۲۲ آبان ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۴
محمد احمدي

متوليان امامزاده و حرمت آنان

کد خبر : ۴۳۲۷۴
سخنان چندي پيش رئيس‌جمهور در جمع ستادهاي انتخابي جريان انحرافي، همچنان بهت و حيرت نيروهاي انقلاب و دوستداران احمدي‌نژاد را برانگيخته است. توصيه‌هاي مؤكد رهبري مبني بر حفظ وحدت و آرامش در كشور و حل كردن اختلافات در فضاي غير‌رسانه‌اي، اول بايد مورد توجه متوليان اصلي كشور قرار گيرد و شأن و جايگاه آنان نيز اين توقع را به صورت خودكار در افكار عمومي توليد مي‌كند. جداي از اينكه افراد مذكور را با چه بهانه‌اي به تهران دعوت كردند و پول تردد و تغذيه و... آنان را از كدام ستاد مردمي؟! دادند، ذكر چند نكته خالي از لطف نيست.
حقيقتاً سخنان رئيس‌جمهور، فاخر و وزين نبود و منطق محكمي نداشت و موج عواطف مثبت و منفي (تنفر و دوستي) در آن لبريز بود. شگردهاي به كار گرفته در آن نخ‌نما و كهنه بود كه تقريباً به روال تبديل شده است. قطب‌بندي منسوخ شده و عوام فريب «همه يك طرف و من هم يك طرف» روح حاكم بر اين سخنراني بود. چند اصل كه هميشه در محاورات رئيس‌جمهور وجود دارد، اينجا نيز هويدا بود: ۱- «اصل انتظار‌گذاري»‌بدين معني كه هنوز هيچ چيزي نگفته‌ام و فضا را رازآلوده كردن و اذهان را به هزار جا فرستادن و شگردي است كه احمدي‌نژاد هميشه از آن بهره برده است. ۲- «اصل حركت از پله دوم» احمدي‌نژاد معمولاً قضايا را از صفر شروع نمي‌كند، از هر كجا كه احساس مي‌كند مؤثر واقع مي‌افتد، وارد مي‌شود. به طور مثال وي مي‌داند كه مشكل نيروهاي انقلاب با وي بر سر جريان انحرافي است اما هر موقع به ميدان مي‌آيد، سينه دولت را سپر مي‌كند و افرادي غير از اعضاي جريان انحرافي را وارد آنان مي‌كند (ثمره مظلوم) تا هم باند مذكور را بزرگ‌تر جلوه دهد و هم القا كند كه مشكل فقط با اين چند نفر نيست. آقاي احمدي‌نژاد بايد باور كند كه افكار عمومي چيزي به نام جريان انحرافي را از رقباي وي نشنيده‌اند. ما وجود يك جريان انحرافي در حاشيه دولت را از الهام، فاطمه رجبي، داوود احمدي‌نژاد، محصولي، بذرپاش، لنكراني و... شنيده‌ايم. اينها كه مخالفان احمدي‌نژاد نبودند، «هزاره سوم» براي وي مي‌نوشتند، بنابراين رئيس‌جمهور بايد واگرايي اين دسته را توجيه و دشمن فرضي را رها كند. احمدي‌نژاد در همايش بين‌المللي فارابي نيم ساعت در مقابل انسان به ماهو انسان سخن گفت. انسان به ما هوانسان براي ايشان و دوستانش آنقدر ارزشمند است كه مردم اسرائيل هم به خاطر فطرتشان دوست محسوب مي‌شوند، اما تناقض را چگونه بايد ديد كه وقتي نوبت به حفظ قدرت مي‌رسد، انسان‌ها گرگ هم مي‌شوند. واقعاً اگر ناطق روزي در انتخابات ۱۳۸۸ با احمدي‌نژاد بود يا نقدي عليه وي نكرده بود، نامش در مناظرات برده مي‌شد؟ هرگز. در اين سخنراني نيز احمدي‌نژاد به سه نفر حمله مي‌كند كه در حافظه فعال وي هستند، مثلاً به لاريجاني كه هميشه از وي مي‌نالد حمله نمي‌كند، چرا؟ چون از وزير وي در مجلس حمايت كرده است، اما به توكلي حمله مي‌كند، چون مخالف ابقاي مجدد وزير بود، به اژه‌اي حمله مي‌كند چون بي‌رحمانه بحث فساد بانكي را پيگيري مي‌كند. احمدي‌نژاد اژه‌اي را متهم مي‌كند كه دو معاونش از اصلاح‌طلبان بوده‌اند، اما خود وي از قائم‌مقام بانك مركزي حمايت مي‌كند كه در زمان اصلاحات معاون استاندار چهار‌محال و بختياري (معاون سيد‌صفدر حسيني) بوده است، پس خود ايشان نيز اصلاح‌طلبان را به كار گرفته است، اما ديگران را متهم به اين كار مي‌كند. به متكي حمله مي‌كند چون مسئول اجراي انتخابات اصولگرايان است و بايد زده شود. جماعت حاضر بايد تحريك شوند تا اگر متكي به يك استان يا شهر سفر كرد، وضع او را به هم بريزند و... لذا اينگونه است كه رئيس‌جمهور مسئول حفظ آرامش در كشور است و مدعي است كه لحظه‌اي را از خدمت به مردم غافل نخواهد شد. انسان صاحب كرامت در انديشه اطرافيان رئيس‌جمهور بايد يك كل موهوم و ناشناخته باشد، در غير اين صورت هر كس ما را قبول ندارد، صاحب آن كرامت فطري نيست، حال فرق نمي‌كند باقري لنكراني و زاكاني و توكلي باشد يا لاريجاني و قاليباف. انسان صاحب كرامت كسي است كه گوش به فرمان جريان انحرافي باشد، اگر نباشد از سازمان ملي جوانان اخراج مي‌شود و اگر باشد از استانداري فارس با آن همه هياهو به معاون رئيس‌جمهور ارتقا مي‌يابد و درجه «مظلوم» را نيز اخذ مي‌كند. احمدي‌نژاد هر كجا كه ديگر نمي‌تواند كسي را سيبل و به وي حمله كند، پشت سر رهبري مخفي مي‌شود تا جايي كه بيت رهبري بيانيه صادر مي‌كند، اما ديگران را متهم به مايه‌گذاري از رهبري مي‌كند. سخنان خود با رهبري را به محارم حاشيه دولت مي‌گويد و توزيع مي‌شود، بعداً مي‌پرسند من و رهبري دو نفري بوديم، ديگران از كجا مي‌دانند بين ما چه رد و بدل شده است؟ از احمدي‌نژاد كه كارهاي ارزشمند در حوزه كاري خود انجام داده، توقع اين است كه مسئول اجرايي كشور باقي بماند، انسان و فطرت، پيامبران الهي و عدالت و مديريت جهاني را به اهل فن واگذارد.
اما نكته‌اي كه براي قضاوت درباره آن نه خبر لازم است و نه تحليل، اينكه: آقاي احمدي‌نژاد عزيز چطور شد كه رهبري مستقيماً وارد شدند و وزير اطلاعات را منصوب كردند و هزينه آن را هم به جان خريدند. اگر شما پذيرفته بوديد، اين نامه صادر و علني مي‌شد؟ همين براي حجت حزب‌الله كافي است، شما دشمن فرضي را در ميان توده برده و اعدام نماييد.
امروزه اگر كسي بتواند بين اصول و تاكتيك‌ها و بين سخن و رفتار سياسي رئيس‌جمهور همبستگي و ارتباط معني‌داري پيدا كند، بايد به عنوان يك هنرمند كم‌نظير به افكار عمومي معرفي شود، چرا كه امروز «تمركز اضداد» در يك نقطه، ذهن و قلب نيروهاي انقلاب را مي‌آزارد. خوشبيانه‌ترين برداشت اين است كه مسئولان اجرايي كشور به حوزه‌هايي وارد مي‌شوند و حرف‌هايي مي‌زنند كه سواد آن را ندارند اما اينكه تلاش مي‌شود، وجه تمايز بين «من» و «ديگري» درست شود، نشان از خطي است كه تلاطم را در كشور پمپاژ مي‌كند. رئيس‌جمهور محترم بايد بداند كه هيچ كس امروز از دوستان چند نفره و به هم تنيده وي دفاع نمي‌كند. كجا رفت سخنان آتشين فاطمه رجبي، سعيد قاسمي و حاج منصور ارضي و آيت‌الله مصباح‌يزدي و... امروز مدافعان شما در حد آقاي اميري هستند. چرايي اين را تحليل نماييد. رئيس‌جمهور بايد باور كند كساني كه با انگيزه سياسي به ايشان رأي دادند، به خاطر خودش اين كار را نكردند و آنان هيچ موقع براي شخص رئيس‌جمهور يا دوستان مورد حمايت وي به ميدان نخواهند آمد. اگر اين مهم درك شود، بسياري از توهمات از بين خواهد رفت.