۰۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۶
محمدرضا هاديلو

زباني كه كف همه را بريده

واسه ما تيريپ ميريپ نيا، تابلو شدي. چراغ خاموش مياي تيغ ميزني فكر مي‌كني همه تو كفت موندن؟ ما خودمون رادار داريم، جيك ثانيه ته همه چيز‌و درمياريم.
کد خبر : ۴۰۵۴۰

 بايد بهت بگم كه زدي به جدول، اون طرح‌هاي كلنگي به درد خودت مي‌خوره. به بروبكس گفتم كاري كنن فكت بچسبه زمين. همين يزيدو مي‌بيني! زيگيل بازي درآوورد سه سوت خط خطيش كردن. ديگه لاف نيا، يادت باشه واسه هر كي لاتي، واسه ما شكلاتي، اگه من آمپر بچسبونم كاري مي‌كنم كه بري بادمجون واكس بزني. حالا با اين همه هاگير واگير فكر بندري زدنو از سرت اخ كن و شق و رق و اتوكشيده كارتو بكن دوست ندارم حرفات كاغذ خريد نداشته باشن. اگه افتاد و پايه هستي بپر بالا. ما كه بچه راكفلر نيستيم. . .

شايد شما هم بارها و بارها جملاتي را شنيده باشيد كه براي تك‌تك كلمات آن معني خاصي پيدا نكنيد اما در مجموع معني و مفهوم آن را درك كرده باشيد.
اينها جملات و اصطلاحاتي هستند كه در بين جوانان به شدت مورد استفاده قرار مي‌گيرد به نحوي كه بعضي از واژه‌ها گويي سال‌هاست در زبان فارسي وجود داشته و براي همه جا افتاده است. اما اين اصطلاحات از كجا مي‌آيند و چطور بعد از مدتي به فراموشي سپرده مي‌شوند؟
اگر اصطلاحات دو دهه قبل را مورد بررسي قرار دهيم، مي‌بينيم واژگاني وجود داشتند كه بسيار هم در جملات و صحبت‌ها مورد استفاده قرار مي‌گرفتند اما در كمتر از چند سال از فرهنگ لغتنامه محاوره‌اي خارج و به دست فراموشي سپرده شدند، مثلاً كلمه «كويت». در دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ اين كلمه بسيار دهان به دهان مي‌گشت و معني آن «جايي بود كه شما مي‌توانستيد هر چيزي پيدا كرده و بخريد. » به عنوان مثال «رفته بوديم بازار، كويته!» يعني جاي خوبي براي خريد است. اما «كويت» به همين جا ختم نشد و كم‌كم اماكن تفريحي، ورزشي و حتي خوش آب و هوا را هم در برگرفت. «برو شمال الان كويته!» يعني در اين فصل، شمال كشور هواي بسيار خوب و مطبوعي دارد.
اما واژگان ديگري نيز وجود داشتند و بعضاً هنوز هم هستند كه بسته به موقعيت، زمان و شخص دربرگيرنده معني و مفهوم خاصي به خود مي‌گيرند، مثل «يزيد!»
زماني كه دو نفر با يكديگر در حال صحبت باشند و يكي از آنها به ديگري بگويد «يزيد» معني آن مثبت و موجه است. «پسر!عجب يزيدي هستي!» يعني چقدر زرنگ و باهوش و كاربلد، اما اگر دو نفر در مورد شخص سوم و غايبي صحبت كنند و به او لقب «يزيد» بدهند در اينجا معني آن منفي و ناموجه است. «فلاني عجيب آدم يزيديه!» يعني آدم نامرد و غيرقابل اعتمادي است.
اصطلاحاتي براي مناسبات اجتماعي
گروهي از جامعه‌شناسان بر اين باورند كه با پيچيده شدن ارتباطات و مناسبات اجتماعي، براي بعضي از رفتارها معاني خاصي ايجاد مي‌شود كه براي بيان آنها نمي‌توان اصطلاح خاص يا به قول معروف دم‌دستي پيدا كرد بنابراين كلمات يا به بياني ساده‌تر، اصطلاحاتي ايجاد شده و در بين مردم رواج پيدا مي‌كند.
دكتر جمشيديان، استاد زبانشناسي و مدرس زبان‌هاي خارجي در اينباره مي‌گويد:«اصطلاحات خيلي باسرعت در ميان مردم جامعه جا باز مي‌كنند چون آنها رفع‌كننده نيازهاي جديد هستند به همين دليل نبايد سعي كنيم براي بيان مفاهيم بعضي از رفتارها به دنبال واژگان خاص بگرديم و بخواهيم آنها را از راه‌ها و مجاري معتبر و رسمي در فرهنگ عمومي ارتباطات جاي دهيم چون اين كار امكانپذير نيست. »
اين استاد دانشگاه به نقش رسانه‌ها و به خصوص صدا و سيما اشاره كرده و ادامه مي‌دهد:«نمي‌توانيم نقش پررنگ صدا و سيما را در ايجاد و نهادينه كردن يك اصطلاح در جامعه ناديده بگيريم. مثلاً تا چند سال پيش واژگاني مثل «اينه!»، «اي جونم!»، «اينكه گفتي يعني چه؟!» و صدها مورد ديگر در تلويزيون و سريال‌هايش متولد و در جامعه پرورش مي‌يافتند اما به راحتي نيز از اين لغتنامه نانوشته خارج مي‌شوند. »
چند سال پيش كتابي با عنوان «فرهنگ لغات زبان مخفي» منتشر شد كه در آن سعي شده بود اصطلاحات رايج بين جوانان كه در گفت‌وگوهايشان مورد استفاده قرار مي‌گرفت را جمع‌آوري كند.
هرچند اين كتاب‌ها در زمان خودشان طرفداران زيادي پيدا كردند اما به علت خارج شدن اصطلاحات از فرهنگ گويش جامعه و جايگزين شدن اصطلاحات جديد هرگز براي نسل‌هاي بعدي قابل فهم و استفاده نيستند.
زبان رسمي، زبان مخفي
«كافي است چند دقيقه‌اي با جوانان به گفت‌وگو بنشينيم، به راحتي مشخص مي‌شود كه آنها به زبان رسمي حرف مي‌زنند، اما با يكديگر با زبان مخفي سخن مي‌گويند.»
اينها حرف‌هاي پدري است كه سه فرزند جوان دارد و خودش را فرهنگي و دبير معرفي مي‌كند و ادامه مي‌دهد:«در خانه، بچه‌هايم راحت حرف مي‌زنند اما بعضي وقت‌ها حس مي‌كنم در كنار من طوري با هم صحبت مي‌كنند كه من هيچ چيز از معني آن متوجه نمي‌شوم. مثلاً ديشب يكي از پسرهايم را نصيحت مي‌كردم كه پسر ديگرم آرام به او گفت: «اگه گيرش سه پيچه يه نمه نور پايين برو. . . » هنوز نمي‌دانم معني حرفش چه بوده به همين دليل من اين نوع حرف زدن را زبان مخفي مي‌دانم. »
البته بدون شك در هر دوره‌اي اصطلاحات رايج همان زمان وجود دارند ولي با گذشت زمان و جايگزيني اصطلاحات جديد با جاي اصطلاحات قديم، آنها به دست فراموشي سپرده مي‌شوند.
نگاه‌هاي متفاوت به زبان مخفي باعث شده تا زبانشناسان نتوانند به جمع‌بندي مشتركي در مورد اين اصطلاحات برسند. گروهي از اساتيد اين زبان را خيلي جدي نگرفته و ورود و خروج واژگاني با معاني خاص را عادي مي‌دانند و در مقابل زبانشناسان فرهنگستاني كاربر روي زبان مخفي را بي‌فرهنگي و غيراخلاقي و به نوعي توهين به داشته‌هاي زبان فارسي مي‌دانند. حتي چند سال پيش جدالي بين غلامعلي حدادعادل، رئيس وقت فرهنگستان زبان و آقاي سمايي، نويسنده كتاب پرسروصداي «فرهنگ لغات زبان مخفي» درگرفت كه اين مسئله تا جمع‌آوري اين كتاب از بازار هم پيش رفت. به هر حال گروهي از اساتيد و آقاي اكرامي، نويسنده كتاب‌هاي «مردم‌شناسي اصطلاحات خودماني» و «مردم‌شناسي ارتباطات خودماني» معتقدند كه اين اصطلاحات مانند رودخانه‌اي مي‌مانند كه در حركتند و مي‌آيند و مي‌روند و نبايد در مقابل آن سدي زد تا مانع از حركتش شد چون جاري هستند و در گذر.
تابوسازي ‌ در خرده فرهنگ‌ها
دكتر عزيز سلطان، زبانشناس و استاد دانشگاه مي‌گويد:«چرا بايد آنقدر در جامعه تابوسازي گسترش يابد كه خرده فرهنگ‌ها اين قدرت را پيدا كنند كه فرهنگ مسلط بر جامعه را به حاشيه برانند. ببينيد الان طوري شده كه يك پزشك متخصص به پستان مي‌گويد سينه. مگر پستان و سينه دو عضو جدا از هم نيستند؟ وقتي ما به خود اجازه مي‌دهيم فرهنگ و زبان قالب و اصلي را اينگونه به حاشيه برانيم حتماً اصطلاحات و واژگان جديد با ترفندها و روش‌هاي مختلف جايگزين آن مي‌شوند چه نامش زبان مخفي باشد يا زبان اصلي. »
وي با اشاره به رواج بعضي اصطلاحات از طريق پيام كوتاه تلفن‌ها ادامه مي‌دهد:«وقتي اتفاقي در شهر يا كشور مي‌افتد در كمترين زمان ممكن جوك‌ها و اصطلاحات و ‌تكيه‌كلام‌هايي ساخته شده و از طريق تلفن منتشر مي‌شوند. من قبول ندارم كه بگوييم زبان مخفي ماهيتي مجرمانه دارد بلكه روشي در زندگي اجتماعي در مقابل نظام مسلط فرهنگي به شمار مي‌آيد.»
«اصطلاحات»، «جوك‌ها»، «پ نه پ»، «اين چيه ما داريم» و تمام موارد ديگر همه بخشي از فرهنگ ارتباطات اجتماعي هستند كه بعضاً به دليل نگاه‌هاي گذشته‌گرا مورد تمسخر و هجمه قرار مي‌گيرند.
گذري بر دنياي زبان مخفي
به همه خوانندگان اين گزارش مي‌گم كه نه تيكه بندازيد نه تيريپ لاو بياييد، چايي نخورده هم پسرخاله نشيد. من چمن همتون هستم و دوست دارم گزارشم بتركونه. اگه اينو ببريد رو آنتن كه خيلي حال داديد. من خسته اين كارم. كسي عباس آقا بازي در نياره و چيكه نكنه. ما كه نمره شهرستان نيستيم، هر و از بر تشخيص مي‌ديم. آره عمو، ما هم بله. نمي‌خوام نوشابه دم كنم اما كاري مي‌كنم همتون تو كف اين گزارش بمونيد. داداش حالا گرخيدي؟! كف و خون قاطي كردي؟ آلبالو! اگه فر خوردي بپر بريم صفاسيتي.

بخشي از اصطلاحات رايج آنقدر مورد استفاده قرار مي‌گيرند كه حتي اگر نتوان توضيح درستي در مورد آنها داد ولي همگان معني و مفهوم آنها را مي‌فهمند. مثل «تابلو»، «خالي‌بند»، «حق و حساب»، «سه سوت»، «گير دادن» و واژگاني از اين دست.
تعدادي از اصطلاحات هم به صورت معمول در فيلم‌ها و سريال‌ها و به خصوص از نوع طنزشان نقل و نبات دهان بازيگران هستند و به همين دليل معني آنها جاافتاده است. مانند «گاگول»، «آيكيو»، «بچه مثبت»، «شير برنج»، «جيك ثانيه» و. . .
اما بخشي از اصطلاحات را به تنهايي و خارج از جمله نمي‌توان به راحتي معني كرد و حتي در جمله نيز بايد به آنها توجه ويژه‌اي شود زيرا با يك كلمه معاني زيادي را دربرمي‌گيرد كه به تعدادي از آنها اشاره مي‌شود.
«جاسوئيچي»: به آدم‌هايي كه به ديگران مي‌چسبند و به نوعي به آنها سيريش و آويزان هم مي‌گويند. افرادي كه دوست دارند خودشان را در هر جايي، جا بدهند. وقتي مي‌گويند «طرف جاسوئيچه!» يعني اگر بداند كه برنامه‌اي داريد حتماً خودش را دعوت مي‌كند!
«تركوندن»: مسلط بودن به اوضاع، اطلاعات يا كاري. بدون نقص رفتار كردن، در معاني عاميانه‌تر حال پخش كردن و فراهم كردن اوضاع براي يك شرايط يا موضوع يا مهماني.
«چايي شيرين»: چاپلوسي، كسي كه خودش را لوس مي‌كند تا بتواند جايي براي خودش باز كند.
«خاك‌انداز»: هر وقت گفتيم خاك انداز، خودتو جلو بينداز. از همين جمله معلوم مي‌شود كه منظور افرادي هستند كه در هر كاري دخالت مي‌كنند.
«خز»: بيشتر منظور از مد افتاده است اما به اعمال زشت و ناپسند و ناجور هم مي‌گويند. بي‌كلاس‌هاي بالاشهري هم اين عنوان را يدك مي‌كشند.
«خز و پيل»: يك خز به همراه دوستانش يا اجتماعي از خزها را با اين عنوان خطاب مي‌كنند.
«خيارشور»: به آدم‌هاي بي‌مزه كه زياد حرف مي‌زنند و با اينكه مي‌دانند اصلاً حرف‌هايشان جمع را جذب نمي‌كند، عنوان مي‌شود.
«دايورت»: به حرف‌هاي كسي بي‌توجهي كردن، بي‌خيالي، به حساب نياوردن.
«خفن»: وقتي قرار باشد در مورد چيزي اغراق شود از اين كلمه استفاده مي‌شود. در اصل به اين معني است كه از ديدن چيزي يا صحنه‌اي آنقدر هيجان‌زده شويد كه با بالا نيامدن نفستان احساس خفگي داشته باشيد، عالي، بدون نقص و عيب.
عجب گزارش خفني!
«زاخار»: هر چيز بي‌ارزش، بي‌كلاس، ضعيف و مزاحم.
«زالزالك»: حرف‌هاي بي‌سر و ته، مفت و بي‌معني
«تو لب رفتن»: گوشه‌گيري، به فكر فرورفتن، منزوي شدن و كز كردن
«خورد به كاشي»: درست انجام نشدن يك كار يا معكوس شدن نتيجه كار به طوري كه مورد خنده ديگران واقع شود.
«چيكه كردن»: منظور تيكه انداختن و مزه پراندن است كه به هيچ عنوان دلچسب هم نباشد.
«شاخ شده»: مزاحم شده، گير داده، اذيت مي‌كند، به هر رفتار تكراري كه طرف را ناراحت كند، مي‌گويند.
«فراجناحي»: به افرادي كه با همه دوست و رفيق مي‌شوند، اطلاق مي‌شود.
«فك»: از جمله كلماتي است كه چندين مورد استفاده دارد. مثلاً وقتي مي‌گويند «فكش خورد زمين» يعني حال طرف گرفته شده و به قول معروف «روش كم شده». «فكش كش اومد» هم معني فوق را مي‌دهد اما وقتي مي‌گويند «فكش پايين اومد» يعني كتك خورد و براي تهديد نيز از اصطلاح «فكتو پايين ميارم» استفاده مي‌شود.
«كلنگ»: به كسي مي‌گويند كه از مرحله پرت باشد اما «كلنگ مي‌زند» به معني كار و تلاش زياد است.
«قلاب بگير بياد پايين»: وقتي كسي حرف‌هاي تند، دروغ و به دور از ذهن بگويد، مي‌گويند. اما اگر حرف‌هاي كسي بي‌پايه و اساس باشد و نتوان روي آنها حساب كرد مي‌گويند «كاغذ خريد نداره.»
اصطلاحات عاميانه و به قولي زبان مخفي آنقدر زيادند كه اگر قرار باشد به توضيح معني و مفهوم آنها بپردازيم به سال‌ها وقت و خروارها كاغذ نياز است.
اما با اين وجود تعداد ديگري از آنها را نيز مرور مي‌كنيم.
«تيريپ»: تيپ، قيافه، فرم، مدل، سبك (به تريپ هم زدن: با هم دعوا كردن)
«تي تيش ماماني»: خيلي وسواسي، كسي كه سوسول‌وار به خودش مي‌رسد.
« جان كوچولو»: آدم درشت هيكل
«جيرجيرك»: پرحرف
«چپو كردن»: مال و اموالي را بالا كشيدن. اين كلمه از واژه مغولي چپاول به معني غارت مي‌آيد. مثال: فلاني مال همه رو چپو كرد.
«چراغ خاموش»: مخفيانه
«چوخلصيم»: خيلي مخلصيم
«خسته»: حرفه‌اي و كار كشته
«كف كردن»: خسته شدن
«تهش دراومد»: تمام شد، به انتها رسيد.
«جاي دندان‌ها روي زمين ماندن»: زمين را از ترس گاز زدن- در موردي كه كسي خيلي ترسيده باشد عنوان مي‌شود.
«سؤال‌هاي اشكي»: سؤال‌هاي سخت و اشك‌درآور! (در مورد كنكور، گزينش و...)
«شرمنده اخلاق ورزشكاري»: شرمنده شدن در مقابل كسي كه مرام بسيار دارد.
«طرح‌هاي كلنگي»: حرف‌هاي بي‌حساب و كتاب و نپخته و نسنجيده.
«عباس آقا»: به كسي كه در هر كاري دخالت و خودش را قاطي مي‌كند و مي‌خواهد از همه چيز سر در بياورد، مي‌گويند. اگر در اموري كه به شخص مربوط نمي‌شود خيلي دخالت كند سرعباس و اگر باز هم كنجكاوي به خرج دهد، عباس مركز مي‌‌گويند!
«گاو پيشش پي‌اچ‌دي داره»: به كسي مي‌گويند كه خيلي احمق، بي‌سواد و نفهم است.
«لات سي سانتي»: به كسي كه ريزه‏ميزه است ولي خيلي قيافه مي‏گيرد.
«مستحق حلوا شدن»: به كسي مي‌گويند كه سرش به تنش زيادي كند.
«مخ پنچر كردن»: وقتي كسي براي طرف مقابل اينقدر صحبت كند كه وي را كلافه كند مي‌گويند.
«گل واژه»: مؤدبانه دري وري، حرف بي‌محتوا و بي‌هدف.
«نبشي دادن»: سوتي دادن، گاف دادن
«آلبالو»: تقريباً معناي خاصي ندارد و براي ضايع كردن طرف مقابل به كار برده مي‌شود
«بيلبورد»: نهايت تابلو شدن
«صفاسيتي»: كنايه از لذت زياد بردن
و...