۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۱

تحلیل رفتار مردم کوفه/چرخش سیاسی نخبگان چرا و چگونه؟

تحلیل شرایط سیاسی زمان حیات و قیام حضرت اباعبدا... الحسین(ع)، همچون مراسم عزاداری آن حضرت هرگز رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد و از جذابیت نمی‌افتد.
کد خبر : ۳۸۲۸۲۰

صراط: تحلیل شرایط سیاسی زمان حیات و قیام حضرت اباعبدا... الحسین(ع)، همچون مراسم عزاداری آن حضرت هرگز رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد و از جذابیت نمی‌افتد. گویی لازم است ما هر سال عاشورا را مرور کنیم و هر بار درس تازه‌ای از آن بیاموزیم؛ درسی که برای امروز ما مفید باشد. بر همین اساس برای تحلیل سیاسی قیام عاشورا با دکتر محمدحسین رجبی‌دوانی، کارشناس برجسته تاریخ اسلام به گفت‌وگو نشسته‌ایم. رجبی‌دوانی از عوامل سیاسی غریب ماندن حضرت ثارا... در کربلا برای ما می‌گوید و به تحلیل شرایط سیاسی حاکم بر دنیای اسلام، کوفه، مدینه و سایر بلاد بزرگ اسلامی در آن مقطع می‌پردازد. با ما همراه شوید.


ریشه‌های اصلی همراهی نکردن جامعه اسلامی با قیام امام حسین(ع) در سال 61 هجری از منظر سیاسی چیست؟ چرا ما در رفتار مردم کوفه که مدعی حمایت از قیام امام هم هستند، چنان چرخش سیاسی عجیبی را مشاهده می‌کنیم؟

در تحلیل سیاسی حادثه عاشورا باید دقت داشت مردم کوفه‌ای که چنین سابقه خیانت‌باری را در خود ثبت کرده است، سرآمد عالم اسلام بودند. کوفه تنها جایی است که به تبع از امام حسین(ع) علیه یزید به خروش می‌آید، امام را دعوت کرده، از آن حضرت اعلام پشتیبانی می‌کند. لذا ما باید بدانیم از نظر سیاسی، اینها مردمی روشن‌تر و آگاه‌تر از بقیه عالم اسلام بودند که متوجه خطر یزید می‌شوند. جنبشی که علیه بنی‌امیه در کوفه پدید آمد و معتقد بود بهترین جایگزین یزید، خاندان پیامبر(ص) هستند در هیچ کجای عالم اسلام پدید نیامد. با این حال می‌بینیم فاجعه کربلا را هم همین مردم رقم می‌زنند. بررسی علل و عوامل این چرخش سیاسی فرصتی طولانی می‌خواهد. با این حال سعی می‌کنم به صورت تیتروار به مهم‌ترین عوامل آن اشاره کنم. مهم‌ترین عامل پیدایش فاجعه عاشورا، غصب خلافت پیامبر اکرم(ص) در پی ارتحال آن بزرگوار است. با توطئه‌ای که در سقیفه شکل گرفت و رهبری الهی اسلام از جایگاهی که داشت خارج شد، تغییر ارزش‌های دینی رایج شد و بدعت‌ها زنده شدند. در نتیجه مردم به‌شدت از ارزش‌های زمان پیامبر(ص) فاصله گرفتند. این سیر سقوط و دور شدن از تعالیم پیامبر اکرم(ص)، به‌خصوص پس از صلح امام حسن مجتبی(ع) در سال 41 هجری و کنار رفتن آن وجود مقدس و حاکمیت معاویه لعنه‌ا... بر عالم اسلام شتاب می‌گیرد. به‌عنوان نمونه، خلافت پیامبر جایگاهی معنوی داشت اما توسط معاویه تبدیل به سلطنت می‌شود. چیزی که اسلام با آن مخالف است. سلطنت موروثی به هیچ‌وجه جایی در منطق اسلام ندارد. با این حال، بنی‌امیه با استفاده از زمینه‌های انحرافی که وجود داشت توانست خلافت را تبدیل به سلطنت کند.

این مساله چقدر مورد پذیرش بدنه عمومی جامعه بود؟

معاویه در طول 20 سال به تدریج جامعه را نسبت به این مسائل عادی‌سازی کرده است. تا قبل از معاویه خلفا را به‌عنوان جانشینان پیغمبر(ص) تبلیغ می‌کردند، یعنی خلیفه رسول‌ا... خوانده می‌شدند. ولی در حاکمیت بنی‌امیه با خرج پول‌های کلان و خریدن دین مردم، مساله عوض می‌شود. معاویه و به تبع او یزید لعنه‌ا... قانع به مقام خلیفه رسول ا... نیستند، بلکه خود را خلیفه‌ا... می‌نامند. لذا داریم که بعد از هلاکت معاویه و روی کار آمدن یزید، مردم شام با او به‌عنوان خلیفه خدا روی زمین بیعت می‌کنند! بعدها می‌بینیم که فردی مثل حجاج بن یوسف ثقفی، حاکم جبار و خونخوار عراق به صراحت می‌گوید پیغمبر(ص) فقط فرستاده و رسولی از جانب خدا بوده است، در حالی که خلیفه جانشین خدا روی زمین است! یعنی مقام خلیفه را که حالا به صورت سلطنت درآمده است، بالاتر از مقام رسالت و پیغمبر(ص) تبلیغ می‌کنند. مورد دیگر آلوده شدن خواص و نخبگان جامعه به دنیا بر اثر سیاست‌های فاسد اموی است. ما موارد زیادی می‌بینیم که بزرگانی از قبایل و شخصیت‌های مطرح جامعه به وسیله معاویه به دنیا آلوده شده‌اند. آلودگی خواص به دنیا به حدی است که هنگام مطرح شدن ولیعهدی یزید توسط معاویه، نخبگان برجسته دنیای اسلام در کوفه، بصره و سایر بلاد دنیای اسلام حاضر می‌شوند با گرفتن پول، یزید را به‌عنوان ولیعهد بپذیرند. تباهی نخبگان به حدی است که در تاریخ داریم وقتی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه هیاتی از نخبگان این شهر را به سرپرستی پسر خود برای گزارش بیعت کوفیان با یزید به شام می‌فرستد، شخص معاویه نیز شگفت‌زده می‌شود. لذا پسر مغیره را در خلوت می‌خواهد و از او سوال می‌کند پدرت دین این مردم را چقدر خریده است؟ و او جواب می‌دهد به هر نفر 30 هزار درهم داده است! و معاویه در پاسخ می‌گوید: خوب ارزان خریده است! این نشان‌دهنده اوج تباهی پدیدار شده در سطح جامعه است.

خیانت و چرخش سیاسی خواص را می‌توان این‌گونه توجیه کرد. سوال این است که سایر مردم چرا با قیام امام حسین(ع) همراهی نکردند؟

توده‌های مردم و عوام معمولا نگاه به نخبگان و خواص می‌کنند. این مساله به‌خصوص در جامعه قبایلی آن روز عرب، بیشتر نمود دارد. وقتی خواص با یزید کنار می‌آیند، مردم هم به تبعیت از آنها به این سمت و سو سوق پیدا می‌کنند. مساله دیگری که در مورد جهت‌گیری عموم مردم مهم است این است که معاویه لعنه‌ا... در دوران حاکمیت 20 ساله خود بر جامعه اسلامی، پایه‌های حکومت خود را علاوه‌بر خریدن خواص با پول، با خونریزی، خونخواری و مرعوب کردن توده‌های عمومی مردم، محکم کرده است. معاویه جنایتکاری مثل زیاد ابن ابیه را در کوفه و بصره نصب می‌کند. پیش از او نیز جنایتکار دیگری همچون سمره بن جندب را قرار داده بود که اینها دست به کشتارهای عجیب و سهمگینی زدند. این واقعیات باعث ایجاد فضای رعب و وحشت سنگینی در جامعه می‌شود. در تاریخ داریم زیاد ابن ابیه همان روز اولی که وارد کوفه شد و در خطبه خود در مسجد کوفه شروع به سب و لعن ساحت مقدس امیرالمومنین(ع) کرد، شماری از شیعیان کوفه او را سنگباران کردند. او در واکنش، دستور داد درهای مسجد را بستند و 80 نفر را شناسایی کرد که اینها به طرفش سنگ پرتاب کرده بودند و دست‌های آنها را برید! به گفته مسعودی و یعقوبی از مورخان برجسته تاریخ اسلام، در دوران سیاه حاکمیت معاویه اساسا افراد سرشناسی باقی نماندند تا بخواهند به ارزش‌ها پایبند باشند و در برابر او قد علم کنند. همه یا کشته شدند یا تبعید شدند و به اندک اتهامی آنها را به سختی از صحنه خارج می‌کردند. لذا در این شرایط است که معاویه به جهنم می‌رود و یزید لعین روی کار می‌آید.

اگر اجازه دهید، به تحلیل شرایط کوفه بپردازیم. در زمان قیام امام حسین(ع) چه شرایطی برای کوفه پیش می‌آید؟

مردم کوفه وقتی می‌شنوند که امام حسین(ع) حاضر به بیعت با یزید نشده و مدینه را ترک کرده و به سوی مکه رفته است، به خروش آمدند و می‌توانستند با یاری امام حسین(ع) تحول عظیمی ایجاد کنند. منتها وقتی یزید از این مساله باخبر می‌شود، عبیدا... ابن زیاد لعنه‌ا... را به سرعت به کوفه می‌فرستد. عبیدا... با اینکه نیرویی جز کارکنان دارالاماره کوفه را در اختیار ندارد، موفق می‌شود فضای کوفه را تغییر دهد. بیش از 18 هزار نفری که با مسلم بن عقیل بیعت کرده‌اند، در اثر یادآوری همان رعب و وحشتی که معاویه ایجاد کرده است، دست از یاری مسلم برمی‌دارند. عبیدا... به دروغ می‌گوید لشکری از سوی یزید به کوفه می‌آید که در صورت یاری حسین توسط کوفیان، دست به کشتار وسیعی در کوفه خواهد زد. لذا می‌بینیم مردم کوفه به سرعت منفعل می‌شوند و پا به فرار می‌گذارند. وقتی امام حسین(ع) در کربلا فرود می‌آیند، در آغاز وقتی عبیدا... بن زیاد همین کوفیان را به اجبار به سوی کربلا اعزام می‌کند، برخی از آنها از بین راه فرار می‌کنند. آنها می‌دانستند جنگیدن با فرزند رسول خدا(ص) کار بسیار پلیدی است ولی اراده پیوستن به امام حسین(ع) را نداشتند. عده‌ای گریختند تا در کربلا حاضر نشوند و عده‌ای دیگر هم به طمع وعده و وعیدهای عبیدا...‌بن‌زیاد به سپاه او پیوستند. عبیدا... نقدا پول زیادی را بین بزرگان و سران قبایل کوفه پخش کرد و آنها را از همراهی نکردن با سپاه یزید ترساند.

کسانی که در بین راه کوفه تا کربلا از سپاه عبیدا... فرار می‌کنند، چرا به سپاه امام حسین(ع) ملحق نمی‌شوند؟

همان‌طور که گفتم، عبیدا... فضای رعب و وحشت سنگینی را در کوفه حاکم کرده بود. گفته بود اگر بیعت بشکنید و با دشمنان ما همراه شوید، من کسان و خاندان شما را از بین می‌برم و بیگناه را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد. لذا نخواستند صدای امام حسین(ع) را بشنوند و به یاری او بشتابند. درواقع عبیدا... چنان رعب و وحشتی ایجاد کرد که بخشی از مردم کوفه از ترس به سوی کربلا رفتند و این فاجعه را پدید آوردند. امام حسین(ع) البته در روز عاشورا علت شکل‌گیری چنین وضعیتی را لقمه‌های حرامی می‌داند که در شکم‌های مردم کوفه انباشته شده است.

ظاهرا بخش مهمی از ابعاد سیاسی شکست ظاهری امام حسین(ع) در کربلا، مربوط به تردیدافکنی خواص در قیام ایشان است. این بخش را چقدر در شکل‌گیری فاجعه عاشورا موثر می‌بینید؟

در این مقطع زمانی، ما چهره‌هایی داریم که سرشناسان و نخبگانی به حساب می‌آیند که جایگاه خود را بیشتر مدیون آقازدگی خود؛ یعنی فرزندان اصحاب سرشناس پیامبر(ص) هستند. عبدا... بن عمر، عبدالرحمان بن ابی‌بکر، عبدا... بن زبیر، عبدا... بن عباس و حتی برخی از خویشاوندان امام حسین(ع) مانند عبدا... بن جعفر از این دسته به حساب می‌آیند که بذر تردید را در مقابل قیام امام حسین(ع) در دل مردم می‌پاشند. وقتی امام در مکه حرکت خود را به صورت رسمی و گسترده اعلام عمومی می‌کند یا به اصطلاح امروز، رسانه‌ای می‌کند، برخی از این نخبگان که در آنجا حضور دارند، ولی نه‌تنها به یاری امام نمی‌شتابند، بلکه با سخنانی مصلحت‌اندیشانه، امام را از حرکت بازمی دارند. عبدا... بن عمر در مقابل مردم، امام را قسم می‌دهد که خود را به خطر نیندازید و همان‌طور که با معاویه کنار آمدید، با یزید هم کنار بیایید و خود را به خطر نیندازید! این را جلوی مردم می‌گوید. مردم هم اینها را می‌شناسند و طبیعتا دیدگاه‌شان روی آنها تاثیر می‌گذارد. حتی عبدا... بن عباس و عبدا... بن جعفر که از بنی هاشم هستند و خویشاوند امام حسین(ع) محسوب می‌شوند هم جلوی ایشان می‌ایستند و با حرارت امام را از حرکت باز می‌دارند.

زمانی که امام تصمیم گرفته است به سوی کوفه برود، خیانت‌های کوفیان در حق پدر و برادرشان امام حسن(ع) را به ایشان یادآوری می‌کنند و از امام می‌خواهند دست به هیچ اقدامی نزند. عملکرد نخبگان تاثیرات منفی گسترده‌ای در عمومی شدن قیام امام گذاشت. امام حسین(ع) چند ماه است که در مکه حضور دارد و مردم را از خطرات حاکمیت یزید آگاه می‌کند. چه بسا بسیاری از این مردم تحت تاثیر هدایت‌های امام قرار گرفته‌اند و می‌خواهند به خروش بیایند، ولی وقتی می‌بینند این افراد سرشناس و خویشاوند هم امام را از حرکت بر حذر می‌دارند، طبیعتا با خود فکر می‌کنند که نعوذبالله امام دارد اشتباه می‌کند و حرکت ایشان درست نیست. این است که وقتی امام از مکه حرکت می‌کند، جز همان کسانی که همراه ایشان از مدینه آمده‌اند و انگشت‌شماری افراد بصیر و مومنان بزرگ که از کوفه و دو سه نفر از بصره خود را به مکه رسانده‌اند، کسی امام را همراهی نمی‌کند. من این را نتیجه عملکرد نابجای این نخبگان می‌دانم.

اگر بخواهیم به مجموعه عواملی که ذکر شد، مساله دیگری را اضافه کنیم، باید به چه موردی اشاره کرد؟

مساله دیگری که می‌توان به موارد قبلی اضافه کرد، عافیت‌طلبی گروهی از مردم به‌خصوص در مدینه است. ما می‌بینیم امام در مدینه حرکتش را آغاز می‌کند و صراحتا می‌گوید با روی کار آمدن یزید باید فاتحه اسلام را خواند. مردم می‌دانستند حرف امام حق است و ایشان درست می‌گوید، احساس می‌کردند اگر با امام همراهی کنند، راحتی نسبی زندگی‌شان را از دست می‌دهند. تصورشان این بود دیگرانی هستند که امام را یاری کنند و نیازی به همراهی ما نیست. تحلیل‌شان این بود که پس از موفقیت حرکت امام حسین(ع) به ایشان بپیوندند و با ایشان همراهی کنند. به اصطلاح خودمانی، می‌گفتند ما چرا خودمان را به دردسر بیندازیم؟

اگر نکته ناگفته‌ای در این زمینه باقی مانده است، ذکر بفرمایید.

یک نکته مهم در ارتباط با کوفه است. مخالفان و معاندان شیعه با جفا و دروغ‌پردازی می‌گویند کوفیان شیعیانی بودند که اول امام را دعوت کردند و سپس با همراهی عبیدا... بن زیاد به جنگ امام رفتند و او را به شهادت رساندند. این دروغ بزرگی است که گفته می‌شود. در کوفه شیعه به معنای معتقدان به ولایت بلافصل امیرالمومنین علی(ع) انگشت‌شمار بود. آنها خود را به امام رسانده بودند و با امام در کربلا شهید شدند. برخی دیگر بودند که محبان امام حسین(ع) و قائل به برتری آن حضرت بر یزید بودند و امام را هم دعوت کرده بودند. ولی هنگامی که حکومت نظامی در کوفه اعلام و ورود و خروج منع شد، مرعوب شدند و با اینکه قصد یاری به امام داشتند، همین را توجیهی برای نرفتن به یاری امام قرار دادند. گفتند راه‌ها را بسته‌اند و ما دیگر تکلیفی نداریم؛ در حالی که در همین شرایط، برخی با همسر، فرزند و مادر خود گریخته و به کربلا رفته بودند. اینها پس از شکل‌گیری فاجعه عاشورا متوجه اشتباه بزرگ خود شدند. کسانی مثل سلیمان بن صرد خزاعی‌ها که با همه زمینه‌سازی‌هایی که برای قیام امام حسین(ع) کرده بودند، به همین ملاحظه به کربلا نرفتند.

منبع:فرهیختگان