۰۴ مهر ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۵

فساد،فتنه‌وجريان‌انحرافي راخط قرمز می‌دانيم

در مورد جبهه پایداری نیز بگویم که اگر بنده هم در آن جلسه همایش جبهه پایداری شرکت کردم، به آن خاطر بود که این اعتماد را در من به‌وجود آوردند که جبهه زیر مجموعه وحدت اصولگرایان می‌خواهد عمل کند، نه مستقل از آن و اگر خلاف این بود که قطعا بنده در آن جلسه شرکت نمی‌کردم.
کد خبر : ۳۴۴۱۲

به گزارش صراط نیوز به نقل از فارس: حسین فدایی با اشاره به خط قرمزهای متعدد جبهه پایداری در وحدت با سایر گروه‌ها گفت: برخی خط قرمز را جریان فتنه و انحراف می‌دانند اما ما غیر از این فساد را هم خط قرمز می‌دانیم و برای تبیین خط قرمزها حاضریم بحث کنیم و اگر در بحث توانستیم به شاخص‌هایی که اصل گفتمان را آسیب نزند برسیم، انعطاف نشان خواهیم داد.


* با توجه به اینکه در خطبه‌های نماز عید فطر رهبر معظم انقلاب، مسئله انتخابات مطرح و عملاً رقابت‌های انتخاباتی شروع شد، در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی، برنامه جمعیت ایثارگران چیست؟

فدایی: اگر فرآیند عمومی انقلاب را مرور کنیم، مسیر انقلاب، هم به لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی رو به پیشرفت است، یعنی الآن در حوزه فکر، اندیشه و گفتمان، نوع نگاه‌ها و تحلیل‌ها به ویژه در نسل جوان متعهد به انقلاب، با توجه به مطالباتی که مطرح می‌کنند، بسیار ارزشمند و در مسیر نزدیک شدن به اصول و شاخص‌های اصلی انقلاب است، در حوزه اجرا و عمل هم نظام، خدمات گسترده‌ای را ارائه کرده که قابل تقدیر و غیرقابل انکار است، پس باید نگاه‌مان از منظر رو به جلو بودن، پیشرفت، بهتر شدن وضع موجود و عبور از اشکالات موجود و رسیدن به نقاط اوج باشد، ظرفیت‌های زیادی وجود داشته‌ و ظرفیت‌های جدیدی هم به وجود آمده‌اند که می‌توانند به اقدامات اصلاحی و رو به جلو برای کل گفتمان انقلاب و خدماتی که در سایه گفتمان انقلاب، نظام و دولت و مجموعه ارکان حکومتی به مردم ارائه می‌دهند، کمک کنند، از طرفی شاهدیم گفتمان امام، شهدا و رهبری که ما در یک کلمه می‌گوییم «گفتمان انقلاب اسلامی»، جایگاه واقعی خود را در بین انسان‌های آزاده، فرهیخته و متعهد، به ویژه بین مسلمانان سراسر عالم پیدا کرده و این، یک فرصت استثنایی است که البته این می‌تواند دلیل بر حقانیت مسیر انقلاب هم باشد و اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم، چنانچه همه کسانی که در مسئله انتخابات می‌توانند اثرگذار باشند یا می‌خواهند ایفای نقش کنند، این نگاه را سرلوحه کارشان قرار دهند و یک عزم و اراده جدی فراهم شود، یک حرکت جدی رو به جلو برای پیشرفت انقلاب خواهیم داشت؛ هم می‌توانیم الگویی برای داخل و خارج از کشور داشته باشیم، هم مشکلاتی را که تا به حال حل نشده‌اند، حل کنیم و هم برنامه‌های جدیدی داشته باشیم.

یک مقدار عینی‌تر صحبت می‌کنم، مثلاً ما در حوزه اطلاعات و آمار مادر و مبنایی کشور، توفیقات جدی‌ نداشته‌ایم و با اینکه همه می‌دانند اساس مدیریت و برنامه‌ریزی، داشتن اطلاعات درست و صحیح است و تقریباً در همه برنامه‌های پنج ساله به شکلی به آن اشاره شده، ولی عزم و اراده جدی وجود نداشته و باید در مجلس آینده به‌طور جدی نمود پیدا کند.

مثال‌های مشخص آن، تولید نرم‌افزارها و برنامه‌هایی است که بتوانند نظام حسابداری و حسابرسی کشور را به‌روز کند، تا هم اطلاعات مدیران اجرایی افزایش یابد و هم قوت و قدرت نظارت بالا برود و خیلی بد است که الان در سیستم بانکی، میلیاردها تومان جابه‌جا شود و بعد از چند وقت بگوییم که چنین چیزی شد! در حالی که خیلی راحت می‌شود با سیستم‌های جامع، هوشمند و بازدارنده، نگذاریم این اتفاقات نامبارک رخ دهد، دولت الکترونیک، با در نظر داشتن ملاحظات امنیتی می‌تواند‌ در ارائه خدمات آسان، سریع و با کیفیت بسیار مفید باشد.

چرا در این زمینه سرمایه‌گذاری جدی نمی‌کنیم؟ آیا شأن مردم ما این نیست یا مطلب چیز دیگری است؟ تقریباً همه قبول داریم که اگر بتوانیم یک نرم‌افزار جامع و هوشمند را طراحی کنیم که خدمات سریع و آسان بدهد، بیش از 70، 80 درصد، عامل بازدارنده فساد در دستگاه حکومتی می‌شود، این مطلب تقریباً از سوی همه کارشناسان پذیرفته شده است.

یا «طرح کاداسر» موضوعی است که مدت‌هاست دارد درباره آن بحث می‌شود، ولی متأسفانه در شأن، جایگاه و تراز جمهوری اسلامی به آن نپرداخته‌ایم، در حالی که کشوری مثل افغانستان در این زمینه جلوتر از ماست، در کشور ما 35 سال است که آئین‌نامه اجرایی‌اش طول کشیده است!

موضوع دیگر مراجع متعدد ارائه آمار است، مثال آنکه به یاد دارم در مجلس هفتم، سه مرجع، سازمان مدیریت برنامه‌ریزی، وزارت آموزش و پرورش و کمیسیون آموزش مجلس، از وضعیت آموزش و پرورش سه آمار فاصله‌دار دادند! که قدرت تصمیم‌گیری را از قانون‌گزاران سلب می‌کرد و آدم خیلی احساس حقارت می‌کند که در جمهوری اسلامی با چنین نقص‌های جدی روبه‌رو هستیم.

اخیراً خوشبختانه اقدامات خوبی شده و در آمار و اطلاعات در حوزه آموزش و پرورش انسجامی شکل گرفته است و این جای تقدیر دارد، در حالی که تفاوت‌های آمارهای در حوزه‌های بسیاری و جود دارد که این خیلی تأسف‌بار است بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام بدهیم، پرداختن به آمارهای مبنایی و زیربنایی کشور است.

دومین مسئله وجود یک روحیه انقلابی است، روحیه‌ای که خودش را در چارچوب‌های بی‌معنا و بی‌منطق محصور نکند و جسارت عبور از موانع محدودکننده را داشته باشد و وقتی می‌گویم روحیه انقلابی، خیلی‌ها آن را با روحیه پرخاشگری و جسارت‌های بی‌منطق یکی می‌گیرند، تعریفم از روحیه انقلابی این است که «انسان‌ها برای ایستادگی روی اصول و منطق و رفتار عقلانی آمادگی داشته باشند و هزینه پرداخت کنند، نه اینکه موج‌سواری کنند.» چون بعضی‌ها ممکن است تعریف را به‌گونه‌ای دیگر ارائه بدهند.

مطلب دیگر کارآمدی است، ما باید در موضوعات مختلف، مجلس و نمایندگان کارآمد و متخصص و دارای دانش در موضوع داشته باشیم.

برنامه دیگر، برخورداری از انسان‌های صالح و وارسته است، انسان‌هایی که هم به لحاظ فکری روزمره نباشند و تحت تأثیر جوسازی‌ها قرار نگیرند؛ هم دنیا آنها را فریب ندهد و فکر و رأیشان با زرق و برق‌ها و وعده و وعیدها تغییر نکند، ثبات قدم داشته باشند؛ تزلزل در موضع نداشته باشند و خط شفاف و روشنی را دنبال کنند.

برنامه دیگر، طرح جامع تحول اقتصادی است که رئیس جمهور به گوشه‌هایی از آن اشاره کرد ولی عملا فقط در حد هدفمند کردن یارانه‌ها آن هم نه به صورت جامع، متوقف شد و باید در حوزه اقتصاد یک تحول اساسی رخ دهد.


سرفصل‌های برنامه‌هایمان، داشتن روحیه انقلابی، انتخاب انسان‌های صالح و کارآمد، توجه به برنامه‌ها و اطلاعات و آمارهای زیربنایی کشور و طراحی مدل جامع اقتصادی با رویکرد تحول و الگو شدن و حاکمیت عقلانیت در فضای عمومی کشور و.. است که البته اجزای آن هم قابل احصاست.


* از پاسخ مبسوط و غیرسیاسی‌تان تشکر می‌کنم، اصول‌گرایان برای انتخابات مجلس نهم ساز و کاری را ترتیب داده‌اند که از سال گذشته شروع شده و تغییر و تحولاتی از گروه سه نفره با حضور آقای احمدی‌نژاد داشته تا نهایتاً با حضور جامعتین منجر به تشکیل گروهی به نام 7+8 شده است، حضرتعالی هم در این گروه حضور دارید و در ترکیب این گروه، نماینده جامعتین، ‌سه ضلع تعریف‌شده‌ی اصول‌گرا و نمایندگان آقایان لاریجانی و قالیباف هم حضور دارند، به عقب‌تر برمی‌گردیم در سال 83 گروهی تشکیل شد که شما، آقایان ناطق، عسگراولادی، جمشیدی، تقوی و بزرگواران دیگری که یکی نماینده جامعتین و یکی هم نماینده جامعه روحانیت مبارز بودند، در آن حضور داشتید. آن گروه به نتیجه نرسید، اگر هم رسید مورد قبول شما نبود و شما از آن گروه بیرون آمدید. ساختار آن گروه تقریباً شبیه ساختار 7+8 است و بعد از گذشت 7، 8 سال چه تجربیاتی از این گروه‌ها کسب کرده‌اید که الآن در گروه 7+8 حضور پیدا کرده‌اید؟ در آن سال شما به دلایلی از آن مجموعه بیرون رفتید و در انتخابات سال 84 نظر جامعتین را نپذیرفتید. چه شد که دو باره به همان سناریو بازگشتید؟


فدایی: آیا ما می‌توانیم به هر پدیده و رخداد سیاسی که مربوط به گذشته است، مجرد از فضای آن زمان پاسخ درستی بدهیم یا باید آن فضا را هم خوب ترسیم کنیم؟ به نظر می‌رسد ترسیم فضایی که در آن تصمیمی گرفته شد‌، لازمه پاسخ به این سئوال شماست تا پاسخ نزدیک به واقع یا جامع و کامل باشد.


* تجربه‌اندوزی که می‌شود کرد

فدایی: بله، همواره می‌شود تجربه کسب کرد، ولی بعضی از اینها تجربه‌هایی هستند که در یک فضای خاص حاصل می‌شوند و بعضی‌ها تجربه‌هایی برای همه ادوار هستند، ما، یعنی نیروهای ارزشی و وفادار به نظام در سال 83 چه وضعیتی داشتیم و در چه شرایطی بودیم، ملت ما، کشورما، تحت فشار نظام سلطه و انفعال در مدیریت‌های اجرایی بود که در 10، 15 سال قبلش در کشور کارهایی را انجام داده بودند و برخی از آنها برای اینکه بتوانند در مسئولیت‌های حکومتی باقی بمانند، همواره به ظاهر از امام، انقلاب و ارزش‌ها صحبت می‌کردند، ولی در باطن رفتار سکولار داشتند، متاسفانه این فضا رو به گسترش بود و به سمت و سویی می‌رفت که می‌خواست انقلاب را استحاله کند.

نیروهای انقلاب نمی‌توانستند فضای ترسیم‌شده توسط سردمداران اندیشه‌های لیبرالی و نفوذ آن در دستگاه‌های اجرایی و حمایت‌های نظام سلطه از آن جریان را نادیده بگیرند، بنابراین تمام همت و تلاش خود را به کار گرفتیم ریشه‌ها، مبانی، اهداف، عناصر و بازیگران داخلی و خارجی این جریان را با دقت شناسایی کردیم.

حالا در چنین فضایی قرار است نیروهای ارزشی تصمیم بگیرند چه بکنند؟ در این شرایط بعضی از انقلابیون گذشته ما روحیه انزوا و گوشه‌گیری پیدا کردند، بعضی‌ها از تغییر وضع و اصلاح مأیوس بودند، بعضی‌ها کاملاً منفعل شدند، بعضی‌ها تقریباً صحنه سیاست را ترک کردند، بعضی‌ها فکر ‌کردند که اگر می‌خواهند اصلاح کنند، نباید از جریان قدرت اجرایی حذف شوند و فعلاً جایگاهی را برای خود حفظ کنند تا بعداً بتوانند مؤثر باشند، از یک طرف هم رفتار این جریان لیبرال‌مسلک داشت فاصله عمیقی را بین دولت و ملت به وجود می‌آورد و بی‌اعتمادی ملت و مردم را نسبت به دولت رقم می‌زد و گاهی این بی‌اعتمادی منجر به سؤال و چالش نسبت به بعضی از اصول هم می‌شد و در آن فضا در کشور و در حوزه مدنی حزب مسلط یا مرجعیتی که قابل قبول عامه و حامی جریانات سیاسی مؤثر باشد، وجود نداشت.

در چنین فضایی ما باید چه می‌کردیم؟ البته توضیح و تحلیل این فضا خیلی وقت می‌برد و لازم است در فرصت مناسبی بدان پرداخته شود، بنابراین به اجمال اشاره‌ای به آن کردم، در این فضا بیشترین فرصت برای جریان لیبرال‌مسلک چه بود؟ اختلاف در بین متدینین و نیروهای وفادار به نظام، بزرگ‌ترین سرمایه و دستمایه نظام سلطه و جریان انحرافی لیبرالی این بود که به اختلاف بین نیروهای وفادار به نظام دامن بزنند.

خداوند کمک کرد و در این فضا، رهبر معظم انقلاب گفتمانی را در افکار عمومی سامان دادند و فرصتی شد تا نیروهای وفادار نظام دور هم جمع شوند، در آنجا قرار نبود که همه چیز منحصر به جامعه محترم روحانیت باشد، بلکه تقریباً به همه کسانی که وفادار به نظام و مؤثر بودند فراخوان داده شد و جامعتین نیز با حمایت های وسیع خود اصولگرایان را به سمت و سوی مناسب هدایت می کردند.

منشأ این همگرایی نیروهای ارزشی، به بعد از حادثه 18 تیر سال 78 برمی‌گردد و البته به قبل از آن هم مربوط می‌شود، ولی اگر بخواهیم سرفصل جدیدی را برای آن احصا کنیم، به 18 تیر 78 برمی‌گردد که منجر به شکل‌گیری گروه وفاق شد که توضیحاتی دارد و مفصل است، ولی گروه وفاق هسته اولیه شکل‌دهنده شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شد، در آن شورا اصولی طراحی شد و بایدها و نبایدها و اصول ایجابی و سلبی مورد وفاق عمومی بودند و در آنجا مدلی، طراحی و منشوری آماده شد و قرار بود بر اساس آن منشور اصول، فعالیت‌هایمان را سامان دهیم، ما این حرکت را نقطه قوتی در حوزه نیروهای وفادار به نظام می‌دانستیم که توانسته‌ بودند دور هم جمع شوند، تهدیدها را بشناسند، به تحلیل مشترکی از اوضاع برسند و در مورد آسیب‌ها و چشم‌انداز نیروهای انقلاب به تحلیل مشترکی برسند.

این، حرکت رو به جلو و به نظر من همراه با اخلاص و موفقیت بسیار خوبی بود و بسیاری از مواضع نسبت به کسانی که در گذشته گونه دیگری فکر می‌کردند، اصلاح شد، این رفتار جمعی، اصلاح تحلیل و اصلاح روش به وجود آورد و شعاری را انتخاب کردیم‌ که «اصول‌گرایی در اندیشه، نوگرایی در روش و همگرایی در عمل» و نکته جالب این بود که از روش‌های جدید استفاده کردیم و زمینه برای نوگرایی، جوان‌گرایی، شکستن حلقه بسته مدیران و تحول‌خواهی فراهم شد، در مورد اصول، اتفاق نظر داشتیم و در این باب اختلافی وجود نداشت، ما این را گام رو به جلو می‌دانیم، ما در هسته اول حدود 9 نفر بودیم.


* اما در عمل در بخش اجتماعی شورای هماهنگی افتراقی به وجود آمد و بعد از اینکه گروه منتخب شورای هماهنگی تصمیم‌شان را گرفتند، شما از شورای هماهنگی جدا شدید؟

فدایی: این مطالبی که عرض کردم مربوط به قبل از ریاست جمهوری سال 84 است، بعد از مجلس هفتم ادامه این مسیر، منتهی به ریاست جمهوری شد، ما برنامه بلند مدتی را طراحی کردیم و روی این موضوع تفاهم داشتیم، در مسیر، بعضی از دوستان آن اصولی را که در موردشان تفاهم کرده بودیم، یا تغییر دادند یا نخواستند به آنها تن بدهند و بحث ما این بود که باید به اصول پایبند باشیم، ما هیچ تغییری ندادیم و روی اصول‌مان ایستادیم و از اصول جدا نشدیم و کسانی که از اصول جدا شدند، باید به این سئوال شما جواب بدهند که چرا به وادی قدرت‌طلبی و وحدت‌شکنی رفتند.


* سؤال من اینجاست که شما می‌فرمائید دوستان به آن اصول تمکین نکردند و آنها را تغییر دادند، چرا شما اکنون دوباره به همان سمت می‌روید؟

فدایی: خب من برای اینکه ذهن شما بیشتر روشن شود سعی می‌کنم یک مروری بر چند انتخابات گذشته داشته باشم. به انتخابات شورای شهر دوم نگاه کنید؛ در این انتخابات به دلیل اینکه خطر دوم خرداد برای تمامی لایه‌های اصولگرایی احساس می‌شد، فرد یا گروهی، به دنبال سهم‌خواهی و ارائه لیست جداگانه نبودند، به طوری که اصولگرایان با یک لیست واحد در تهران وارد صحنه رقابت شدند و گروه‌های دوم خردادی با چند لیست که در نتیجه اصولگرایان پیروز میدان شدند.

در انتخابات مجلس هفتم با پیروزی در انتخابات شوراها و فعال‌تر شدن شورای هماهنگی، به تدریج برخی از طیف‌های اصولگرایان با این تصور که می‌توانند به تنهایی پیروز میدان شوند، ساز جدایی زدند، به طوری که بعد از جلسات متعدد و هماهنگی‌های صورت گرفته، جدا از لیست واحد اصولگرایان، لیست 8+22 را طراحی و آن را چاپ کرد اما با رایزنی گسترده با آیت‌الله مهدوی‌کنی و هشدار به موقع ایشان در نهایت یک لیست از اصولگرایان منتشر شد که پیروزی در این انتخابات را شاهد بودیم.

در انتخابات ریاست جمهوری نهم که به خاطر وحدت خیلی نمی‌خواهم به آن بپردازم، در این انتخابات تا 27 آذر 1383، طیف‌های مختلف اصولگرایان با هم بودند از آن تاریخ به بعد هم بعضی ساز جدایی زدند، آقای احمدی‌نژاد هم حساب خود را جدا کرد و اختلاف اصولگرایان موجب شد تا به قول معروف «لب به لب» آقای احمدی‌نژاد به دور دوم برود و در دور اول آقای هاشمی 6 میلیون و 159 هزار رأی، آقای احمدی‌نژاد 5 میلیون و 710 هزار رأی و آقای کروبی 5 میلیون و 66 هزار رأی، آقای قالیباف 4 میلیون و 75 هزار رأی، آقای معین 4 میلیون و 54 هزار رأی، آقای لاریجانی یک میلیون و 740 هزار رأِی، آقای محسن مهرعلیزاده نیز یک میلیون و 289 هزار رأی آوردند که تفاوت رأی آقای احمدی‌نژاد با کروبی کمتر از 700 هزار رأی بوده که در واقع خطر به لطف الهی از انقلاب و اصولگرایی رد شد که اگر غیر از این بود، معلوم نبود اکنون در چه وضعیتی بودیم؟ در واقع اختلاف اصولگرایان رأی شکننده‌ای را موجب شد.

در انتخابات سوم شوراها بزرگانی از اصولگرایان گرد هم آمدند تا لیستی واحد ارائه کنند اما جبهه پیروان خط امام و رهبری لیست موسوم به 5+5+5 و در واقع جدا از اصولگرایان ارائه کرد و دوستانی از حامیان دولت، رایحه خوش خدمت را سامان دادند که در رأس آن خانم پروین احمدی نژاد بود. شکاف در این انتخابات در بین اصولگرایان موجب شد تا حداقل چهار نامزد لیست جبهه دوم خرداد بتوانند به شورای شهر راه یابند و متأسفانه خانم پروین احمدی‌نژاد که فرد شاخص لیست رایحه خوش خدمت (لیست آقای احمدی‌نژاد) بود با 242 هزار رأی در تهران نفر هشتم شد.

در انتخابات مجلس هشتم قدری اصولگرایان ضربه انتخابات سوم شوراها را متوجه شدند و جبهه متحد اصولگرایان (6+5) را سامان دادند اما وسوسه‌ها و گروه‌گرایی‌ها نیز لطمه‌های قابل توجهی زد و با اینکه گروه‌های مختلف درون جبهه اصولگرایان دیده شدند، اما متأسفانه در بیرون از 6+5، لیست‌های جداگانه‌ای به مردم متدین و انقلابی عرضه شد و یک عده لیستی با عنوان اصولگرایان فراگیر ارائه کردند و برخی حامیان آقای احمدی‌نژاد نیز با هماهنگی ایشان، با حذف هفت نفر از اصولگرایان لیست 7+ 23 با عناوینی چون یاوران ولایت، محرومین جنوب شهر و .... ارائه کردند.

همین دو لیست موازی لیست واحد، موجب شد در این انتخابات بر خلاف چند انتخابات گذشته تعداد قابل توجهی به دور دوم بروند و در چند انتخابات قبلی که انتخابات مجلس به دور دوم کشیده می‌شد حداکثر دو تا چهار نفر از لیست اصولگرایان به دور دوم می‌رفتند ولی در این انتخابات، 11 نفر از لیست اصولگرایان به دور دوم رفتند.

تبیین بیشتر مباحث که منجر به ریشه‌یابی اختلافات شود که موجب وفاق و اصلاح امر شود و دشمنان سوء‌استفاده نکنند، خوب است ولی اگر اختلافات را زیاد کند درآمد آن برای ملت چیست؟

شاید اگر بخواهم به صورت اجمال و در چند محور خلاصه به شما بگویم مخالف طرح سؤال و پاسخ‌هایی هستم که اختلافات در درون جبهه اصولگرایان می‌شود این موارد اکنون به ذهنم می‌رسد:

1ـ جریان فتنه و جریان انحراف ظرفیت خود را بر ایجاد و تعمیق شکاف بین اصولگرایان قرار داده و پیروزی خود را در این می‌دانند که اصولگرایان در کنار هم ننشینند و وحدت و همگرایی در بین نیروهای انقلاب شکل نگیرد.

2ـ طرح اختلاف در میان اصولگرایان موجب می‌شود جریان فتنه و انحراف در حاشیه امن قرار گرفته و با تقویت ظرفیت اجتماعی ضعیف شده خود، با یکپارچگی وارد صحنه شده و صحنه را به نفع خود تغییر دهند.

3ـ نظام سلطه هیچ‌گاه همگرایی نیروهای انقلاب را نخواسته است به نظر می‌رسد طرح اختلافات در مقطع کنونی، بازی در زمین استکبار جهانی است.

4ـ در مقطعی از زمان هستیم که بیداری اسلامی در حال گسترش و رشد و نمو است، طرح اختلافات و خبرهای تخریب‌کننده و مواضع اختلاف‌برانگیز، حتماً ام‌القرای جهان اسلام را دچار خدشه خواهد کرد.

5ـ راهبرد همیشگی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی مقوله مهم «وحدت» بوده است ما همچنان بر اساس این راهبرد، طرح سؤال یا پاسخی که اختلاف بین نیروهای انقلاب را دامن بزند را درست نمی‌دانیم و این مسیر را درست و عقلانی می‌دانیم.

در مجموع طرح سؤالات اختلافی و پاسخ‌هایی که اختلافات را دامن بزند یعنی چه عایدی دارد؟ چه کسی با دامن زدن به اختلافات بین خودمان سود می‌برد؟ بنابراین فکر می‌کنم به این کلیات که عرض کردم بسنده شود.


* یک فعل سیاسی باید منطق داشته باشد یا نه؟

فدایی: درست است که هر فعل سیاسی منطقی دارد و فعل سیاسی‌ای که شما هم انجام می‌دهید، باید منطق داشته باشد، این سؤال یک فعل سیاسی است، عایدی این سؤال در جیب چه کسی می‌رود؟ مثلاً الآن بگوییم عده‌ای بودند که اصول را رعایت نکردند، عده‌ای قدرت‌طلبی کردند، عده‌ای فلان اشکال را داشتند، الآن این عده در حوزه نیروهای وفادار به نظام تعریف می‌شوند، ضدانقلاب و خارج از نظام که نیستند و با توجه به اینکه الآن هم دشمن (نظام سلطه و ضد انقلاب)، هم انحراف و هم فتنه در کمین نشسته‌اند تا اصولگرایان اختلاف کنند حالا اگر بیاییم و داخل خانواده‌مان به همدیگر بپردازیم درست است؟

من نمی‌گویم اختلاف نیست، اما وظیفه ما تأکید روی اشتراکات و سامان دادن به وفاق حداکثری بین اصولگرایان است یا نشان دادن و احیانا دامن زدن به اختلافات؟ شما هم به عنوان یک رسانه باید چه نقشی داشته باشید؟ می‌شود روی اشتراکات تاکید کرد و ایجابی پیش رفت و برای اصلاح روش‌ها حرف‌ زد و این یعنی توجه به اصول.


* این حرف را آقای مطهری هم می‌زند، اما ما از شما انتظار دیگری داریم...


فدایی: نمی‌دانم ایشان چه می‌گوید و منظورتان چیست ولی بنده باید به آنچه که فکر می‌کنم وظیفه‌ام هست، بپردازم و شما به عنوان رسانه‌ای که متعهد به انقلاب هستید، آیا مسیرتان تقویت چالش‌های درونی اصولگرایان است و می‌خواهید آن چالش‌ها را تقویت کنید؟ دقت کنید که وحدت به معنای آن نیست که از مواضع خود عقب‌نشینی کنیم بلکه با حفظ موضع خود و تأکید بر اصول، باید از سلایق و روش‌ها تنازل کرد تا وحدت کنیم و تحلیل، اخبار و مواضع بیرونی و رسانه‌ای نداشته باشیم که موجب سوء‌استفاده نظام سلطه (و رسانه استکباری آن)، ضد انقلاب،جریان فتنه، جریان انحراف و جریان حامی فساد شود.

جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی حتماً برای وحدت اصولگرایان، جبهه پایداری، جبهه پیروان، و سایر اصولگرایان را رقیب خود نمی‌داند و حتی حاضر است لطمه تشکیلاتی را بپذیرد اما وحدت در میان این گروه‌ها فراهم آید اما حتماً تنزل از اصولگرایی در مقابل نظام سلطه، فتنه، انحراف و فساد را مذموم می‌داند و بر این باور است که تن ندادن به وحدت را عین تنزل در مقابل معاندین و مخالفین نظام می‌داند، آیا رضایت داریم با تفرقه، مجلسی چون مجلس هتاک و تنش آفرین ششم و دولت هفتم و هشتم شکل بگیرد؟


* آنچه شما می‌فرمایید شاید ریشه در اختلاف سلیقه داشته باشد و شاید برداشت این باشد که پرداختن به این‌جور مباحث از جانب بعضی از افراد از جمله شما، می‌تواند ابهاماتی را رفع و چالش‌هایی را کم کند.


فدایی: من دو سه روز پیش در سایت‌ها دیدم که در همایشی دانشجویی، بعضی عزیزان اصولگرا مواضعی داشتند که بوی اختلاف می‌داد، مراجعه کنید به سایت‌ها و رسانه‌ها چه کسانی به اختلافات دامن می‌زنند؟ چه کسی از اینها سود می‌برد؟ واقعاً برایم جا نمی‌افتد که چرا ما همدیگر را می‌تراشیم؟


* هفت سال پیش شما این حرکت را شروع کردید و بزرگواران موجهی هم حضورداشتند، مثل الآن که در 7+8 بزرگواران موجه و انقلابی حضور دارند، سه چهار ماه مانده به انتخابات 84 حرکت منجر به افتراق شد و خودتان هم اذعان دارید شکافی که در سال 84 به وجود آمد، هنوز ترمیم نشده است و این چرایی سؤال من رسانه‌ای است نه چرایی یک فعل سیاسی، چرا شما دوباره به همان مسیر می‌روید و چه تضمین‌هایی گرفته‌اید که دو‌باره یکی دو ماه مانده به انتخابات همان شکاف ایجاد نشود؟


فدایی: اول یک پاسخ اجتماعی می‌دهم و بعد از آن یک پاسخ سیاسی، خدای‌نکرده اگر در خانواده‌ای و بستگانی، اختلافات خانوادگی و قومی و محلی به وجود بیاید و همگی رنج ببرند و هر کسی هم دیگری را متهم کند یا معلوم شود همه اشکال داشتند، در عین اینکه رنج می‌برند، می‌گویند در مقابل تهدید مشترک، دشمن مشترک، خط مشترک، باید با هم باشیم و این طور خیلی بهتر است و برای همین یک جلسه مهمانی می‌گذارند و دور هم جمع می‌شوند تا مسائل را حل کنند، آیا در آن موقع هم نبش قبر، اختلافات آتش افروز و مسائل گذشته‌ را بازگو می‌کنند؟ آیا این روش منجر به صلح و صفا می‌شود یا اوضاع بدتر می‌شود؟

آیا در عرصه بین‌الملل، میزان اختلافات جریانات قدرت در حکومت‌ها کم است؟ آیا اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها کم با هم اختلاف دارند؟ چرا برای اینکه به ما ضربه بزنند با هم وحدت دارند؟ چرا حاضر نیستند کوچک‌ترین انتقاداتی را که نسبت به هم دارند در علنی و آشکار مطرح کنند که مبادا جهان اسلام و مسلمان‌ها و انقلاب اسلامی تقویت شود، خیلی پرهیز دارند و خیلی مراعات می‌کنند، یک‌بار از خومان بپرسیم چرا اینگونه رفتار می‌کنند و ما در جریان حق به گونه‌ای دیگر.

نکته سوم، به لحاظ شاکله ما آدم‌ها که در عالم تکثر زندگی می‌کنیم، زمینه رفتن به سمت تکثر در ما قوی‌تر است تا رفتن به سمت توحید و وحدت و هر چند بگوییم توحیدگراییم، ولی تعلقات دنیوی بیشتر به ما گیر می‌دهند و برای دعوا کردن اصلاً نیازی به فرجه نیست، چون زمینه‌ برای دعوا زیاد است، اما برای اینکه از خیلی از حرف‌های دست دوم و سوم و دهم دست برداریم، نیاز به برنامه‌ داریم و دین خدا آمده است که ما را به سمت وحدت ببرد.

این همه پیامبران، انبیا و ائمه معصومین مجاهدت و تلاش کردند و سختی‌ها کشیدند تا جامعه را به سمت وحدت ببرند، چون زمینه تفرق در جامعه زیاد است، با این وصف باید عبرت بگیریم، ولی الآن بعضی رسانه‌ها تبدیل به نوعی ابزار اعمال نظر و فشار و تحریک برای دامن زدن به اختلافات شده‌اند و البته عرض کنم اعتقاد ندارم چیزی از مردم و حزب‌الله پنهان بماند، ولی آیا نمی‌شود به روش‌های بهتری مسائل، نمود پیدا کند؟ نمی‌شود نقاط مشترک را بگیریم و روی آنها کار کنیم؟ آیا نمی‌شود جهت سؤالات را به سمت نقاط مشترک برگردانیم و آنها را تقویت و نقاط افتراق را کم کنیم؟ نمی‌شود همان سؤال را از منظر دیگری مطرح کرد؟

من فکر می‌کنم می‌توانیم این کارها را بکنیم، ولی کم‌توجهی و بی‌دقتی می‌شود و شاید هم رفتار ژورنالیستی و نفس مخاطب‌محوری آثاری دارد که چاره‌ای جز این نیست که سؤالات‌ چالشی، داغ و مخاطب جمع‌کن مطرح شود، پشت این قضیه استدلال‌هایی هست که بنده آنها را نفی نمی‌کنم، ولی در حال حاضر ما می‌خواهیم نیروهای نظام و انقلاب را به هم نزدیک کنیم که این کار، خیلی زحمت و سختی دارد و باید خیلی صبوری به خرج بدهیم و اگر این کار را نکنیم، خیانت کرده‌ایم و خیانتش هم خیلی سنگین است و آثار سویی خواهد داشت.

تأکید می‌کنم برای اختلاف، برنامه لازم نیست و راحت می‌شود اختلاف داشت و در عین حال من از منظر خودم به سؤال شما پاسخ می‌دهم به نقاط قوت کار می‌پردازم، من فکر می‌کنم ما خیلی توفیق داشته‌ایم و از سال 78 به بعد که نیروهای انقلاب دور هم جمع شدند، یک تحول اساسی در گفتمان انقلاب اسلامی به وجود آمد، گفتمان انقلاب اسلامی، اندیشه امام و مسیر انقلاب احیا و جریان لیبرال‌مسلک و دنیاطلب به حاشیه رانده شد و این دستاورد بسیار بزرگی است، چرا این بحث را باز نکنیم و بدان نپردازیم؟ چرا ما در موجی که دیگران درست می‌کنند، بازی کنیم؟ بیاییم و این بحث را باز کنیم.

اگر ما در این مسیر درست عمل می‌کردیم، سرعت و وسعت کارمان ده‌ها برابر می‌شد، ما آمدیم چه گفتیم؟ گفتیم اندیشه امام احیا شود، مبارزه علیه نظام سلطه و استکبارستیزی، عدالت‌خواهی، مبارزه با فساد، مبارزه با ظلم، عقلانیت، شایسته گزینی، خدمت به مردم، ساده‌زیستی مسئولان، توجه به محرومان، توجه به پیشرفت کشور، تولید علم و نوآوری، ایستادگی روی اصول و ارزش‌ها احیا شوند، اینها حرف‌های امام، رهبری، انقلاب و شاخصه‌های اصلی انقلاب بود و ما باید دائماً اینها را زنده نگه داریم تا اگر مسئولی خواست عدول کند، نتواند، اما متأسفانه به این اصول و به این مباحث ایجابی، کم پرداخته می‌شود و بیشتر به سمت و سوی سلبی و بزرگ کردن نقاط چالش برخی مشی می‌کنند.

فکر می‌کنم آن مسیر درست بوده و ادامه آن هم درست است، حتماً ضعف‌هایی داشته‌ایم که باید آنها را شناسایی کنیم و نگذاریم ادامه پیدا کنند و باید جلویشان را بگیریم، باید نقاط قوت‌مان را تقویت کنیم، حوزه‌ عقلانیت و بصیرت ملی را گسترده کنیم و به جاهایی که ضعف داشتیم، به شکل جدی بپردازیم، ولی معنای جدی بودن این نیست که داد و فریاد راه بیندازیم و اگر لازم است جایی فریاد بزنیم، این کار را بکنیم، ولی در جایی هم که لازم است فریادمان محدود به جمعی باشد و اگر در جمع بزرگ‌تر فریاد بزنیم، آثار منفی بر جای می‌گذارد، خود را کنترل کنیم.

به هر حال ما مسلمانیم و آموزه‌های دینی داریم و باید از روش، منطق و اخلاق اسلامی استفاده کنیم، اخلاق که فقط برای داخل خانواده نیست، بلکه در کار سیاسی هم هست و باید از آن استفاده کنیم و جلو برویم.


* شما از نخستین کسانی بودید که حتی پیش از انتخابات، از اصطلاح فتنه استفاده کردید، ما در سال 88 و به تبع آن 89 با پدیده عجیب و غریبی روبه‌رو بودیم که تا حد زیادی سرکوب و متوقف شد و الآن هم بزرگواران اصول‌گرا خطر فتنه را در انتخابات نهم مجلس جدی می‌بینند و بر آن تأکید می‌کنند، برنامه شما و دیگران برای مقابله با فتنه‌گران در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی چیست؟ و آیا می‌توانیم با استفاده از کسانی که در دوران فتنه ساکت بودند و یا با آن همراهی کردند و نمره خوبی نگرفتند، به مقابله با فتنه برویم؟

فدایی: من عنوان نطقی را که در مجلس انجام دادم و به فتنه اشاره کردم، «ماجراهای قدرت‌طلبی جریان فتنه» نامیدم.


* قبل از انتخابات یا بعد از آن؟

فدایی: آخرین نطقم در مورد فتنه روز حدود دوم، سوم اردیبهشت سال 1388 یعنی قبل از انتخابات بود و در این نطق اشاره‌ کردم که از گذشته، جریانی در کشور وجود داشته که برای به قدرت رسیدن حاضر بوده بسیاری از مصالح عمومی کشور را زیر پا بگذارد، برای تأمین منافع باندی و گروهی خود، در کشور غائله‌ به راه بیندازد و مستظهر به پشتیبانی‌های خارجی هم بوده است و این جریان حتماً در انتخابات آینده (انتخابات دهم ریاست جمهوری) هم وارد خواهد شد و فتنه بزرگ‌‌تری را دامن خواهد زد.

پس به ‌زعم ما، «فتنه» یک حرکت ایستا و نقطه‌ای نیست، بلکه جریان مستمری است که از ابتدای انقلاب، بر اساس فکر و خط خاصی مشغول فعالیت بوده است، البته در این بستر جریان‌های قدرت‌طلب و دیگران هم آمدند و سوار بر این موج شدند و حوادثی را برای کشور به وجود آوردند و آسیب‌هایی زدند.

به اعتقاد من هنوز ابعاد، لایه‌ها، کارگزاران، کارفرمایان و برنامه‌ریزان و بازیگران فتنه خوب تبیین نشده‌اند و مسئله اصلی این است که عده‌ای سعی دارند فتنه را در سه چهار شخصیت سیاسی که در انتخابات آمدند و ناکام ماندند، منحصر کنند که به نظر من تحلیل درستی نیست، نه اینکه اینها جزو فتنه نیستند، هستند، ولی همه ماجرا این نیست و قطعاً کارفرما، کارگردان، سناریونویس و برنامه‌ریز اصلی فتنه، نظام سلطه، سیستم‌های امنیتی و اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا، انگلیس و موساد هستند که قطعاً با همه کسانی که فکر و اندیشه امام را برنمی‌تابند، هماهنگ شدند، قطعاً همه اینها تلاش کردند نقاط ضعف درون جریانات سیاسی داخلی را شناسایی و از آنها در مسیر تحقق اهدافشان استفاده کنند و قطعاً آنها بسیاری از عناصر داخلی ما را فریب دادند.

البته در کشور سیاسیون شاخصی وجود داشتند که این سناریو را می‌فهمیدند، ولی قدرت‌طلبی باعث شد این ‌طور تحلیل کنند که ما می‌توانیم در صحنه، نظام سلطه را مدیریت کنیم، غافل از اینکه خودشان مدیریت شدند، بنابراین فکر می‌کنم اول باید ابعاد، لایه‌ها و اهداف فتنه را تحلیل کنیم، زیرا با وجود اینکه بیش از دو سال از فتنه گذشته است، نیروهای سیاسی، تحلیل واحدی را از فتنه ندادند و رهبری چقه در زیبا و هر بار که فرصت مناسبی پیش می‌آید به این مسئله می پردازند تا به تحلیل و برداشت واحدی برسیم و فکر می‌کنم این نکته خیلی اهمیت دارد.

نکته دوم این است که عده‌ای در ماجرای فتنه و برخورد با آن کم آوردند، اینها هم یک طیف هستند و بعضی از آنها نوع موضع‌گیری‌شان منجر به تقویت فتنه شد، بعضی‌ها عدم موضع‌گیری یعنی سکوت‌شان منجر به تقویت فتنه شد، بعضی‌ها هم با تحلیل‌های غلط خود علیه فتنه موضع گرفتند اما به فتنه کمک کردند و این نکته بسیار مهمی است، مثلاً جریان فتنه قطعاً به دنبال دوقطبی کردن جامعه بود و حالا اگر کسی در درون ما بیاید و همان رفتار را که منجر به دوقطبی وفاداران نظام شود را دنبال کند، آیا نتیجه‌اش به نفع فتنه می‌شود یا نه؟ نظام سلطه به دنبال این بود که 13 میلیون رأی را در برابر 24 میلیون رأی قرار بدهد، مگر این طور نبود؟ می‌خواست جامعه را دوقطبی کند و فتنه هم می‌خواست همین کار را بکند و یک عده‌ای هم که در داخل، اسم‌شان اصول‌گرا بود، همین تحلیل را داشتند و می‌خواستند همین کار را بکنند، اینکه ما بیاییم و مسئله فتنه را در خیابان‌ها حل کنیم و مردم را مقابل هم قرار بدهیم، تحلیل بسیار انحرافی و غلطی بود که رهبری، حکیمانه، متوجه مطلب شدند و اعلام کردند که لشکرکشی خیابانی یعنی چه؟

بعضی‌ها با سکوت‌شان به فتنه کمک کردند، بعضی‌ها با نوع همراهی با فتنه آن را تقویت کردند؛ بعضی‌ها به ظاهر مقابل فتنه ایستادند، اما عملاً به آن کمک کردند، آیا ما این موارد را روشن و تبیین کردیم؟ نکردیم، ولی عده‌ای با تحلیل‌های غلط و خط کشی‌های نادرست، جبهه نیروهای انقلاب را محدود می‌کنند و ریزش درست می‌کنند و افرادی را از انقلاب خارج می کنند. به نظرم باید این رویکرد غلط را اصلاح کنیم و رویکردها برخی طیف‌های اصولگرا اشکال دارند و باید اینها را اصلاح کنیم و حالا از من سؤال می‌کنید که بالاخره با اینهایی که سکوت کردند، تردید ایجاد کردند، تحلیل غلط کردند، چه کار کنیم؟


* شما با اینها مرزبندی دارید؟

فدایی: من اینها را یکدست و یک‌گونه نمی‌بینم، بعضی‌ها که سکوت کردند، ممکن است اصلاً به نظام وفاداری نداشتند و دنبال آرمان‌ها و انقلاب نبودند و اگر منظورتان کسانی هستند که آرمان‌ها و امام و انقلاب را قبول دارند و با سکوت و تردیدشان کمک کردند، باید به آنها کمک کنیم که از آن مسیر جدا بشوند و نباید هل‌شان بدهیم که در آن مسیر بروند.


* یعنی باید آنها را بیاوریم در اولویت؟

فدایی: اول این را بپذیریم که نباید آنها را هل بدهیم که آن طرف بروند، آیا شعار دادن، هتاکی و فحاشی کردن به آنها و هر دفعه آنها را سیبل قرار دادن و طرد آنها از حوزه نیروهای انقلاب درست است؟، بپذیریم که این شیوه غلط است.


* خب اول باید توبه و به اشتباهشان اعتراف کنند...

فدایی: حتماً این حرف درست است و ما باید برایشان فضا درست کنیم که بتوانند بگویند اشتباه کردیم.


* این فضا چه جور فضایی است؟ دقیقاً باید چه کار کرد؟

فدایی: نباید با آنها برخورد حذفی کنیم.


* اگر برخورد حذفی نشد و آنها هم به مسیر خود ادامه دادند، تکلیف چیست؟

فدایی: آن موقع معلوم می‌شود که توبه نکرده‌اند، اگر توبه هست، باید زمینه‌اش را فراهم کنیم، ما در 7 دی 1388 در مجلس راهپیمایی داشتیم و وقتی می‌خواستیم این کار را بکنیم، اولش خیلی‌ها نمی‌خواستند بیایند؛ تردید داشتند، ولی کمک کردیم و آمدند، بعضی‌ها با این کار ما موافق نبودند و حتی مخالف هم بودند، ولی خدا کمک کرد، برنامه‌ریزی کردیم و آمدند، پس همراهی کردند، مثل پیشتازان نبودند، ولی آمدند، می‌توانستیم مقابل آنها برخورد حذفی کنیم و کاری کنیم که آنها نیایند، اما کدام درست بود؟ به نظر من اینکه کاری کردیم که آنها هم آمدند، درست بود، چون توانستیم همراهی را بیشتر کنیم.

بعد از واقعه تلخ 25 بهمن، تحلیلی که ارائه شد و نمایندگان شعار دادند، تقریباً مورد پذیرش اکثریت قابل توجه نمایندگان مجلس بود، خیلی‌ها آمدند و ما این را مثبت می‌دانیم و معنایش این نیست که یک عده‌ای اشکال نداشتند، ولی آن اشکال‌دارها ـ همان‌هایی که می‌گویید سکوت کردند و تردید داشتند ـ آمدند و شعار دادند، پس ما یک قدم جلو رفتیم، چرا اینها را نمی‌بینیم؟ اینها نکات مثبتی هستند، می‌توانستیم در یک برخورد غلط، بگوییم شمایی که آن گونه برخورد کردید، حق ندارید توی تیم ما بیایید و بروید کنار و فقط ما 15 نفر درست هستیم و ما حق مطلق هستیم و شما هم باطل مطلق هستید، واقعاً کدام راه درست بود؟ من فکر می‌کنم این راهی که رفتیم، وعده کثیری را همراه انقلاب حفظ کردیم درست بود.

حزب‌الله کرامت دارد؛ حزب‌الله مهرورزی می‌کند و در عین حال اصول‌گراست، یعنی همان گونه که روی اصول‌مان می‌ایستیم و انقلابی هستیم، همان گونه هم باید بتوانیم فضای تعاون و همبستگی به وجود بیاوریم واگر بخواهیم یک تنه برویم و بگوییم فقط ما حق هستیم و بقیه باطل، انتهای این خط چه چیزی باقی می‌ماند؟ دائماً غربال و ایزوله می‌شویم.


* آیا باید اولویت با کسانی باشد که از ابتدا پیشتاز بودند یا کسانی که با تأخیرهای نه ماهه و ده ماهه آمدند؟

فدایی: درست اس،. من این حرف را قبول دارم، ولی اول این مشی کلی را قبول کنیم.


* این همان بحث جذب حداکثری حضرت آقاست

فدایی: احسنت! سیاست امام، نظام و رهبری از همان ابتدای انقلاب، جذب حداکثری بوده است، در این انقلاب بازرگان را به کار گرفتند، بنی‌صدر را به کار گرفتند...


* خب! نتیجه‌ اشتباهمان را هم گرفتند

فدایی: خیر، مشی امام و رهبری کاملا درست بوده است، این انقلاب به هیچ کس تودهنی نزد که تو جلو نیا و آنها بودند که از قطار انقلاب پیاده شدند، انقلاب با سعه‌ صدر و گشاده‌رویی و با کرامت عمل کرد، آنها سوء‌استفاده کردند و لایق نبودند و از قطار انقلاب پیاده شدند، اگر این مشی را سرلوحه‌ کارمان قرار بدهیم، نوع برخوردمان با بسیاری از دوستانی که می‌گوییم اهل تردید و سکوت هستند و بروند و دیگر این طرف‌ها پیدایشان نشود، تغییر می‌کند.

اولویت، شاخص‌هایی است که برای هر کاری تعیین می‌کنیم، باید ببینید برای این کار چه کسی مجموعاً صلاحیت دارد و بر اساس برآیند آن شاخص‌ها امتیاز بدهید و انتخاب کنید، نمی‌توانیم بگوییم تنها شاخص من این است که این فرد در فتنه چگونه عمل کرده؟ به موضع‌گیری بعد از آن هم توجه نکنیم و متناسب با آن اشتباه بزرگ گذشته‌اش تصمیمات را اتخاذ کنیم.


* چرا نمی‌شود؟

فدایی: برای اینکه شما سیاست جذب حداکثری را پذیرفته‌اید، ممکن است در یک موضوع، شاخص اصلی ضد فتنه بودن باشد، در موضوع دیگر ممکن است ضد فساد بودن باشد و در موضوع دیگر ممکن است ضد انحراف بودن باشد؛ یعنی متناسب با موضوع و مسئولیت اظهار نظر می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم، من اگر بخواهم برای مجلس ضابطه بگذارم، هم «ضد فساد» مورد نظرم هست، هم «ضد انحراف»، هم «ضد سلطه» و هم «ضد فتنه»، یعنی شاخص‌هایی را می‌گذارم که برآیند این شاخص را انتخاب کنم و البته یک نقطه حداقلی و یک کف هم دارد، حتماً کسی که در فتنه، میدان‌دار بوده، اصلاً برای ما قابل پذیرش نیست و تردیدی در این موضوع نیست، ولی باید بنشینیم و حداقلی را تعیین کنیم، قضیه را صفر و صد نمی‌کنیم، یک کسی رفته آنجا و سرفه کرده، پس دیگر باید بمیرد؟ البته نمی‌گویم شایستگی نمایندگی دارد.


* طرف سرفه نکرده. رفته کشته‌سازی کرده، رفته ستاد اصولگرایان حامی موسوی را درست کرده؟

فدایی: اگر کسی کشته‌سازی کرده، حتماً نباید باشد، تردیدی در این نیست.


* شما چه قدر سعی می‌کنید این دیدگاه خودتان را به بدنه 8+7 انتقال بدهید؟

فدایی: دو سال است که داریم همین مواضع را می‌گیریم، شما بفرمایید چه کسی بیشتر از جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد فتنه موضع‌گیری کرده است؟ اگر همه اصولگرایان نیز دائماً شاخص‌های را تبیین می‌کردند و در موضع روشنگری قرار می‌گرفتند، خودش تبدیل به مطالبه عمومی می‌شد، ولی متاسفانه عموم اصولگرایان این کار را نکردند. من برایم قابل هضم نیست که کسی بگوید ضد فتنه هستم، بعد برای آزاد کردن فتنه‌گرها نامه بنویسد، آن هم در همان روزهای اول. اصلاً نمی‌فهمم یعنی چی؟ این دوگونه موضع گیری است.


* چه کسی این نامه را نوشته؟ شما منظورتان آقای احمدی نژاد است.

فدایی: هر کسی که بوده. هر کس را با این فرد یا افراد همراه بوده باشد و ادعا کند ضد فتنه هستم و در اوج فتنه به دنبال آزادی عناصر اصلی فتنه باشد، باید فرد یا افرادی دانست که مواضع صادقانه ندارند.


* اینکه حضرت آقا در سخنان‌شان فرمودند که رؤسای قوا و کانون‌های ثروت و قدرت در انتخابات دخالت نکنند، رؤسای قوا یعنی سه نفر: آقایان احمدی‌نژاد و لاریجانی‌ها، در مورد مواضع آقای علی لاریجانی در قبال فتنه هم فعلاً حرفی نمی‌زنیم، آقای قالیباف هم با توجه به اینکه در شهرداری هستند، آیا کانون قدرت و ثروت محسوب می‌شوند یا خیر؟

فدایی: رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان می فرمایند: «من می‌خواهم سفارش کنم که مسؤلان کشور مراقب باشند احترام انتخابات را نگه دارند، هم مجلس، هم دولت، هم قوه‌ قضائیه، احترام انتخابات را نگه دارند و اگر کسى به انحای مختلف دخالت کند، هیچ روا نیست، جایز نیست و باید مردم بر طبق روال قانونى ببینند، تشخیص بدهند، بشناسند و انتخابات انجام بگیرد»

در اینجا جمله‌ای با این صراحتی که شما گفتید، نفرمودند، ولی همیشه مشی و مرام آقا این بوده است که قوا دخالت نداشته باشند و من این را می‌پذیرم و حرف آقا برای من حجت است، همه بحث‎های رهبری را با هم ببینیم.

به این جملات رهبر خردمند و بزرگوار انقلاب که در دیدار دانشجویان - 31 مرداد سال گذشته (1389) فرمودند توجه کنید:

«یک سؤال دیگر این است که بعضى‌ها می‌گویند وحدت، بعضى‌ها می‌گویند خلوص؛ شما چه می‌گویید؟ من می‌گویم هر دو، خلوص که شما مطرح می‌کنید ـ که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌اى را که ناخالصى دارند، از دایره خارج کنیم ـ چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید، خلوص در یک مجموعه که این‌جورى حاصل نمی‌شود و ما به این، مأمور هم نیستیم، در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند، سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود و اینها درجه‌ اول و خالص‌ترین‌ها بودند، عده‌اى دیگر از اینها یک مقدارى متوسط‌تر بودند، یک عده‌اى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم می‌زد و اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ چند هزار نفرى ـ که کار خالص‌سازى خیلى آسان‌تر بود از یک جامعه‌ى 70 میلیونى کشور ما ـ می‌خواست خالص‌سازى کند، چه کار می‌کرد؟ چى برایش می‌ماند؟ آنکه یک گناهى کرده، باید می‌رفت؟ آنکه یک تشرى شنفته، باید می‌رفت؟ آنکه در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازه‌ مرخصى بگیرد، اجازه‌ مرخصى گرفته، باید می‌رفت؟ آنکه زکاتش را یک خرده دیر داده، باید می‌رفت؟ خوب، کسى نمی‌ماند، امروز هم همین‌جور است، این‌جورى نیست که شما بیایید افراد ضعاف‌الایمان را از دایره خارج کنید، به بهانه‌ اینکه می‌خواهیم خالص کنیم، نه، شما هرچه می‌توانید دایره‌ خلّصین را توسعه بدهید، کارى کنید که افراد خالصى که می‌توانند جامعه‌ شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوندف این خوب است و از خودتان شروع کنید، دور و بر خودتان، خانواده‌ خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان و هرچه می‌توانید، در حوزه‌ نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوص‌هاى فردى و جمعى تلاش کنید که نتیجه‌ آن، خلوص روزافزون جامعه‌ شما خواهد شد.و راه خالص کردن این است.

وحدت هم که ما گفتیم ـ که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده ـ منظور من اتحاد بر مبناى اصول است، بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد و به همان اندازه‌اى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم، این می‌شود ولایت بین مؤمنین و آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان می‌دهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح می‌کند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دایره خارج است، بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم...»

بنده در اطاعت از امر آقا موضع سیاسی نمی‌گیرم، حکم، فتوا، نظر و موضع رهبری و ولایت بر تمام افعال سیاسی و غیر سیاسی ما در جمعیت ایثارگران و خارج از آن حاکم و لازم الاطاعه است و تکلیف و وظیفه ما این است و باید رعایت کنیم و برای ما حجت است، این فرق می‌کند با اینکه بگوییم همراه با یک گروه سیاسی به این نتیجه رسیده‌ایم، بنابراین اطاعت می‌کنیم.


* هنوز منطق حضور آن نمایندگان آقایان لاریجانی و قالیباف روشن نشده است

فدایی: ایثارگران با هر سازوکاری که موجب وحدت اصولگرایان شود، موافق است، در مقابل با هر اقدامی‌ که مکانیزم وحدت را بر‌هم بزند، مخالف است، اگر نقدی باشد که بیان آن موجب برهم خوردن وحدت می‌شود، طوری عمل خواهد شد که حداقل آسیب را به دنبال داشته باشد و در مقابل نقاط وحدت تقویت شوند، مشی کلی ما از گذشته تا کنون همین است.

جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی الآن بعضی مطالب را دارد اما به خاطر وحدت اصولگرایان تلاش می‌کند در موقع و زمان خودش بیان کند که اثر مثبت به جای گذارد نه منفی، در مورد مصداق‌ها نیز با استدلال فکر می‌کند که ورود و خروج می‌تواند بهتر از این باشد، به ‌عبارت دیگر، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در نحوه ورود و خروج افراد به 7+8 حرف و موضع دارد ولی چون بیان آن منجر به سوءاستفاده دیگران می‌شود و وحدت را به هم می‌زند از بیان آن مطالب در رسانه‌ها خودداری می‌کند، اما در جایگاه مناسب به طرح دیدگاه‌های خود می‌پردازد.

اتفاقات دیگری نیز در حال رخ دادن بود اسامی بسیاری از ابتدا برای این ترکیب مطرح می شد اما به محضر بزرگان رسیدیم استدلال‎های خود را مطرح کردیم اما فریاد زدن و فشار رسانه‌ای به علما برای تغییر در سازوکار را از اول و در آینده نیز صحیح نمی‌دانیم، به نظرم اگر استدلال قوی داشته باشیم و در محضر علما مطرح کنیم، به نتیجه می‌رسیم، آنها به حرف منطقی و عقلانی احترام می‌گذارند و به نتیجه می‌رسیم البته معنای نتیجه این نیست که هر چه شما یا ما گفتیم قبول شود بلکه به روشی که قابل قبول است می‌رسد.


* ارزیابی شما از حضور جبهه پایداری در عرصه سیاسی کشور چیست؟

فدایی: گروه جبهه پایداری و افراد آن دارای پیشینه‌ای هستند که آن پیشینه را نیز باید دید.،بالاخره هر‌گونه ایجاد ظرفیت جدید در اصولگرایان را مثبت ارزیابی می‌کنم، منتها تأکید می‌کنم به شرطی که این ظرفیت‌ها مقید به اصولگرایی باشند، مهم‌ترین شاخص اصولگرایی ولایت‎مداری است که از بطن «ولایتمداری»، «وحدت» در می‌آید.

هر جریان اصولگرایی که وحدت را به هم بزند زاویه ایجاد کرده است، طبعا نباید مقبول واقع شود، برعکس هر ظرفیتی به‌وجود آید که وحدت را توسعه دهد، مثبت باید ارزیابی شود و این وحدت مراتب مختلفی دارد، بخشی از آن در پذیرش مرجعیت مورد قبول اصولگرایان است و بخشی دیگر ایجاد وحدت در بدنه اجتماعی گفتمان اصولگرایی است، وقتی جریان و ظرفیتی را به‌وجود آورند که در بدنه اجتماعی انشقاق ایجاد کند، این ظرفیت با اصولگرایی فاصله دارد اما اگر در بدنه اصولگرایی این کار را نکند، بلکه در مرجعیت مورد قبول اصولگرایی ایجاد اختلاف کند، طبعا با این گفتمان فاصله دارد، پس ظرفیت در مرجعیت مورد قبول اصولگرایان و هم در بدنه اجتماعی می‌تواند ایجاد تفاهم و نزدیکی کند و هر ظرفیتی در این راستا به‌وجود آید، مورد قبول ماست، تلاش و مواضع بعضی افراد شاخص جبهه پایداری در این راستا است و البته موارد نگران‌کننده‌ای هم احساس می‌شود که آن گرایش غالب در راستای وحدت است.


* خط قرمزهای متعددی در جبهه پایداری درباره وحدت با سایر گروه‌ها مطرح شد که احتمالا آقای حداد عادل و شما با حضورتان به آن خط قرمزها مهر تأیید زدید، در عین حال، شکل‌گیری این جبهه را موجب افزایش ظرفیت در گفتمان اصولگرایی می‌دانید، با تفسیر جبهه پایداری در رابطه با فتنه، هرکس از سکوت در فتنه حمایت ویا سکوت کرد و مواضع دو پهلو داشت، مردود است، آیا تحول‌خواهان (ایثارگران، رهپویان و...) بین خود و اصولگرایان سنتی خط‌کشی کردند؟

فدایی: بالاخره در درون مجموعه خانواده اصولگراها بر اثر یک‎سری اتفاقات، رفتارها، اشکال‌ها و اختلاف‌هایی به‌وجود آمد که قابل کتمان نیست و ریشه در گذشته دارد، هنر ما آن است که با توجه به واقعیت‌ها با یکدیگر وحدت کنیم نه‌اینکه واقعیت‌ها را نادیده بگیریم، اینجا زمانی وحدت محقق می‌شود که با تأکید روی شاخص‌ها و اصول انجام شود و ما با هر کسی که روی شاخص‌ها و اصول بایستد، کنار می‌آییم و کمک می‌کنیم که وحدت شکل گیرد.

برخی خط قرمز را جریان فتنه و انحراف می‌دانند اما ما غیر از این فساد را هم خط قرمز می‌دانیم، برای تبیین خط قرمزها حاضریم بحث کنیم و اگر در بحث توانستیم به شاخص‌هایی که اصل گفتمان را آسیب نزند برسیم، انعطاف نشان خواهیم داد، چراکه معتقدیم عقلانیت باید بر رفتار ما حاکم باشد و این طور نیست که بگوییم مرغ یک پا دارد و آن هم پایی است که ما تعریف می‌کنیم، در عین حال تصور نکنید که اصولگرای ناب خالص وجود دارد، بلکه همه طیف‌های اصولگرا اشکالاتی دارند که نباید یک طرف را کامل بری از اشکال بدانیم.


* چگونه خطوط قرمز را مشخص می‌کنید؟

فدایی: باید عقلانیت همراه با انعطاف حاکم شود تا هر‌جا نقطه ضعفی وجود داشت به ‌دور از احساسات، عواطف و تقابل مشکل برطرف شود، این مسئله‌ای است که خیلی‌ها به دنبال انجام آن هستند تا وحدت شکل بگیرد، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی از صدر تا ذیل وحدت خیلی مطالب و حرف‌ها دارد اما بیان آن مباحث باید به گونه‌ای باشد که وحدت را تقویت کند و اختلافات را کمتر کند، از این‌رو آنها را که به وحدت اصولگرایان کمک کند، مطرح می‌کند، این یک منطق عقلانی ـ انسانی است و بشر اینگونه زندگی می‌کند، همه افراد در زندگی عادی‌شان این اصول را رعایت می‌کنند، چه طور ما در عرصه مهم سیاسی و اجتماعی آن را رعایت نکنیم.

پس بحث خط قرمز روشن است، جذب حداکثری و دفع حداقلی استراتژی نظام از ابتدای پیروزی انقلاب بوده اما نباید بد تفسیر شود مثلا اگر دفع حداقلی به آن معناست که اگر کسی آمد در غائله بعد از انتخابات دخیل و شریک، موثر و عامل بود و با ایفای نقش در آن جریانات دشمن شادکن شد و حالا به اشتباه خودش پی‌برد، باید وی را در رأس هرم تصمیم‌گیری جای داد، خیر چه کسی گفته این حرف منطقی و درست است؟ کسی که توبه کرده برود جبران کند، مواضعی اتخاذ کند که معلوم شود می‌خواهد جبران کند و دشمن را از خودش مأیوس کند، یعنی فرد با عملکرد خودش باید اعتماد را افزایش دهد نه صرف آنکه حرفی زد به‌به و چه‌چه راه بیندازیم او را روی سر خود جای دهیم، این حرف غلط است، از طرفی اگر کسی هم بگوید توبه‌کنندگان هیچ‌گاه مورد پذیرش اصولگرایان قرار نمی‌گیرند، حرف نادرستی زده است.

نکته دیگر اینکه دو بحث اگر تفکیک شود، فکر می‌کنم مسئله حل شود، یکی اینکه هر عنصری در ارتباط با یک شاخص یا یک جریان کم آورد، این منشأ قضاوت قرار می‌گیرد یا مجموعه برآیند رفتاری وی و میزان وزن دادن به شاخص‌ها؟ ایثارگران معتقد است مجموعه مواضع فرد را باید با شاخص‌ها مقایسه کرد تا به برآیند قابل قبولی برسیم و ممکن است کسی نسبت به جریان فتنه یا انحراف کم آورده باشد یا یکی نسبت به جریان فساد کم بیاورد یا شاید هم کسی روی صلاحیت‌های فردی کم بیاورد، همه اینها وجود دارد و باید مجموعه شاخص‌ها را نگاه کرد. تازه اینها شاخص‌های سلبی هستند.

شاخص‌های ایجابی که مهم‌ترند، به‌ عبارت دیگر فرد اول باید شرایط لازم را داشته باشد و نمره قبولی اولیه را کسب کند تا بعد وضعیتش با شاخص‌های سلبی مورد سنجش قرار بگیرد، یعنی این طور نیست که بتوان با یک خط یا جمله بگوییم یک فرد در یک مقطعی از زمان در مقابل فتنه یا انحراف سکوت کرد و او را کنار بگذاریم، مجموعه رفتارها و موضع‌گیری‌های یک فرد یا جریان سیاسی را باید با مجموعه شاخص‌های اصولگرایی ارزیابی کرد که البته مهم‌ترین شاخص و میزان و معیار که بقیه را پوشش می‌دهد، ولایتمداری است که به هیچ عنوان ما نباید از آن عدول کنیم، یعنی اگر یک نفر در همه شاخص‌ها 20 گرفت ولی در ولایت‌مداری رد شد، این فرد نمی‌تواند شامل وحدت شود.

در مورد جبهه پایداری نیز بگویم که اگر بنده هم در آن جلسه همایش جبهه پایداری شرکت کردم، به آن خاطر بود که این اعتماد را در من به‌وجود آوردند که جبهه زیر مجموعه وحدت اصولگرایان می‌خواهد عمل کند، نه مستقل از آن و اگر خلاف این بود که قطعا بنده در آن جلسه شرکت نمی‌کردم.


* وضعیت نظام سلطه و گروه‌های اصلاح‌طلب و نزدیک به جریان فتنه را چگونه در انتخابات آتی ارزیابی می‌کنید؟

فدایی: من اصلا قائل به اینکه جریانی به نام اصلاح‌طلب وجود خارجی دارد، نیستم، اصلاح‌طلب اگر مساوی با فتنه و جریان دوم خرداد است، تمام شد و در صورتی که عده‌ای با برائت از فتنه بخواهند در فضای سیاسی کشور فعالیت کنند دیگر اصلاح‌طلب به حساب نمی‌آیند بلکه یک جریان جدید سیاسی هستند، عقلانی آن است که اسم جدیدی روی خود بگذارند و برچسب فتنه‌آمیز را از خودشان دور کنند وگرنه اصلاح‌طلبی که با فتنه و دوم خرداد باشد عملا مقابل ساختارهای نظام قرار دارد، بنابراین آن اصلاح‌طلبی که از آرای مردم دم می‌زد ولی با آن تقابل کرد، مرد و اگر جریانی است که روزی با دوم خردادی‌ها دوست و رفیق بود ولی الأن متوجه رفتار هنجار‌شکنانه آنها شده و از آنها اعلام برائت کرده دیگر اصلاح‌طلب به شمار نمی‌آید.