۱۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۹:۳۲
محجبه ها فرشته اند

بی حیایی نگهبان دانشگاه تهران و یک پیشنهاد جالب

نگهبان با لحن وقیحانه ای صداش رو بالا می بره و میگه "نقابت رو باز کن خانوم!" و خانمم می گن "این قانون جدیده؟!من کارت ارائه دادم...این چه برخوردیه؟! " و چون قبلا در دانشگاه اتفاق افتاده بود که . . .
کد خبر : ۵۲۱۷۵
به گزارش سرویس وبلاگ صراط نگارنده وبلاگ محجبه ها فرشته اند در مطلبی با انتقاد از برخورد صورت گرفته توسط نگهبانان دانشگاه تهران پیرامون ماجرای رخ داده نوشت:

بسم رب الشهدا

 

امروز بعد از ساختن این وبلاگ خانومم رفتن دانشگاه... دانشگاه تهران.

جلوی درب پزشکی از توی خیابون پورسینا برای دومین بار از طرف نگهبان های دانشگاه به چادر ایشون تعرض شد:

ایشون از قبل از ازدواج ، خودشون به حجاب و "رو"گرفتن مقید بودن اما چون مرجع تقلید من آیت الله بهجت رحمت الله علیه بودن(با اجازه ی دفتر امام خامنه ای همچنان بر تقلید از ایشون موندم)، از ایشون خواستم "رو"شون رو کیپ بگیرند. ایشون طبق معمول برای رفتن به دانشگاه با ارائه ی کارت و با همون حجاب کامل از درب دانشگاه می خواستن وارد بشن که....

 

بعلت سرمای هوا و سینوزیتی که دارند،  شال گردن مشکی رنگی رو(رنگ تیره به استفتاء امام خامنه ای و آیت الله بهجت برای این که جلب توجه نکند این حجاب) به صورت بسته بودن ...

نگهبان کارت رو از دستشون می گیره و با گستاخی تمام می گه "نقاب ات رو بکش پایین! "

خانمم از این لحن و از گرفتن -غیرمتعارف- کارت دانشجویی جا می خورند و می گن " آقا ! شال گردنه این نه نقاب! من سینوزیت دارم و نمی تونم شال رو باز کنم...سردرد می گیرم"

نگهبان با لحن وقیحانه ای صداش رو بالا می بره و میگه "نقابت رو باز کن خانوم!" و خانمم می گن "این قانون جدیده؟!من کارت ارائه دادم...این چه برخوردیه؟! " و  چون قبلا در دانشگاه اتفاق افتاده بود که به چادر ایشون تعرض و بی حرمتی شده بود و جلوی ایشون رو گرفته بودن .... خانومم کارتشون رو از دست نگهبان می کشه بیرون و بدون توجه به بی ادبی و دادهایی که نگهبان می کشه با سرعت می رن به سمت "ساختمان یک پزشکی" که دفتر نهاد مقام معظم رهبری -واحد خواهران- اونجا قرار داره...

و....

گیریم اصلا ایشون پوشیه و نقاب و معجر داشتن....

ما شیعه ی علی ابن ابیطالب هستیم.... یا خدا ! ما بارها شاهد این بودیم که این نگهبان ها  با خانم هایی که حجاب ندارند راحت می گن و می خندن و اصلا هم از اونها کارت نمی خوان...

دکتر فرهادرهبر که رئیس دانشگاه تهران هستند لابد باز می خوان توجیه کنند که نگهبان های درب های علوم پزشکی زیر نظر ما نیستند...  دفعه ی قبل در درب طالقانی -درب شرقی- به ایشون تعرض شده بود بهمین شکل که:  "روتون رو باز کنید خانوم!"

شاید بگن بخاطر مسائل امنیتی نگهبان وظیفه داشت کارت رو با چهره تطبیق بده! آیا این درسته که توی کشور اسلامی و شیعی نگهبان مرد هر روز چهره ی نوامیس مردم رو بازرسی کنه! اونم با تندی و سختگیری بیشتر با خانمهای محجبه و خوشرویی و ذوق زدگی با مانکن-دانشجوها که بعضیهاشون روی مانکن-خیابونیها رو کم کردند!!

اتفاقا من امروز بعد از مدتها رفته بودم دانشگاه خودم دانشگاه شاهد

از دری وارد شدم که تازه ساخته بودن. یکدفعه شنیدم خانمی صدا می زنند آقا این درب مخصوصه ورود خانمهاست!

خیلی خوشحال شدم و تو دلم گفتم احسنت...

نگهبان خانم برای کنترل کارت خانمها و نگهبان مرد برای کنترل کارت آقایون. واقعا اجرای این کار خیلی سخته؟!!! نمیشه با همین کار ساده نشون داد که حریم وجود داره بین آقایون وخانمها؟!! 

 

 

 

 پ.ن(یک شنبه نهم بهمن/ساعت۱۱ونیم چاشت) :

بسم رب الحسین

همسرمن متن بالارو نوشتند.من هنوز شوکه ام از اتفاق دیروز. قرار بود باهم این وبلاگ و این حرکت انقلابی رو پیش ببریم.

امروز سالروز شهادت شهید باقریٍ

از روزی که با مادر ایشون آشنا شدم فهمیدم مادرشدن و مادربودن چقدر مهم و چقدر تاثیرگذاره.مادرخودم زنی است فداکار که "ایثارگر" بودن رو از او یاد گرفتم اما...گاهی اساتیدی مانند حاجیه خانوم باقری پیدا می شن که آدم شگفت می مونه از کارشون؛
از دیروز تاحالا شهدا یه چیزهایی بهم نشون دادن که دهنم باز مونده... و از طرفی شیطان همه ی توان خودش رو گذاشت که همه جوره واز طرف دوست و دشمن بزنه تو دهن مون...

من فقط یه کلمه به دوستان پیامک زدم و در نت کامنت گذاشتم :
در "اقتداء" به حضرت زهرا....

و ...

و از دیروز ظهر تا حالا(که ساعت۱۱ هم باید دانشگاه می بودم اما از ترس و بابت مشکل جسمی که حادث شد بعد از اون شوک نشد که برم) تو ذهنم صدای این مداحی می پیچه:

ای جان علی ای جان پیغمبر... مرو مادر... مرو مادر...

و یاد جسارت های مغیره و قنفذ و عمر می افتم...

اون نگهبان از شهامت من در بیرون کشیدن کارت از دستش جاخورد و عصبانی شد و داد زد پشت سرم اما من تمام تنم می لرزید از ایستادن در اونجا و این که کسی دست ببره و شالم رو از روی صورت بکشه پایین...

فکرش هم بهم فشار میاره و داغونم می کنه.

امروز روز شهادت شهید باقریٍ.    دلم گرفته. می خوام به مادرشهید زنگ بزنم و زار بزنم و بگم دعامون کنن... دیشب یکی از دوستان زنگ زده بودن می گفتن "اگر تونستی یه شب جوشن بخونی!! اگر شد این کار! " ناراحت بودم.درد داشت تمام تنم. گفتم درسته که تو مفاتیح "۱۴ صفحه" است اما... شده از درد بمیرم و خونه نشین باشم با مدد شهدا می خونم این دعا رو... مخصوصا حالا که دلم واقعا شکسته و بهم ستم شده...

 


نظرات بینندگان
ریحانه (خرناس بلا)
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۲ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۰
۱
۰
بله برادرم چادر من بال من است برای پرواز
بله واقعا محجبه ها فرشته اند اما آیا شما مراقب رفتارتان با فرشته ها هستید
این دنیا برای فرشته ها کوچک و رنج آور است
حال که از این دنیای کوچک سهمشان به اندازه ی خانه های کوچکتر شما برادران است پس مراقب فرشته ها باشید
خیلی چیزها هست که باید گفته بشه
اما من نمیگم چون جاش اینجا نیست اما یک فرشته بیشتر از همه از مردش توقع دارد
خوشبخت باشید.