۱۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۸

از نعلبكي تا دافوس

بخشنامه اي آمده بود براي دادن امكانات رفاهي به فرماندهان، ‌لحظه... تا ديد،‌ پاره اش كرد! بچه ها و زيردست‌ها عاشق همين مرامش شده بودند.
کد خبر : ۴۹۱۸۴

به گزارش صراط به نقل از تهران امروز: يك دفترچه مخصوص داشت ، روز نوشت، ‌روز اول شناسايي، بيستم مهر 1359 نوشته بود: يك چيزهايي است مثل نعلبكي، وقتي پاي بچه ها مي رود رويش،‌منفجر مي‌شود، نمي‌دانست نعلبكي‌ها، اسمش ‌مين است، سه سال بعد، در دانشكده دافوس ارتش، درس تخصصي «تخريب» درس مي‌داد به دانشجوها.

34 تا اختراع نظامي داشت، جالب ترين اش، طراحي‌ يك سامانه موشكي مخصوص خنثي كردن ميدان مين،‌ يا مثلا ‌ شش تا آر.پي.جي هفت را روي موتور تريل سوار مي‌كرد،‌ سيم كشي هم كرده بود كه با يك «بوق» هر شش تا آر.پي.جي شليك شود،‌ يكي از دوستانش سر امتحان اين اختراع گوش‌هايش موقتا كر شد و تا مدتها سوژه خنده بچه‌هاي گردان!

بخشنامه اي آمده بود براي دادن امكانات رفاهي به فرماندهان، ‌لحظه... تا ديد،‌ پاره اش كرد! بچه ها و زيردست‌ها عاشق همين مرامش شده بودند.

هميشه می گفت: «من می دانم فرزندم پسر است، چون خدا مي داند چي ازش خواسته ام» ،‌حتي يك بار به همسرش گفته بود خواب دیده است كه گوشه چشم چپ پسرم- پسر متولد نشده اش!- يك خال است، مادر «رسول» اين حرف را هيچ وقت فراموش نكرد،‌ تا نوزاد را برايش آوردند،‌ اول خال را پيدا كرد،‌ خال درست زير چشم چپ رسول بود!

از اين آدم‌هايي نبود كه شوق شهادت را با عشق مردن به هرقيمت قاطي مي كنند،چندبار گفته بود:‌بعد از جنگ،‌بچه ها را جمع مي كنم،‌مي برم كاشمر، كشاورزي راه مي اندازيم.

تكيه كلامش هم اين بود«‌اساس تخريب، تخريب نفس است»، 13 دي 1365 رفته بود يك بمب هشت تني عمل نكرده در كرمانشاه- باختران آن روز- را خنثي كند، اين بار ولي براي آخرين بار، همه نفس را تخريب كرد براي خدا،‌ انفجار جوري بود كه «عليرضا عاصمي» و چهار همراهش پودر شدند...مي دوني؟
 
 
 

آخرین اخبار و تصاویر اجتماعی  را در سرویس جامعه صراط بخوانید.

برچسب ها: شهادت
نظرات بینندگان
سید شهاب
|
Germany
|
۱۴:۲۴ - ۱۳ دی ۱۳۹۰
۱
۰
سلام خداوند بر شهدا و مردان مرد،کاش همه ما کمی غیرت این شهدا را داشته باشیم تا ولایت و دین خدا غریب نماند.انشاالله