به گزارش صراط روزنامه ابتکار نوشت:
اين روزها همه در فضاي سياسي، بازي خود را شروع کردهاند. گروهي جبههاي تشکيل دادهاند و قصد دارند تا روز انتخابات پايداري کنند. گروهي ديگر جامه ميدرند که اينان براي تقويت خط انحراف به ميدان آمدهاند. هر دو گروه در يک بازي ديگر، همزمان هم از اصلاحطلبان براي حضور در انتخابات دعوت ميکنند، هم نسبت به بازگشت آنان به عرصه سياست هشدار ميدهند. برخي ديگران را از افشاگري خود ميترسانند و طرفه اينکه هيچ موضوع دندانگيري از افشاگري آنان بيرون نميآيد. جمعي همزمان، هم در طرح سؤال از رئيسجمهور اشکالي نميبينند، هم تلاش ميکنند که اين موضوع به فرجام نرسد.
دراينميان رنگها هم بازي خود را آغاز کردهاند: «خط قرمز، کارت زرد، کارت سبز». در بين آنان «خط قرمز »سابقه بيشتري دارد و اکنون خود به درخت تناوري تبديل شده است که ريشههايش را هرکسي بهسمتي ميکشاند تا استفاده خود را از آن ببرد. نگاه کنيد به سخنان فعالان سياسي که هر حرکتي از حريف را به اين خط پررنگ و ضخيم نزديک ميکنند تا مبادا رقيب بيشازاين قدرت گردش و فعاليت داشته باشد. خط قرمز را مانند طنابي برداشتهاند و از طرفي آنرا از خود و گروهشان دور ميکنند و از سويي به دور حريف ميکشند و دايرهاي به شعاع گاه يک قدم رسم ميکنند تا درعينحال که حريف در ميدان ايستاده، نتواند حرکتي کند. اينان جاي خالي حريف را نميخواهند، بلکه مترسکي از آنرا در نظر دارند که هم ايستاده باشد تا گروهي را از آن بترسانند و هم البته کاري از دستش برنيايد.
اين طناب ضخيم و قرمز البته منحصر به حوزه سياست نيست. هزار سر دارد که يکي از آنها در سياست است و باقي آن در فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، قضاوت، ورزش، بهداشت، رسانه، خيابان، کوچه، اداره، مدرسه، اتوبوس، تاکسي و صد جاي ديگر ديده ميشود و اين البته هيچ ربطي به خطوط قرمزي ندارد که قانون اساسي بهروشني بيان کرده است. بخواهي قانون را متذکر شوي، خودش هم گرفتار همين خط قرمز ميشود.
«کارت زرد» هم اين روزها از مستطيل سبز فوتبال به عرصههاي ديگر وارد شده است. اين کارت هشداري است که يعني «داري به خط قرمز نزديک ميشوي» و در آن تهديدي مستتر است که يعني «تکرار شود، اخراج ميشوي». کارت زرد به فلان وزير، کارت زرد به رسانه، کارت زرد به نماينده مجلس و... جالب است که در اين ميانه هرکسي خود را در جايگاه داوري ميبيند که کنترل زمين و بازي را در بالا بردن مکرر کارت زرد ميداند.
اما «كارت سبز» حكايت جديدي دارد؛ يعني بهتازگي نگاهها را بهسمت خود معطوف كرده است. اما اين كارت خوشرنگ و خوشآتيه، جنس مرغوبتري دارد، خارجي اصل است. نمونه داخلياش هنوز ساخته نشده؛ يعني ما فعلاً تا كارت زرد و قرمز داريم و نيازي به آن حس نشده. اين كارت سبز كه بيشتر با اصطلاح خارجي آن «گرينكارت» شناخته شده، براي جذب بهكار ميرود، برخلاف نمونههاي قبلي كه مختص دفع و اخراج و فراريدادن است.
قبلاً گفته ميشد اين كارت را خارجيها طراحي كردهاند تا مغزهاي متفكر ما را جذب خود کرده و جوانان با استعداد را از كشور خارج و به جمعيت خود اضافه كنند. گفته ميشد ترفندي است تا متخصصان نابغه ما را بدزدند.
از آنسو هم در همه اين سالها گفته ميشد كه كساني كه بهدنبال بيبندوباري و فساد و اميال دنيوي خود هستند و در داخل فرصت بروز آنها را ندارند، براي دستيابي به اين كارت به هر دري ميزنند. صفوف جلوي در وزارتخانهها هر روز درازتر ميشد و ما تنها به حال افراد حاضر در اين صفوف افسوس ميخورديم كه در پي عيش و عشرت از وطن خود ميگذرند. البته هيچگاه به حال كشوري كه اينهمه نبوغ و استعداد و تخصص را دودستي تقديم بيگانگان و حتي دشمنان ميكند، حسرت نخورديم و حتي از دل و زبانمان گذشت كه «همان بهتر كه بروند».
آن روزها اين صفهاي طويل توده بيشكل و ناشناسي خوانده ميشد كه درد وطن ندارند و دل در گرو بيگانگان دارند. اما امروز كه پردهها كمكم كنار ميرود و به برکت استفاده مكرر گروه ها و افراد سياسي ازكارت زرد معلوم ميشود كه در آن صف طويل، از طالبان عيش و عشرت تا صاحبان جاه و منصب حضور داشتند. از مدير دولتي تا نماينده مجلس درصف ايستاده بود. از زنان بدحجاب تا روحاني پرهيزگار گذرنامه بهدست تقاضاي تابعيت کشوري غير از ايران را داشتند. اينهمه مديون کارت زردهاي افشاگرانهاي است که هر روزه يکي بالا ميبرد. اين روزها آدمها، کارتها و رنگها باهم بازي خود را آغاز کردهاند.
فضل الله ياري
اين روزها همه در فضاي سياسي، بازي خود را شروع کردهاند. گروهي جبههاي تشکيل دادهاند و قصد دارند تا روز انتخابات پايداري کنند. گروهي ديگر جامه ميدرند که اينان براي تقويت خط انحراف به ميدان آمدهاند. هر دو گروه در يک بازي ديگر، همزمان هم از اصلاحطلبان براي حضور در انتخابات دعوت ميکنند، هم نسبت به بازگشت آنان به عرصه سياست هشدار ميدهند. برخي ديگران را از افشاگري خود ميترسانند و طرفه اينکه هيچ موضوع دندانگيري از افشاگري آنان بيرون نميآيد. جمعي همزمان، هم در طرح سؤال از رئيسجمهور اشکالي نميبينند، هم تلاش ميکنند که اين موضوع به فرجام نرسد.
دراينميان رنگها هم بازي خود را آغاز کردهاند: «خط قرمز، کارت زرد، کارت سبز». در بين آنان «خط قرمز »سابقه بيشتري دارد و اکنون خود به درخت تناوري تبديل شده است که ريشههايش را هرکسي بهسمتي ميکشاند تا استفاده خود را از آن ببرد. نگاه کنيد به سخنان فعالان سياسي که هر حرکتي از حريف را به اين خط پررنگ و ضخيم نزديک ميکنند تا مبادا رقيب بيشازاين قدرت گردش و فعاليت داشته باشد. خط قرمز را مانند طنابي برداشتهاند و از طرفي آنرا از خود و گروهشان دور ميکنند و از سويي به دور حريف ميکشند و دايرهاي به شعاع گاه يک قدم رسم ميکنند تا درعينحال که حريف در ميدان ايستاده، نتواند حرکتي کند. اينان جاي خالي حريف را نميخواهند، بلکه مترسکي از آنرا در نظر دارند که هم ايستاده باشد تا گروهي را از آن بترسانند و هم البته کاري از دستش برنيايد.
اين طناب ضخيم و قرمز البته منحصر به حوزه سياست نيست. هزار سر دارد که يکي از آنها در سياست است و باقي آن در فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، قضاوت، ورزش، بهداشت، رسانه، خيابان، کوچه، اداره، مدرسه، اتوبوس، تاکسي و صد جاي ديگر ديده ميشود و اين البته هيچ ربطي به خطوط قرمزي ندارد که قانون اساسي بهروشني بيان کرده است. بخواهي قانون را متذکر شوي، خودش هم گرفتار همين خط قرمز ميشود.
«کارت زرد» هم اين روزها از مستطيل سبز فوتبال به عرصههاي ديگر وارد شده است. اين کارت هشداري است که يعني «داري به خط قرمز نزديک ميشوي» و در آن تهديدي مستتر است که يعني «تکرار شود، اخراج ميشوي». کارت زرد به فلان وزير، کارت زرد به رسانه، کارت زرد به نماينده مجلس و... جالب است که در اين ميانه هرکسي خود را در جايگاه داوري ميبيند که کنترل زمين و بازي را در بالا بردن مکرر کارت زرد ميداند.
اما «كارت سبز» حكايت جديدي دارد؛ يعني بهتازگي نگاهها را بهسمت خود معطوف كرده است. اما اين كارت خوشرنگ و خوشآتيه، جنس مرغوبتري دارد، خارجي اصل است. نمونه داخلياش هنوز ساخته نشده؛ يعني ما فعلاً تا كارت زرد و قرمز داريم و نيازي به آن حس نشده. اين كارت سبز كه بيشتر با اصطلاح خارجي آن «گرينكارت» شناخته شده، براي جذب بهكار ميرود، برخلاف نمونههاي قبلي كه مختص دفع و اخراج و فراريدادن است.
قبلاً گفته ميشد اين كارت را خارجيها طراحي كردهاند تا مغزهاي متفكر ما را جذب خود کرده و جوانان با استعداد را از كشور خارج و به جمعيت خود اضافه كنند. گفته ميشد ترفندي است تا متخصصان نابغه ما را بدزدند.
از آنسو هم در همه اين سالها گفته ميشد كه كساني كه بهدنبال بيبندوباري و فساد و اميال دنيوي خود هستند و در داخل فرصت بروز آنها را ندارند، براي دستيابي به اين كارت به هر دري ميزنند. صفوف جلوي در وزارتخانهها هر روز درازتر ميشد و ما تنها به حال افراد حاضر در اين صفوف افسوس ميخورديم كه در پي عيش و عشرت از وطن خود ميگذرند. البته هيچگاه به حال كشوري كه اينهمه نبوغ و استعداد و تخصص را دودستي تقديم بيگانگان و حتي دشمنان ميكند، حسرت نخورديم و حتي از دل و زبانمان گذشت كه «همان بهتر كه بروند».
آن روزها اين صفهاي طويل توده بيشكل و ناشناسي خوانده ميشد كه درد وطن ندارند و دل در گرو بيگانگان دارند. اما امروز كه پردهها كمكم كنار ميرود و به برکت استفاده مكرر گروه ها و افراد سياسي ازكارت زرد معلوم ميشود كه در آن صف طويل، از طالبان عيش و عشرت تا صاحبان جاه و منصب حضور داشتند. از مدير دولتي تا نماينده مجلس درصف ايستاده بود. از زنان بدحجاب تا روحاني پرهيزگار گذرنامه بهدست تقاضاي تابعيت کشوري غير از ايران را داشتند. اينهمه مديون کارت زردهاي افشاگرانهاي است که هر روزه يکي بالا ميبرد. اين روزها آدمها، کارتها و رنگها باهم بازي خود را آغاز کردهاند.
فضل الله ياري