباز در كشور ما وجود داشته و شكل گرفته است. مجموع اينها وضعيت حال ادبيات داستاني را به گونهاي رقم زده كه جريانهاي ادبي و به گونهاي خاص، شكلگيري گونههاي ادبي، عملاً تحت سيطره و دقت نظر منتقدين پيش نميرود و از اين رو، رويكردهاي نقد ادبي نه تنها در ارزشگذاري ادبيات داستاني تأثير نگذاشته بلكه ما شاهد هستيم كه تأثير اين جريان و ضعف نقد ادبي، عملاً تا جشنوارهها و حتي شكلگيري جوامع خاص ادبي، نفوذ كرده تا حدي كه جشنوارههاي ادبي ما در دورهاي كه سپري ميكنيم، با وجود اينكه از نظر كمي از رشد قابل توجهي برخوردارند ولي نماينده رويكردهاي ادبي مستقل و قابل دفاع نيستند و حتي به نظر ميرسد مجموعهاي از سلايق ادبي كه هنوز از نظر ادبي به انسجام لازم براي طرح و دفاع نرسيدهاند، جشنوارههاي مختلفي را در كشور پيش ميبرند و جشنوارههاي اندكي در كشور وجود دارند كه از رويكرد قوي نقد ادبي برخوردار هستند. همينطور غفلت از رويكرد نقد ادبي موجب شده كه ارزشگذاري آثار ادبي بيشتر بر محورهاي فرعي و غير ادبي قرار بگيرد. به عنوان نمونه فروش يك كتاب در كشور ما بيش از آنچه كه بايد درتعيين جايگاه يك كتاب، ارزشگذاري ميشود. در حالي كه به عنوان يك امر مسلم، قابل طرح و دفاع است كه لزوماً اقبال مخاطبان- آن هم مخاطب عام- نميتواند ملاك روشني در ارزشهاي ادبي اثر باشد.
از نكات ديگري كه در مورد ضعف و خلأ جريان نقد ادبي قابل بيان است، ميتوان به نياز جامعه ادبي به نقد و رويكردهاي انتقادي اشاره كرد. اين نكتهاي است كه نميشود از آن غافل شد. ميخواهم اين را عرض كنم كه ما اگر از جريان قوي نقد با پشتوانههاي اصول و مباني اسلامي غافل شويم، جاي آن را در كشور، معرفيها و تبليغهاي ادبي پر ميكند.
حضور در عرصه نقد بدون پشتوانه ما نويسندگان زيادي را سراغ داريم كه بدون برخورداري از پشتوانههاي نقد ادبي و آموزههاي نقد، وارد عرصه نقد ميشوند. همين موضوع به عنوان معضل و آسيب، توسط رسانهها قابل پيگيري است. ما اگر رسانهها را مرور بكنيم و به اعترافها و نظرخواهيهاي نويسندگان دقت بكنيم، شمار قابل توجهي از آنها در مورد نقد ادبي است اما عده زيادي از اين نويسندگان صلاحيت اظهارنظر در مورد نقد ادبي را ندارند چون به مكاتب و اصول نقد آشنا نيستند و بيشتر جنبه تبليغي و توصيفي است كه جايگزين نقد شده است. بنابراين جامعه ادبي، نيازش به نقد را به نحوي تأمين ميكند و اين ميطلبد كه عرصه نقد فعالتر بشود.
نكته ديگر، اختصاص فضاي ادبيات دفاع مقدس و كثرت شيوع آراي افرادي است كه به ادبيات دفاع مقدس نگاه ميكنند. ادبيات دفاع مقدس در طول عمر بيش از سي سال خودش، پستي و بلندهاي بسياري را پشت سر گذاشته اما با رجوع به مطبوعات و رسانهها مشخص ميشود كه مسائل اين حوزه، به طور دقيق و عميقي بررسي نشده بلكه لايي از لايه سطحي ادبيات، تحت عنوان آسيبشناسي ادبيات (الفاظ و اصطلاحاتي كه معني واقعي آنها درك نشده) مسائل اصلي آن را در زير غبار اين اصطلاح كلي دفن كرده است. اصطلاحاتي مثل شعارگويي، ادبيات دولتي و ادبيات جنگ و ضد جنگ و حتي ادبيات دفاع مقدس، زيرمجموعه اين اصطلاح كلي قرار گرفتهاند و اين به معناي ضعف ادبيات داستاني دفاع مقدس در تبيين اصطلاحات خودش است. دائم اصطلاحات جديدي زاده ميشوند به طوري كه امروزه براي نامگذاري ادبيات دوران هشت ساله جنگ با عنوانهاي مختلفي روبهرو هستيم. عناويني كه مدتي باب شده و بعد نامهاي ديگري آنها را كنار زده است: ادبيات پايداري، ادبيات مقاومت، ادبيات جنگ، ادبيات جنگ تحميلي، ادبيات دفاع مقدس، ادبيات دفاع و عنوانهاي ديگري كه طي اين سالها وجود داشتهاند.
ما با سطحي از لايههاي ادبي روبهرو هستيم كه بيشتر به اصطلاحات برميگردد. قدرت واكاوي مسائل جزئي را نداريم. ضمن اينكه اين مسائل در نظرخواهيها، كلي و در هم مطرح ميشود و به مسائل جزئي ادبيات وارد نميشود. نكته ديگر اين است كه تصميم گرفته شده در اين جلسات بحث آسيبشناسي در مورد آثار و جريانهاي ادبي هم مطرح بشود، يعني اين نشستها به اشخاص و نويسندگان نميپردازد، بلكه به نقد آثار شاخص ادبيات دفاع مقدس - كه شايد در گذشته نقدهايي براي آنها شده و يا كتابهايي كه در مورد آنها نقدي انجام نشده باشد- خواهد پرداخت. همينطور در اين نشستها به جريانهاي ادبي دفاع مقدس هم توجه خواهد شد و بعد اينكه گرايش اين جلسات، موضوعي نيست يعني اگرچه عنوان جلسات ما نشست ادبيات داستاني دفاع مقدس است ولي تلقي ما اين است كه دفاع مقدس نقش موضوعي براي ادبيات ما ندارد بلكه بالاتر از يك موضوع است و تحت عنوان مضمون در ادبيات داستاني قابل طرح است. به همين دليل حوزه مسائلي كه ادبيات داستاني دفاع مقدس پوشش ميدهد، فراتر از يك موضوع ادبيات است كه به واقعه هشت ساله ميپردازد و با برخي مفاد مضموني مانند ادبيات انقلاب ادبيات آرمانگرا و ادبيات شيعي گره ميخورد. در حوزه اينگونه ادبيات هم وارد خواهيم شد.
محور اين جلسات براي شش ماه مشخص شده است كه انشاءالله برنامههاي دقيق را دوستان اعلام خواهند كرد. جلسات ما به صورت يك هفته در ميان برگزار ميشود و به صورت كلي، سه محور براي اين نشستها در نظر گرفته شده:
۱- نقد كتاب
كتابهاي جواد افهمي، احمد دهقان، مجيد قيصري و عباس جعفريمقدم براي نقد در گرفته شده كه در موعد مقرر، مورد نقد و بررسي قرار ميگيرد.
۲- موضوعات
موضوعاتي كه پيش از آن راجع به آنها كمتر پرداخته شده، مورد توجه قرار گرفته است. مانند موضوع «خشونت در ادبيات مقدس» كه بايد راجع به آن واكاوي شود. يا مفهوم «جهاد مقدس»، يا «طنز دفاع مقدس» كه در اين حوزه نويسندگان مشهوري دست به قلم شده و آثاري خلق كردهاند.
۳- جريانهاي ادبي
راجع به برخي رخدادها و جريانهاي ادبي، در اين سلسله جلسات صحبت خواهد شد. به عنوان نمونه ميتوان به بررسي جشنواره شهيد حبيب غنيپور اشاره كرد كه به عنوان يك جريان ادبي مورد نقد و بررسي قرار خواهد گرفت. اما موضوع اين جلسه ما «نوآوري در ادبيات داستاني دفاع مقدس» است. آن چيزي كه موجب شد به اين مسئله بپردازيم، اين بود كه اگر دوستان به كتابهاي مرجع ادبيات مانند صدسال داستاننويسي آقاي نورآبادي يا ادبيات داستاني پس از انقلاب كه نوشته آقاي سرشار است، رجوع كنند، متوجه ميشوند كه نويسندگان اين كتابها به نكتهاي اذعان دارند و آن اين است كه در سير ادبيات داستاني ايراني، دوره جديدي در ادبيات ما با پيروزي انقلاب و آغاز جنگ شكل گرفته است. اما به نظر ميرسد ادبيات داستاني دفاع مقدس، نتيجه يك تلاش نوآورانه بوده؛ يعني ادبيات ما براي اينكه به افقهاي نوآورانه نزديك شود به ادبيات دفاع مقدس رو آورده است. اقرار به اين مسئله، اذعان به اين است كه سنتهاي گذشته ما در ادبيات چه بوده كه موجب اين نوآوري شده است؟
سؤال اول اين است كه روآوري و اقبال به ادبيات دفاع مقدس را ميشود رويكردي نوآورانه تلقي كرد؟
مطلب بعدي اين است كه پس از پيروزي انقلاب دو اتفاق در كنار هم افتادند: پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز دفاع مقدس و همانطور كه دوستان مطلع هستند، راجع به دفاع مقدس نسبت به ادبيات انقلاب، بيشتر نوشته شده است.
حالا سؤال اين است؛ براساس آن رويكرد نوآورانه، آيا ميشود اقبال بيشتر نويسندگان را به موضوع دفاع مقدس و اقبال كمتر به موضوع انقلاب نتيجه خاستگاه نوآورانه دفاع مقدس دانست؟ آيا در دفاع مقدس به لحاظ نوآوري، ويژگيها، خصوصيات و شرايطي نهفته است كه در انقلاب نهفته نيست و آيا از زاويه ادبيات ميشود، گفت خاستگاه آن با ادبيات دفاع مقدس تفاوت دارد؟
كامران پارسينژاد: مقوله نوآوري، مقوله بسيار مهمي است. به خصوص در حوزه ادبيات كه منتقدان و نويسندگان همواره دنبال آن هستند كه چگونه به نوآوري دست پيدا كنند و از آن حداكثر استفاده را ببرند. در مقاطع مختلف تاريخي ما شاهد ركود جريانات در حوزه ادبيات بوديم كه حتي در مقطعي به سكون هم رسيده است. متأسفانه يكي از مشكلاتي كه منتقدان همواره با آن درگير هستند، اشتباه گرفتن اين واژه با واژه مدرنيته است. اين اشتباه ابتدا با برداشت از غرب صورت گرفت و خيليها در جامعه- حتي آگاهانه- به اين قضيه دامن ميزنند و از آن استفاده ميكنند و آنجاهايي كه جمعي ميخواهند صحبت از نوآوري در داستان بكنند، به مقولاتي ميپردازند كه در مقطع زماني تحت عنوان مدرنيته وجود داشته و در كنار آن بسياري از مسائل اصلي را ناديده ميگيرند. اين موضوع در داستانهاي ضدجنگ ديده ميشود، در غرب هم بسيار از اينگونه صحبت ميكنند، اما نويسندگان داستانهاي ضدارزشهاي دفاع مقدس بر آن هستند كه با تحريف حقايق يا ناديده گرفتن وقايع مثبت جامعه، تنها به حوادثي اندك بپردازند كه شايد اتفاق افتاده است. در زمان جنگ جهاني دوم، يك مقطعي به اسم مدرنيته وجود داشته كه در مقابلش سنت به مقابله برخاسته است و چون واژه مدرن را به اشتباه در برابر سنت قرار دادند، اين ديگر براي ما در اين زمان فاقد ارزش است. چون تنها مقطعي بوده كه در زمان جنگ جهاني دوم بوده و گذشته و ديگر براي ما آن رويداد مدرن نيست ولي متأسفانه هر اتفاقي كه در نسلهاي بعدي هم ميافتد، ما همچنان از واژه مدرن براي نامگذاري آن استفاده ميكنيم. در حالي كه من فكر ميكنم استفاده از واژه نوآوري براي اين امر مناسبتر باشد. شما اگر به ادبيات داستاني دفاع مقدس نگاه كنيد، متوجه ميشويد، زنده ماندن اين جريان مهم ادبي، برترين نوآوري است. حالا اين نوآوري كه ما با آن سروكار داريم به معني از بين بردن سنتها نيست. چيزي كه بعضي از روشنفكراني كه داستانهاي ضدجنگ مينويسند، روي آن تأكيد زياد دارند. ميگويند حالا كه ما ميخواهيم نوآوري كنيم، بايد هر آنچه كه از گذشته بوده را ناديده گرفته و نابود كنيم. من بر اين باورم كه نوآوري در اين حوزه، در برپايي سنتها شكل گرفته است. حالا بايد بياييم، ببينيم كه سنتهاي ما چه هست تا بر پايه آن جريان نوآوري داستاننويسي دفاع مقدس را سر و سامان دهيم، چراكه داستان دفاع مقدس ما گونه خاص ادبي است. ما معتقديم كه اينگونه در هيچ مقطعي از گذشته وجود نداشته و با اين شكل و شمايل تنها با فرهنگ و آداب و رسوم ما پيوند خورده است.
البته تشابهاتي ميان اينگونه ادبي با شاهنامه فردوسي وجود دارد. در شاهنامه، تاريخ با چاشني تخيل و اسطورهسازي روايت شده و به عنوان كاري نوآور در زمان خودش محسوب ميشود، اما همان نوآوري بر پايه سنت بوده و فردوسي پيشينه خودش را از بين نبرده يعني آنچه اندوخته، با عنوان تجارب به اثر خودش منتقل كرده است، اما در پاسخ به پرسش آقاي شاكري كه فرمودند: روآوري و اقبال به ادبيات دفاع مقدس را ميشود رويكردي نوآورانه تلقي كرد؟ بايد بگويم: بله، به يقين همينطور است. اگر ما ادبيات داستاني را در دورههاي معاصر بررسي كنيم، آن را پرفراز و نشيب خواهيم ديد، اما قالب اصلي رئاليستي است. چون حتي نويسندگان كودك و نوجوان ما هنوز نتوانستهاند داستانهايي علمي- تخيلي بنويسند كه موجب جذب اين گروه سني به آثارشان شود، اما در غرب، نويسندگان ميآيند با خلق شخصيتهاي جذاب مانند هري پاتر، كودك و نوجوان را به سوي خواندن آثارشان جذب ميكنند.
به صراحت ميتوانم بگويم در ادبيات قبل از انقلاب، نگاه محلي و بدبينانه به مسائل اجتماعي ديده ميشود، البته در كنارش ادبيات كارگري هم رشد كرد كه خيلي زود جلوي پيشرفتش را گرفتند.
در آن فضاي خفقان، انقلاب اسلامي رخ ميدهد. همين دوران هم داراي مقاطع مختلفي است.
احمد شاكري: چند نكته در صحبتهاي آقاي پارسينژاد وجود دارد. ايشان فرمودند كه ادبيات، حياتش را مرهون نوآوري است و اين به معني كلي، حرف معنيدار و درستي است. اثري اگر نوآوري نداشته باشد، خوانده نميشود، چون تعليق ندارد. چون تجربه جديدي ندارد و انگيزهاي را براي مخاطب برنميانگيزاند.
در ادامه نظرات احمد شاكري و كامران پارسينژاد را در خصوص وضعيت نقد ادبيات دفاع مقدس ميخوانيد.
ادبيات پايداري در حوزه نقد رنج ميبرد احمد شاكري: نكتهاي كه مطرح است، اين است كه فضاي ادبي كشور ما به صورت كلي و ادبيات دفاع مقدس به گونه جزئي از ضعف و خلأيي در حوزه نقد رنج ميبرد و اين قضيه سالهاست كه ادامه دارد. بخشي از اين ضعف مديريتهاي فرهنگي و ادبي برميگردد به خاستگاه ادبي و سنتهاي ادبي كه از ديرباز در كشور ما وجود داشته و شكل گرفته است. مجموع اينها وضعيت حال ادبيات داستاني را به گونهاي رقم زده كه جريانهاي ادبي و به گونهاي خاص، شكلگيري گونههاي ادبي، عملاً تحت سيطره و دقت نظر منتقدين پيش نميرود و از اين رو، رويكردهاي نقد ادبي نه تنها در ارزشگذاري ادبيات داستاني تأثير نگذاشته بلكه ما شاهد هستيم كه تأثير اين جريان و ضعف نقد ادبي، عملاً تا جشنوارهها و حتي شكلگيري جوامع خاص ادبي، نفوذ كرده تا حدي كه جشنوارههاي ادبي ما در دورهاي كه سپري ميكنيم، با وجود اينكه از نظر كمي از رشد قابل توجهي برخوردارند ولي نماينده رويكردهاي ادبي مستقل و قابل دفاع نيستند و حتي به نظر ميرسد مجموعهاي از سلايق ادبي كه هنوز از نظر ادبي به انسجام لازم براي طرح و دفاع نرسيدهاند، جشنوارههاي مختلفي را در كشور پيش ميبرند و جشنوارههاي اندكي در كشور وجود دارند كه از رويكرد قوي نقد ادبي برخوردار هستند. همينطور غفلت از رويكرد نقد ادبي موجب شده كه ارزشگذاري آثار ادبي بيشتر بر محورهاي فرعي و غير ادبي قرار بگيرد. به عنوان نمونه فروش يك كتاب در كشور ما بيش از آنچه كه بايد درتعيين جايگاه يك كتاب، ارزشگذاري ميشود. در حالي كه به عنوان يك امر مسلم، قابل طرح و دفاع است كه لزوماً اقبال مخاطبان- آن هم مخاطب عام- نميتواند ملاك روشني در ارزشهاي ادبي اثر باشد.
از نكات ديگري كه در مورد ضعف و خلأ جريان نقد ادبي قابل بيان است، ميتوان به نياز جامعه ادبي به نقد و رويكردهاي انتقادي اشاره كرد. اين نكتهاي است كه نميشود از آن غافل شد. ميخواهم اين را عرض كنم كه ما اگر از جريان قوي نقد با پشتوانههاي اصول و مباني اسلامي غافل شويم، جاي آن را در كشور، معرفيها و تبليغهاي ادبي پر ميكند.
حضور در عرصه نقد بدون پشتوانه ما نويسندگان زيادي را سراغ داريم كه بدون برخورداري از پشتوانههاي نقد ادبي و آموزههاي نقد، وارد عرصه نقد ميشوند. همين موضوع به عنوان معضل و آسيب، توسط رسانهها قابل پيگيري است. ما اگر رسانهها را مرور بكنيم و به اعترافها و نظرخواهيهاي نويسندگان دقت بكنيم، شمار قابل توجهي از آنها در مورد نقد ادبي است اما عده زيادي از اين نويسندگان صلاحيت اظهارنظر در مورد نقد ادبي را ندارند چون به مكاتب و اصول نقد آشنا نيستند و بيشتر جنبه تبليغي و توصيفي است كه جايگزين نقد شده است. بنابراين جامعه ادبي، نيازش به نقد را به نحوي تأمين ميكند و اين ميطلبد كه عرصه نقد فعالتر بشود.
نكته ديگر، اختصاص فضاي ادبيات دفاع مقدس و كثرت شيوع آراي افرادي است كه به ادبيات دفاع مقدس نگاه ميكنند. ادبيات دفاع مقدس در طول عمر بيش از سي سال خودش، پستي و بلندهاي بسياري را پشت سر گذاشته اما با رجوع به مطبوعات و رسانهها مشخص ميشود كه مسائل اين حوزه، به طور دقيق و عميقي بررسي نشده بلكه لايي از لايه سطحي ادبيات، تحت عنوان آسيبشناسي ادبيات (الفاظ و اصطلاحاتي كه معني واقعي آنها درك نشده) مسائل اصلي آن را در زير غبار اين اصطلاح كلي دفن كرده است. اصطلاحاتي مثل شعارگويي، ادبيات دولتي و ادبيات جنگ و ضد جنگ و حتي ادبيات دفاع مقدس، زيرمجموعه اين اصطلاح كلي قرار گرفتهاند و اين به معناي ضعف ادبيات داستاني دفاع مقدس در تبيين اصطلاحات خودش است. دائم اصطلاحات جديدي زاده ميشوند به طوري كه امروزه براي نامگذاري ادبيات دوران هشت ساله جنگ با عنوانهاي مختلفي روبهرو هستيم. عناويني كه مدتي باب شده و بعد نامهاي ديگري آنها را كنار زده است: ادبيات پايداري، ادبيات مقاومت، ادبيات جنگ، ادبيات جنگ تحميلي، ادبيات دفاع مقدس، ادبيات دفاع و عنوانهاي ديگري كه طي اين سالها وجود داشتهاند.
ما با سطحي از لايههاي ادبي روبهرو هستيم كه بيشتر به اصطلاحات برميگردد. قدرت واكاوي مسائل جزئي را نداريم. ضمن اينكه اين مسائل در نظرخواهيها، كلي و در هم مطرح ميشود و به مسائل جزئي ادبيات وارد نميشود. نكته ديگر اين است كه تصميم گرفته شده در اين جلسات بحث آسيبشناسي در مورد آثار و جريانهاي ادبي هم مطرح بشود، يعني اين نشستها به اشخاص و نويسندگان نميپردازد، بلكه به نقد آثار شاخص ادبيات دفاع مقدس - كه شايد در گذشته نقدهايي براي آنها شده و يا كتابهايي كه در مورد آنها نقدي انجام نشده باشد- خواهد پرداخت. همينطور در اين نشستها به جريانهاي ادبي دفاع مقدس هم توجه خواهد شد و بعد اينكه گرايش اين جلسات، موضوعي نيست يعني اگرچه عنوان جلسات ما نشست ادبيات داستاني دفاع مقدس است ولي تلقي ما اين است كه دفاع مقدس نقش موضوعي براي ادبيات ما ندارد بلكه بالاتر از يك موضوع است و تحت عنوان مضمون در ادبيات داستاني قابل طرح است. به همين دليل حوزه مسائلي كه ادبيات داستاني دفاع مقدس پوشش ميدهد، فراتر از يك موضوع ادبيات است كه به واقعه هشت ساله ميپردازد و با برخي مفاد مضموني مانند ادبيات انقلاب ادبيات آرمانگرا و ادبيات شيعي گره ميخورد. در حوزه اينگونه ادبيات هم وارد خواهيم شد.
محور اين جلسات براي شش ماه مشخص شده است كه انشاءالله برنامههاي دقيق را دوستان اعلام خواهند كرد. جلسات ما به صورت يك هفته در ميان برگزار ميشود و به صورت كلي، سه محور براي اين نشستها در نظر گرفته شده:
۱- نقد كتاب
كتابهاي جواد افهمي، احمد دهقان، مجيد قيصري و عباس جعفريمقدم براي نقد در گرفته شده كه در موعد مقرر، مورد نقد و بررسي قرار ميگيرد.
۲- موضوعات
موضوعاتي كه پيش از آن راجع به آنها كمتر پرداخته شده، مورد توجه قرار گرفته است. مانند موضوع «خشونت در ادبيات مقدس» كه بايد راجع به آن واكاوي شود. يا مفهوم «جهاد مقدس»، يا «طنز دفاع مقدس» كه در اين حوزه نويسندگان مشهوري دست به قلم شده و آثاري خلق كردهاند.
۳- جريانهاي ادبي
راجع به برخي رخدادها و جريانهاي ادبي، در اين سلسله جلسات صحبت خواهد شد. به عنوان نمونه ميتوان به بررسي جشنواره شهيد حبيب غنيپور اشاره كرد كه به عنوان يك جريان ادبي مورد نقد و بررسي قرار خواهد گرفت. اما موضوع اين جلسه ما «نوآوري در ادبيات داستاني دفاع مقدس» است. آن چيزي كه موجب شد به اين مسئله بپردازيم، اين بود كه اگر دوستان به كتابهاي مرجع ادبيات مانند صدسال داستاننويسي آقاي نورآبادي يا ادبيات داستاني پس از انقلاب كه نوشته آقاي سرشار است، رجوع كنند، متوجه ميشوند كه نويسندگان اين كتابها به نكتهاي اذعان دارند و آن اين است كه در سير ادبيات داستاني ايراني، دوره جديدي در ادبيات ما با پيروزي انقلاب و آغاز جنگ شكل گرفته است. اما به نظر ميرسد ادبيات داستاني دفاع مقدس، نتيجه يك تلاش نوآورانه بوده؛ يعني ادبيات ما براي اينكه به افقهاي نوآورانه نزديك شود به ادبيات دفاع مقدس رو آورده است. اقرار به اين مسئله، اذعان به اين است كه سنتهاي گذشته ما در ادبيات چه بوده كه موجب اين نوآوري شده است؟
سؤال اول اين است كه روآوري و اقبال به ادبيات دفاع مقدس را ميشود رويكردي نوآورانه تلقي كرد؟
مطلب بعدي اين است كه پس از پيروزي انقلاب دو اتفاق در كنار هم افتادند: پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز دفاع مقدس و همانطور كه دوستان مطلع هستند، راجع به دفاع مقدس نسبت به ادبيات انقلاب، بيشتر نوشته شده است.
حالا سؤال اين است؛ براساس آن رويكرد نوآورانه، آيا ميشود اقبال بيشتر نويسندگان را به موضوع دفاع مقدس و اقبال كمتر به موضوع انقلاب نتيجه خاستگاه نوآورانه دفاع مقدس دانست؟ آيا در دفاع مقدس به لحاظ نوآوري، ويژگيها، خصوصيات و شرايطي نهفته است كه در انقلاب نهفته نيست و آيا از زاويه ادبيات ميشود، گفت خاستگاه آن با ادبيات دفاع مقدس تفاوت دارد؟
كامران پارسينژاد: مقوله نوآوري، مقوله بسيار مهمي است. به خصوص در حوزه ادبيات كه منتقدان و نويسندگان همواره دنبال آن هستند كه چگونه به نوآوري دست پيدا كنند و از آن حداكثر استفاده را ببرند. در مقاطع مختلف تاريخي ما شاهد ركود جريانات در حوزه ادبيات بوديم كه حتي در مقطعي به سكون هم رسيده است. متأسفانه يكي از مشكلاتي كه منتقدان همواره با آن درگير هستند، اشتباه گرفتن اين واژه با واژه مدرنيته است. اين اشتباه ابتدا با برداشت از غرب صورت گرفت و خيليها در جامعه- حتي آگاهانه- به اين قضيه دامن ميزنند و از آن استفاده ميكنند و آنجاهايي كه جمعي ميخواهند صحبت از نوآوري در داستان بكنند، به مقولاتي ميپردازند كه در مقطع زماني تحت عنوان مدرنيته وجود داشته و در كنار آن بسياري از مسائل اصلي را ناديده ميگيرند. اين موضوع در داستانهاي ضدجنگ ديده ميشود، در غرب هم بسيار از اينگونه صحبت ميكنند، اما نويسندگان داستانهاي ضدارزشهاي دفاع مقدس بر آن هستند كه با تحريف حقايق يا ناديده گرفتن وقايع مثبت جامعه، تنها به حوادثي اندك بپردازند كه شايد اتفاق افتاده است. در زمان جنگ جهاني دوم، يك مقطعي به اسم مدرنيته وجود داشته كه در مقابلش سنت به مقابله برخاسته است و چون واژه مدرن را به اشتباه در برابر سنت قرار دادند، اين ديگر براي ما در اين زمان فاقد ارزش است. چون تنها مقطعي بوده كه در زمان جنگ جهاني دوم بوده و گذشته و ديگر براي ما آن رويداد مدرن نيست ولي متأسفانه هر اتفاقي كه در نسلهاي بعدي هم ميافتد، ما همچنان از واژه مدرن براي نامگذاري آن استفاده ميكنيم. در حالي كه من فكر ميكنم استفاده از واژه نوآوري براي اين امر مناسبتر باشد. شما اگر به ادبيات داستاني دفاع مقدس نگاه كنيد، متوجه ميشويد، زنده ماندن اين جريان مهم ادبي، برترين نوآوري است. حالا اين نوآوري كه ما با آن سروكار داريم به معني از بين بردن سنتها نيست. چيزي كه بعضي از روشنفكراني كه داستانهاي ضدجنگ مينويسند، روي آن تأكيد زياد دارند. ميگويند حالا كه ما ميخواهيم نوآوري كنيم، بايد هر آنچه كه از گذشته بوده را ناديده گرفته و نابود كنيم. من بر اين باورم كه نوآوري در اين حوزه، در برپايي سنتها شكل گرفته است. حالا بايد بياييم، ببينيم كه سنتهاي ما چه هست تا بر پايه آن جريان نوآوري داستاننويسي دفاع مقدس را سر و سامان دهيم، چراكه داستان دفاع مقدس ما گونه خاص ادبي است. ما معتقديم كه اينگونه در هيچ مقطعي از گذشته وجود نداشته و با اين شكل و شمايل تنها با فرهنگ و آداب و رسوم ما پيوند خورده است.
البته تشابهاتي ميان اينگونه ادبي با شاهنامه فردوسي وجود دارد. در شاهنامه، تاريخ با چاشني تخيل و اسطورهسازي روايت شده و به عنوان كاري نوآور در زمان خودش محسوب ميشود، اما همان نوآوري بر پايه سنت بوده و فردوسي پيشينه خودش را از بين نبرده يعني آنچه اندوخته، با عنوان تجارب به اثر خودش منتقل كرده است، اما در پاسخ به پرسش آقاي شاكري كه فرمودند: روآوري و اقبال به ادبيات دفاع مقدس را ميشود رويكردي نوآورانه تلقي كرد؟ بايد بگويم: بله، به يقين همينطور است. اگر ما ادبيات داستاني را در دورههاي معاصر بررسي كنيم، آن را پرفراز و نشيب خواهيم ديد، اما قالب اصلي رئاليستي است. چون حتي نويسندگان كودك و نوجوان ما هنوز نتوانستهاند داستانهايي علمي- تخيلي بنويسند كه موجب جذب اين گروه سني به آثارشان شود، اما در غرب، نويسندگان ميآيند با خلق شخصيتهاي جذاب مانند هري پاتر، كودك و نوجوان را به سوي خواندن آثارشان جذب ميكنند.
به صراحت ميتوانم بگويم در ادبيات قبل از انقلاب، نگاه محلي و بدبينانه به مسائل اجتماعي ديده ميشود، البته در كنارش ادبيات كارگري هم رشد كرد كه خيلي زود جلوي پيشرفتش را گرفتند.
در آن فضاي خفقان، انقلاب اسلامي رخ ميدهد. همين دوران هم داراي مقاطع مختلفي است.
احمد شاكري: چند نكته در صحبتهاي آقاي پارسينژاد وجود دارد. ايشان فرمودند كه ادبيات، حياتش را مرهون نوآوري است و اين به معني كلي، حرف معنيدار و درستي است. اثري اگر نوآوري نداشته باشد، خوانده نميشود، چون تعليق ندارد. چون تجربه جديدي ندارد و انگيزهاي را براي مخاطب برنميانگيزاند.
اصغر استاد حسن معمار