درباره يكي از شهداي بزرگ فتنه
شهيد حسين غلام كبيري 18 ساله از جمله اين جوانهاي بود كه در 24 خرداد ماه 88 توسط اغتشاشگران مجروح شده و روز بعد به درجه رفيع شهات نائل آمد.
در اين باره پيش از اين محمدجواد صادقي فرمانده پايگاهي كه وي در آن حضور داشته،گفته بود حسين غلام كبيري از نيروهاي گردان عاشورا و جانشين عمليات پايگاه مقاومت حجتيه حوزه 355 نيروي مقاومت شهرري بود كه حضور فعالي در بسيج داشت. طي اغتشاشات اخير، وي از نيروهاي آمادهباش و داوطلب در ايجاد آرامش بود كه 3 روز قبل از شهادت، حكم مأموريت از طرف فرمانده ناحيه مقاومت بسيج دريافت كرده بود و ساعت 12 شب 25 خرداد با اعلام اغتشاش در اطراف سعادتآباد، به همراه فرمانده گردان عاشورا و نيروي بسيج اكيپ موتور سوار به سمت سعادتآباد رفتند، گروه شهيد كبيري و 4 نفر از دوستانش كنار جاده با موتور ايستاده بودند كه پرايد مشكي رنگ با وارد كردن ضربه سختي به شهيد كبيري متواري شد؛ با ضربه سختي كه به شهيد كبيري وارد شد، وي از ناحيه شكم و دو پا مجروح و همچنين دچار خونريزي داخلي شد و ساعت 2:30 دقيقه بامداد وي را به بيمارستان شهيد مدرس انتقال دادند شهيد كبيري بر اثر خونريزي داخلي به كما رفته و ساعت 3 بعدازظهر در بيمارستان شهيد مدرس به شهادت رسيد و 4 نفر از دوستان وي كه ضربه به ناحيه كمر و صورت آنها اصابت كرده بود، در بيمارستان تحت درمان قرار گرفتند؛ با پيگيري پليس امنيت مشخص شد كه اين پرايد در چند نقطه ديگر نيز اين كار را انجام داده و متواري شده است.
فرمانده پايگاه بسيج حجتيه شهر ري در خصوص نحوه حضور شهيد كبيري در پايگاه بسيج ميگويد: از دوران نوجواني در حقيقت از 4 سال گذشته در پايگاه حجتيه شهرري، فعاليت خود را به صورت جدي آغاز كرد، او روحيه امر به معروف فوقالعادهاي داشت و از نيروهاي متعهد به انقلاب و اسلام بود كه در يادواره شهدا به عنوان نخستين داوطلب شركت ميكرد؛ حتي هنگام اعزام به ميدان سعادتآباد نخستين داوطلبي بود كه شجاعانه خود را آماده دفاع از دستاوردهاي انقلاب و اسلام كرد.
مادر شهيد با خوشحالي خطاب به قاتلان پسرش ميگويد كه ابر قدرتها بدانند پشتيبان نظام و رهبري هستيم و اشك چشمانش آرامتر ميگويد: باور كنيد آن شب اگر ميدانستم كه فرزندم كجا ميرود و نتيجهاش چه خواهد شد من هم پا به پاي او براي دفاع از اسلام ميرفتم.
پدر شهيد كبيري نيز با بيان اينكه ساعت چهار صبح از مجروحيت فرزندش مطلع شده و سراسيمه خود را به بيمارستان رسانده است، ميگويد: «حسين را روي تخت ديدم، او دست مرا گرفت و ميخواست من را در آغوش بگيرد اما نتوانست. مسئولان بخش icu زماني كه متوجه وضع نامساعد فرزندم شدند من را از اتاق بيرون كردند، پزشك معالجش بيرون از اتاق به من گفت اگر خونريزي داخلي حسين بند بيايد، ما او را عصر براي عمل پايش به اتاق عمل ميبريم.تصميم گرفتيم به منزل برگرديم، در راه منزل بوديم كه دخترم تماس گرفت و گفت چرا رفتيد، با اين تماس دلم شكت و فهميدم كه حسين شهيد شده است.»
امروز در حالي يكسال از شهات شهيد كبيري ميگذرد كه هنرمندان ما حتي يك كليپ چند دقيقهاي برايش نساختند اما پروژه ندا آقا سلطان با 17هزار كليب رنگارنگ همراه بوده است.